این فصل را با بررسی تصورات وتعلیم های نادرست دربارۀ شیطان و جدال روحانی ادامه می دهیم. در پایان آنچه را کتاب مقدس دربارۀ جدال معنوی می گوید و هر مومنی باید به آن عمل کند، بررسی می کنیم.
تصور شمارۀ 5: «ما می توانیم از طریق جدال روحانی قلعه های شیطانی را در فضا ویران کنیم.»
Myth #5: “We can pull down demonic strongholds in the atmosphere through spiritual warfare.” j
بر طبق کتاب مقدس شکی نیست که شیطان بر گروهی از ارواح پلید حکومت می کند که رتبه های متفاوتی دارند، در جو زمین زندگی و او را در ادارۀ قلمرو ظلمت کمک می کنند. اینکه این ارواح شیطانی منطقه ای هستند و بر نواحی جغرافیاییِ مختلف حکومت می کنند، مساله ای است که در انجیل هم وجود دارد (دانيال 13:10 و 20-21، مرقس 9:5-10 را ببینید). اینکه مسیحیان می توانند دیوها را از مردم بیرون کنند و باید در برابر شیطان مقاومت کنند هم برخاسته از کتاب مقدس است (مرقس 17:16، یعقوب 7:4، اول پطرس 8:5-9 را ببینید). اما آیا مسیحیان می توانند ارواح شیطانی را از شهرها بیرون کنند؟ پاسخ این است که، نه! نمی توانند و تلاش برای چنین کاری اتلاف وقت است.
اینکه می توانیم ارواح شیطانی را از درون مردم بیرون کنیم دلیل نمی شود که بتوانیم آنها را از شهرها هم بیرون کنیم. در اناجیل و در اعمال رسولان مثال های زیادی از بیرون کردن شیاطین از درون مردم وجود دارد اما آیا تا به حال نمونه ای در انجیل دیده اید که کسی بتواند ارواح شیطانی را از شهر یا منطقه ای بیرون کند؟ خیر! زیرا چنین چیزی در انجیل وجود ندارد. آیا می توانید تصور کنید که در رساله ها تعلیم ای باشد مبنی بر اینکه افراد مسئولند که ارواح شیطانی را از فضا بیرون کنند؟ خیر! زیرا چنین موردی وجود ندارد. به همین دلیل هیچ پایۀ انجیلی وجود ندارد که باعث شود ما باور کنیم که می توانیم «جدال روحانی» علیه ارواح شیطانی در جَو برپا کنیم.
اعمال معنا به مَثَل ها (Pushing parables Too Far)
اعمال معانی و مفاهیم (بیش از آنچه منظور خداوند است) به متن هایی از انجیل که دارای زبان استعاری هستند، اشتباهی است که مسیحیان هنگام خواندن کتاب مقدس مرتکب می شوند. نمونه ای از تعبیر نادرست متن هایی که زبان استعاری دارند، تفسیری است که بسیاری دربارۀ سخنان پولس در زمینۀ «ویران کردن سنگرها» دارند:
مسلمأ ما در این دنیا بسر می بریم، اما جنگی که می کنیم دنیوی و جسمانی نیست. اسلحۀ جنگ ما سلاحهای معمولی نیستند، بلکه از طرف خدا قدرت دارند دژها را منهدم سازند. ما هر نوع سفسطه و هر مانعی که در مقابل معرفت خدا قرار بگیرد از بین می بریم و تمام افکار و خیالات را تحت فرمان مسیح در می آوریم. وقتی اطاعت شما نسبت به ما کامل شود آن وقت کسانی را که نافرمانی می کنند مجازات خواهیم کرد (دوم قرنتیان 3:10-6).
نسخۀ کینگ جیمز، به جای «خیالات را به زیر می افکنیم»، می گوید «سنگرها را ویران می کنیم». از این عبارت استعاری، عملاً الهیاتی کامل ایجاد شده است تا از نظریۀ «جدال روحانی» برای «ویران کردن سنگرهایی» که حاوی ارواح شیطانی هستند، دفاع شود. اما چنانکه نسخۀ استاندارد آمریکایی می گوید، پولس در اینجا از ارواح شیطانی که در جو هستند صحبت نمی کند بلکه منظورش عقاید نادرست و محکمی است که در ذهن مردم وجود دارد. خیالات، چیزی است که پولس می خواست از بین ببرد نه ارواح شیطانی که در درجات بالا قرار دارند.
این مساله زمانی که فحوای کلام را در نظر می گیریم، روشن تر می شود. پولس گفت، «هر مانعی که در مقابل معرفت خدا قرار بگیرد از بین می بریم و تمام افکار و خیالات را تحت فرمان مسیح در می آوریم» (همراه با تاکید). جدالی که پولس به طور نمادین از آن می نویسد، جنگ علیه افکار و ایده هایی است که بر ضد معرفت خداوند هستند.
