فصل پانزدهم (Chapter Fifteen)

شفای الهی (Divine Healing)

گرچه مسئلۀ شفای الهی بسیار بحث برانگیز است، اما مسئلۀ مبهم و نامفهومی در کتاب مقدس نیست. در واقع یک دهم از نوشته‌های چهار انجیل دربارۀ شفا دادن بیماران توسط مسیح است. در عهد عتیق، اناجیل، و رساله های عهد جدید وعده‌هایی راجع به شفای الهی وجود دارد. آنهایی که بیمارند در آیات کتاب مقدس که بر پایۀ ایمان بنا شده‌اند، تسلی خاطر عظیمی می توانند به دست آورند.

من با نگاهی کلی به جهان دریافته‌ام که هر جا کلیسایش پر از مومنان متعهد (حواریون راستین) است، شفای الهی رایج تر است. هر جا هم مردم بدون اشتیاق در کلیساها حضور می یابند، شفای الهی به ندرت رخ می دهد.1 این اتفاقات نباید ما را متعجب کند، چرا که مسیح به ما گفت یکی از نشانه‌هایی که همراه مومنان خواهد بود این است که هر گاه دست‌ها را بر مریضان گذارند، آنها شفا یابند (مرقس 18:16 را ببینید). اگر بخواهیم کلیساها را با نشانه‌هایی که به گفتۀ مسیح همراه مومنان است، ارزیابی کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید که بیشتر کلیساها اصلاً مومنی ندارند:

پس‌ بديشان‌ گفت‌: «در تمام‌ عالم‌ برويد و جميع‌ خلايق‌ را به‌ انجيل‌ موعظه‌ كنيد. هر كه‌ ايمان‌ آورده‌، تعميد يابد نجات‌ يابد و امّا هر كه‌ ايمان‌ نياورد بر او حكم‌ خواهد شد. و اين‌ آيات‌ همراه‌ ايمانداران‌ خواهد بود كه‌ به‌ نام‌ من‌ ديوها را بيرون‌ كنند و به‌ زبانهاي‌ تازه‌ حرف‌ زنند؛ و مارها را بردارند و اگر زهر قاتلي‌ بخورند، ضرري‌ بديشان‌ نرساند و هرگاه‌ دستها بر مريضان‌ گذارند، شفا خواهند يافت‌» (مرقس15:16-18).

خادم شاگردساز، با تقلید از خدمت بی نقص مسیح، حتماً مواهب خود را برای ترویج دادن شفای الهی در محیط تحت نفوذ خود به کار می گیرد. او می داند که شفای الهی ملکوت خداوند را حداقل به دو روش پیشرفت می دهد. اول، معجزات شفا تبلیغی عالی برای انجیل هستند، و حتی کودکی که انجیل و یا کتاب اعمال رسولان را می خواند، متوجه آنها می شود (اما ظاهراً بسیاری از خادمان با درجات بالا قادر به فهم آنها نیستند). دوم، حواریون سالم با بیماری شخصی خود مانعی برای خدمت ندارند.

خادم شاگرد ساز باید نسبت به اعضای بدن مسیح که نیاز به شفا دارند اما در دریافت آن مشکل داشته‌اند، حساس باشد. آنها اغلب به آموزش های لطیف تر و تشویق های ملایم تر نیاز دارند به خصوص اگر مخالف با پیام شفابخش رشد یافته باشند. خادم شاگردساز با گزینه ای روبرو می شود: او می تواند از تدریس عمومی موضوع شفای الهی خودداری کند و در نتیجه نه کسی اذیت می شود و نه کسی شفا می یابد، و یا می تواند موضوع را با عشق توضیح دهد، خطر کند و عده‌ای را دلخور کند و عده‌ای را کمک کند که شفا یابند. من شخصاً دومین گزینه را انتخاب می کنم چرا که باور دارم، به این صورت می توانم از الگوی مسیح پیروی کنم.

شفا بر روی صلیب (Healing on the Cross)

برای آغاز مطالعۀ شفای الهی، فصل پنجاه و سه از اشعیا، که عموماً به عنوان نبوتی مسیحایی شناخته شده است، بسیار مناسب است. اشعیا از طریق روح القدس به طور برجسته‌ای از مرگ فداکارانۀ مسیح و کاری که بر روی صلیب انجام خواهد داد، سخن گفت:

لكن‌ او غم‌هاي‌ ما را بر خود گرفت‌ و دردهاي‌ ما را بر خويش‌ حمل‌ نمود. و ما او را از جانب‌ خدا زحمت‌ كشيده‌ و مضروب‌ و مبتلا گمان‌ برديم‌. و حال‌ آنكه‌ به‌ سبب‌ تقصيرهاي‌ ما مجروح‌ و به‌ سبب‌ گناهان‌ ما كوفته‌ گرديد. و تأديب‌ سلامتي‌ ما بر وي‌ آمد و از زخمهاي‌ او ما شفا يافتيم‌. جميع‌ ما مثل‌ گوسفندان‌ گمراه‌ شده‌ بوديم‌ و هريكي‌ از ما به‌ راه‌ خود برگشته‌ بود و خداوند گناه‌ جميع‌ ما را بر وي‌ نهاد (اشعیا 4:53-6).

اشعیا با الهام روح القدس، اعلام کرد که عیسی غم و درد های ما را تحمل کرد. ترجمه ای بهتر از نسخۀ عبریِ اصلی نشان می دهد که عیسی ناخوشی ها و دردهای ما را تحمل کرد، همانطوری که بسیاری از نسخ قابل اعتماد در بخش مرجع خود این مفهوم را نشان می دهند. کلمۀ عبری که در اشعیا 4:53 به غم ترجمه شده، کلمۀ چُولی است که در تثنیه 15:7؛ 61:28؛ اول پادشاهان 17:17؛ دوم پادشاهان 2:1، 8:8 و دوم تواريخ 12:16؛ 5:21 هم یافت می شود. در همۀ این موارد، کلمۀ چولی به بیماری یا ناخوشی ترجمه شده است.

کلمه‌ای که به درد ترجمه شده، کلمۀ عبریِ ماکُوب است و در ایوب 22:14 و ایوب 19:33 یافت می شود. در هر دو مورد این کلمه به درد ترجمه شده است.

به این ترتیب، اشعیا4:53 بهتر است اینگونه ترجمه شود: «لیکن او بیماری‌های ما را بر خود گرفت و دردهای ما را تحمل کرداین حقیقت با نقل قول مستقیم متی از اشعیا4:53 در انجیلش تایید می شود: «او ضعف‌های ما را برداشت و مرض های ما را از ما دور ساخت» (متی 17:8).

برخی که می دانند نمی شود از این حقایق فرار کرد تلاش می کنند ما را متقاعد کنند که منظور اشعیا «ناخوشی روحی» و «بیماری روحی» بوده است. اما نقل قول متی از اشعیا4:53 شکی باقی نمی گذارد که منظور اشعیا بیماری و ناخوشی جسمی بوده است. بیایید این آیات را با هم بخوانیم:

همینکه غروب شد بسیاری از دیوانگان را نزد او آوردند و او با گفتن یک کلمه دیوها را بیرون می کرد و تمام بیماران را شفا می داد. تا پیشگوئی اشعیاء نبی تحقق یابد که گفته بود: «او ضعف های ما را برداشت و مرض های ما را از ما دور ساخت» (متی 16:8-17، همراه با تاکید).

متی به روشنی اظهار داشت که شفاهای جسمانی توسط مسیح تحقق پیشگویی اشعیا در 4:53 بود. بنابراین شکی نیست که اشعیا 4:53 به تحمل کردن دردها و بیماری های جسمانی ما توسط مسیح اشاره دارد.2 درست همانطور که کتاب مقدس می گوید، مسیح گناهان ما را به دوش خواهد گرفت (اشعیا 11:53 را ببینید)، و نیز می گوید او دردها و بیماری‌های ما را بر دوش خواهد گرفت. این خبری است که هر بیماری را شاد می شکند. مسیح با فداکاری بدون جبرانش، رستگاری و شفای ما را میسر کرده است.

یک سوال (A Question Asked)

برخی می پرسند که اگر این مطالب درست است چرا هر کسی شفا نمی یابد؟ پاسخ این سوال به بهترین نحو با سوالی دیگر مشخص می شود: چرا همۀ مردم تولد دوباره نمی یابند؟ همه تولد دوباره نمی یابند زیرا آنها یا انجیل را نشنیده اند و یا آن را باور نکرده اند و بنابراین هر فردی باید شفای خود را با ایمان خود تناسب دهد. بسیاری از مردم هنوز این حقیقت فوق العاده که مسیح بیماری‌های ما را از بین می برد نشنیده اند؛ آنهایی هم که شنیده‌اند، آن را نپذیرفته اند. نگرش پدر، خداوند، دربارۀ بیماری به وضوح توسط خدمت پسر گرامی اش، آشکار می شود:

یقین بدانید که پسر نمی تواند از خود کاری انجام دهد مگر آنچه می بیند پدر انجام میدهد. هر چه پدر می‌کند پسر هم می‌کند (یوحنا 19:5).

ما در کتاب عبرانیان می خوانیم که مسیح «فروغ جلال خدا و مظهر کامل وجود او (پدرش) است» ( عبرانیان 3:1). تردیدی وجود ندارد که نگرش مسیح و پدر نسبت به بیماری یکسان است.

نگرش مسیح چه بود؟ او یکبار هم کسی را که برای شفا نزدش رفته بود، ناامید نکرد. هیچ گاه به بیماری که آرزو داشت شفا یابد نگفت که «خواست خداوند نیست که شفا پیدا کنی و به همین دلیل بیمار خواهی مانداو همیشه بیمارانی را که نزدش آمدند شفا داد و بعد از آنکه آنها شفا می یافتند به آنها می‌گفت که این ایمانشان بوده که آنها را شفا داده است. به علاوه انجیل می گوید که خداوند هیچ گاه تغییر نمی‌کند (ملاکی 6:3 را ببینید) و عیسی مسیح «امروز همان است که دیروز بوده و تا ابد هم خواهد بود» ( عبرانیان 8:13).

