پولس به تیموتائوس نوشت:
بدقت مراقب زندگی و تعالیمی که میدهی باش، و آنچه را که راست و درست است انجام بده، تا خدا تو را برکت دهد و برای کمک به دیگران بکار برد (اول تیموتائوس 16:4، همراه با تأکید).
اولاً، هر خادمی می بایست این پند را از ته دل بپذیرد و مراقب خویشن باشد و مطمئن شود که سرمشقی درست از خداشناسی است.
ثانیاً، باید کاملاً مراقب تعلیم خود باشد، زیرا همانطوری که در ترجمۀ دیگر، پولس در آیۀ فوق الذکر نوشت1، رستگاری جاویدان او و آنهایی که به او گوش می سپارند، به تعالیم او بستگی دارد. اگر خادمی عقاید نادرست را بپذیرد و یا درگفتن حقیقت به مردم غفلت بورزد، بی شک عاقبتی مصیبت بار در انتظار او و دیگران خواهد بود.
ضمناً برای خادم شاگردساز هیچ عذری وجود ندارد که عقاید نادرست را تعلیم دهد زیرا خداوند به او روح القدس و کلامش را داده است تا او را به سوی حقیقت راهنمایی کند. در مقابل، خادمانی که انگیزه های نادرست دارند اغلب تنها تعالیم معروف دیگران را طوطی وار ادا می کنند ، خود کلام خداوند را مطالعه نمی کنند و بنابراین متمایل به خطا در تعالیم و عقاید خود هستند. هرخادمی برای اینکه جلوی این مشکل را بگیرد لازم است که دل خود را پاک کند و اطمینان یابد که هدف او اولاً خرسند نمودن خداوند و دوماً آماده کردن مردم برای حضور در مقابل مسیح باشد، نه اینکه در پی کسب ثروت ، قدرت ویا شهرت باشد. علاوه بر این، آنها باید کلام خداوند را با پشت کار مطالعه کنند تا درک کامل و درست از آن پیدا کنند. پولس همچنین به تیموتائوس نوشت:
در راه خدمت به خدا سخت بکوش تا او از تو راضی شود و هنگامی که خدمتت را ارزیابی می کند، شرمنده نشوی. سعی کن مفهوم کلام خدا را خوب درک کنی و آن را خوب تعلیم دهی (دوم تیموتائوس 15:2).
مطالعه و خواندن کلام خداوند و تفکر دربارۀ آن باید برنامه ای مداوم برای هر خادم باشد. زمانی که با تلاش و کوشش مطالعه می کند، روح القدس او را یاری خواهد نمود تا کلام خداوند را بهتر درک کند و بنابراین، اطمینان خواهد یافت که «از کلام حقیقت بدرستی استفاده خواهد کرد.» امروزه، یکی از مشکلات بزرگ در کلیساها این است که خادم ها کلام خداوند را به درستی تفسیر نمی کنند و در نتیجه مردمی را که تعلیم می دهند را به خطا می اندازند. این مشکل ساده ای نیست. یعقوب گفت:
برادران عزیز، سعی نکنید اشتباهات دیگران را فوری به ایشان گوشزد کنید، زیرا همۀ ما دچار اشتباه می شویم؛ و ما معلمین دینی که احکام خدا را می دانیم، اگر مرتکب اشتباه گردیم، شدیدتر از دیگران مجازات خواهیم شد (یعقوب 1:3).
به همین دلیل ضروری است که خادم شاگردساز با هدف درک و انتقال معنای مورد نظر هرمتن خاصی، بتواند به درستی کلام خداوند را تفسیر کند.
تفسیر درست کلام خداوند درست مانند تفسیر صحبت های هر کس دیگری انجام می شود. اگر بخواهیم مقصود نویسنده یا صحبت کننده ای را به درستی بفهمیم، باید قوانین خاص تفسیر را به کار ببریم، قوانینی که بر اساس درک اکثریت استوار است. در این فصل، سه قانون مهم تفسیر انجیل را بررسی می کنیم. این سه قانون عبارتند از، (1) هوشیارانه بخوانید، (2) با درک متن بخوانید، (3) صادقانه بخوانید.
Rule #1: Read intelligently. Interpret what you read literally unless
.it is obviously intended to be understood as figurative or symbolic
قانون شماره 1: هوشیارانه بخوانید. هر بخشی را که می خوانید به طور تحت اللفظی
تفسیر کنید مگر اینکه به صورت نمادین و تمثیلی قابل درک باشد.
کتاب مقدس هم مانند متون ادبی پر از مَثَل و صحبت های مجازی مانند استعاره، مبالغه و انسان انگاری است و باید بنابر همین تفسیر و تعبیر شود.
استعاره مقایسۀ شباهت ها میان دو چیز است که در اصل شباهتی ندارند. کتاب مقدس پر از استعاره است. یکی از این استعاره ها را می توان در سخنان مسیح در شام آخر یافت:
وقتی شام می خوردند، عیسی یک تکه نان برداشت و شکر نمود؛ سپس آن را تکهتکه کرد و به شاگردان داد و فرمود: «بگیرید بخورید، این بدن من است.» پس از آن، جام را برداشت و شکر کرد، و به آنها داده، فرمود: «هر یک از شما از این جام بنوشید. چون این خون من است که با آن، این پیمان جدید را مهر می کنم. خون من ریخته میشود تا گناهان بسیاری بخشیده شود.» (متی 26:26-28).
آیا منظور مسیح این بود که تکه نانی که به حواریونش داد واقعاً تن او و شرابی که به آنها داد خون اوست؟ درک اکثریت به ما می گوید، خیر. بنا بر کتاب مقدس آنچه مسیح به حواریون خود داد نان و شراب ساده بود و چیزی مبنی بر اینکه این دو زمانی تبدیل به تن و خون مسیح شده باشند، وجود ندارد. نه پطرس و نه یوحنا که در شام آخر حضور داشتند، چنین چیزی در رساله هایشان عنوان نکرده اند، و بسیار بعید است که حواریون زمانی نقش آدمخوار را ایفا کرده باشند!
برخی می گویند، «خود مسیح گفت که نان و شراب، تن و خون او بود، پس ما هم به چیزی که مسیح گفت ایمان داریم!»
مسیح ، یک بار گفت که من دَر هستم (یوحنا 9:10 را ببینید). آیا او واقعاً تبدیل به دری همراه با دستگیره و لولا شد؟ یکبار هم گفت که من تاک هستم و شما شاخه ها (یوحنا5:15 را ببینید). آیا او واقعاً تاک شد؟ آیا ما واقعاً تبدیل به شاخه شدیم؟ زمانی او گفت که من نور جهان و نان نازل شده از آسمانم (یوحنا 5:9؛ 41:6 را ببینید). آیا مسیح واقعاً نور و یا تکه ای نان است؟
مسلماً تمام این گفته ها به صورت تمثیلی بیان شده اند و استعاره هستند، یعنی مقایسه دو چیز که در اصل شباهتی ندارند ولی در عین حال نکات مشترکی دارند. مسیح تا حدی شبیه به در و تاک انگور است. سخنان مسیح در شام آخر هم به وضوح استعاره هستند. شراب مانند خون او (از جهاتی) بود. نان هم (از جهاتی) شبیه به او بود.
مَثَل های مسیح (Christ’s Parables)
مَثَل های مسیح، تشبیه هستند، که همان استعاره است با این تفاوت که تشبیه همیشه شامل کلماتِ مانند، همچون و چنان است. این تشبیهات هم با مقایسۀ شباهت میان دو چیز که شباهتی ندارند، درس های معنوی می دهند. برای تفسیر آنها نکتۀ مهمی وجود دارد که باید در نظر بگیریم؛ در غیر این صورت ممکن است دچار اشتباه شویم و در جزئیات هر مَثَل به دنبال معنا باشیم. استعاره و تشبیه همیشه به جایی می رسند که شباهت ها پایان می یابند و تفاوت ها آغاز می شوند. برای مثال، اگر من به همسرم بگویم که، «چشم های تو مانند دریاست،» منظورم این است که چشم های او آبی، ژرف، و جذاب هستند. منظورم این نیست که در آنها ماهی شنا می کند، پرنده ها روی آن می نشینند و در زمستان یخ می زنند.
بیائید سه مَثَل مسیح که همه تشبیه هستند را با هم بررسی کنیم. اولی مَثَل تور ماهی گیری است:
«باز میتوان ملکوت خدا را اینچنین توصیف کرد. ماهیگیران تور ماهیگیری را داخل آب میاندازند و انواع گوناگون ماهی در تورشان جمع می شود. سپس آن را به ساحل میکشند و ماهیهای خوب را از بد جدا میکنند و خوبها را در ظرف می ریزند و بدها را دور می اندازند. در آخر دنیا نیز همینطور خواهد شد. فرشتهها آمده، انسانهای خوب را از بد جدا خواهند کرد؛ انسانهای بد را داخل آتش خواهند افکند که در آنجا گریه خواهد بود و فشار دندانها بر هم» (متی 47:13-50).
آیا ملکوت آسمان و تور ماهی گیری در اصل یکی هستند؟ مسلماً خیر! آنها بسیار متفاوت هستند، اما چند شباهت وجود دارد. درست همانطوری که ماهی ها هم زمانی که تور به ساحل کشیده می شود، به دو دسته، مطلوب و نا مطلوب، تقسیم می شوند، ملکوت خداوند هم همینگونه خواهد بود. روزی، افراد بدکار و درستکار که در حال حاضر با هم زندگی می کنند، از هم جدا خواهند شد. اما شباهتها در اینجا پایان می یابند. ماهی شنا می کند، انسانها راه می روند. ماهی گیر ها ماهی ها را جدا می کنند. فرشته ها بدکاران و نیکوکاران را از هم جدا می کنند. مرغوب بودن ماهی بسته به طعم آن پس از پخته شدن است. مردم، اما، با فرمانبرداری و نافرمانی مورد قضاوت قرار می گیرند. ماهی های خوب در محفظه نگهداری می شوند اما ماهی های نامرغوب دور ریخته می شوند. انسانهای نیکوکار وارث ملکوت خداوند می شوند و انسانهای بد کار به دوزخ افکنده می شوند.