پولس با استفاده از استعاره های نظامی، توضیح می دهد که ما در جنگیم، جنگ با افکار مردمی که دروغ های شیطان را باور کرده اند. اولین اسلحۀ ما در این جنگ حقیقت است، و به همین دلیل است که به ما فرمان داده شده است که به سراسر جهان برویم و انجیل را موعظه کنیم، و به دشمنان با پیغامی که اُسرا را آزاد می سازد حمله کنیم. سنگرهایی که قرار است ویران شوند، با خشت هایی از جنس دروغ که با ملاتِ فریب به هم چسبیده اند، ساخته شده اند.
زِره کامل خداوند (The Whole Armor of God)
متن دیگری که از نوشته های پولس است و معمولا اشتباه برداست می شود در افسسیان 10:6-17 یافت می شود، جایی که او دربارۀ مسئولیت ما برای پوشیدن زره کامل خداوند می نویسد. اگرچه این متن دربارۀ جدال مسیحیان با شیطان و ارواح شیطانی است، اما هیچ اشاره ای به بیرون کرده شیاطین از شهرها نشده است. زمانی که متن را با دقت بیشتری مطالعه می کنیم، مشخص می شود که منظور اصلی پولس وظیفۀ هر فرد برای مقاومت در برابر نقشه های شیطان در زندگی شخصی اش با استفاده از حقیقت سخن خداوند است.
همانطوری که این متن خاص را می خوانیم، باید متوجه زبان استعاری آن نیز بشویم. واضح است که پولس از یک زره واقعی که مسیحیان باید به تن کنند، صحبت نمی کرد. بلکه زرهی که او می گوید نمادین است. تکه های زره حقایق معنوی مختلفی را نشان می دهد که مسیحیان باید برای مقاومت در برابر شیطان و ارواح شیطانی به کار ببرند. با دانستن کلام خداوند، باور آن و عمل بر طبق آن، مسیحیان زره خداوند را می پوشند.
بیایید این بخش از افسسیان را آیه به آیه بررسی کنیم و در عین حال از خود بپرسیم، پولس در واقع چه چیزی را می خواست به ما انتقال دهد؟
منشاءِ قدرت روحانی ما (The Source of Our Spiritual Strength)
ابتدا به ما گفته می شود که، «در رابطه خود با خداوند از قدرت عظیم او نیرو بگیرید» (افسسیان 10:6)و این آیه بر این حقیقت تاکید دارد که ما قدرتمان را نه از خود بلکه باید از خداوند دریافت کنیم. این موضوع در آیۀ بعدی روشن تر می شود، «زره کاملی را که خدا برای شما تهیه کرده است به تن کنید» (افسسیان 11:6). این زره خداوند است نه زره ما! پولس نمی گوید که خداوند خود زره را می پوشد بلکه می گوید که ما زرهی را که خداوند برایمان تهیه کرده است نیاز داریم.
چرا به این زره احتیاج داریم؟ پاسخ این است، «تا بتوانید در مقابل نیرنگ های ابلیس ایستادگی نمائید» (افسسیان 11:6ّب). این زره بیشتر برای کاربردِ دفاعی است تا هجومی. اینگونه نیست که ما بتوانیم برویم بیرون و ارواح شیطانی را از شهر بیرون کنیم؛ بلکه توسط آن می توانیم محکم و قاطع در برابر نقشه های شیطانی مقاومت کنیم.
می دانیم که شیطان نقشه هایی برای حمله به ما دارد و تنها در صورتی که زره خداوند را بپوشیم، آسیب نمی بینیم. توجه کنید که پوشیدن زره بر عهدۀ ما است نه خداوند.
بیایید ادامه دهیم:
زیرا جنگ ما با انسان نیست، بلکه ما علیه فرمانروایان و اولیاء امور و نیروهای حاکم بر این جهان تاریک و نیروهای شیطانی در آسمان در جنگ هستیم (افسسیان 12:6).
در این آیه بسیار روشن می شود که پولس از جنگ فیزیکی صحبت نمی کند بلکه منظور او جدالی روحانی است. ما علیه نقشه های ارواح شیطانی با رتبه های متفاوت که پولس نام برد، می جنگیم. بیشتر خوانندگان تصور می کنند که این رتبه بندی از پایین به بالا ست، «حاکمان» در پایین ترین رتبه و «نیروهای روحانی شرارت در آسمانها» بالاترین رتبه است.