شفای اعلام شده (Healing Proclaimed)

متاسفانه رستگاری امروز به اندکی بیش از بخشودن گناهان کاهش یافته است. اما لغات یونانی که اغلب به «نجات یافته» و «رستگاری» برگردانده می شوند، نه تنها معنای بخشش بلکه معنای رهایی و شفا را نیز در بر دارند.3 بیایید مردی راکه در انجیل رستگاری را به تمام معنا تجربه کرد، بررسی کنیم. او زمانی که پولس در شهرش انجیل را موعظه می‌کرد توسط ایمان خود شفا یافت.

به محض اینکه رسولان از این موضوع آگاه شدند به سوی شهرهای لیکائونیه یعنی لستره و دربه و نواحی مجاور فرار کردند و در آنجا به بشارت نجات ادامه دادند. در شهر لستره مرد مفلوجی نشسته بود که لنگ مادرزاد بود و هرگز با پاهای خود راه نرفته بود. او به سخنان پولس گوش میداد. پولس به صورت او خیره شد و چون دید ایمان آن را دارد که شفا یابد، با صدای بلند به او گفت : «بلند شو و راست روی پاهای خود بایستاو جست زد و به راه افتاد (اعمال رسولان 6:14-10).

توجه کنید که اگرچه پولس «انجیل» را موعظه می کرد، مرد چیزی شنید که ایمانی را در قلب او به وجود آورد که شفای جسمانی یافت. بعید نیست که او چیزی دربارۀ خدمت شفای مسیح شنیده باشد و اینکه چطور مسیح هر که را که با ایمان درخواست شفا داشت، شفا می داد. شاید پولس هم پیشگویی اشعیا را دربارۀ اینکه مسیح ناخوشی ها و بیماری های ما را شفا می دهد، عنوان می کرده است. ما نمی دانیم اما از آنجایی که «ایمان از شنیدن پیام پدید می آید» (رومیان 17:10)، مرد فلج احتمالاً چیزی شنیده بود که ایمان ناگهان به قلب او وارد شده و موجب شفای او شده بود. شاید پولس چیزی به او گفته بوده که او را متقاعد کرده بود که خداوند نمی خوهد او فلج بماند.

پولس مطمئناً ایمان داشته است که خداوند می خواهد که این مرد شفا یابد، در غیر این صورت نه سخنان او مرد را متقاعد می کرد و نه او به مرد می گفت که بلند شو و بایست. چه پیش می آمد اگر پولس مطالبی را که واعظان امروزی می گویند، می گفت؟ مثلا فرض کنید که پولس می گفت: «خواست خداوند نیست که همه شفا بیابنداین مرد ایمانی که منجر به شفایش شود به دست نمی آورد و شاید دلیل اینکه امروز تعداد زیادی شفا نمی یابند، همین باشد. واعظانی که باید مردم را هدایت کنند که ایمانی برای شفا به دست آورند، ایمان آنها را از بین می برند.

باز هم توجه کنید که این مرد توسط ایمان خود شفا یافت. اگر ایمان نداشت، فلج می ماند، با وجود اینکه خواست خداوند شفای او بود. به علاوه در میان آن جمعیت احتمالاً بیماران دیگری نیز بودند اما چیزی بر اساس اینکه کسی دیگر هم شفا یافته باشد، ثبت نشده است. اگر در آن میان بیماران دیگری نیز بودند ، چرا شفا نیافتند؟ به همان دلیل که بسیاری از افراد نجات نایافته در آن روز تولد دوباره نیافته بودند زیرا به پیام پولس ایمان نیاورده بودند.

اینکه برخی هرگز شفا نمی یابد، نمی تواند دلیلی باشد بر اینکه خداوند نمیخواهد که مردم شفا یابند. مثل آن است که بگوییم چون عده‌ای هرگز تولد دوباره نمی یابند، پس خواست خداوند نیست که همه تولد دوباره بیابند. هر کسی باید انجیل را برای خودش باور داشته باشد اگر قرار است که نجات یابد و اگر قرار است شفا یابد.

شواهد بیشتری که خواست خداوند برای شفای انسانها را ثابت می کنند

(Further Proof of God’s Will to Heal)

بر اساس عهد قدیم شفای جسمانی جزئی از عهد بنی اسراییل با خداوند بود. تنها چند روز بعد از خروج، خداوند این وعده را به بنی اسراییل داد:

اگر قولِ یهوه،‌ خداي‌ خود را بشنوي‌، و آنچه‌ را در نظر او راست‌ است‌ بجا آوري‌، و احكام‌ او را بشنوي‌، و تمامي‌ فرايض‌ او را نگاه‌ داري‌، همانا هيچ‌ يك‌ از همة‌ مرضهايي‌ را كه‌ بر مصريان‌ آورده‌ام‌ بر تو نياورم‌، زيرا كه‌ من‌ يهوه‌، شفا دهندۀ تو هستم‌» (خروج26:15).

هر شخص با صداقتی تصدیق خواهد کرد که شفا بخشی از عهد خداوند با بنی اسراییل بود به این شرط که مردم فرمانبرداری کنند. (ضمناً پولس در اول قرنتیان 27:11-31 تصریح کرد که شفای جسمانی بر اساس عهد عتیق منوط به فرمانبرداری ما است.)

خداوند همچنین به بنی اسرایل وعده داد:

خداوند، خداي‌ خود را عبادت‌ نماييد تا نان‌ و آب‌ تو را بركت‌ دهد و بيماري‌ را از ميان‌ تو دور خواهم‌ كرد، و در زمينت‌ سقط‌ كننده‌ و نازا نخواهد بود و شمارة‌ روزهايت‌ را تمام‌ خواهم كرد (خروج 25:23-26، همراه با تاکید).

از همه‌ قومها مبارك‌تر خواهي‌ شد، و در ميان‌ شما و بهايم‌ شما، نر يا ماده‌، نازاد نخواهد بود. و خداوند هر بيماري‌ را از تو دور خواهد كرد، و هيچكدام‌ از مرضهاي‌ بد مصر را كه‌ مي‌داني‌، برتو عارض‌ نخواهد گردانيد، بلكه‌ برتمامي‌ دشمنانت‌ آنها را خواهد آورد (تثنيه 14:7-15، همراه با تاکید).

اگر شفای جسمانی در عهد عتیق هم وجود داشت، عجیب است که در عهد جدید وجود نداشته باشد، در حقیقت اگر عهد جدید چنانچه کتاب مقدس می گوید،بهتر از عهد عتیق است:

اما در حقیقت خدمتی که به عیسی عطا شد از خدمت لاویان به مراتب بهتر است، همانطور که پیمانی که او میان خدا وانسان ایجاد کرده بهتر است، زیرا این پیمان بر وعده‌های بهتری استوار است (عبرانیان 6:8، همراه با تاکید).

شواهد بیشتر (Yet Further Proof)

انجیل شامل آیات بسیاری است که شواهد بی چون و چرایی دارند از اینکه ارادۀ خداوند این است که همه شفا یابند. سه مورد از بهترین این آیات را در زیر می بینیم:

اي‌ جان‌ من‌ خداوند را متبارك بخوان‌! و هرچه‌ در درون‌ من‌ است‌ نام‌ قدّوس‌ او را متبارك‌ خواند. اي‌ جان من‌ خداوند را متبارك‌ بخوان‌ و جميع‌ احسان‌هاي‌ او را فراموش‌ مكن‌! كه‌ تمام‌ گناهانت‌ را مي‌آمرزد و همه مرض‌هاي‌ تو را شفا مي‌بخشد؛ (مزامير 1:103-3 همراه با تاکید).

مسیحیان چطور می توانند اظهارات داوود را مبنی بر اینکه ارادۀ خداوند آمرزیدن تمام گناهان ما است، انکار کنند؟ هرچند داوود همچنین باور داشت که خواست خداوند شفا دادن همۀ بیماری های ما است.

اي‌ پسر من‌، به‌ سخنان‌ من‌ توجه‌ نما و گوش‌ خود را به‌ كلمات‌ من‌ فرا گير. آنها از نظر تو دور نشود. آنها را در اندرون‌ دل‌ خود نگاه‌ دار. زيرا هر كه‌ آنها را بيابد براي‌ او حيات‌ است‌، و براي‌ تمامي‌ جسد او شفا مي‌باشد (امثال 20:4-22، همراه با تاکید).

و اگر کسی از شما بیمار است باید از مشایخ کلیسا بخواهد تا برای او دعا کنند و به نام خداوند بدن او را با روغن تدهین نمایند. دعائی که از روی ایمان باشد بیمار را نجات خواهد بخشید. خداوند او را از بستر بیماری بلند خواهد کرد و اگر مرتکب گناهی شده باشد بخشیده خواهد شد (یعقوب 14:5-15، همراه با تاکید).

توجه کنید که این وعدۀ آخر به همۀ بیماران مربوط است. و باز هم توجه کنید که نه مشایخ و روغن بلکه «دعای از روی ایمان» آنها را شفا می دهد.

آیا منظور از ایمان در اینجا، ایمان مشایخ است یا ایمان فرد بیمار؟ ایمان هر دو مد نظر است. ایمان فرد بیمار با فراخواندن مشایخ کلیسا ابراز می شود. بی ایمانی این شخص می تواند دعاهای مشایخ را بی اثر کند. دعایی که یعقوب نوشت مثالی خوب از «دعای یکدلی» است که مسیح از آن در متی 19:18 یاد کرد. هر دو طرف در این دعا باید «یک دل» باشند. اگر یکی باور کند و دیگری باور نکند، آنها با هم یکدل و موافق نیستند.

همچنین می دانیم که در بسیاری از قسمت های انجیل بیماری به شیطان نسبت داده شده است (ایوب 7:2؛ لوقا 16:13؛ اعمال رسولان 38:10؛ اول قرنتیان 5:5 را ببینید). بنابراین می توان گفت که موضع خداوند دربارۀ جسم فرزندانش بر خلاف موضع شیطان است (متی 11:7 را ببینید)، و من هرگز پدری را ندیده ام که آرزوی مریضی فرزندانش را داشته باشد.