این مَثَل نمونه ای کامل است از اینکه چطور استعاره و تشبیه، نهایتاً مقایسه هایی ناقص هستند زیرا چیزهایی که مقایسه می شوند اصالتاً متفاوت هستند. نمی خواهیم با این تصور که تفاوت ها در واقع شباهت هستند، ماورای مقصود صحبت کننده برویم. برای مثال همۀ ما می دانیم که «ماهی خوب» پس از پخته شدن خورده می شود و عمرش پایان می یابد و «ماهی نامرغوب» روز بعد به آبها باز می گردد و شنا می کند. مسیح این نکته را ذکر نکرد! و این ممکن است بر ضد مقصود او به کار رود.
این مَثَل بر خلاف آنچه برخی می گویند، روش «بشارت با تور» را آموزش نمی دهد به این معنا که همه را اعم از خوب و بد، و صرف نظر از اینکه آنها می خواهند بیایند یا نه، به کلیسا بکشاند! همچنین آموزش نمی دهد که ساحل بهترین مکان برای شهادت دادن است. هدفش این نیست که تعلیم بدهد که ربوده شدن کلیسا در انتهای زمان عذاب خواهد بود. این مَثَل تعلیم نمیدهد که رستگاری ما به طور مطلق از جانب خداوند است به این دلیل که ماهی های انتخاب شده کاری در قبال علت انتخاب شدنشان نمی توانستند بکنند. بیایید معانی بیجا را وارد مَثَل های مسیح نکنیم.
آماده ماندن (Remaining Ready)
در اینجا یکی دیگر از مَثَل های مسیح را می خوانیم، مَثَل ده باکره:
«وقایع ملکوت خدا شبیه ماجرای آن ده دختر جوانی است که ندیمه های عروسی بودند. این ندیمه ها چراغهای خود را روشن کردند تا به پیشواز داماد بروند. پنج تن از این ندیمه ها که عاقل بودند، در چراغهای خود روغن کافی ریختند تا ذخیره داشته باشند؛ اما پنج تن دیگر که نادان بودند، روغن کافی نریختند. چون آمدن داماد بطول انجامید، ندیمه ها را خواب در ربود. اما در نیمه های شب، در اثر سروصدا از خواب پریدند: داماد می آید! برخیزید و به پیشوازش بروید!
ندیمه ها فوراً برخاستند و چراغهای خود را آماده کردند. پنج دختری که روغن کافی نیاورده بودند، چون چراغهایشان خاموش می شد، از پنج دختر دیگر روغن خواستند. ولی ایشان جواب دادند: اگر از روغن خود به شما بدهیم، برای خودمان کفایت نخواهد کرد. بهتر است بشتاب بروید و برای خودتان بخرید. ولی وقتی آنان رفته بودند، داماد از راه رسید و کسانی که آماده بودند، با او به جشن عروسی داخل شدند و در بسته شد. کمی بعد، آن پنج دختر دیگر رسیدند و از پشت در فریاد زدند: آقا، در را باز کنید! اما جواب شنیدند: بروید! دیگر خیلی دیر شده است! پس شما بیدار بمانید و آماده باشید چون نمیدانید در چه روز و ساعتی من باز می گردم» (متی 1:25-13).
مهم ترین پیام این مَثَل چیست؟ تعلیمی که این مَثَل در بر دارد در جملۀ آخر یافت می شود: برای بازگشت خداوند آماده بمان، چرا که ممکن است دیرتر از انتظار تو سربرسد. بطور خلاصه همین!
چنانچه در فصل قبل هم اشاره کردم، مسیح این مَثَل را برای نزدیک ترین حواریون خود گفت (متی 3:24؛ مرقس 3:13 را ببینید) که در آن زمان مطیعانه از او پیروی می کردند. بنابراین مسئله ای که در این مَثَل بسیار مشهود است، این حقیقت است که حتی پطرس، یعقوب، یوحنا و آندریاس هم ممکن بود زمانی که مسیح بازمی گردد آماده نباشند. به همین دلیل بود که مسیح به آنها اخطار داد. پس این مَثَل به ما یاد می دهد آنهایی که اکنون برای بازگشت مسیح آماده هستند ممکن است زمانی که او واقعاً باز می گردد آماده نباشند. هر ده باکره در ابتدا آماده بودند، اما پنج نفر از آنها آمادگی خود را از دست دادند. اگر داماد زودتر می آمد، همۀ این ده باکره می توانستند وارد جشن عروسی شوند.
اما اینکه در این مَثَل پنج نفر دانا و پنج نفر نادان هستند چه معنایی دارد؟ آیا این مسئله ثابت می کند که زمانی که مسیح بازمی گردد، تنها نصف کسانی که ادعای ایمان دارند آماده خواهند بود؟ خیر.
منظور از روغن چیست؟ آیا روغن روح القدس را نشان می دهد؟ خیر. آیا بر ما آشکار می سازد که تنها آنهایی که در روح القدس غسل داده شده اند، به بهشت خواهند رفت؟ خیر.
آیا بازگشت داماد در نیمه شب بیانگر این است که مسیح نیز در نیمه شب باز می گردد؟ خیر.
چرا داماد از باکرگان دانا درخواست نکردند که دوستان نادان خود را پشت در تشخیص دهند؟ اگر او از دانایان خواسته بود که دوستان نادانشان را تشخیص دهند، کل مَثَل به هم می خورد، چرا که نادان ها هم نهایتاً وارد جشن می شدند.
شاید بتوان گفت، همانطوری که باکره های نادان دیگرچراغ نداشتند و خوابیدند، معتقدان نادان هم در تاریکی معنوی و روحانی گام بر می دارند و به خواب روحانی می روند و همین سبب محکومیتشان می شود. شاید شباهتی میان جشن عروسی در این مَثَل و ضیافت بره باشد، اما این حد تعبیر این مَثَل است. تعبیرات بیشتر از این، جزئیاتی را به زور وارد این داستان میکند که غیر ضروری هستند.
ثمره آوردن (Bearing Fruit)
شاید یکی از اشتباه ترین تفسیری که تا به حال دربارۀ مَثَل های مسیح شنیده ام، توضیح مَثَل تلخه و گندم توسط یکی واعظ است. بیائید اول این مَثَل را با هم بخوانیم:
عیسی مَثَل دیگری به این شرح برای ایشان آورد: «آنچه در ملکوت خداوند روی می دهد، مانند ماجرای آن شخصی است که در مزرعۀ خود تخم خوب کاشته بود. یک شب وقتی او خوابیده بود، دشمن او آمد و لابلای تخم گندم، علف هرز کاشت و رفت. وقتی گندم رشد کرد و خوشه داد، علف هرز هم با آن بالا آمد. کارگران او آمدند و به او خبر دادند که: آقا، این مزرعه که شما تخم خوب در آن کاشتید، پر از علف هرز شده است. جواب داد: این کار دشمن است. گفتند: میخواهید برویم علف های هرز را از خاک بیرون بکشیم؟ جواب داد: نه! نه! این کار را نکنید. ممکن است هنگام در آوردن آنها، گندمها نیز از ریشه در بیایند. بگذارید تا وقت درو، هر دو با هم رشد کنند، آنگاه به دروگرها خواهم گفت علف هرز را دسته کنند و بسوزانند و گندم را در انبار ذخیره نمایند» » (متی 24:13-30).
آنچه در ادامه می خوانید توضیحات آن واعظ است:
این یک حقیقت است که وقتی گندم و تلخه جوانه می زنند، مشابه هستند. هیچ کس نمی تواند تشخیص دهد که کدام گندم و کدام یک تلخه است. در کلیسا و دنیا هم همینطور است. هیچ کس نمی تواند بگوید چه کسی حقیقتاً مسیحی و چه کسی بی ایمان است. نمی توان آنها را به وسیلۀ روش زندگیشان تشخیص داد زیرا بسیاری از مسیحیان بیش از بی ایمانان از مسیح اطاعت نمی کنند. تنها خداوند می داند چه در قلبهایشان است و تنها اوست که آنها را از یکدیگر جدا می کند.
مسلماً آنچه این واعظ گفته، نکتۀ موجود در مَثَل گندم و تلخه نیست! این مَثَل در واقع به ما آموزش می دهد که معتقدان و غیر معتقدان کاملاً قابل تمایز هستند. توجه کنید که خادمان زمانی که گندم رویید و خوشه برآورد، فهمیدند که تلخه هم کاشته شده است (آیۀ 26 را نگاه کنید). تلخه میوه نمی آورد و به همین دلیل هم به آسانی قابل شناسایی است. به نظر من بسیار مهم است که مسیح، تلخه های بی ثمر را انتخاب کرد تا بدکارانی را که در نهایت جمع آوری شده و به دوزخ افکنده می شوند، نشان دهد.
نکات مهم این مَثَل بسیار واضح هستند: آنهایی که واقعاً نجات یافته اند میوه می آورند؛ نجات نیافتگان ثمره ای به بار نمی آورند. اگرچه خداوندبدکاران را زمانی که میان نجات یافتگان زندگی می کنند محاکمه نمی کند، اما روزی آنها را از نیکوکاران جداکرده به دوزخ خواهد افکند.