چطور می توانیم در برابر موجودات روحانی بجنگیم؟ این سوال را می توان با سوال دیگری پاسخ داد: موجودات روحانی چطور می توانند به ما حمله کنند؟ ابتدا با وسوسه ها، افکار، پیشنهادها، و ایده هایی که بر خلاف کلام خداوند هستند و خواهند بود. بنابراین ما می توانیم با دانستن کلام خداوند، باور به آن و عمل به آن دفاع کنیم.
شما باید زره کاملی را که خدا مهیا کرده است بپوشید تا در آن روز شریر در برابر حمله های دشمن تاب مقاومت داشته باشید و تا پایان جنگ هم پایدار بمانید (افسسیان 13:6).
بار دیگر توجه کنید که هدف پولس مجهز کردن ما برای مقاومت در برابر حملات شیطان است نه اینکه به شیطان حمله کنیم و ارواح شیطانی را از جو بیرون کنیم. پولس در این متن 3 بار به ما می گوید، پایدار بمانید. ما در موقعیت دفاع قرار داریم نه حمله!
حقیقت– اولین دفاع ما (Truth- Our Primary Defense)
پس پایداری کنید و کمر بند حقیقت را به کمر ببندید (افسسیان 14:6 الف).
در اینجا آنچه زره را در جای خود نگه می دارد، ذکر شده است – حقیقت. حقیقت چیست؟ مسیح به پدر خود گفت، «کلام تو راستی است» (یوحنا 17:17). ما نمی توانیم با موفقیت در برابر شیطان مقاومت کنیم، مگر اینکه حقیقتی را که به وسیلۀ آن با دروغ می توانیم مقابله کنیم، بدانیم. مسیح به زیبایی این مساله را زمانی که در بیابان تحت وسوسه های شیطان بود، نشان داد، زمانی که به هر وسوسۀ شیطان با جملۀ «مکتوب است» پاسخ می داد.
پولس ادامه داد:
و جوشن نیکی را به تن کنید (افسسیان 14:6 ب).
ما به عنوان افرادِ مسیحی باید با دو نوع دادگری آشنا باشیم. اول، به ما به عنوان هدیه دادگری مسیح داده شده است (دوم قرنتیان 21:5 را ببینید). دادگری او به آنهایی که به او (که گناهانشان را بر صلیب بر دوش کشید) ایمان آورده اند، داده شده است. این موقعیت دادگری همیشگی، ما را از حکومت شیطان نجات داده است.
دوم، ما باید طبق فرمان مسیح عادلانه زندگی کنیم و این همان چیزی است که در ذهن پولس دربارۀ زره بوده است. با فرمانبرداری از مسیح، ما دیگری فرصتی به شیطان نمی دهیم (افسسیان 26:4-27 را ببینید).
پاهایی استوار در کفشهای انجیل (Firm Footing in Gospel Shoes)
و نعلین آمادگی برای انتشار انجیل صلح و سلامتی را به پا کنید (افسسیان 15:6).
دانستن حقیقت انجیل و باور آن وعمل بر طبق آن به ما این امکان را می دهد که در مقابل حملات شیطان استوار باشیم. کفش هایی که سربازان رومی می پوشیدند، میله هایی در زیر داشت که در جنگ سبب تسلط آنها می شد. زمانی که خداوند ما مسیح است، ما هم وضعیتی استوار برای مقاومت در برابر دروغ های شیطان داریم.
علاوه بر اینها سپر ایمان را بردارید تا به وسیلۀ آن بتوانید تمام تیرهای آتشین شیطان را فرو نشانید (افسسیان 16:6).
در اینجا باز هم به تاکید پولس بر موقعیت دفاعی ما دقت کنید. او دربارۀ اینکه ما می توانیم شیاطین را از شهرها بیرون کنیم صحبت نمی کند. او می گوید که ما باید از ایمان خود به کلام خداوند برای مقابله در برابر دروغ های شیطان استفاده کنیم. زمانی که به آنچه خداوند گفته ایمان بیاوریم و بر طبق آن عمل کنیم، مثل این است که سپری داریم که در برابر دروغ های شیطان، که در اینجا به طور مجازی به عنوانِ «تمام تیرهای آتشین شیطان» آمده است، از ما مراقبت می کند.
شمشیر روحانی ما – کلام خداوند (Our Spiritual Sword – God’s Word)
و کلاه خود نجات را بر سرگذارید و شمشیر روح القدس یعنی کلام خدا را بردارید (افسسیان 17:6).
رستگاری بنابر تعریف انجیل شامل رها شدن از بند شیطان می شود. خداوند «ما را از چنگ نیرومند ظلمت رهانید و به پادشاهی پسر عزیزش منتقل ساخته است» (کولسیان 13:1). دانستن این مسائل مانند داشتن کلاهی است بر سر که ذهن ما را از باور دروغ های شیطان، که هنوز تحت سلطه اش هستیم، مصون می دارد. نه شیطان که مسیح از این پس سرور ما است.