هر شفایی که توسط مسیح در زمان خدمت دنیایی اش انجام شد، و هر شفایی که در کتاب اعمال رسولان ثبت شده است، باید این اطمینان را به ما بدهد که خداوند می خواهد ما سلامت باشیم. مسیح بارها کسانی را که از او شفا می‌خواستند، شفا داد و به آنها گفت که ایمانشان معجزه آفریده است. این مسئله نشان می دهد که مسیح تنها افراد خاصی را که خود می‌خواست شفا نمی داد. هر بیماری می‌توانست با ایمان نزد او رود و شفا یابد. او می خواست همه را شفا دهد اما ایمان هم ضرورتی از جانب آنها بود.

پاسخ به برخی اعتراضات رایج

(Answers to Some Common Objections)

شاید یکی از رایج ترین اعتراضات به این مسئله، اعتراضی است که نه از کلام خداوند، بلکه برآمده از تجربیات مردم است. این اعتراض معمولاً اینگونه مطرح می شود: «من زن مسیحی فوق العاده ای را می شناختم که دعا می کرد بیماری سرطانش شفا یابد، اما فوت کرد. همین نشان می دهد که خواست خداوند شفای همه نیست

ما نباید ارادۀ خداوند را بر حسب چیزی غیر از کلام خودش تعیین کنیم. مثلاً، اگر به گذشته بازگردیم و بنی اسراییلی را بنگریم که به مدت چهل سال در بیابان سرگردان بودند در حالی که سرزمین پر از شیر و عسل آن طرف رود اردن در انتظارشان بود، ممکن است به این نتیجه برسیم که خداوند نمی خواست که آنها به سرزمین موعود برسند. اما اگر انجیل را بشناسید، می دانید که اینطور نیست. مسلماً خواست خداوند بود که بنی اسراییل وارد سرزمین موعود شوند اما آنها به دلیل بی ایمانی خود نتوانسند وارد آن شوند (عبرانیان 19:3 را ببینید).

مردمی که اکنون در دوزخ هستند چه؟ خواست خداوند این بود که همه در بهشت باشند، اما آنها نه توبه کردند و نه به خداوندمان عیسی ایمان آوردند. بنابراین، ما نمی توانیم خواست و ارادۀ خداوند را با نگاه به مردم مریض تشخیص دهیم. اینکه فردی مسیحی دعا می کند که شفا یابد اما پاسخی نمی گیرد دلیلی نیست بر اینکه خداوند نمی خواهد همه را شفا دهد. اگر این فرد شروط خداوند را انجام داده بود، شفا می یافت و اگر شفا نمی یافت می توان گفت که خداوند دروغ گفته است. زمانی که شفا نمی یابیم و خداوند را سرزنش می کنیم که شفا دادن ما خواست او نیست، هیچ تفاوتی با بنی اسراییل نداریم که در بیابان مردند و ادعا می‌کردند که خواست خداوند نبود که ما وارد سرزمین موعود شویم. بهتر است که غرور خود را کنار بگذاریم و قبول کنیم که مقصر ما هستیم.

همانطور که در فصل قبل دربارۀ ایمان گفتم، بسیاری از مسیحیان راستین، دعاهای خود را با عبارت «اگر ارادۀ تو بر این باشد» که عبارتی است که دعا را تباه می کند، پایان می دهند. این عبارت نشان می دهد که آنها با ایمان دعا نمی کند زیرا از ارادۀ خداوند مطمئن نیستند. ارادۀ خداوند دربارۀ شفا بسیار روشن و واضح است، چنانچه قبلاً متوجه شدیم. اگر بدانیم که خداوند می خواهد ما شفا یابیم نیازی نیست که در دعاهایمان برای شفا بگوییم «اگر ارادۀ تو بر این استمثل اینکه به خداوند بگوییم «خداوندا می دانم که وعده دادی که مرا شفا خواهی داد، اما اگر دروغ گفته ای، از تو می خواهم که اگر واقعاً خواست تو شفای من است، من را شفا بده

این مسئله نیز درست است که خداوند ممکن است افراد نافرمان را به این وسیله که اجازه دهد بیماری تن آنها را رنجور کند، تنبیه کند، حتی تا جایی که آنها مرگی زودرس داشته باشند. چنین معتقدانی بهتر است قبل از شفا یافتن توبه کنند (اول قرنتیان27:11-32 را ببینید). برخی دیگر هم با بی توجهی نسبت به بدن خود، بیمار می شوند. مسیحیان باید آنقدر باهوش باشند که رژیم غذایی سالمی داشته باشد، به اعتدال بخورند، به طور منظم ورزش کنند، و در مواقع لزوم استراحت کنند.

دومین اعتراض معمول (A Second Common Objection)

اغلب گفته می شود، «پولس ناخوشی در بدن داشت اما خداوند او را شفا نداداما این گمان که ناخوشی پولس بیماری بود، نظریۀ اشتباه الهیاتی است چرا که پولس دقیقاً به ما گفت که این ناخوشی چه بود؛ قاصدی از شیطان:

برای این که بخاطر مکاشفات فوق العاده ای که دیده ام مغرور نشوم ناخوشی جسمانیء دردناکی به من داده شد که مانند قاصدی از طرف شیطان مرا بکوبد تا زیاد مغرور نشوم. سه با از خداوند درخواست کردم که آن را از من دور سازد، اما او در جواب به من گفت فیض من برای تو کافیست، زیرا قدرت من در ضعف تو کامل میگردد پس چقدر بیشتر با مسرت به ضعف و ناتوانی خود فخر خواهم کرد تا قدرت مسیح مرا فرا گیرد (دوم قرنتیان 7:12-9، همراه با تاکید).

کلمه ای که در اینجا به قاصد ترجمه شده، کلمۀ یونانی «آگِلوس» است که بیش از 160 بار در عهد جدید به فرشته یا فرشتگان ترجمه شده است. ناخوشی یا بیماری پولس فرشته‌ای از جانب شیطان بود تا او را آشفته کند.

توجه کنید که در اینجا هیچ اشاره‌ای به دعا کردن پولس برای شفا یا علامتی که عدم قبول دعای او توسط خدا را نشان دهد، وجود ندارد. سه مرتبه پولس از خداوند خواست که این قاصد را از او دور کند، وخداوند پاسخ داد که فیض من برای تو کافیست.

چه کسی این ناخوشی را به پولس داد؟ برخی می گویند شیطان، در حالی که این ناخوشی «فرشته ای از طرف شیطان» نامیده شده است. برخی دیگر می گویند خداوند آن را به پولس داده بود زیرا این ناخوشی به او داده شد که مغرور نشود. خود پولس گفت: «تا زیاد مغرور نشوم

نسخۀ انگلیسی کینگ جیمز این آیات را اندکی متفاوت ترجمه کرده است. به جای اینکه بگوید، «تا زیاد مغرور نشوم،» می گوید «مبادا که بیش از حد افراشته شوماین تفاوت مهم است زیرا خداوند مخالف سرافراز شدن ما نیست. در حقیقت او به ما وعده داده است که اگر فروتنی پیشه کنیم ما را برافراز می کند. بنابراین احتمالاً خداوند می خواست سرافراز کند و شیطان مانع سرافرازی پولس شد، با گماشتن قاصدی که هر زمان پولس سفر می کند برای او مشکلی به وجود بیاورد. اما خداوند گفت که که از حوادث برای جلال و شکوه خود استفاده می کند زیرا قدرت او در زندگی پولس به دلیل ضعف او (پولس) آشکار می گردد.

اینکه بگوییم پولس بیمار بود و خداوند او را شفا نداد، تحریفی بزرگ است از آنچه انجیل واقعاً می گوید. در متنی که دربارۀ ناخوشی او است، پولس اصلاً حرفی از بیماری نزد و هیچ چیزی که نشان دهندۀ رد دعاهای او برای شفای بیماری فرضی اش توسط خداوند باشد وجود ندارد. هر شخص صادقی که فهرست رنج های پولس را در دوم قرنتیان 23:11-30 بخواند، خواهد دید که بیماری جزء آنها نیست.

توضیحی بیشتر بر همین موضوع (An Elaboration on the Same Theme)

برخی به توضیح من دربارۀ ناخوشی پولس اعتراض می کنند و میگویند: آیا خود پولس به غلاطیان نگفت که اولین باری که انجیل را برای آنها موعظه می کرد مریض بود؟ آیا منظور او همین ناخوشی اش نبود؟

در اینجا آنچه پولس برای گالاتیان نوشت می بینیم:

شما می دانید به علت ناخوشی جسمی من بود که برای اولین بار در آنجا به شما بشارت دادم و اگر چه ناخوشی من آزمایش سختی برای شما بود، مرا خوار نشمردید و از من رویگردان نشدید. بر عکس، طوری از من پذیرائی کردید که گوئی فرشته خدا یا حتی مسیح عیسی بودم (غلاطیان 13:4-14).

کلمۀ یونانی که در غلاطیان 13:4 به ناخوشی ترجمه شده است، اَستنیا است که معنای تحت اللفظی آن «ضعف» است. او می توانست به دلیل بیماری ضعیف شده باشد اما اجباراً اینگونه نیست.

مثلاً پولس نوشت، «ضعف خدا از قدرت انسان قوی تر است» (اول قرنتیان 25:1، همراه با تاکید). کلمه‌ای که در این مثال به ضعف ترجمه شده است هم، همان اَستنیا است. معنایی نداشت اگر مترجمان آن را به «مریضی خداوند از قدرت انسان قوی تر است» ترجمه کرده بودند. (متی 41:26 و اول پطرس 7:3 که کلمۀ استنیا در آنها به ضعف ترجمه شده و ترجمۀ آن به مریضی غیر ممکن است، را نیز ببینید).