مسیح در واقع توضیحی برای این مَثَل خاص ارائه داد، پس لزومی ندارد که دنبال معنای دیگری ماورای آنچه خود او گفته است باشیم:
پس از آن، عیسی از نزد جماعت به خانه رفت. آنگاه شاگردانش از او تقاضا کردند که معنی حکایت گندم و علف هرز را برای ایشان بیان کند. عیسی فرمود: «بسیار خوب. من همان کسی هستم که تخم خوب در مزرعه می کارد. مزرعه این دنیاست و تخمهای خوب آنانی هستند که پیرو ملکوت خداوند می باشند، و علفهای هرز پیروان شیطانند. دشمنی که علفهای هرز را لابلای گندمها کاشت، شیطان است. فصل درو، آخر زمان است، و دروگرها، فرشتهها می باشند. همانطور که در این حکایت، علفهای هرز را دسته کردند و سوزاندند، در آخر زمان نیز همینطور خواهد شد. من فرشتگان خود را خواهم فرستاد تا هر چیزی را که باعث لغزش میشود و هر انسان بدکاری را از ملکوت خداوند جدا کنند، و آنها را در کورۀ آتش بریزند و بسوزانند، جایی که گریه و فشار دندان بر دندان است. در آن زمان، انسانهای نیک در ملکوت پدرم خدا، همچون خورشید خواهند درخشید. اگر گوش شنوا دارید، خوب گوش دهید» (متی 36:13-43).
مبالغه (Hyperbole)
دومین نوع از گفتار تمثیلی در انجیل مبالغه است. مبالغه، اغراقی تعمدی است که برای تأکید گفته می شود. زمانی که مادری به فرزندش می گوید، «هزار بار صدایت کردم تا برای شام بیایی خانه،» در واقع مبالغه می کند. مثالی از مبالغه در انجیل، گفتۀ عیسی مسیح دربارۀ بریدن دست راست است:
و اگر دست راستت باعث میشود گناه کنی، آنرا ببر و دور بینداز. بهتر است که یک دست داشته باشی، تا اینکه با دو دست به جهنم بروی (متی 30:5).
اگر منظور مسیح این بود که هر کدام از ما که با دست راستش گناه می کند، باید آن را ببرد، پس همۀ ما باید بدون دست راست باشیم! مسلماً مشکلی که ما با گناه داریم محدود به دستهایمان نیست. به احتمال بسیار زیاد، مسیح می خواست به ما یاد بدهد که گناه ما را به دوزخ می کشاند و برای اجتناب از گناه باید وسوسه ها و همۀ چیزهایی که باعث لغزش می شوند را باید از بین برد.
انسان انگاری (Anthropomorphism)
سومین نوع گفتار تمثیلی که در کتاب مقدس یافت می شود، انسان انگاری است. انسان انگاری ، گفتاری استعاری است که در آن ویژگی های انسان به خدا نسبت داده می شود تا به ما کمک کند که او را بفهمیم. برای مثال در کتاب پیدایش 5:11 می خوانیم:
هنگامی که خداوند به شهر و برجی که در حال بنا شدن بود نظر انداخت (پیدایش 5:11)
این آیه نمونه از انسان انگاری است زیرا بعید به نظر می رسد که خدایی که همه چیز را می داند از بهشت پایین آمده باشد تا مردمی را که در حال ساخت بودند ببیند!
بسیاری از پژوهشگران انجیل همۀ گفته های انجیل را که اعضای بدن خداوند مانند بازو، دست ها، بینی، چشم ها و مو ها را شرح می دهند، به عنوان انسان انگاری در نظر می گیرند. حرف آنها این است که، مطمئناً خداوند اعضای بدن انسانی که در برخی آیات به او نسبت داده می شود را ندارد.
من درواقع بنا به دلایلی مخالف هستم. اولاً به این دلیل که کتاب مقدس به وضوح می گوید که ما به شکل خداوند آفریده شده ایم:
سرانجام خدا فرمود: «انسان را شبیه خود بسازیم» (پیدایش 26:1، همراه با تأکید).
برخی می گویند ما تنها به این معنا که خودآگاهی، وظیفۀ اخلاقی، قدرت تفکر و غیره داریم، شبیه به خداوند آفریده شده ایم. اما بیائید با هم بخشی دیگر از انجیل را که شبیه به آیه 26 از فصل یک پیدایش است و چند فصل بعد ذکر شده است را بخوانیم:
وقتی آدم صد و سی ساله بود، پسرش شیث به دنیا آمد. او شبیه پدرش آدم بود (پیدایش 3:5، همراه با تأکید).
مسلماً منظور از این آیه این است که شیث به لحاظ فیزیکی شبیه به پدرش بود. اگر آیۀ 3 از فصل پنجم این معنا را داشته باشد مطمئناً عبارت مشابه آن در آیه 26 از فصل یک هم همان معنا را دارد. واضح است که تفسیر درست این برداشت را تائید می کند.
علاوه بر این، ما برخی توصیفات دربارۀ خداوند را توسط کسانی که او را دیدند در انجیل داریم. برای مثال، موسی و هفتاد و سه نفر از بنی اسرائیل خداوند را دیدند:
موسی و هارون و ناداب و ابیهو با هفتاد نفر از بزرگان اسرئیل از کوه بالا رفتند، و خدای اسرائیل را دیدند. به نظر می رسید که زیر پای او فرشی از یاقوت کبود به شفافی آسمان گسترده شده باشد. هر چند بزرگان اسرائیل خدا را دیدند، اما آسیبی به ایشان وارد نشد. آنها در حضور او خوردند و آشامیدند (خروج 9:24-11)
اگر از موسی می پرسیدید که آیا خدا دست و پا داشت چه پاسخی می داد؟2 دانیال نبی هم تصویری از خدای پدر و خدای پسر داشت:
آنگاه تخت هایی دیدم که برای داوری برقرار شد و «وجود ازلی» بر تخت خود نشست. لباس او همچون برف سفید و موی سرش مانند پشم، خالص بود. تخت او شعله ور بود و بر چرخهای آتشین قرار داشت. رودخانه ای از آتش در برابرش جریان داشت. هزاران نفر او را خدمت میکردند و میلیونها نفر در حضورش ایستاده بودند. آنگاه دفترها برای داوری گشوده شد. …آنگاه در خواب وجودی شبیه انسان دیدم که روی ابرهای آسمان به آنجا آمد. او به حضور آن «وجود ازلی» آورده شد و اقتدار و جلال و قدرت سلطنت به او داده شد تا همۀ قومها از هر زبان و نژاد او را خدمت کنند. قدرت او ابدی و سلطنتش بی زوال است (دانیال 9:7-10، 13-14).
اگر از دانیال می پرسیدید که آیا خداوند موهای سفید داشت و به گونه ای بود که می توانست روی تخت بنشیند، چه پاسخی می داد؟
بنابر مطالبی که عنوان شد من معتقدم که خداوند پدر شکلی باشکوه دارد که تا حدی شبیه به انسان است، اما از گوشت و خون نیست بلکه روح است (یوحنا 24:4 را ببینید).
چطور می توان تشخیص داد که کدام بخش از کتاب مقدس باید به طور تحت اللفظی و کدام بخش به صورت نمادین و مجازی تفسیر شود؟ کسی که بتواند به طور منطقی استدلال کند به آسانی می تواند تشخیص دهد. همه چیز را به طور تحت اللفظی تفسیر کنید مگر اینکه مطلب نوشته شده تنها به طریق مجازی و استعاری قابل درک باشد. انبیاء عهد عتیق و کتاب مکاشفه، برای مثال، پر از نماد هستند که بعضی از آنها توضیح داده شده اند و برخی بدون توضیح هستند. اما تشخیص نماد کار سختی نیست.
Rule #2: Read contextually. Every passage must be interpreted in light
of the surrounding passages and the entire Bible. The historical
.and cultural context should also be considered whenever possible
قانون دوم: با درک متن بخوانید. هر عبارتی باید به کمک عبارات مجاور خود و کل انجیل
تفسیر شود. مفهوم تاریخی و فرهنگی نیز هر جا که ممکن است باید در نظر گرفته شود.
خواندن کتاب مقدس بدون اینکه زمینه های انجیلی و ضروری آنها را در نظر بگیریم می تواند مهم ترین دلیل تفسیر نادرست باشد.
این امکان وجود دارد که با جدا کردن نوشته های کتاب مقدس از متن اصلی و زمینۀ آن، کاری کرد که انجیل هر پیغامی را که شما می خواهید در بر داشته باشد. مثلاً آیا می دانستید که انجیل می گوید که خدا وجود ندارد؟ در فصل 14 مزامیر نوشته است که، «خدا وجود ندارد» (مزمور 1:14). اگر بخواهیم این جمله را به درستی متوجه شویم، باید آن را همراه با جملات اطرافش بخوانیم: «کسی که فکر می کند خدا نیست، احمق است» (مزمور 1:14، همراه با تأکید). حالا این جمله معنایی کاملاً متفاوت دارد!
مثالی دیگر: یک بار از واعظی شنیدم که به مسیحیان می گفت لازم است که در «آتش تعمید داده شوند.» او سخنان خود را با خواندن متی 11:3 که سخنان یحیای تعمید دهنده است، آغاز کرد: «من آنانی را که از گناهانشان توبه میکنند با آب غسل تعمید می دهم، اما شخص دیگری خواهد آمد که مقامش خیلی برتر از من است، آنقدر که من لیاقت ندارم کفشهایش را پیش پایش بگذارم. او شما را با روح القدس و آتش الهی تعمید خواهد داد.»