به علاوه، ما باید «شمشیر روح القدس» را برداریم که بر طبق توصیف پولس نماد از کلام خداوند است. چنانچه قبلا هم ذکر کردم، مسیح نمونۀ کامل مبارزۀ روحانی بود که با مهارت شمشیر روحانی خود را در دست داشت. در طول وسوسه های شیطان در بیابان او هر بار به شیطان با نقل قولِ کلام خداوند پاسخ می داد. بنابراین اگر قرار است شیطان را در مبارزه ای روحانی شکست دهیم، می بایست آنچه خداوند گفته است را بدانیم و باور کنیم ، مبادا که در دام دروغ و نیرنگ او گرفتار شویم.
همچنین توجه کنید که مسیح «شمشیر روح القدس» را به صورت دفاعی استفاده کرد. برخی دوست دارند که بگویند شمشیر سلاحی هجومی است. به این ترتیب با ارائۀ دلیلِ ضعیفی تلاش می کنند که نظریۀ خود را توجیه کنند: اینکه متن موجود در افسسیان 10:6-12، نشان دهندۀ مسئولیت ما برای «به زیر کشیدن سنگرهای» ارواح شیطانی به صورت تهاجمی در مکانهای روحانی است.
با خواندن استدلال خود پولس در رابطه با اینکه چرا مسیحیان باید زره خداوند را بپوشند (برای اینکه «در برابر نقشه های شیطانی پایدار بمانند»)، متوجه می شویم که منظور او استفادۀ دفاعی از زره است. به علاوه، اگرچه شمشیر ممکن است ساحی تهاجمی به نظر بیاید اما می تواند دفاعی هم باشد، چرا که در برابر ضربه های شمشیر رقیب، ما را حمایت و محافظت می کند.
به علاوه، باید دقت داشته باشیم که نباید استعاره را پیچ و تاب دهیم، به طوری که تلاش کنیم جنبه ای مختلف از زره را که واقعاً وجود ندارد، بیابیم! زمانی که از جنبۀ دفاعی و تهاجمی شمشیر بحث می کنیم، مَثَل را از حقیقت آن دور می کنیم و استعاره ای ساده را طوری تعریف و موشکافی می کنیم که در واقع مد نظر گوینده نبوده است.
اما آیا مسیح به ما یاد نداد که «مرد زورمند را ببندید»؟
(?”But Didn’t Jesus Instruct Us to “Bind the Strong Man)
سه بار در انجیل می بینیم که مسیح می گوید: «مرد زورمند را ببندید». اما در هیچ کدام از این موارد، او به پیروان خود نمی گوید که «بستن مرد زورمند» کاری بود که باید انجام دهند. بیایید آنچه مسیح دقیقاً گفت را بررسی کنیم و آنچه او گفت را با آیات قبل و بعدش بخوانیم:
پس عیسی از مردم خواست که جلو بیایند و برای آنها مثلهائی آورد و گفت: «شیطان چطور میتواند شیطان رابیرون کند؟ اگر در مملکتی تفرقه باشد آن مملکت نمی تواند دوام بیاورد و اگر در خانواده ای تفرقه بیافتد آن خانواده نمی تواند پایدار بماند. اگر شیطان نیز علیه شیطان قیام کند و در او تفرقه پیدا شود دیگر نمی تواند دوام بیاورد و سلطنتش به پایان خواهد رسید. همچنین هیچ کس نمی تواند به خانه مرد زور آوری وارد شود و اثاثه او را غارت کند مگر این که اول آن زورمند را ببندد و پس از آن خانه اش را غارت نماید. بدانید هر نوع گناه و کفری که انسان مرتکب شده باشد قابل آمرزش است اما هرکه به روح القدس کفر بگوید تا ابد آمرزیده نخواهد شد، نه در این دنیا و نه در دنیای آینده.» عیسی این مثل را آورد چون عده ای می گفتند: «او روح پلید دارد» (مرقس 23:3-30، همراه با تاکید).
توجه کنید که مسیح به یارانش آموزش نمی داد که مردهای زورمند را ببندند. بلکه او به انتقاد کاتبان اورشلیم با منطقی غیرقابل بحث و استعاره ای واضح و روشن، پاسخ می داد.
آنها او را متهم کردند به اینکه ارواح شریر را با استفاده از نیروی شیطانی بیرون می کند. او پاسخ داد که شیطان باید دیوانه باشد که علیه خودش عمل کند. هیچ کس نمی تواند از روی عقل و خرد دلیلی مخالف این استدلال بیاورد.