زمانی که پولس برای اولین بار غلاطیه رفت، چنانچه در کتاب مقدس ثبت است، بیمار نبود. اما در کتاب مقدس نوشته شده است که او سنگسار شده بود و رهایش کرده بودند که بمیرد اما یا از مرگ قیام کرد و یا به طور معجزه آسایی جان سالم به در برد (اعمال رسولان 5:14-7 و19-20 را ببینید). مسلماً بدن پولس، بعد از سنگسار شدن، به دلیلی زخم ها و کوفتگی ها در شرایط بسیار بدی بوده است.

پولس در غلاطیه بیمار نبود که برای مخاطبینش آزمایشی باشد بلکه بدن او به دلیل اینکه اخیراً سنگسار شده بود ضعیف بود. به احتمال زیاد زمانی که اونامه اش را به غلاطیان نوشت هنوز هم آثار شکنجه در بدن او وجود داشت زیرا او رسالۀ خود را با این کلمات تمام کرد:

دیگر هیچ کس مزاحم من نشود، زیرا داغهائی بربدن خود دارم که نشان می دهند من غلام مسیح هستم (غلاطیان 17:6).

اعتراضی دیگر: «من به خاطر شکوه و جلال خداوند رنج می برم»

(Another Objection: “I’ m Suffering for the Glory of God”)

این اعتراض به عنوان پایه‌ای بر این مدعا که آنها از بیماری خود برای شکوه خداوند رنج می برند، توسط کسانی که آیه‌ای از داستان زنده شدن ایلعازر برداشته اند، مطرح می شود. مسیح دربارۀ ایلعازر گفت:

این بیماری به مرگ او منجر نخواهد شد بلکه وسیله‌ای برای جلا ل خدا است تا پسر خدا نیز از این راه جلال یابد (یوحنا 4:11).

منظور مسیح این نبود که خداوند در نتیجۀ بیماری ایلعازر جلال می یابد، بلکه منظور او این بود که خداوند جلال می یابد زمانی که ایلعازر شفا بیابد و زنده شود. به عبارتی دیگر، نتیجۀ نهایی بیماری او مرگ نخواهد بود بلکه خداوند جلال خواهد یافت. خداوند در بیماری جلال نمی یابد؛ بلکه در شفا است که او جلال می یابد. (متی 8:9؛ 31:15؛ لوقا 16:7؛ 13:13 و 15:17 را ببینید که در آنها شفا سبب جلال و شکوه خداوند می شود.)

دیگر: «پولس گفت که تروفیمسِ بیمار را درمیلیتس جا گذاشت»

(“Another Objection: “Paul Said He Left Trophimus Sick at Miletum)

زمانی که این جمله را نوشتم در شهری در آلمان بودم. وقتی از شهر محل زندگیم در ایالات متحده عظیمت کردم، چندین بیمار را ترک کردم. من بیمارستان های پر از بیمار را ترک کردم. اما این بدان معنا نیست که خداوند نمی خواهد آنها شفا پیدا کنند. اینکه پولس مردی مریض را در شهری که از آن دیدار کرده بود جا گذاشت، دلیلی بر این نیست که خدا نمی خواست آن مرد شفا یابد. در مورد تعداد بسیاری از مردم که نجات نیافته بودند و پولس آنها را نیز ترک کرد، چه؟ آیا می توان گفت که خواست خداوند نجات آنها نبود؟ مسلم است که نه.

اعتراضی دیگر: «من درست مانند ایوب هستم

(”!Another Objection: “I’m Just Like Job)

جلال بر خداوند! اگر پایان داستان ایوب را خوانده باشید، می دانید که او شفا یافت. خواست خداوند این نبود که او بیمار بماند، و در مورد شما هم خواست خداوند این نیست. داستان ایوب دوباره تایید می کند که خواست خداوند همیشه شفا است.

اعتراضی دیگر: توصیۀ پولس به تیموتائوس دربارۀ معدۀ او

(Another Objection: Paul’s Advice to Timothy About His Stomach)

می دانیم که پولس به تیموتائوس گفت که به خاطر معده‌اش و اینکه اغلب مرض احوال است، کمی شراب بخورد (اول تیموتائوس 23:5).

در واقع پولس به تیموتائوس گفت که خوردن آب را متوقف کند و کمی شراب به خاطر بیماری مکرر معده‌اش بنوشد. این نشان می دهد که مشکلی در آب وجود داشته است. روشن است که اگر آب آلوده بنوشیم باید نوشیدن آن را متوقف کنیم و چیزِ دیگری بنوشیم و در غیر این صورت در معدۀ خود مشکل خواهیم داشت.

اعتراضی دیگر: «مسیح شفا می داد تا تنها الهیت خود را نشان دهد»

(Another Objection: “Jess Only Healed to Prove His Deity)

برخی می خواهند که ما باور کنیم که تنها دلیل اینکه مسیح شفا می داد این بود که او می خواست الهیت خود را ثابت کند. حالا که همه خدا بودن او شناخته شده است دیگر شفا نمی دهد.

این طرز فکر کاملاً غلط است. درست است که معجزات مسیح الهیت او را اثبات کرد، اما این تنها دلیل شفا دادن او در خدمت دنیوی اش نبود. او چندین بار کسانی را که شفا داده بود از گفتن آنچه بر آنها گذشته بود به دیگران، باز داشت (متی 4:8؛ 6:9 و 30؛ 13:12-16؛ مرقس 43:5، 36:7، 26:8 را ببینید). اگر مسیح تنها به دلیل اثبات الهیت خویش شفا می داد، به مردمی که شفا یافته بودند می گفت که به همه بگویند چه بر آنها گذشته است.

پس نیت و انگیزۀ مسیح برای شفا چه بود؟ کتاب مقدس به دفعات می گوید که او شفا می داد زیرا «دلش به حال آنها می سوخت» (متی 35:9-36؛ 14:14؛ 34:20؛ مرقس 41:1؛ 19:5؛ لوقا 13:7را ببینید). دلیل اینکه مسیح مردم را شفا می داد این بود که او مردم را دوست داشت و وجود او پر از شفقت بود. آیا شفقت او بعد از خدمت دنیوی اش کمتر شده است؟ آیا عشق او به مردم کم شده است؟ مسلماً خیر!

اعتراضی دیگر: «خداوند به دلایلی می خواهد که من مریض باشم

(”.Another Objection: “God Wants Me to be Sick for Some Reason)

چنین چیزی بر اساس تمام آیات کتاب مقدس که بررسی کردیم غیرممکن است. اگر در نافرمانی اصرار ورزیده باشید، این احتمال وجود دارد که خداوند اجازه دهد که بیمار شوید تا اسباب توبه را برای شما فراهم آورد. اما باز هم خواست او این نیست که بیمار بمانید. او می خواهد که شما توبه کنید و شفا یابید.

به علاوه، اگر خداوند می خواهد که شما بیمار باشید، پس چرا به دکتر مراجعه می کنید و دارو مصرف می کنید؟ آیا تلاش می کنید که از «ارادۀ خداوند» خلاص شوید؟

اعتراض آخر: «اگر هرگز از بیماری رنج نبریم، چطور می توانیم بمیریم؟»

(”?A Final Objection: “If We Never Suffer Disease, How Will We Die)

می دانیم که انجیل به ما می گوید که بدن ما تباه شدنی است (دوم قرنتیان 16:4 را ببینید). ما به هیچ وجه نمی توانیم جلوی سفید شدن موهایمان و پیری بدنمان را بگیریم. در نهایت قوۀ بینایی و شنوایی ما مانند روزهای جوانیمان نیست. نمی توانیم تند بدویم. قلبمان خیلی قوی نیست. آرام آرام پیر و فرسوده می شویم.

اما این بدان معنا نیست که باید به دلیل بیماری و یا ناخوشی بمیریم. بدن های ما می تواند به راحتی از پا در بیایند و وقتی چنین چیزی رخ دهد، و خداوند ما را به خانه مان، بهشت، بخواند، روحمان بدنمان را ترک می کند. بسیاری از مومنان اینگونه مرده اند. چرا این در مورد شما صادق نباشد؟

1 در برخی از کلیساها در آمریکای شمالی، خادم ها برای تعلیم این موضوع به خاطر مواجهه با سرسختی زیادِ به اصطلاح مومنان، با مشکلات زیادی سر و کار دارند. مسیح هم با این سرسختی ها و بی ایمانی ها مواجه شد و خدمت شفا را متوقف کرد (مرقس 1:6-6 را ببینید).

2 برخی با چنگ زدن به هر چیزی برای توجیه کردن بی ایمانیشان، تلاش می کنند که ما را متقاعد کنند که مسیح، اشعیا 4:53 را با شفا دادن بیماران در آن شب در کفرناحوم کاملاً تحقق بخشید. اما اشعیا گفت که مسیح بیماریهای ما را به خود گرفت، و همچنین گفت که به سبب گناهان ما مسیح کوفته گردید (اشعیا4:53و5 را مقایسه کنید). مسیح بیماری کسانی را شفا داد که به خاطر گناهانشان کوفته شده بود. بنابراین، متی تنها می خواست نشان دهد که خدمت شفای عیسی در کفرناحوم سحه می گذارد بر اینکه او همان مسیحی است که در اشعیا 53 از او سخن رفته است، همانی که گناهان و بیماری‌های ما را از بین خواهد برد.

3 برای مثال مسیح به زنی که از خونریزی درونی شفا یافته بود گفت، «اي‌ دختر، ايمانت‌ تو را شفا داده‌ است‌‌» (مرقس34:5). کلمۀ یونانی (سوزو) که در این آیه و ده بار دیگر در عهد جدید به «شفا دادن» برگردانده شده، بیش از هشتاد بار به «نجات یافتن» یا «نجات یافته» برگردانده شده است.مثلاً همین کلمه است که در افسسیان 5:2 به «نجات یافته» ترجمه شده است: «از راه فیض خداست که شما نجات یافته ایدبنابراین می بینیم که شفای جسمانی در معنای کلمه یونانی که اغلب به «نجات یافته» ترجمه می شود، وجود دارد.