این واعظ بر اساس همین یک آیه موعظۀ خود را درست کرد. به یاد می آورم که گفت، «اگر تنها در روح القدس تعمید شوید کافی نیست! همانطوری که یحیای تعمید دهنده گفت، مسیح شما را در آتش تعمید خواهد داد!» در ادامه توضیح داد که وقتی در «آتش تعمید گرفتیم،» پر از حرارت و شوق برای خدمت در راه خداوند خواهیم بود. در آخر او مردم را به جلوی منبر برای «تعمید در آتش» دعوت کرد.
متأسفانه این واعظ اشتباهی بزرگ کرده و آیه را بدون مطالب اطرافش در نظرگرفته بود.
منظور یحیای تعمید دهنده از اینکه مسیح ما را با آتش تعمید خواهد داد، چیست؟ برای یافتن پاسخ به این سؤال لازم است که دو آیه قبل و یک آیه بعد از این آیه را بخوانیم. بیایید با دو آیه قبل از آن شروع کنیم. یحیی در این آیات گفت:
با این فکر که ما یهودی و از نسل ابراهیم هستیم، خود را فریب ندهید. این افکار بیهوده است. خدا میتواند از همین سنگها، نسلی برای ابراهیم بوجود آورد. و حال تیشۀ داوری خدا بر ریشۀ درختان گذاشته شده است. هر درختی که ثمر نیاورد، بریده و در آتش افکنده خواهد شد (متی 9:3-10، همراه با تأکید).
اول از همه متوجه می شویم که حداقل تعدادی از حضار که آن روز به سخنان یحیی گوش می دادند، یهودیانی بودند که فکر می کردند رستگاری آنها منوط به اصل و نسبشان است. پس موعظه ی او مبشرانه بود.
همچنین در می یابیم که یحیی آگاهی می داد که انسانهای نجات نایافته، به آتش افکنده خواهند شد. منظقی به نظر می رسد اگر نتیجه بگیریم که «آتشی» که یحیی در آیۀ 10 از آن سخن می گفت، همان آتشی است که در آیۀ 11 درباره اش صحبت می کند.
این حقیقت زمانی که آیۀ 12 را می خوانیم آشکارتر می شود:
او کاه را از گندم جدا کرده، آن را در آتشی خاموش نشدنی خواهد سوزاند؛ اما گندم را در انبار جمع خواهد نمود (متی 12:3، همراه با تأکید).
در هر دو آیۀ 10 و 12، آتشی که یحیی از آن صحبت می کند، آتش جهنم است. در آیۀ 12، او به حالت استعاری می گوید که مسیح مردم را به دو دسته تقسیم می کند ـ گندم که «در انبار جمع خواهد شد،» و کاه که با «آتشی که خاموشی ناپذیر است» خواهد سوخت.
به مدد آیات مجاور، متوجه می شویم که منظور یحیی در آیۀ 11 این است که مسیح انسانهای معتقد را با روح القدس و کافران را با آتش تعمید می دهد. پس هیچ کس نباید در موعظه اش بگوید که مسیحیان باید با آتش تعمید بگیرند!
برای اینکه کمی فراتر از این آیات برویم، باید باقی عهد جدید را نیز بخوانیم. آیا در کتاب اعمال رسولان می توانیم نمونه ای پیدا کنیم که به مسیحیان گفته شده باشد که «در آتش غسل داده شوند؟» خیر. نزدیک ترین مطلب به این مسئله تعریف لوقا از روز پنطیکاست است که حواریون با روح القدس تعمید یافتند و زبانهای آتش موقتاً بر سرشان پدیدار شد. اما لوقا هیچ گاه نگفت که این اتفاق «تعمید در آتش» بود. علاوه بر این، آیا در رساله ها نصیحتی و یا دستورالعملی پیدا می شود که بگوید مسیحیان باید «در آتش تعمید بگیرند؟» خیر. بنابراین، پس کاملاً درست است که نتیجه بگیریم، هیچ مسیحی ای نباید در آتش تعمید داده شود.
انجیل کاذب ناشی شده از کلام خدا (A False Gospel Derived From Scripture)
بسیاری از مواقع خود انجیل نیز توسط واعظان و معلمان اشتباه جلوه داده می شود چرا که آنها با عدم بررسی کل متن و زمینهها و مفاهیم کتاب مقدس برخی مطالب را نادرست تفسیر می کنند. تعالیم غلط دربارۀ رحمت خداوند دقیقاً به همین دلیل فراوان است.
برای مثال، صحبت های پولس در افسسیان8:2، دربارۀ اینکه رستگاری حاصل فیض خداوند است نه اعمال ما، مورد سوء استفاده قرار گرفته و پیغامی نادرست از آن ساخته شده است به این دلیل که کل متن در نظر گرفته نشده است. پولس نوشت:
بنابراین، در اثر بخشش رایگان و مهربانی خدا و توسط ایمانتان به مسیح است که نجات یافته اید؛ و این کار شما نیست، بلکه هدیۀ خداست. نجات، نتیجۀ اعمال خوب ما نیست، از اینرو هیچکس نمیتواند به خود ببالد (افسسیان 8:2-9).
بسیاری، بر آن قسمت از صحبت های پولس که می گوید رستگاری حاصل فیض است و عطای خداوند است و از اعمال نیست، تمرکز می کنند. بر این اساس و برخلاف گواهی صدها بخش در کتاب مقدس، نتیجه می گیرند که میان رستگاری و تقدس هیچ ارتباطی وجود ندارد. برخی حتی پا فراتر گذاشته می گویند برای رسیدن به رستگاری نیازی به توبه نیست. این نمونه ای برجسته است از اینکه چطور به دلیل نادیده گرفتن مفهوم کلی، مطالب کتاب مقدس به اشتباه تعبیر می شود.
بیایید در ابتدا آنچه متن تحت مطالعه، حقیقتاً می گوید را کاملاً بررسی کنیم. پولس نمی گوید که ما به وسیلۀ فیض و رحمت نجات می یابیم، بلکه می گوید ما به وسیلۀ رحمت و به واسطۀ ایمان نجات می یابیم. ایمان هم مانند رحمت بخشی از معادلۀ رستگاری است. بر طبق کتاب مقدس ایمان بدون عمل بیهوده و مرده است و موجب نجات هیچ کس نمی شود(یعقوب 14:2-26 را ببینید). بنابراین پولس نمی گوید که تقدس ارتباطی با رستگاری ندارد بلکه می گوید تلاشها و اعمال ما نیست که ما را نجات می دهد؛ پایه و اساس رستگاری ما رحمت خداوند است. بدون رحمت او هرگز نجات نمی یابیم، اما در واقع واکنش ما به رحمت خداوند ایمان ماست و اینگونه است که رستگاری در زندگیمان رخ می دهد. نتیجۀ رستگاری همواره اطاعت است که ثمرۀ ایمانی اصیل است. با در نظر گرفتن مطالب مجاور آن هم نه فراتر از آیۀ بعد از آن، این مسئله ثابت می شود. پولس می گوید:
این خداست که ما را از نو آفریده و این زندگی جدید را از فیض وجود عیسی مسیح به ما داده است؛ و از زمانهای دور دست، نقشۀ خدا این بوده که ما این زندگی جدید را صرف خدمت به دیگران نماییم (افسسیان 10:2).
علت اینکه ما دوباره توسط روح القدس متولد شده ایم و حال آفریدگانی جدید در مسیح هستیم، این بود که بتوانیم در اعمال نیکی که از اطاعت سرچشمه میگیرند، گام برداریم. پس معادلۀ پولس برای رستگاری اینگونه به نظر می رسد:
فیض + ایمان = رستگاری + اطاعت
این معادله یعنی فیض به علاوۀ ایمان برابر است با (یا منتج می شود به) رستگاری به علاوۀ اطاعت. زمانی که فیض خداوند به ایمان منجر شود، نتیجه همیشه رستگاری و اعمال نیک خواهد بود.
اما آنهایی که سخنان پولس را از متن کلام جدا می کنند به این فرمول می رسند:
فیض +ایمان – اطاعت =رستگاری
این معادله یعنی به فیض علاوۀ ایمان منهای اطاعت برابر است با (یا منتج می شود به) رستگاری. تا جایی که به انجیل مربوط است این کفر است.
اگر کمی بیشتر از مطالبی که پولس گفته است را بخوانیم، خیلی زود متوجه می شویم که شرایط در افسس هم مانند همۀ جاهای دیگری بود که او موعظه کرده بود. یعنی یهودیان اینگونه تعلیم می دادند که غیر مسیحیانی که به مسیحیت می گروند اگر می خواهند رستگار شوند، باید ختنه شوند و برخی از جنبه های تشریفاتی یهودیان را عمل کنند. در جریان همین مسئلۀ ختنه و تشریفات مذهبی بود که پولس گفت «اعمال» ما، ما را نجات نمی دهد (افسسیان 11:2-22 را ببینید).
اگر کمی بیشتر بخوانیم و کل نامۀ پولس به افسسیان را درک کنیم، به وضوح می بینیم که پولس باور داشت که تقدس برای رسیدن به رستگاری عاملی لازم و ضروری است:
هشیار باشید که گناهانی نظیر طمع، بی عفتی و شهوت رانی در میان شما وجود نداشته باشد. چنان پاک زندگی کنید که هرگز کسی نتواند چنین تهمت هایی به شما بزند. گفتار کثیف، سخنان زشت و شوخی های خلاف ادب، شایستۀ شما نیست. بجای اینها، با یکدیگر دربارۀ نیکویی های خدا گفتگو کنید و شکرگزار باشید. این حقیقت چون روز روشن است که ملکوت خدا و مسیح، جای اشخاص بی عفت، ناپاک و طمعکار نیست؛ بلی، کسی که به مال و ناموس دیگران طمع دارد، بتپرست است، زیرا مال این دنیا را بیشتر از خدا دوست دارد و می پرستد. ممکن است بعضیها بکوشند برای اینگونه گناهان بهانههایی بتراشند. اما شما گول این اشخاص را نخورید، زیرا کسانی که مرتکب چنین گناهانی می شوند، زیر خشم و غضب خدا هستند (افسسیان 3:5-6، همراه با تأکید).