اگر او نیروی شیطانی را برای بیرون کردن ارواح شریر استفاده نکرد، پس نیروی چه کسی را برای این کار به کار برد؟ نیرویی که او از آن استفاده کرد، باید نیرویی بالاتر از نیروی شیطان بوده باشد. حتما نیروی خداوند بوده، نیروی روح القدس. بنابراین مسیح به طور استعاری از شیطان صحبت می کرد، و او را با مردی زورمند مقایسه می کرد که از مایملکش حفاظت می کند. تنها کسی می تواند مایملک او را بگیرد که از او قوی تر باشد یعنی خود او! و همین توضیح درستِ چگونگیِ بیرون کردن ارواح شریر توسط او است.
این متن که از مرد نیرومند صحبت می کند، و متن هایِ دیگر شبیه به آن در متی و لوقا، نمی تواند به عنوان توجیهی برای «اسیر کردن مرد زورمند» در شهرها به کار رود. به علاوه، زمانی که باقیِ عهد جدید را بررسی می کنیم، مثالی از کسی که در شهر «مردی زورمند» را گرفتار کرده باشد و یاتعلیمی برای انجام این کار نمی بینیم. بنابراین به راحتی می توانیم نتیجه بگیریم که بستن یا از بین بردن قدرتِ «روح شریر زورمند» در شهری یا ناحیه ای جغرافیایی، توسط مسیحیان در کتاب مقدس وجود ندارد.
«بستن بر روی زمین و در آسمانها» چطور؟
(?”What About “Binding on Earth and in Heaven)
تنها دو بار در انجیل این سخنان مسیح را پیدا می کنیم، «و آنچه بر زمین ببندی در آسمان بسته گردد و آنچه در زمین گشایی در آسمان گشاده شود». هر دو مورد در متی ثبت شده است. آیا مسیح می خواست به ما بیاموزد که ما می توانیم و باید بتوانیم ارواح شیطانی را در جو اسیر کنیم؟
اول، بیایید سخنان او را بررسی کنیم، بستن و گشادن. روشن است که مسیح از این کلمات به صورت مجازی استفاده می کند و در واقع منظور او این نبوده است که پیروانش چیزی را با استفاده از طناب و ریسمان ببندند و یا چیزی را که بدینگونه بسته شده است را از دست بدهند و یا آزاد کنند. پس منظور او چه بود؟
برای رسیدن به پاسخ باید بستن و گشادن را با توجه به آیات قبل و بعد بررسی کنیم. آیا او دربارۀ ارواح شیطانی صحبت می کرد؟ اگر اینطور است، می توانیم نتیجه بگیریم که منظور او از بستن، در واقع همان بستن ارواح شیطانی است.
بیایید اولین متنی را که مسیح در آن بستن و گشادن را استفاده می کند، بررسی کنیم:
ایشان را گفت: «شما مرا که میدانید؟» شمعون پطرسدر جواب گفت که «تویی مسیح، پسر خدای زنده!» عیسی در جواب وی گفت: «خوشابحال تو ای شمعون بن یونا! زیرا جسم و خون این را بر تو کشف نکرده، بلکه پدر من که در آسمان است. و من نیز تو را میگویم که تویی پطرس و بر این صخره کلیسای خود را بنا میکنم و ابواب جهنّم بر آن استیلا نخواهد یافت. و کلیدهای ملکوت آسمان را به تو میسپارم؛ و آنچه بر زمین ببندی در آسمان بسته گردد و آنچه در زمین گشایی در آسمان گشاده شود» (متی 15:16-19، همراه با تاکید).
بدون شک دلیل اینکه این متن به حالت های مختلف تفسیر شده است، این است که در آن حداقل 5 عبارت استعاری وجود دارد: 1) «جسم و خون»، 2) «صخره»، 3) «ابواب جهنّم»، 4) «کلیدهای ملکوت آسمان»، 5) «بستن و گشودن». تمام این عبارات مجازی هستند و از چیز دیگری صحبت می کنند.
ابواب جهنم (Hades’ Gates)
صرف نظر از معنای معین استعاره ها، می بینیم که در این متن، مسیح حرفی از ارواح شیطانی نمی زند. تنها از «ابواب جهنم» صحبت می کند که نمادین است چرا که امکان ندارد که درهای جهنم (درهایی واقعی) بتوانند کاری کنند و مشکلی برای ساختن کلیسا به وجود بیاورند.
منظور از «ابواب جهنم» چیست؟ شاید نمادی از قدرت شیطانی باشد و منظور مسیح این بوده که نیروی شیطان نمی تواند مانعی در راه ساختنِ کلیسای او باشد. و یا، شاید منظور او لین بوده که کلیسایی که او می خواست بسازد مردم را از گرفتار شدن پشت درهای جهنم، نجات می دهد.