181

فصل پانزدهم (Chapter Fifteen)

شفای الهی (Divine Healing)

گرچه مسئلۀ شفای الهی بسیار بحث برانگیز است، اما مسئلۀ مبهم و نامفهومی در کتاب مقدس نیست. در واقع یک دهم از نوشته‌های چهار انجیل دربارۀ شفا دادن بیماران توسط مسیح است. در عهد عتیق، اناجیل، و رساله های عهد جدید وعده‌هایی راجع به شفای الهی وجود دارد. آنهایی که بیمارند در آیات کتاب مقدس که بر پایۀ ایمان بنا شده‌اند، تسلی خاطر عظیمی می توانند به دست آورند.

من با نگاهی کلی به جهان دریافته‌ام که هر جا کلیسایش پر از مومنان متعهد (حواریون راستین) است، شفای الهی رایج تر است. هر جا هم مردم بدون اشتیاق در کلیساها حضور می یابند، شفای الهی به ندرت رخ می دهد.1 این اتفاقات نباید ما را متعجب کند، چرا که مسیح به ما گفت یکی از نشانه‌هایی که همراه مومنان خواهد بود این است که هر گاه دست‌ها را بر مریضان گذارند، آنها شفا یابند (مرقس 18:16 را ببینید). اگر بخواهیم کلیساها را با نشانه‌هایی که به گفتۀ مسیح همراه مومنان است، ارزیابی کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید که بیشتر کلیساها اصلاً مومنی ندارند:

پس‌ بديشان‌ گفت‌: «در تمام‌ عالم‌ برويد و جميع‌ خلايق‌ را به‌ انجيل‌ موعظه‌ كنيد. هر كه‌ ايمان‌ آورده‌، تعميد يابد نجات‌ يابد و امّا هر كه‌ ايمان‌ نياورد بر او حكم‌ خواهد شد. و اين‌ آيات‌ همراه‌ ايمانداران‌ خواهد بود كه‌ به‌ نام‌ من‌ ديوها را بيرون‌ كنند و به‌ زبانهاي‌ تازه‌ حرف‌ زنند؛ و مارها را بردارند و اگر زهر قاتلي‌ بخورند، ضرري‌ بديشان‌ نرساند و هرگاه‌ دستها بر مريضان‌ گذارند، شفا خواهند يافت‌» (مرقس15:16-18).

خادم شاگردساز، با تقلید از خدمت بی نقص مسیح، حتماً مواهب خود را برای ترویج دادن شفای الهی در محیط تحت نفوذ خود به کار می گیرد. او می داند که شفای الهی ملکوت خداوند را حداقل به دو روش پیشرفت می دهد. اول، معجزات شفا تبلیغی عالی برای انجیل هستند، و حتی کودکی که انجیل و یا کتاب اعمال رسولان را می خواند، متوجه آنها می شود (اما ظاهراً بسیاری از خادمان با درجات بالا قادر به فهم آنها نیستند). دوم، حواریون سالم با بیماری شخصی خود مانعی برای خدمت ندارند.

خادم شاگرد ساز باید نسبت به اعضای بدن مسیح که نیاز به شفا دارند اما در دریافت آن مشکل داشته‌اند، حساس باشد. آنها اغلب به آموزش های لطیف تر و تشویق های ملایم تر نیاز دارند به خصوص اگر مخالف با پیام شفابخش رشد یافته باشند. خادم شاگردساز با گزینه ای روبرو می شود: او می تواند از تدریس عمومی موضوع شفای الهی خودداری کند و در نتیجه نه کسی اذیت می شود و نه کسی شفا می یابد، و یا می تواند موضوع را با عشق توضیح دهد، خطر کند و عده‌ای را دلخور کند و عده‌ای را کمک کند که شفا یابند. من شخصاً دومین گزینه را انتخاب می کنم چرا که باور دارم، به این صورت می توانم از الگوی مسیح پیروی کنم.

شفا بر روی صلیب (Healing on the Cross)

برای آغاز مطالعۀ شفای الهی، فصل پنجاه و سه از اشعیا، که عموماً به عنوان نبوتی مسیحایی شناخته شده است، بسیار مناسب است. اشعیا از طریق روح القدس به طور برجسته‌ای از مرگ فداکارانۀ مسیح و کاری که بر روی صلیب انجام خواهد داد، سخن گفت:

لكن‌ او غم‌هاي‌ ما را بر خود گرفت‌ و دردهاي‌ ما را بر خويش‌ حمل‌ نمود. و ما او را از جانب‌ خدا زحمت‌ كشيده‌ و مضروب‌ و مبتلا گمان‌ برديم‌. و حال‌ آنكه‌ به‌ سبب‌ تقصيرهاي‌ ما مجروح‌ و به‌ سبب‌ گناهان‌ ما كوفته‌ گرديد. و تأديب‌ سلامتي‌ ما بر وي‌ آمد و از زخمهاي‌ او ما شفا يافتيم‌. جميع‌ ما مثل‌ گوسفندان‌ گمراه‌ شده‌ بوديم‌ و هريكي‌ از ما به‌ راه‌ خود برگشته‌ بود و خداوند گناه‌ جميع‌ ما را بر وي‌ نهاد (اشعیا 4:53-6).

اشعیا با الهام روح القدس، اعلام کرد که عیسی غم و درد های ما را تحمل کرد. ترجمه ای بهتر از نسخۀ عبریِ اصلی نشان می دهد که عیسی ناخوشی ها و دردهای ما را تحمل کرد، همانطوری که بسیاری از نسخ قابل اعتماد در بخش مرجع خود این مفهوم را نشان می دهند. کلمۀ عبری که در اشعیا 4:53 به غم ترجمه شده، کلمۀ چُولی است که در تثنیه 15:7؛ 61:28؛ اول پادشاهان 17:17؛ دوم پادشاهان 2:1، 8:8 و دوم تواريخ 12:16؛ 5:21 هم یافت می شود. در همۀ این موارد، کلمۀ چولی به بیماری یا ناخوشی ترجمه شده است.

کلمه‌ای که به درد ترجمه شده، کلمۀ عبریِ ماکُوب است و در ایوب 22:14 و ایوب 19:33 یافت می شود. در هر دو مورد این کلمه به درد ترجمه شده است.

به این ترتیب، اشعیا4:53 بهتر است اینگونه ترجمه شود: «لیکن او بیماری‌های ما را بر خود گرفت و دردهای ما را تحمل کرداین حقیقت با نقل قول مستقیم متی از اشعیا4:53 در انجیلش تایید می شود: «او ضعف‌های ما را برداشت و مرض های ما را از ما دور ساخت» (متی 17:8).

برخی که می دانند نمی شود از این حقایق فرار کرد تلاش می کنند ما را متقاعد کنند که منظور اشعیا «ناخوشی روحی» و «بیماری روحی» بوده است. اما نقل قول متی از اشعیا4:53 شکی باقی نمی گذارد که منظور اشعیا بیماری و ناخوشی جسمی بوده است. بیایید این آیات را با هم بخوانیم:

همینکه غروب شد بسیاری از دیوانگان را نزد او آوردند و او با گفتن یک کلمه دیوها را بیرون می کرد و تمام بیماران را شفا می داد. تا پیشگوئی اشعیاء نبی تحقق یابد که گفته بود: «او ضعف های ما را برداشت و مرض های ما را از ما دور ساخت» (متی 16:8-17، همراه با تاکید).

متی به روشنی اظهار داشت که شفاهای جسمانی توسط مسیح تحقق پیشگویی اشعیا در 4:53 بود. بنابراین شکی نیست که اشعیا 4:53 به تحمل کردن دردها و بیماری های جسمانی ما توسط مسیح اشاره دارد.2 درست همانطور که کتاب مقدس می گوید، مسیح گناهان ما را به دوش خواهد گرفت (اشعیا 11:53 را ببینید)، و نیز می گوید او دردها و بیماری‌های ما را بر دوش خواهد گرفت. این خبری است که هر بیماری را شاد می شکند. مسیح با فداکاری بدون جبرانش، رستگاری و شفای ما را میسر کرده است.

یک سوال (A Question Asked)

برخی می پرسند که اگر این مطالب درست است چرا هر کسی شفا نمی یابد؟ پاسخ این سوال به بهترین نحو با سوالی دیگر مشخص می شود: چرا همۀ مردم تولد دوباره نمی یابند؟ همه تولد دوباره نمی یابند زیرا آنها یا انجیل را نشنیده اند و یا آن را باور نکرده اند و بنابراین هر فردی باید شفای خود را با ایمان خود تناسب دهد. بسیاری از مردم هنوز این حقیقت فوق العاده که مسیح بیماری‌های ما را از بین می برد نشنیده اند؛ آنهایی هم که شنیده‌اند، آن را نپذیرفته اند. نگرش پدر، خداوند، دربارۀ بیماری به وضوح توسط خدمت پسر گرامی اش، آشکار می شود:

یقین بدانید که پسر نمی تواند از خود کاری انجام دهد مگر آنچه می بیند پدر انجام میدهد. هر چه پدر می‌کند پسر هم می‌کند (یوحنا 19:5).

ما در کتاب عبرانیان می خوانیم که مسیح «فروغ جلال خدا و مظهر کامل وجود او (پدرش) است» ( عبرانیان 3:1). تردیدی وجود ندارد که نگرش مسیح و پدر نسبت به بیماری یکسان است.

نگرش مسیح چه بود؟ او یکبار هم کسی را که برای شفا نزدش رفته بود، ناامید نکرد. هیچ گاه به بیماری که آرزو داشت شفا یابد نگفت که «خواست خداوند نیست که شفا پیدا کنی و به همین دلیل بیمار خواهی مانداو همیشه بیمارانی را که نزدش آمدند شفا داد و بعد از آنکه آنها شفا می یافتند به آنها می‌گفت که این ایمانشان بوده که آنها را شفا داده است. به علاوه انجیل می گوید که خداوند هیچ گاه تغییر نمی‌کند (ملاکی 6:3 را ببینید) و عیسی مسیح «امروز همان است که دیروز بوده و تا ابد هم خواهد بود» ( عبرانیان 8:13).