اگر پولس اعتقاد داشت که رحمت خداوند در نهایت کسی را که زناکار و عیاش و مال دوست است و توبه هم نمی کند نجات می دهد، هیچ گاه چنین سخنانی را نمی نوشت. منظور پولس از سخنانش که در افسسیان 8:2-9 ثبت شده تنها با خواندن کل نامه ای که به افسسیان نوشته است قابل درک است.
فاجعۀ غلاطیان (The Galatian Fiasco)
صحبت های پولس در نامه اش به غلاطیان هم به همین صورت خارج از متن اصلی تفسیر شده است واین منجر به تحریف انجیل شده است، دقیقاً چیزی که پولس می خواست در نامه اش به غلاطیان تصحیح کند.
موضوع کلی رسالۀ پولس به غلاطیان «رستگاری توسط ایمان و نه توسط اعمال تورات» است. اما آیا منظور پولس این است که تقدس برای ورود به ملکوت خداوند لازم نیست؟ مسلماً منظور او این نبوده است.
قبل از هر چیزی متوجه می شویم که پولس باز هم با یهودیانی نبرد می کرد که به غلاطیه آمده بودند و به افرادی که به تازگی ایمان آورده بودند تعلیم می دادند که نجات نخواهند یافت مگر اینکه ختنه شوند و قوانین تورات را رعایت کنند. پولس مسئلۀ ختنه را بارها در رساله اش عنوان می کند، و به نظر می رسد که این مسئله است که افراد افراطی یهودی بسیار بر آن تأکید داشته اند (غلاطیان 3:2، 7-9، 12؛ 2:5-3، 6، 11؛ 12:6-13، 15 را ببینید). پولس نگران این نبود که معتقدان غلاطیه نسبت به فرامین مسیح بسیار مطیع هستند؛ او نگران این بود که آنها برای رستگاری بنای کار را در ایمان به مسیح نمی گذاشتند بلکه تصور می کردند که برای رستگاری مسئلۀ واجب، ختنه و تلاش های عاجزانه شان برای انجام شریعت موسی است.
زمانی که کل رسالۀ پولس به غلاطیان را بررسی می کنیم، متوجه می شویم که او در فصل 5 می نویسد:
اما هرگاه روح خدا شما را هدایت کند، دیگر لازم نخواهد بود برای انجام دستورهای خدا، به خود فشار بیاورید. هنگامی که از امیال و خواستههای نادرست خود پیروی می کنید، این گناهان وارد زندگی شما می شوند: زنا و انحرفات جنسی و بی عفتی؛ بت پرستی و جادوگری و احضار ارواح؛ دشمنی و دو بهم زنی؛ کینه توزی و خشم؛ خود خواهی و نفع طلبی، شکایت و انتقاد و بهانه جویی؛ در اشتباه دانستن دیگران و بر حق شمردن خود و اعضای گروه خود؛ حسادت و آدم کشی؛ مستی و عیاشی و چیزهایی از این قبیل. همانطور که قبلاً هم اشاره کردم، باز هم تکرار میکنم هر که این چنین زندگی کند، هرگز در ملکوت خدا جایی نخواهد داشت (غلاطیان 18:5-21، همراه با تأکید).
اگر پولس می خواست به غلاطیان بگوید که آنها می توانند بدون پاکدامنی به بهشت نائل شوند، هیچ گاه چنین کلماتی را نمی نوشت. منظور او این نبود که افراد ناپاک می توانند به بهشت بروند، بلکه او می خواست بگوید که آنهایی که تلاش می کنند رستگاری خود را از طریق ختنه و شریعت به دست آورند، با این کار فیض خداوند و فداکاری مسیح را انکار میکنند و هیچ گاه نجات نمی یابند. ختنه سبب رستگاری نمی شود. ایمان به مسیح است که به رستگاری منجر می شود که معتقدان را به اشخاص پاک و جدید، تبدیل می کند:
حال، مهم نیست که ختنه شدهایم یا نه. تنها چیزی که مهم است، این است که آیا واقعاً دگرگون شدهایم و انسان جدیدی گردیده ایم؟ (غلاطیان 15:6)
همۀ اینها باز هم نشان می دهند که زمانی که آیات کتاب مقدس را تفسیر می کنیم، در نظر گرفتن متن کلام چقدر مهم است. با نادیده گرفتن مفهوم کلام است که کلام خداوند تحریف می شود. تنها دربارۀ قلب خادمان می توان متحیر بود که به طور آشکار و عمداً کلام را چنین تحریف می کنند.
برای مثال، یک بار شنیدم که واعظی می گفت، زمانی که دربارۀ انجیل موعظه می کنیم، نباید ازخشم خداوند حرفی بزنیم، زیرا بر طبق انجیل، «نیکی خدا تو را به توبه وا می دارد» (رومیان 4:2). بنابراین، بر طبق سخنان این واعظ، راه درست بشارت تنها صحبت از عشق و نیکی خداوند است و همین مردم را به توبه وا می دارد.
اما زمانی که مطالب مجاور آیه ای را که این واعظ از فصل دوم رومیان نقل می کند، می خوانیم، متوجه می شویم که این آیه توسط آیاتی دربارۀ خشم مقدس خداوند و داوری خداوند احاطه شده است! آیات مجاور نشان می دهند که امکان ندارد منظور پولس همانی باشد که این واعظ گفته است:
اما میدانیم که خدا هر کسی را که مرتکب چنین اعمالی شود، عادلانه و به سختی مجازات خواهد کرد. ای آدمی، تصور میکنی که خدا دیگران را برای این گناهان مجازات خواهد کرد، اما از گناهان تو چشمپوشی خواهد نمود؟ اگر خدا تا بحال نسبت به تو صبر و تحمل نشان داده است، آیا این را نتیجۀ ضعف او می دانی؟ آیا متوجه نیستی که خدا در تمام این مدت که تو را مجازات نکرده، درواقع به تو فرصت داده تا از گناهانت دست بکشی؟ بلی، مهربانی خدا برای این بوده است که تو توبه کنی. اگر دل خودت را سخت کنی و توبه نکنی برای خود مجازات وحشتناکی فراهم می آوری، زیرا بزودی روز خشم و غضب خدا فرا میرسد روزی که در آن خدا تمام مردم جهان را عادلانه محکوم خواهد کرد، و به هر کس مطابق کارهایش پاداش یا کیفر خواهد داد. او به آنانی که با صبر و تحمل ارادهاش را بجا میآورند و خواستار جلال و بزرگی و زندگی جاویدند، زندگی جاوید عطا خواهد کرد. اما آنانی را که با حقیقت وجود خدا ضدیت میکنند و به راههای گناه آلود خود می روند، بشدت مجازات خواهد کرد. بلی، ایشان مورد خشم و غضب خدا واقع خواهند شد. رنج و عذاب گریبانگیر همۀ کسانی خواهد گردید که گناه می ورزند، از یهودی گرفته تا غیر یهودی (رومیان 2:2-9، همراه با تأکید).
منظور پولس از نیکی خداوند، مهربانی او در به تأخیر انداختن خشمش است! باعث تعجب است که چطور یک خادم در پرتو آیه های انجیل که پر است از نمونه هایی در بارۀ واعظانی که عموماً گناهکاران را با اخطار به سوی توبه دعوت می کردند،چنین عبارت پوچ و ناپسندی می سازد.
ثبات کلام مقدس (Scripture’s Consistency)
از آنجایی که انجیل توسط یک نفر وحی شده، پیامی مستحکم و با ثبات دارد. به همین دلیل است که برای تفسیر معنای کلام خداوند در هر بخشی از انجیل می توانیم به متن کلام اعتماد کنیم و از آن استفاده کنیم. خداوند در هیچ آیه ای چیزی که با آیه ای دیگر در تضاد باشد، نمی گوید و اگر به نظر برسد که چنین چیزی در دو آیه رخ داده است باید آنقدر مطالعه کنیم تا تفسیر ما از دو آیه یکسان شود. برای مثال، در موارد زیادی در موعظۀ سر کوه مسیح، در نظر اول به نظر می رسد که انگار او درحال مخالفت یا حتی اصلاح قوانین اخلاقی عهد قدیم است. مثلاً:
گفته شده که اگر کسی چشم دیگری را کور کند، باید چشم او را کور کرد و اگر دندان کسی را بشکند، باید دندانش را شکست. اما من میگویم که اگر کسی به تو زور گوید، با او مقاومت نکن؛ حتی اگر به گونۀ راست تو سیلی زند، گونۀ دیگرت را نیز پیش ببر تا به آن نیز سیلی بزند (متی 38:5-39).
مسیح در اینجا مستقیماً از شریعت نقل قول می کند و بعد عبارتی می گوید که به نظر می رسد مخالف این قانون در شریعت است. چطور می توانیم آنچه مسیح گفت را تفسیر کنیم؟ آیا خداوند نظر خود را دربارۀ مسئله ای از اخلاقیات تغییر داده است؟ آیا انتقام گرفتن بر اساس عهد قدیم درست، اما بر اساس عهد جدید نادرست است؟ در اینجا نیز متن اصلی و مطالب مجاور ما را یاری خواهند کرد.