توجه کنید که مسیح به دو گروه در اشاره کرد: درهای جهنم و درهای رو به بهشت، که از عبارت «کلید ملکوت آسمان» که به پطرُس می دهد، مشخص می شود. این تضاد، بیش از پیش این نظریه را که گفته های مسیح دربارۀ درهای جهنم، نشان دهندۀ نقش کلیسا در نجات دادن مردم از رفتن به جهنم است، تایید می کند.
حتی اگر منظور مسیح این بود که «قدرت شیطان مانعی برای کلیسای او نخواهد بود»، نمی توانیم نتیجه بگیریم که نظرات او دربارۀ بستن و گشودن نشان دهندۀ کاری است که ما باید در قبال ارواح شیطانی در شهرها انجام دهیم، به این دلیل که هیچ مثالی در انجیل و اعمال رسولان مبنی بر اینکه کسی ارواح شریر را در شهرها گرفتار کرده باشد و یاتعلیمی برای انجام چنین کاری در رساله ها وجود ندارد. اما ما سخنان مسیح را در این باره تفسیر می کنیم و تفسیر ما باید در عهد جدید قابل تایید باشد.
جالب است که با وجود اینکه هیچ نمونه ای در انجیل وجود ندارد، مسیحیان جملاتی از قبیلِ «من شیطان را به نام مسیح گرفتار کردم»، یا «من فرشتگان بر آن شخص رها کردم» و غیره… می گویند. در عهد جدید هیچ کسی وجود ندارد که چنین چیزهایی بگوید. در اعمال رسولان و رساله ها تاکید بر صحبت کردن یا بستن و گشودن ارواح شیطانی نیست، بلکه مبحث و موضوع اصلی، موعظۀ انجیل و دعا کردن به درگاه خداوند است. مثلاً زمانی که پولس دائماً توسط پیام آوری (به طور تحت اللفظی فرشته) از شیطان آزار می دید، سعی نکرد که او را گرفتار کند. تنها به درگاه خداوند دعا کرد (دوم قرنتیان 7:12-10 را ببینید).
کلیدهای ملکوت آسمان (The Keys to Heaven)
بیایید سخنان مسیح دربارۀ بستن و گشودن، را بیشتر بررسی کنیم. توجه کنید که او دقیقا قبل از اینکه از بستن و گشودن صحبت کند، گفت که «کلیدهای ملکوت آسمان» را به پطرُس خواهد داد. هیچ گاه کلیدهای واقعیِ درهای بهشت به او داده نشد، پس این عبارت هم مجازی است. «کلید» نماد چیست؟ کلید نشان دهندۀ وسیله ای است برای رسیدن به چیزی که قفل است. کسی که کلید دارد، وسیله ای دارد برای باز کردن درهایی که دیگران نمی توانند باز کنند.
اگر خدمت پطرُس را در کتاب اعمال رسولان بررسی کنیم، چه کاری است که او انجام می دهد و شبیه به باز کردن درهایی است که برای دیگران قفل است؟
ابتدا متوجه می شویم که او انجیل را اعلام می کند، انجیلی که درهای بهشت را رو به کسانی که به آن ایمان می آورند باز می کند (و در های جهنم را می بندد). به این ترتیب به همۀ ما کلید ملکوت آسمان داده شده است، چرا که همۀ ما سفیران مسیح هستیم. کلید ملکوت آسمان تنها می تواند انجیل عیسی مسیح باشد، پیغامی که می تواند درهای بهشت را باز کند.
و حالا، بستن و گشودن (And Now, Binding and Loosing)
نهایتاً بعد از اینکه به پطرُس قول داده شد که کلید ملکوت آسمانها را دریافت می کند، مسیح دربارۀ بستن و گشودن (پنجمین عبارت مجازی در متن تحت بررسی) صحبت می کند.
در این متن و با توجه به آیات قبل و بعد که بررسی کردیم، منظور مسیح از این این عبارت چیست؟ بستن و گشودن پطرُس چگونه با ساختن کلیسای مسیح، نجات مردم از جهنم و اعلان انجیل در ارتباط است؟
تنها یک احتمال وجود دارد. منظور مسیح این بوده که، «من تو را نمایندۀ بهشت تعیین می کنم. مسئولیت خود را بر روی زمین انجام بده و بهشت برای تو آماده خواهد بود».