شفای اعلام شده (Healing Proclaimed)

متاسفانه رستگاری امروز به اندکی بیش از بخشودن گناهان کاهش یافته است. اما لغات یونانی که اغلب به «نجات یافته» و «رستگاری» برگردانده می شوند، نه تنها معنای بخشش بلکه معنای رهایی و شفا را نیز در بر دارند.3 بیایید مردی راکه در انجیل رستگاری را به تمام معنا تجربه کرد، بررسی کنیم. او زمانی که پولس در شهرش انجیل را موعظه می‌کرد توسط ایمان خود شفا یافت.

به محض اینکه رسولان از این موضوع آگاه شدند به سوی شهرهای لیکائونیه یعنی لستره و دربه و نواحی مجاور فرار کردند و در آنجا به بشارت نجات ادامه دادند. در شهر لستره مرد مفلوجی نشسته بود که لنگ مادرزاد بود و هرگز با پاهای خود راه نرفته بود. او به سخنان پولس گوش میداد. پولس به صورت او خیره شد و چون دید ایمان آن را دارد که شفا یابد، با صدای بلند به او گفت : «بلند شو و راست روی پاهای خود بایستاو جست زد و به راه افتاد (اعمال رسولان 6:14-10).

توجه کنید که اگرچه پولس «انجیل» را موعظه می کرد، مرد چیزی شنید که ایمانی را در قلب او به وجود آورد که شفای جسمانی یافت. بعید نیست که او چیزی دربارۀ خدمت شفای مسیح شنیده باشد و اینکه چطور مسیح هر که را که با ایمان درخواست شفا داشت، شفا می داد. شاید پولس هم پیشگویی اشعیا را دربارۀ اینکه مسیح ناخوشی ها و بیماری های ما را شفا می دهد، عنوان می کرده است. ما نمی دانیم اما از آنجایی که «ایمان از شنیدن پیام پدید می آید» (رومیان 17:10)، مرد فلج احتمالاً چیزی شنیده بود که ایمان ناگهان به قلب او وارد شده و موجب شفای او شده بود. شاید پولس چیزی به او گفته بوده که او را متقاعد کرده بود که خداوند نمی خوهد او فلج بماند.

پولس مطمئناً ایمان داشته است که خداوند می خواهد که این مرد شفا یابد، در غیر این صورت نه سخنان او مرد را متقاعد می کرد و نه او به مرد می گفت که بلند شو و بایست. چه پیش می آمد اگر پولس مطالبی را که واعظان امروزی می گویند، می گفت؟ مثلا فرض کنید که پولس می گفت: «خواست خداوند نیست که همه شفا بیابنداین مرد ایمانی که منجر به شفایش شود به دست نمی آورد و شاید دلیل اینکه امروز تعداد زیادی شفا نمی یابند، همین باشد. واعظانی که باید مردم را هدایت کنند که ایمانی برای شفا به دست آورند، ایمان آنها را از بین می برند.

باز هم توجه کنید که این مرد توسط ایمان خود شفا یافت. اگر ایمان نداشت، فلج می ماند، با وجود اینکه خواست خداوند شفای او بود. به علاوه در میان آن جمعیت احتمالاً بیماران دیگری نیز بودند اما چیزی بر اساس اینکه کسی دیگر هم شفا یافته باشد، ثبت نشده است. اگر در آن میان بیماران دیگری نیز بودند ، چرا شفا نیافتند؟ به همان دلیل که بسیاری از افراد نجات نایافته در آن روز تولد دوباره نیافته بودند زیرا به پیام پولس ایمان نیاورده بودند.

اینکه برخی هرگز شفا نمی یابد، نمی تواند دلیلی باشد بر اینکه خداوند نمیخواهد که مردم شفا یابند. مثل آن است که بگوییم چون عده‌ای هرگز تولد دوباره نمی یابند، پس خواست خداوند نیست که همه تولد دوباره بیابند. هر کسی باید انجیل را برای خودش باور داشته باشد اگر قرار است که نجات یابد و اگر قرار است شفا یابد.

شواهد بیشتری که خواست خداوند برای شفای انسانها را ثابت می کنند

(Further Proof of God’s Will to Heal)

بر اساس عهد قدیم شفای جسمانی جزئی از عهد بنی اسراییل با خداوند بود. تنها چند روز بعد از خروج، خداوند این وعده را به بنی اسراییل داد:

اگر قولِ یهوه،‌ خداي‌ خود را بشنوي‌، و آنچه‌ را در نظر او راست‌ است‌ بجا آوري‌، و احكام‌ او را بشنوي‌، و تمامي‌ فرايض‌ او را نگاه‌ داري‌، همانا هيچ‌ يك‌ از همة‌ مرضهايي‌ را كه‌ بر مصريان‌ آورده‌ام‌ بر تو نياورم‌، زيرا كه‌ من‌ يهوه‌، شفا دهندۀ تو هستم‌» (خروج26:15).

هر شخص با صداقتی تصدیق خواهد کرد که شفا بخشی از عهد خداوند با بنی اسراییل بود به این شرط که مردم فرمانبرداری کنند. (ضمناً پولس در اول قرنتیان 27:11-31 تصریح کرد که شفای جسمانی بر اساس عهد عتیق منوط به فرمانبرداری ما است.)

خداوند همچنین به بنی اسرایل وعده داد:

خداوند، خداي‌ خود را عبادت‌ نماييد تا نان‌ و آب‌ تو را بركت‌ دهد و بيماري‌ را از ميان‌ تو دور خواهم‌ كرد، و در زمينت‌ سقط‌ كننده‌ و نازا نخواهد بود و شمارة‌ روزهايت‌ را تمام‌ خواهم كرد (خروج 25:23-26، همراه با تاکید).

از همه‌ قومها مبارك‌تر خواهي‌ شد، و در ميان‌ شما و بهايم‌ شما، نر يا ماده‌، نازاد نخواهد بود. و خداوند هر بيماري‌ را از تو دور خواهد كرد، و هيچكدام‌ از مرضهاي‌ بد مصر را كه‌ مي‌داني‌، برتو عارض‌ نخواهد گردانيد، بلكه‌ برتمامي‌ دشمنانت‌ آنها را خواهد آورد (تثنيه 14:7-15، همراه با تاکید).

اگر شفای جسمانی در عهد عتیق هم وجود داشت، عجیب است که در عهد جدید وجود نداشته باشد، در حقیقت اگر عهد جدید چنانچه کتاب مقدس می گوید،بهتر از عهد عتیق است:

اما در حقیقت خدمتی که به عیسی عطا شد از خدمت لاویان به مراتب بهتر است، همانطور که پیمانی که او میان خدا وانسان ایجاد کرده بهتر است، زیرا این پیمان بر وعده‌های بهتری استوار است (عبرانیان 6:8، همراه با تاکید).

شواهد بیشتر (Yet Further Proof)

انجیل شامل آیات بسیاری است که شواهد بی چون و چرایی دارند از اینکه ارادۀ خداوند این است که همه شفا یابند. سه مورد از بهترین این آیات را در زیر می بینیم:

اي‌ جان‌ من‌ خداوند را متبارك بخوان‌! و هرچه‌ در درون‌ من‌ است‌ نام‌ قدّوس‌ او را متبارك‌ خواند. اي‌ جان من‌ خداوند را متبارك‌ بخوان‌ و جميع‌ احسان‌هاي‌ او را فراموش‌ مكن‌! كه‌ تمام‌ گناهانت‌ را مي‌آمرزد و همه مرض‌هاي‌ تو را شفا مي‌بخشد؛ (مزامير 1:103-3 همراه با تاکید).

مسیحیان چطور می توانند اظهارات داوود را مبنی بر اینکه ارادۀ خداوند آمرزیدن تمام گناهان ما است، انکار کنند؟ هرچند داوود همچنین باور داشت که خواست خداوند شفا دادن همۀ بیماری های ما است.

اي‌ پسر من‌، به‌ سخنان‌ من‌ توجه‌ نما و گوش‌ خود را به‌ كلمات‌ من‌ فرا گير. آنها از نظر تو دور نشود. آنها را در اندرون‌ دل‌ خود نگاه‌ دار. زيرا هر كه‌ آنها را بيابد براي‌ او حيات‌ است‌، و براي‌ تمامي‌ جسد او شفا مي‌باشد (امثال 20:4-22، همراه با تاکید).

و اگر کسی از شما بیمار است باید از مشایخ کلیسا بخواهد تا برای او دعا کنند و به نام خداوند بدن او را با روغن تدهین نمایند. دعائی که از روی ایمان باشد بیمار را نجات خواهد بخشید. خداوند او را از بستر بیماری بلند خواهد کرد و اگر مرتکب گناهی شده باشد بخشیده خواهد شد (یعقوب 14:5-15، همراه با تاکید).

توجه کنید که این وعدۀ آخر به همۀ بیماران مربوط است. و باز هم توجه کنید که نه مشایخ و روغن بلکه «دعای از روی ایمان» آنها را شفا می دهد.

آیا منظور از ایمان در اینجا، ایمان مشایخ است یا ایمان فرد بیمار؟ ایمان هر دو مد نظر است. ایمان فرد بیمار با فراخواندن مشایخ کلیسا ابراز می شود. بی ایمانی این شخص می تواند دعاهای مشایخ را بی اثر کند. دعایی که یعقوب نوشت مثالی خوب از «دعای یکدلی» است که مسیح از آن در متی 19:18 یاد کرد. هر دو طرف در این دعا باید «یک دل» باشند. اگر یکی باور کند و دیگری باور نکند، آنها با هم یکدل و موافق نیستند.

همچنین می دانیم که در بسیاری از قسمت های انجیل بیماری به شیطان نسبت داده شده است (ایوب 7:2؛ لوقا 16:13؛ اعمال رسولان 38:10؛ اول قرنتیان 5:5 را ببینید). بنابراین می توان گفت که موضع خداوند دربارۀ جسم فرزندانش بر خلاف موضع شیطان است (متی 11:7 را ببینید)، و من هرگز پدری را ندیده ام که آرزوی مریضی فرزندانش را داشته باشد.