مسیح در اصل با حواریون خود صحبت می کرد (متی 1:5-2 را ببینید)، کسانی که قبل از این تنها ارطباتشان با کلام خداوند، از طریق کاتبان و فریسی های ریاکار بود که در کنیسه ها تعلیم می دادند. در کنیسه ها به عنوان قانون خداوند شنیده بودند که، «چشم در برابر چشم و دندان در برابر دندان،» فرمانی که توسط فریسی ها و کاتبان بدون در نظر گرفتن مقصود کلام، پیچ و تاب داده شده بود. منظور خداوند این نبود که مردمش همیشه در برابر اشتباهات جزئی در پی انتقام شخصی باشند. او در واقع در شریعت موسی گفته انتقام و جزا از آن خداوند است (تثنیه 35:32 را ببینید)، و مردمش باید کارهای نیک در قبال دشمنانشان انجام دهند (خروج 4:23-5 را ببینید). اما فریسی ها وکاتبان این فرامین را نادیده گرفته بودند و تفسیر خود را برای قانون «چشم برای چشم» اختراع کرده بودند؛ تفسیر و برداشتی که به آنها حق انتقام شخصی را می داد.3 آنها متن اصلی کلام را نادیده گرفته بودند.
فرمان خداوند دربارۀ «چشم در برابر چشم و دندان در برابر دندان» در میان فرامینی که برای اجرای عدالت در دادگاه های بنی اسراییل تعیین کرده است، یافت میشود (خروج 22:21-24 و تثنیه 15:19-21 را ببینید). تعیین نظام دادگاهی خود نشان می دهد که خداوند انتقام شخصی را قبول ندارد. داوران منصفی که مدارک و شواهد را بررسی می کنند برای اجرای عدالت قابلیت بیشتری دارند، تا افرادی که غرورشان جریحه دار است و از روی غرض عمل می کنند. خداوند انتظار دارد که دادگاه ها و قضات بی طرفانه مجازات را مناسب با جرم تعیین کنند. بنابراین، « چشم در برابر چشم و دندان در برابر دندان.»
بدین شکل، ما قادریم که چیزهایی را که در ابتدا متناقض با هم به نظر می رسند هماهنگ کنیم. هدف مسیح این بود که حضاری که تمام عمرشان تحت تعالیم غلط بوده اند، متوجه خواست واقعی خداوند دربارۀ انتقام شخصی بشوند، مسئله ای که قبلاً در شریعت موسی وجود داشت اما توسط فریسی ها تحریف شده بود. مسیح با آنچه در شریعت موسی بود مخالفت نمی کرد بلکه در واقع معنای اصلی و ابتدایی آن را برای مردم توضیح می داد.
بدین وسیله می توانیم متوجه شویم که مسیح از ما ، در رابطه با اختلافاتی که ما را به دادگاه می کشاند، چه انتظاری دارد. خواست خداوند این نبود که بنی اسرائیلی ها از هرگونه ضرری که از جانب دوستانشان به آنها وارد می شود چشم پوشی کنند، در غیر این صورت نظام دادگاهی را ایجاد نمی کرد. در مورد مسیحیان نیز، خواست خداوند این نیست که از هرگونه ضرری از جانب سایر ایمانداران (یا بی ایمانان) به آنها وارد می شود چشم پوشی کنند. بر اساس عهد جدید مسیحیانی که با هم اختلاف دارند از کمک دیگر مسیحیان استفاده می کنند (اول قرنتیان 1:6-6 را ببینید). و اگر شخص مسیحی به دلیل اختلافاتی که جرم بزرگی هستند، بی ایمانی را به محکمه بکشاند، کار اشتباهی انجام نداده است. جرم های بزرگی از قبیل از بین بردن چشم و دندان و جرمهای کوچک، چنانچه مسیح گفته است، مانند سیلی که بر گونه نواخته می شود و یا در مورد اعتراض کم ارزشی (مثلاً صاحب شدن پیراهن) از آنها شکایت بشود، یا اینکه یک فرسخ بروند. خداوند می خواهد که مردمش از او سرمشق بگیرند و رحمتی خارق العاه در برابر گنهکاران بی فکر و مردمان بد، نشان دهند.
مسیحیان خوش نیتی نیز وجود داشته اند که فکر می کرده اند که از مسیح اطاعت می کنند زمانی که کسانی که از آنها دزدی می کردند را تحویل قانون نمی دادند با این تصور که «گونۀ دیگر خود را به روی آنها می گرداندند» و در واقع دزد را قادر می ساختند که دوباره دزدی کند چرا که به او یاد می دادند که خلافی که مرتکب شده است هیچ عقوبتی ندارد. چنین مسیحیانی در حق افراد دیگری که اموالشان مورد سرقت همان دزد قرار بگیرد، بدی می کنند! خداوند می خواهد دزد مزۀ عدالت و توبه را بچشد. ولی وقتیکه کسی علیه شما جرم کوچکی مانند سیلی زدن مرتکب می شود، او را به دادگاه نکشانید بلکه نسبت به او عشق و بخشندگی نشان بدهید.
تفسیر عهد قدیم توسط عهد جدید (Interpreting the Old in Light of the New)
نه تنها باید عهد قدیم را توسط عهد جدید بلکه عهد قدیم را نیز باید توسط عهد جدید تفسیر کنیم. برای مثال، برخی از مؤمنان، قوانین موسی دربارۀ رژیم غذایی را خوانده اند و به این نتیجه رسیده اند که رژیم غذایی مسیحیان باید بر طبق همین قوانین باشد. اگر آنها فقط دو بخش از عهد جدید را بخوانند، متوجه خواهند شد که رژیم غذایی موسی برای آنهایی که تحت تأثیر عهد جدید هستند قابل اجرا نیست:
عیسی به ایشان فرمود: «شما نیز این مسایل را درک نمی کنید؟ مگر نمیدانید که آنچه می خورید، به روحتان لطمه ای نمیزند و آن را نجس نمی سازد؟ زیرا خوراک با قلب و روح شما کاری ندارد، بلکه از معدۀ شما عبور می کند» (با این گفته، عیسی نشان داد که هر نوع خوراک، پاک و حلال است) (مرقس 18:7-19).
اما روح القدس صریحاً میفرماید که در زمانهای آخر، بعضی در کلیسا از پیروی مسیح رویگردان شده، بدنبال معلمینی خواهند رفت که از شیطان الهام می گیرند. این معلم نماها با بی پروایی دروغ خواهند گفت و آنقدر آنها را تکرار خواهند کرد که دیگر وجدانشان آنها را معذب نخواهد ساخت. بعنوان مثال خواهند گفت که ازدواج کردن و گوشت خوردن کار اشتباهی است؛ در حالیکه میدانیم خدا این چیزها را عنایت فرموده تا ایماندارانی که پیرو حقیقتند، با شکرگزاری از آنها بهره مند شوند. هر چه که خدا آفریده، خوب است و باید با شادی از آنها استفاده کنیم. البته باید برای آنها از خدا شکرگزاری نمود، و طلب برکت کرد، زیرا خوراک با دعا و کلام خدا پاک میشود (اول تیموتائوس 1:4-5).
بر اساس عهد جدید ما تابع شریعت موسی نیستیم بلکه تابع شریعت مسیحیم (اول قرنتیان 20:9-21). اگرچه مسیح جنبههای اخلاقی شریعت موسی را تائید کرد (و در نتیجه آنها را به شریعت مسیح وارد کرد)، اما خود او یا رسولانش به مردم آموزش ندادند که باید بر طبق رژیم غذایی شریعت موسی عمل کنند.
واضح است که مسیحیان اولیه که یهودیانی بودند که به مسیحیت گرویده بودند،در ابتدا رژیم غذایی بر اساس عهد قدیم را به دلیل عقاید فرهنگیشان دنبال می کردند (اعمال رسولان 9:10-14 را ببینید). و زمانی که اُمتهای دیگر به مسیح ایمان آوردند، مسیحیانی که از یهودیت به مسیحیت گرویده بودند از آنها می خواستند که رژیم غذایی شریعت موسی را دنبال کنند و فرقی با همسایگان یهودی خود – که ممکن است آزرده شوند – نداشته باشند ( اعمال رسولان 1:15-21 را ببینید). بنابراین پیروی از رژیم غذایی شریعت موسی تا زمانی که به عنوان شرطی برای نجات مطرح نشود هیچ اشکالی ندارد.
همچنین برخی از مسیحیان اولیه به این عقیده بودند که خوردن گوشتی که برای بت ها ذبح شده نادرست است.پولس به معتقدانی که در این مورد طور دیگری فکر می کردند (مانند خودش) آموزش می داد که پذیرای برادران خود که در «ایمان ضعیف هستند» باشند (رومیان 1:14 را ببینید) و کاری نکنند که سبب آزار آنها شود. اگر کسی در برابر خداوند از خوردن غذاهایی که خوردنشان بر طبق عقایدش (حتی اگر این عقاید بی اساس باشند) نادرست است، اجتناب کند، باید به دلیل صداقت و صمیمیتش ستوده شود نه اینکه به دلیل درک نادرستش محکوم شود. به همین صورت کسانی که بر طبق عقایدشان از خوردن غذاهایی اجتناب می کنند، نباید آنهایی که اجتناب نمی کنند را محکوم کنند. هر دو دسته باید بامحبت با یکدیگر کنار بیایند چرا که مسلماً حکم خداوند همین است (رومیان 1:14-23 را ببینید).
به هر حال از این روی که مکاشفات انجیل تدریجی است، باید عهد قدیم را توسط عهد جدید تفسیر کنیم. هیچ کدام از مکاشفاتی که خداوند داده است با هم در تناقض نیستد بلکه یکدیگر را کامل می کنند.