اگر کارفرمایی به کارمند فروش خود بگوید، «هرکاری در بانکوک انجام بدهی، در ادارۀ مرکزی هم انجام خواهد شد»، این کارمند حرف های رییس خود را چطور برداشت خواهد کرد؟ او متوجه خواهد شد که نمایندۀ شرکت خود در بانکوک خواهد بود. منظور مسیح هم این بود که پطرُس بر روی زمین مسئولیت نمایاندن خداوند در بهشت است. این وعده به پطرُس پشت او را گرم می کرد برای اینکه بتواند انجیل را در اورشلیم و پیش چشم کاتبان و فریسی های منتقد – کسانی که فکر می کردند نماینده های صالح خداوند هستند و کسانی که پطرُس هم قبلا در موردشان همین فکر را میکرد – اعلام کند.
این تفسیر خاص از سخنان مسیح با دومین باری که او از این عبارت استفاده می کند، و در دو فصل بعد از متن اول در انجیل متی یافت می شود، سازگاری دارد:
و اگر برادرت به تو گناه کرده باشد، برو و او را میان خود و او در خلوت الزام کن. هرگاه سخن تو را گوش گرفت، برادر خود را دریافتی؛ و اگر نشنود، یک یا دو نفر دیگر با خود بردار تا از زبان دو یا سه شاهد، هر سخنی ثابت شود. و اگر سخن ایشان را رد کند، به کلیسا بگو. و اگر کلیسا را قبول نکند، در نزد تو مثل خارجی یا باجگیر باشد. هرآینه به شما میگویم آنچه بر زمین بندید، در آسمان بسته شده باشد و آنچه بر زمین گشایید، در آسمان گشوده شده باشد. بازبه شما میگویم هر گاه دو نفر از شما در زمین درباره هر چه که بخواهند متفق شوند، هرآینه از جانب پدر من که در آسمان است برای ایشان کرده خواهد شد. زیرا جایی که دو یا سه نفر به اسم من جمع شوند، آنجا درمیان ایشان حاضرم (متی 15:18-20، همراه با تاکید).
در این متن، که از بستن و گشون صحبت می شود، مسلماً هیچ چیزی وجود ندارد که نشان دهد مسیح از بستن ارواح شیطانی صحبت می کرده است. در اینجا او دقیقا پس از صحبت از کلیسا، دربارۀ بستن و گشودن صحبت می کند.
به نظر می رسد که منظور مسیح در این متن ازصحبت دربارۀ بستن و گشودن چیزی باشد مانند، «من به تو مسئولیت می دهم که تعیین کنی چه کسی در کلیسا باشد و چه کسی نباشد. کار تو این است. اگر مسئولیتت را انجام دهی، بهشت برای تو آماده خواهد بود».
در کاربردی وسیع تر، مسیح می خواست بگوید، «تو نمایندۀ آسمانها بر روی زمینی. مسئولیت هایی داری و اگر آنها را بر روی زمین انجام دهی، آسمان همیشه تو را حمایت خواهد کرد».
بستن و گشودن با توجه به کل متن (Binding and Loosing in Context)
این تفسیر بسیار متناسب با کل متن و بقیۀ عهد جدید است. در رابطه با آیات نزدیک به این آیه، متوجه می شوم که مسیح درست بعد از صحبت از بستن و گشودن می گوید، «باز به شما میگویم هر گاه دو نفر از شما در زمین درباره هرچه که بخواهند متفق شوند، هرآینه از جانب پدر من که در آسمان است برای ایشان کرده خواهد شد» (متی 19:18، همراه با تاکید).
باز هم در اینجا این مفهوم وجود دارد که، «آنچه بر روی زمین انجام دهید، در آسمانها تایید خواهد شد». در زمین مسئولیم که دعا کنیم. زمانی که چنین کنیم، آسمان پاسخ خواهد داد. کلمات مسیح، «باز هم می گویم…» ظاهرا نشان می دهد که او درحال توضیح بیشترِ صحبت هایش دربارۀ بستن و گشودن است.
سخن پایانی مسیح در این متن، «جایی که دو یا سه نفر به اسم من جمع شوند، آنجا درمیان ایشان حاضرم» هم نظزیۀ «آسمان تو را حمایت خواهد کرد» را تایید می کند.
حتی اگر کلاً با تفسیر من از این متن مخالف باشید، مجبور خواهید بود که دلیلی موثق و بر طبق کتاب مقدس بیاورید که منظور مسیح گرفتار کردن ارواح شیطانی در شهرها بوده است!
در نقشۀ الهی خداوند شیطان هم حضور دارد
(God’s Divine Plan Includes Satan)
شیطان و گروهش سپاهی یاغی هستند، اما نه سپاهی که از کنترل خداوند خارج باشد. این ارتش یاغی و سرکش توسط خداوند آفریده شده است، (اگرچه در ابتدای آفرینششان یاغی نبودند). پولس نوشت:
زیرا که در او (مسیح) همه چیز آفریده شد، آنچه در آسمان و آنچه بر زمین است از چیزهای دیدنی و نادیدنی و تختها و سلطنتها و ریاسات و قوات؛ همه بوسیله او و برای او آفریده شد (کولسیان 16:1، همراه با تاکید).