هر شفایی که توسط مسیح در زمان خدمت دنیایی اش انجام شد، و هر شفایی که در کتاب اعمال رسولان ثبت شده است، باید این اطمینان را به ما بدهد که خداوند می خواهد ما سلامت باشیم. مسیح بارها کسانی را که از او شفا می‌خواستند، شفا داد و به آنها گفت که ایمانشان معجزه آفریده است. این مسئله نشان می دهد که مسیح تنها افراد خاصی را که خود می‌خواست شفا نمی داد. هر بیماری می‌توانست با ایمان نزد او رود و شفا یابد. او می خواست همه را شفا دهد اما ایمان هم ضرورتی از جانب آنها بود.

پاسخ به برخی اعتراضات رایج

(Answers to Some Common Objections)

شاید یکی از رایج ترین اعتراضات به این مسئله، اعتراضی است که نه از کلام خداوند، بلکه برآمده از تجربیات مردم است. این اعتراض معمولاً اینگونه مطرح می شود: «من زن مسیحی فوق العاده ای را می شناختم که دعا می کرد بیماری سرطانش شفا یابد، اما فوت کرد. همین نشان می دهد که خواست خداوند شفای همه نیست

ما نباید ارادۀ خداوند را بر حسب چیزی غیر از کلام خودش تعیین کنیم. مثلاً، اگر به گذشته بازگردیم و بنی اسراییلی را بنگریم که به مدت چهل سال در بیابان سرگردان بودند در حالی که سرزمین پر از شیر و عسل آن طرف رود اردن در انتظارشان بود، ممکن است به این نتیجه برسیم که خداوند نمی خواست که آنها به سرزمین موعود برسند. اما اگر انجیل را بشناسید، می دانید که اینطور نیست. مسلماً خواست خداوند بود که بنی اسراییل وارد سرزمین موعود شوند اما آنها به دلیل بی ایمانی خود نتوانسند وارد آن شوند (عبرانیان 19:3 را ببینید).

مردمی که اکنون در دوزخ هستند چه؟ خواست خداوند این بود که همه در بهشت باشند، اما آنها نه توبه کردند و نه به خداوندمان عیسی ایمان آوردند. بنابراین، ما نمی توانیم خواست و ارادۀ خداوند را با نگاه به مردم مریض تشخیص دهیم. اینکه فردی مسیحی دعا می کند که شفا یابد اما پاسخی نمی گیرد دلیلی نیست بر اینکه خداوند نمی خواهد همه را شفا دهد. اگر این فرد شروط خداوند را انجام داده بود، شفا می یافت و اگر شفا نمی یافت می توان گفت که خداوند دروغ گفته است. زمانی که شفا نمی یابیم و خداوند را سرزنش می کنیم که شفا دادن ما خواست او نیست، هیچ تفاوتی با بنی اسراییل نداریم که در بیابان مردند و ادعا می‌کردند که خواست خداوند نبود که ما وارد سرزمین موعود شویم. بهتر است که غرور خود را کنار بگذاریم و قبول کنیم که مقصر ما هستیم.

همانطور که در فصل قبل دربارۀ ایمان گفتم، بسیاری از مسیحیان راستین، دعاهای خود را با عبارت «اگر ارادۀ تو بر این باشد» که عبارتی است که دعا را تباه می کند، پایان می دهند. این عبارت نشان می دهد که آنها با ایمان دعا نمی کند زیرا از ارادۀ خداوند مطمئن نیستند. ارادۀ خداوند دربارۀ شفا بسیار روشن و واضح است، چنانچه قبلاً متوجه شدیم. اگر بدانیم که خداوند می خواهد ما شفا یابیم نیازی نیست که در دعاهایمان برای شفا بگوییم «اگر ارادۀ تو بر این استمثل اینکه به خداوند بگوییم «خداوندا می دانم که وعده دادی که مرا شفا خواهی داد، اما اگر دروغ گفته ای، از تو می خواهم که اگر واقعاً خواست تو شفای من است، من را شفا بده

این مسئله نیز درست است که خداوند ممکن است افراد نافرمان را به این وسیله که اجازه دهد بیماری تن آنها را رنجور کند، تنبیه کند، حتی تا جایی که آنها مرگی زودرس داشته باشند. چنین معتقدانی بهتر است قبل از شفا یافتن توبه کنند (اول قرنتیان27:11-32 را ببینید). برخی دیگر هم با بی توجهی نسبت به بدن خود، بیمار می شوند. مسیحیان باید آنقدر باهوش باشند که رژیم غذایی سالمی داشته باشد، به اعتدال بخورند، به طور منظم ورزش کنند، و در مواقع لزوم استراحت کنند.

دومین اعتراض معمول (A Second Common Objection)

اغلب گفته می شود، «پولس ناخوشی در بدن داشت اما خداوند او را شفا نداداما این گمان که ناخوشی پولس بیماری بود، نظریۀ اشتباه الهیاتی است چرا که پولس دقیقاً به ما گفت که این ناخوشی چه بود؛ قاصدی از شیطان:

برای این که بخاطر مکاشفات فوق العاده ای که دیده ام مغرور نشوم ناخوشی جسمانیء دردناکی به من داده شد که مانند قاصدی از طرف شیطان مرا بکوبد تا زیاد مغرور نشوم. سه با از خداوند درخواست کردم که آن را از من دور سازد، اما او در جواب به من گفت فیض من برای تو کافیست، زیرا قدرت من در ضعف تو کامل میگردد پس چقدر بیشتر با مسرت به ضعف و ناتوانی خود فخر خواهم کرد تا قدرت مسیح مرا فرا گیرد (دوم قرنتیان 7:12-9، همراه با تاکید).

کلمه ای که در اینجا به قاصد ترجمه شده، کلمۀ یونانی «آگِلوس» است که بیش از 160 بار در عهد جدید به فرشته یا فرشتگان ترجمه شده است. ناخوشی یا بیماری پولس فرشته‌ای از جانب شیطان بود تا او را آشفته کند.

توجه کنید که در اینجا هیچ اشاره‌ای به دعا کردن پولس برای شفا یا علامتی که عدم قبول دعای او توسط خدا را نشان دهد، وجود ندارد. سه مرتبه پولس از خداوند خواست که این قاصد را از او دور کند، وخداوند پاسخ داد که فیض من برای تو کافیست.

چه کسی این ناخوشی را به پولس داد؟ برخی می گویند شیطان، در حالی که این ناخوشی «فرشته ای از طرف شیطان» نامیده شده است. برخی دیگر می گویند خداوند آن را به پولس داده بود زیرا این ناخوشی به او داده شد که مغرور نشود. خود پولس گفت: «تا زیاد مغرور نشوم

نسخۀ انگلیسی کینگ جیمز این آیات را اندکی متفاوت ترجمه کرده است. به جای اینکه بگوید، «تا زیاد مغرور نشوم،» می گوید «مبادا که بیش از حد افراشته شوماین تفاوت مهم است زیرا خداوند مخالف سرافراز شدن ما نیست. در حقیقت او به ما وعده داده است که اگر فروتنی پیشه کنیم ما را برافراز می کند. بنابراین احتمالاً خداوند می خواست سرافراز کند و شیطان مانع سرافرازی پولس شد، با گماشتن قاصدی که هر زمان پولس سفر می کند برای او مشکلی به وجود بیاورد. اما خداوند گفت که که از حوادث برای جلال و شکوه خود استفاده می کند زیرا قدرت او در زندگی پولس به دلیل ضعف او (پولس) آشکار می گردد.

اینکه بگوییم پولس بیمار بود و خداوند او را شفا نداد، تحریفی بزرگ است از آنچه انجیل واقعاً می گوید. در متنی که دربارۀ ناخوشی او است، پولس اصلاً حرفی از بیماری نزد و هیچ چیزی که نشان دهندۀ رد دعاهای او برای شفای بیماری فرضی اش توسط خداوند باشد وجود ندارد. هر شخص صادقی که فهرست رنج های پولس را در دوم قرنتیان 23:11-30 بخواند، خواهد دید که بیماری جزء آنها نیست.

توضیحی بیشتر بر همین موضوع (An Elaboration on the Same Theme)

برخی به توضیح من دربارۀ ناخوشی پولس اعتراض می کنند و میگویند: آیا خود پولس به غلاطیان نگفت که اولین باری که انجیل را برای آنها موعظه می کرد مریض بود؟ آیا منظور او همین ناخوشی اش نبود؟

در اینجا آنچه پولس برای گالاتیان نوشت می بینیم:

شما می دانید به علت ناخوشی جسمی من بود که برای اولین بار در آنجا به شما بشارت دادم و اگر چه ناخوشی من آزمایش سختی برای شما بود، مرا خوار نشمردید و از من رویگردان نشدید. بر عکس، طوری از من پذیرائی کردید که گوئی فرشته خدا یا حتی مسیح عیسی بودم (غلاطیان 13:4-14).

کلمۀ یونانی که در غلاطیان 13:4 به ناخوشی ترجمه شده است، اَستنیا است که معنای تحت اللفظی آن «ضعف» است. او می توانست به دلیل بیماری ضعیف شده باشد اما اجباراً اینگونه نیست.

مثلاً پولس نوشت، «ضعف خدا از قدرت انسان قوی تر است» (اول قرنتیان 25:1، همراه با تاکید). کلمه‌ای که در این مثال به ضعف ترجمه شده است هم، همان اَستنیا است. معنایی نداشت اگر مترجمان آن را به «مریضی خداوند از قدرت انسان قوی تر است» ترجمه کرده بودند. (متی 41:26 و اول پطرس 7:3 که کلمۀ استنیا در آنها به ضعف ترجمه شده و ترجمۀ آن به مریضی غیر ممکن است، را نیز ببینید).