مفهوم متن فرهنگی و تاریخی (Cultural and Historical Context)
همچنین می توانیم هر زمانی که امکانش وجود دارد مفهوم و زمینۀ تاریخی آن بخش هایی از کتاب مقدس را که در حال مطالعه شان هستیم، بررسی کنیم. دانستن مطالبی دربارۀ ویژگی های خاص فرهنگ، جغرافیا و تاریخ واقعه ای که در انجیل است اغلب به ما کمک می کند تا بصیرت لازم را به دست آوریم. بدون داشتن این بصیرت ممکن است اشتباه کنیم. مسلماً برای چنین کاری در کنار انجیل به کتاب های دیگری نیاز خواهیم داشت. مطالعۀ درست انجیل ما را در این زمینه کمک خواهد کرد.
در ادامه مثال هایی را می بینیم که نشان می دهند چطور اطلاعات تاریخی و فرهنگی می توانند ما را کمک کنند که هنگام مطالعۀ انجیل دچار اشتباه و سردرگمی نشویم:
- برخی مواقع در کتاب مقدس می خوانیم که مردم به روی بام می رفتند (اعمال رسولان 9:10 را ببینید) یا بام را می شکافتند (مرقس 4:2 را ببینید). با خواندن این بخش ها متوجه می شویم که در آن روزگار بام ها در اسرائیل، مسطح بوده اند و خانه ها پلکانی داشته اند که به پشت بام متنهی می شده است. اگر این را ندانیم ممکن است تصور کنیم که برخی از شخصیت های انجیل در قلۀ شیروانی قدم بر می دارند یا دودکش را محکم چسبیده اند!
- در مرقس 12:11-14 می خوانیم که مسیح درخت انجیری را که میوه نداشت نفرین کرد، با وجود اینکه «فصل انجیر نبود.» اگر بدانیم که درخت انجیر حتی زمانی که فصلش نباشد هم میوه می دهد، متوجه میشویم که مسیح توقع بیجایی نداشت.
- در لوقا37:7-48 می خوانیم که زنی به خانۀ شخصی فریسی وارد شد و مسیح نیز در آن خانه بر سر سفره بود. بر اساس متون کتاب مقدس این زن پشت سر مسیح نشست و با اشکهایش شروع کرد به شستن پاهای او و با گیسوانش آنها را خشک کرد آنها را بوسید و با عطر تدهین کرد. ممکن است تعجب کنیم که چطور چنین چیزی انجام شد زمانی که مسیح بر سر سفره در حال تناول غذا بود. آیا زن به زیر میز خزید؟ چطور از میان پاهای دیگر مهمانان گذشت؟
پاسخ در سخن لوقا ست که می گوید مسیح «پشت میز دراز کشیده بود» (لوقا 37:7). در آن زمان روش رایج خوردن این بود که شخص سر میزی کوتاه به روی پهلو بر روی زمین دراز می کشید و یک دست خود را تکیه گاه قرار می داد و با دست دیگر غذا می خورد. مسیح به این صورت توسط آن زن ستوده شد.
همچنین از این بخش از کتاب مقدس درمی یابیم که چطور یوحنا در شام آخر توانست به مسیح تکیه دهد و به سوی سینۀ او خم شود و از او سؤالی بپرسد. یوحنا پشت به مسیح دراز کشیده بود و وقتی می خواست سؤالی بپرسد به سوی سینۀ مسیح برگشت (یوحنا 23:13-25 را ببینید). نقاشی معروف داوینچی از شام آخر که نشان می دهد مسیح وشش شاگرد در هر طرف او دور میز هستند، نشان دهندۀ جهالت او نسبت به مطالب انجیل است. لازم بود که اندکی دانش تاریخی نسبت به این موضوع پیدا می کرد!
سؤالی رایج دربارۀ لباس (A Common Question About Clothes)
یکی از سؤالاتی که اغلب شبان ها در سرار دنیا از من می پرسند این است که: «آیا درست است که زنان مسیحی شلوار بپوشند در حالی که بر اساس انجیل زنان نباید لباس مردانه بپوشند؟»
این سؤال خوبی است که می توانیم با استفاده از برخی قوانین درست تفسیر و از طریق زمینه و شرایط فرهنگی آن را پاسخ دهیم.
در ابتدا باید ممنوعیت پوشیدن لباس مردانه برای زنان (و برعکس) را بر اساس انجیل بررسی کنیم:
زن نباید لباس مردانه بپوشد و مرد نباید لباس زنانه به تن کند. این کار در نظر خداوند، خدایتان نفرت انگیز است (تثنیه5:22).
باید با این سؤال آغاز کنیم، «هدف خداوند از چنین فرمانی چه بود؟» آیا هدفش این بود که زنان را از پوشیدن شلوار منع کند؟
خیر، منظور خداوند این نمی تواند باشد زیرا زمانی که خداوند این را گفت هیچ مردی در اسرائیل شلوار نمی پوشید. شلوار لباس خاص مردان یا کس دیگری نبود. در واقع در زمان نزول انجیل لباسی که مردان می پوشیدند امروز برای ما بیشتر زنانه به نظر می رسد! این مطالب اندکی از اطلاعات تاریخی و فرهنگی است که کمک می کند تا منظور خداوند را به درستی دریابیم.
پس مقصود خداوند چه بود؟
خواندیم که هرکسی لباس جنس مخالف را بپوشد مورد نفرت خداوند است. این مسئله به نظر جدی می آید. اگر مردی روسری زنی را بگیرد و به مدت سه ثانیه آن را روی سر خود بگذارد، مورد نفرت خداوند قرار خواهد گرفت؟ چنین چیزی به نظر مشکوک می آید.
به احتمال زیاد منظور خداوند کسانی بوده که عمداً طوری لباس می پوشند تا مانند جنس مخالف به نظر بیایند. چرا کسی باید چنین کاری کند؟ تنها به این دلیل که کسی را که همان جنسیت را دارد بفریبد – که این نوعی انحراف جنسی و اخلاقی است. فکر می کنم حالا می توانیم بفهمیم که چطور چنین چیزی مورد نفرت خداوند است.
پس کسی نمی تواند از تثنیه 5:22 اینگونه استنتاج کند که زنان نباید شلوار بپوشند، مگر اینکه به دلیل انحراف اخلاقی چنین کاری بکند. زمانی که شلوار می پوشد و همچنان زن به نظر می آید دچار گناه نمی شود.
البته بر اساس کتاب مقدس زنان باید جامۀ برازنده داشته باشند (اول تیموتائوس 9:2 را ببینید)، پس شلوارهای چسبان و بدن نما مناسب نیستند (همینطور پیراهن و دامن های تنگ و چسبان) چرا که ممکن است مردان را به شهوت بکشانند. بیشتر لباس هایی که زنان در جوامع غربی می پوشند کاملاً نامناسب هستند و درست مانند لباسهایی است که فاحشه ها در کشورهای در حال توسعه می پوشند. هیچ زن مسیحی نباید لباسی بپوشد که در نظر عموم «شهوت انگیز» به چشم بیاید.
چند تفکر دیگر (A Few Other Thoughts)
جالب است بدانیم که در چین هیچ شبانی دربارۀ شلوار پوشیدن زنان از من سؤالی نپرسید. شاید به این دلیل که بیشتر زنان چینی از زمانهای دور شلوار می پوشیدند. این سؤال بیشتر در کشورهایی از من پرسیده شد که بیشتر زن ها شلوار نمی پوشند و این مسائل فرهنگی و شخصی را نشان می دهد.
همچنین جالب است که در میانمار نیز – جایی که مردان به طور سنتی دامن می پوشند و آن را لانگی می نامند – هیچ خادم مؤنثی سؤالی شبیه به این از من نپرسید.آنچه باعث می شود لباس مردان و زنان از جایی به جای دیگر متفاوت باشد، فرهنگ است. پس باید دقت کنیم که برداشت های فرهنگی خود را وارد انجیل نکنیم.
در نهایت، تعجب می کنم از مردانی که بر اساس تثنیه 22:5 زنان را از پوشیدن شلوار منع می کنند اما لاویان 27:19 را دربارۀ خودشان به کار نمی برند، این آیه می گوید:
مثل بت پرست ها موهای ناحیۀ شقیقۀ خود را نتراشید و گوشه های ریش خود را نچینید (لاویان 27:19).
چطور مردان می توانند بر خلاف آیه بیست و هفت از فصل نوزده لاویان ریش خود را که خدادادی است و کاملاً آنها را از زنان متمایز می کند، بتراشند ولی زنان را به اینکه شلوار می پوشند متهم کنند که سعی میکنند مانند مردان به نظر بیایند؟ چنین کاری اندکی ریاکارانه به نظر می آید!
اتفاقاً کمی اطلاعات تاریخی کمک می کند تا منظور خداوند از لاویان 27:19 را بفهمیم. تراشیدن موهای ناحیه شقیقه بخشی از تشریفات مذهبی بت پرستان بوده است. خداوند نمی خواست که مردمش علاقمند به بت های کافران به نظر بیایند.
چه کسی سخن می گوید؟ (?Who is Speaking)
همیشه باید دقت داشته باشیم که در بخش های مختلف انجیل چه کسی صحبت کننده است، چرا که بدین وسیله نیز می توانیم در تفسیر بهتر عمل کنیم. گرچه هرچه در انجیل است، الهام شده است، اما هر چیزی که در انجیل است کلام الهام شده از جانب خداوند نیست. می خواهید بدانید منظور من چیست؟
در بسیاری از متون کتاب مقدس صحبت های الهام نشدۀ مردم ثبت شده است. پس نباید فکر کنیم که هر سخن مردم که در انجیل است، از الهام خداوند است.