زمانی که پولس برای اولین بار غلاطیه رفت، چنانچه در کتاب مقدس ثبت است، بیمار نبود. اما در کتاب مقدس نوشته شده است که او سنگسار شده بود و رهایش کرده بودند که بمیرد اما یا از مرگ قیام کرد و یا به طور معجزه آسایی جان سالم به در برد (اعمال رسولان 5:14-7 و19-20 را ببینید). مسلماً بدن پولس، بعد از سنگسار شدن، به دلیلی زخم ها و کوفتگی ها در شرایط بسیار بدی بوده است.

پولس در غلاطیه بیمار نبود که برای مخاطبینش آزمایشی باشد بلکه بدن او به دلیل اینکه اخیراً سنگسار شده بود ضعیف بود. به احتمال زیاد زمانی که اونامه اش را به غلاطیان نوشت هنوز هم آثار شکنجه در بدن او وجود داشت زیرا او رسالۀ خود را با این کلمات تمام کرد:

دیگر هیچ کس مزاحم من نشود، زیرا داغهائی بربدن خود دارم که نشان می دهند من غلام مسیح هستم (غلاطیان 17:6).

اعتراضی دیگر: «من به خاطر شکوه و جلال خداوند رنج می برم»

(Another Objection: “I’ m Suffering for the Glory of God”)

این اعتراض به عنوان پایه‌ای بر این مدعا که آنها از بیماری خود برای شکوه خداوند رنج می برند، توسط کسانی که آیه‌ای از داستان زنده شدن ایلعازر برداشته اند، مطرح می شود. مسیح دربارۀ ایلعازر گفت:

این بیماری به مرگ او منجر نخواهد شد بلکه وسیله‌ای برای جلا ل خدا است تا پسر خدا نیز از این راه جلال یابد (یوحنا 4:11).

منظور مسیح این نبود که خداوند در نتیجۀ بیماری ایلعازر جلال می یابد، بلکه منظور او این بود که خداوند جلال می یابد زمانی که ایلعازر شفا بیابد و زنده شود. به عبارتی دیگر، نتیجۀ نهایی بیماری او مرگ نخواهد بود بلکه خداوند جلال خواهد یافت. خداوند در بیماری جلال نمی یابد؛ بلکه در شفا است که او جلال می یابد. (متی 8:9؛ 31:15؛ لوقا 16:7؛ 13:13 و 15:17 را ببینید که در آنها شفا سبب جلال و شکوه خداوند می شود.)

دیگر: «پولس گفت که تروفیمسِ بیمار را درمیلیتس جا گذاشت»

(“Another Objection: “Paul Said He Left Trophimus Sick at Miletum)

زمانی که این جمله را نوشتم در شهری در آلمان بودم. وقتی از شهر محل زندگیم در ایالات متحده عظیمت کردم، چندین بیمار را ترک کردم. من بیمارستان های پر از بیمار را ترک کردم. اما این بدان معنا نیست که خداوند نمی خواهد آنها شفا پیدا کنند. اینکه پولس مردی مریض را در شهری که از آن دیدار کرده بود جا گذاشت، دلیلی بر این نیست که خدا نمی خواست آن مرد شفا یابد. در مورد تعداد بسیاری از مردم که نجات نیافته بودند و پولس آنها را نیز ترک کرد، چه؟ آیا می توان گفت که خواست خداوند نجات آنها نبود؟ مسلم است که نه.

اعتراضی دیگر: «من درست مانند ایوب هستم

(”!Another Objection: “I’m Just Like Job)

جلال بر خداوند! اگر پایان داستان ایوب را خوانده باشید، می دانید که او شفا یافت. خواست خداوند این نبود که او بیمار بماند، و در مورد شما هم خواست خداوند این نیست. داستان ایوب دوباره تایید می کند که خواست خداوند همیشه شفا است.

اعتراضی دیگر: توصیۀ پولس به تیموتائوس دربارۀ معدۀ او

(Another Objection: Paul’s Advice to Timothy About His Stomach)

می دانیم که پولس به تیموتائوس گفت که به خاطر معده‌اش و اینکه اغلب مرض احوال است، کمی شراب بخورد (اول تیموتائوس 23:5).

در واقع پولس به تیموتائوس گفت که خوردن آب را متوقف کند و کمی شراب به خاطر بیماری مکرر معده‌اش بنوشد. این نشان می دهد که مشکلی در آب وجود داشته است. روشن است که اگر آب آلوده بنوشیم باید نوشیدن آن را متوقف کنیم و چیزِ دیگری بنوشیم و در غیر این صورت در معدۀ خود مشکل خواهیم داشت.

اعتراضی دیگر: «مسیح شفا می داد تا تنها الهیت خود را نشان دهد»

(Another Objection: “Jess Only Healed to Prove His Deity)

برخی می خواهند که ما باور کنیم که تنها دلیل اینکه مسیح شفا می داد این بود که او می خواست الهیت خود را ثابت کند. حالا که همه خدا بودن او شناخته شده است دیگر شفا نمی دهد.

این طرز فکر کاملاً غلط است. درست است که معجزات مسیح الهیت او را اثبات کرد، اما این تنها دلیل شفا دادن او در خدمت دنیوی اش نبود. او چندین بار کسانی را که شفا داده بود از گفتن آنچه بر آنها گذشته بود به دیگران، باز داشت (متی 4:8؛ 6:9 و 30؛ 13:12-16؛ مرقس 43:5، 36:7، 26:8 را ببینید). اگر مسیح تنها به دلیل اثبات الهیت خویش شفا می داد، به مردمی که شفا یافته بودند می گفت که به همه بگویند چه بر آنها گذشته است.

پس نیت و انگیزۀ مسیح برای شفا چه بود؟ کتاب مقدس به دفعات می گوید که او شفا می داد زیرا «دلش به حال آنها می سوخت» (متی 35:9-36؛ 14:14؛ 34:20؛ مرقس 41:1؛ 19:5؛ لوقا 13:7را ببینید). دلیل اینکه مسیح مردم را شفا می داد این بود که او مردم را دوست داشت و وجود او پر از شفقت بود. آیا شفقت او بعد از خدمت دنیوی اش کمتر شده است؟ آیا عشق او به مردم کم شده است؟ مسلماً خیر!

اعتراضی دیگر: «خداوند به دلایلی می خواهد که من مریض باشم

(”.Another Objection: “God Wants Me to be Sick for Some Reason)

چنین چیزی بر اساس تمام آیات کتاب مقدس که بررسی کردیم غیرممکن است. اگر در نافرمانی اصرار ورزیده باشید، این احتمال وجود دارد که خداوند اجازه دهد که بیمار شوید تا اسباب توبه را برای شما فراهم آورد. اما باز هم خواست او این نیست که بیمار بمانید. او می خواهد که شما توبه کنید و شفا یابید.

به علاوه، اگر خداوند می خواهد که شما بیمار باشید، پس چرا به دکتر مراجعه می کنید و دارو مصرف می کنید؟ آیا تلاش می کنید که از «ارادۀ خداوند» خلاص شوید؟

اعتراض آخر: «اگر هرگز از بیماری رنج نبریم، چطور می توانیم بمیریم؟»

(”?A Final Objection: “If We Never Suffer Disease, How Will We Die)

می دانیم که انجیل به ما می گوید که بدن ما تباه شدنی است (دوم قرنتیان 16:4 را ببینید). ما به هیچ وجه نمی توانیم جلوی سفید شدن موهایمان و پیری بدنمان را بگیریم. در نهایت قوۀ بینایی و شنوایی ما مانند روزهای جوانیمان نیست. نمی توانیم تند بدویم. قلبمان خیلی قوی نیست. آرام آرام پیر و فرسوده می شویم.

اما این بدان معنا نیست که باید به دلیل بیماری و یا ناخوشی بمیریم. بدن های ما می تواند به راحتی از پا در بیایند و وقتی چنین چیزی رخ دهد، و خداوند ما را به خانه مان، بهشت، بخواند، روحمان بدنمان را ترک می کند. بسیاری از مومنان اینگونه مرده اند. چرا این در مورد شما صادق نباشد؟

1 در برخی از کلیساها در آمریکای شمالی، خادم ها برای تعلیم این موضوع به خاطر مواجهه با سرسختی زیادِ به اصطلاح مومنان، با مشکلات زیادی سر و کار دارند. مسیح هم با این سرسختی ها و بی ایمانی ها مواجه شد و خدمت شفا را متوقف کرد (مرقس 1:6-6 را ببینید).

2 برخی با چنگ زدن به هر چیزی برای توجیه کردن بی ایمانیشان، تلاش می کنند که ما را متقاعد کنند که مسیح، اشعیا 4:53 را با شفا دادن بیماران در آن شب در کفرناحوم کاملاً تحقق بخشید. اما اشعیا گفت که مسیح بیماریهای ما را به خود گرفت، و همچنین گفت که به سبب گناهان ما مسیح کوفته گردید (اشعیا4:53و5 را مقایسه کنید). مسیح بیماری کسانی را شفا داد که به خاطر گناهانشان کوفته شده بود. بنابراین، متی تنها می خواست نشان دهد که خدمت شفای عیسی در کفرناحوم سحه می گذارد بر اینکه او همان مسیحی است که در اشعیا 53 از او سخن رفته است، همانی که گناهان و بیماری‌های ما را از بین خواهد برد.

3 برای مثال مسیح به زنی که از خونریزی درونی شفا یافته بود گفت، «اي‌ دختر، ايمانت‌ تو را شفا داده‌ است‌‌» (مرقس34:5). کلمۀ یونانی (سوزو) که در این آیه و ده بار دیگر در عهد جدید به «شفا دادن» برگردانده شده، بیش از هشتاد بار به «نجات یافتن» یا «نجات یافته» برگردانده شده است.مثلاً همین کلمه است که در افسسیان 5:2 به «نجات یافته» ترجمه شده است: «از راه فیض خداست که شما نجات یافته ایدبنابراین می بینیم که شفای جسمانی در معنای کلمه یونانی که اغلب به «نجات یافته» ترجمه می شود، وجود دارد.

181