برای مثال، برخی به اشتباه صحبت های ایوب و دوستانش را طوری نقل می کنند که انگار کلام خداوند است. به دو دلیل این مسئله اشتباه است. اول، ایوب و دوستانش در سی و چهار فصل بحث واستدلال می کنند و در آخر به توافق نمی رسند. واضح است که همۀ چیزهایی که آنها می گویند کلام خداوند نیست زیراخداوند با خودش مخالفت نمی کند.
دوم، اواخر کتاب ایوب، خداوند خود سخن می گوید و ایوب و دوستانش را به دلیل عنوان کردن سخنان نادرست ملامت می کند (ایوب 38-42 را ببینید).
ما هم باید زمانی که عهد جدید را می خوانیم احتیاط کنیم. در موارد بسیاری پولس به وضوح بیان می دارد که بخش هایی از نوشته هایش تنها نظرات خودش است (اول قرنتیان 12:7، 25-26، 40 را ببینید).
مخاطب کیست؟ (?Who is Being Addressed)
ما نه تنها باید بدانیم که چه کسی صحبت می کند بلکه توجه به این مسئله که مخاطب کیست هم لازم و ضروری است. چه اگر این توجه را مبذول نداریم، ممکن است چیزی را که کاربردی برایمان ندارد مهم تصور کنیم و از کنار چیزی که مهم و کاربردی است به آسانی عبور کنیم.
برای مثال برخی تصور می کنند وعده ای که در کتاب مزامیراست، برای آنها کاربرد دارد:
او (خدا) آرزوی دلت را به تو خواهد داد (مزامیر 4:37).
اما آیا این وعده برای هر کسی که آن را می خواند و یا می شنود کاربرد دارد؟ خیر، اگر آیات مجاور را بخوانیم متوجه خواهیم شد که این وعده و عهد تنها برای افرادی که شرایط قبلی را به جای آورند کاربرد دارد:
بر خداوند توکل نما و نیکویی کن تا در زمین خود در کمال امنیت زندگی کنی. با خدا خوش باش و اوآرزوی دلت را به تو خواهد داد (مزامیر 3:37-4).
می بینیم که شناختن مخاطب بسیار مهم است. در ادامه مثال دیگری را با هم می خوانیم:
آنگاه پطرس گفت: «من و سایر شاگردان از هر چه داشتیم گذشتیم. ما همه چیز خود را از دست دادیم تا بتوانیم شما را پیروی کنیم.» عیسی جواب داد: «خاطر جمع باشید، اگر کسی چیزی را بخاطر من و انجیل از دست بدهد، مثل خانه، برادر، خواهر، پدر، مادر، فرزند و اموال خود، خدا به او صد برابر بیشتر خانه، برادر، خواهر، مادر و فرزند و زمین خواهد داد، همراه با رنج و زحمت. تمام اینها در این دنیا از آن او خواهد بود و در عالم آینده نیز زندگی جاوید نصیب او خواهد شد» (مرقس 28:10-30).
در برخی محافل زمانی که برای حمایت مالی، پولی به کسی که از مبشر انجیل است، داده می شود، ادعایی تحت عنوان «پاداش صدچندان» مطرح می شود. اما آیا این وعده و قول به این افراد صدق می کند؟ خیر، این وعده خطاب به کسانی است که واقعاً خانواده، کشزارها، یا خانه هاشان ا ترک می کنند تا انجیل را اعلام کنند. پطرس نیز همین کار را انجام داد و از مسیح پرسید پاداش او و حواریون دیگر چه خواهد بود.
جالب است بدانیم که کسانی که دربارۀ پاداش صدچندان موعظه می کنند، اساساً بر خانه ها و کشتزارها تاکید می کنند و از فرزندان و رنجی که وعده داده شده است سخن به میان نمی آورند! مسیح هیچ گاه نوید این را نداد که کسانی که خانه هایشان را ترک می کنند در عوض صد خانه به دست خواهند آورد. او وعده داد کسانی که خانه و کاشانۀ خود را ترک می کنند، اعضای خانوادۀ معنویشان پذیرایشان خواهند بود. پیروان حقیقی به ملک و مالکیت فکر نمی کنند زیرا آنها خود چیزی ندارند بلکه تنها ناظر آنچه از آن خداوند است، هستند.
مثال آخر (A Final Example)
زمانی که مردم سخنان مسیح را که به «صحبت کوه زیتون» معروف و در متی 24-25 است می خوانند، به اشتباه تصور می کنند که مسیح خطاب به افراد نجات نایافته سخن می گوید و بنابراین به اشتباه نتیجه می گیرند که این سخنان برای آنها کاربردی ندارد. آنها مثلهای خدمتکار بی وفا و ده باکره را طوری می خوانند که انگار آنها خطاب به بی ایمانان است. اما چنانچه پیشتر نیز گفتم، هر دو مَثَل خطاب به حواریون نزدیک مسیح عنوان شده است (متی3:24؛ مرقس 3:13 را ببینید). بنابراین اگر مسیح پطرس، یعقوب، یوحنا و آندریاس را آگاهی می دهد که ممکن است هنگام بازگشت او آماده نباشند، در مورد ما نیز چنین چیزی امکان دارد. سخنان مسیح زیر کوه زیتون برای همۀ مؤمنان کاربرد دارد، حتی آنهایی که توجه نمی کنند مخاطبان مسیح چه کسانی هستند و فکر می کنند عبارات گفته شده در مورد آنها نیست.
.Rule #3 Read Honestly. Don’t force your theology into a text
If you read something that contradicts what you believe, don’t
.try to change the Bible, change what you believe
قانون شمارۀ 3: صادقانه بخوانید. برداشت خود از الهیات را وارد متن نکنید.
اگر چیزی می خوانید که با اعتقادات شما متفاوت است، انجیل را تغییر
ندهید بلکه اعتقادات خود را تغییر دهید.
همۀ ما کتاب مقدس را با اندکی پیش داوری می خوانیم و به همین دلیل هم اغلب برایمان بسیار سخت است که صادقانه آن بخوانیم. به جای اینکه اجازه دهیم انجیل الهیات ما را شکل دهد، باورهای خود را وارد کتاب مقدس می کنیم. حتی برخی مواقع در تلاشیم بخش هایی از کتاب مقدس را که عقیدۀ ما را تأیید می کند شکار کنیم و آن قسمت هایی که مخالف باورهای ما هستند را نادیده می گیریم.
در اینجا مثالی از اِعمال باورهای دینی شخص به انجیل را که به تازگی با آن برخورد داشتم ذکر می کنم. معلمی ابتدا متی 28:11-29 که نقل قول معروفی از مسیح است را خواند:
ای تمام کسانی که زیر یوغ سنگین، زحمت می کشید، نزد من آیید و من به شما آرامش خواهم داد. یوغ مرا به دوش بکشید و بگذارید من شما را تعلیم دهم، چون من مهربان و فروتن هستم، و به جانهای شما راحتی خواهم بخشید (متی 28:11-29).
این معلم در ادامه توضیح داد که مسیح دو نوع سبکباری را پیشنهاد می کرد. اولی در 28:11 ( به طور فرضی) سبکباری رستگاری است و دیگری در 29:11 سبکباری شاگرد بودن است. اولی با آمدن به سوی مسیح و دومی با تسلیم در مقابل او و بر گردن نهادن یوغ او حاصل می شود.
اما آیا واقعاً منظور مسیح این است؟ خیر، این دقیقاً اِعمال معنایی به متن است که نه گفته شده است و نه اشره ای به آن شده است. مسیح نگفت که دو سبکباری را به ما تقدیم می کند. او سبکباری را به رنجبران و گرانباران پیشنهاد می دهد و تنها راه حصول این سبکباری بر گردن نهادن یوغ اوست که همان تسلیم در برابر اوست. منظور مسیح دقیقاً همین است.
چرا این معلم چنین نتیجه ای گرفته بود؟ زیرا او باور داشت که دو نوع مسیحی وجود دارند که در طریق بهشت هستند – معتقدان و شاگردان. و معنای آشکار این متن با باور او سازگار نبود. بنابراین او این متن را صادقانه تفسیر نکرد.
البته در این کتاب ما بخش های دیگر کتاب مقدس را نیز دربارۀ این مسئله با هم بررسی کردیم و می دانیم که تفسیر این معلم با باقی سخنان مسیح سازگاری ندارد. در هیچ بخشی از عهد جدید متنی مبنی بر وجود دو نوع مسیحی که به سوی بهشت میروند، یعنی معتقدان و شاگردان، وجود ندارد. همۀ معتقدان واقعی شاگرد مسیح هستند. آنهایی که شاگرد نیستند معتقد هم نیستند. شاگردی ثمرۀ ایمان اصیل است.
بیایید تلاش کنیم که انجیل را صادقانه و از صمیم قلب بخوانیم. اگر چنین کنیم نتیجه، جانسپاری و اطاعت بیشتر ما از مسیح خواهد بود.
1 مشخص است که، پولس به اطمینان ابدی بلاشرط اعتقادی ندارد، زیرا اگر چنین اعتقادی داشت، هیچ گاه به تیموتائوس که شخصی نجات یافته بود نمی گفت که باید کاری انجام دهد تا از رستگاری خود اطمینان یابد.
2 موسی همچنین یکبار هم پشت خداوند را زمانی که «عبور می کرد» دید. خداوند دست خود را طوری نگه داشت که موسی چهرۀ او را نبیند؛ خروج 18:33-23 را ببینید.
3 همچنین این نکته باید ذکر شود که مسیح قبلاً در موعظه اش به حضار گفته بود که تنها در صورتی که عدالتشان از کاتبان و فریسیان پیشی بگیرد به ملکوت آسمان راه نخواهند یافت (متی 20:5 را ببینید). او سپس نکات خاصی را که در آن فریسیان و کاتبان قصور می ورزیدند مشخص کرد.
34