مسیح فرشتگانی با رتبه های مختلف، از جمله شیطان، را خلق کرد. آیا او می دانست که گروهی تمرد خواهند کرد؟ البته که می دانست. پس چرا آنها را خلق کرد؟ زیرا او می خواست این ارواح متمرد را برای انجام مقصود خود به کار گیرد. اگر آنها برای او استفاده ای نداشتند به راحتی می توانست حبسشان کند، همان کاری که با برخی از فرشتگان متمرد کرده است (دوم پطرس 4:2 را ببینید) و کاری که روزی با شیطان خواهد کرد (مکاشفه 2:20 را ببینید).
خداوند برای اینکه به شیطان و هر روح شیطانی اجازۀ فعالیت بر روی زمین می دهد، دلیلی دارد. اگر دلیلی نداشت، آنها هیچ گونه حق فعالیتی نداشتند. دلایل خداوند چیست؟ فکر نمی کنم که هر کسی همۀ دلایل او را متوجه شود اما خداوند برخی از آنها را در کلامش مشخص کرده است.
اولاً، خداوند به شیطان اجازه می دهد که بر روی زمین به طور محدود فعالیت کند، تا طرح و برنامه اش برای آزمودن بنده هایش انجام شود. شیطان به عنوان گزینه ای برای سنجش وفاداری انسان استفاده می شود. مردم چه بدانند و چه ندانند، یا پیرو خداوندند و یا پیرو شیطان. خداوند به شیطان اجازه داد که آدم و حوا، دو انسانی که دارای ارادۀ آزاد خدادادی بودند، را بفریبد تا آنها را آزمایش کند. همۀ کسانی که اراده دارند باید مورد آزمایش قرار بگیرند تا معلوم شود که در دلشان چه می گذرد، اینکه فرمانبردارند یا نه!1
ثانیاً، خداوند به شیطان اجازه می دهد که بر روی زمین به عنوان عامل خشم او بر بدکاران به طور محدود فعالیت کند. من قبلاً این مساله را (که خداوند به وسیلۀ شیطان افراد گناهکار را داوری می کند) با آیات بسیاری از کتاب مقدس ثابت کرده ام. همین حقیقت که خداوند به شیطان اجازۀ حکومت بر افراد گناهکار را داده است، خود نشان دهندۀ خشم او بر آنان است. خداوند به افراد بدکار و ارواح شریر اجازه حکومت بر افراد نجات نایافته را می دهد، زندگیشان را مشکل تر می کند و اینگونه آنها را تنبیه می کند.
ثالثاً، خداوند به شیطان اجازه می دهد که بر روی زمین به طور محدود فعالیت کند تا جلال شکوه خود را نشان دهد. «و از این جهت پسر خدا ظاهر شد تا اعمال ابلیس را باطل سازد» (اول یوحنا 8:3). هر بار که خداوند کارهای شیطان را باطل می کند، قدرت و عقل خود را نشان می دهد.
مسیح در راس پادشاهی ها و قدرت ها قرار دارد
(Jesus is the Head Over Principalities and Powers)
مسئولیت ما بر طبق کتاب مقدس به عنوان افرادی مسیحی برای مقابله با شیطان و ارواح شیطانی دو شاخه دارد: مقاومت در مقال ابلیس (یعقوب 7:4)، و بیرون کردن شیطان و ارواح شیطانی از وجود کسانی که می خواهند آزاد شوند (مرقس 17:16). همۀ مسیحیان که تجربۀ بیرون کردن شیطان از وجود انسانها را دارند می دانند که تنها در صورتی می توانند این کار را بکنند که خود فرد بخواهد از دست ارواح شیطان خلاص شو و این یک قانون کلی است.2 خداوند به ارادۀ آزاد همۀ افراد احترام می گذارد و اگر کسی بخواهد تسلیم شیطان باشد خداوند مانع او نمی شود.
این هم دلیلی دیگر است بر اینکه چرا ما نمی توانیم ارواح شریر را از نواحی جغرافیایی بیرون کنیم. این ارواح شیطانی مردم را در بند نگاه داشته اند زیرا آنها (مردم) اینگونه انتخاب کرده اند. ما از طریق اعلام انجیل برایشان، به آنها گزینه ای دیگر می دهیم. اگر انتخابشان درست باشد، از بند شیطان و ارواح شیطانی آزاد خواهند شد. اما اگر انتخابی نادرست داشته باشند، یعنی توبه نکنند، خداوند به شیطان اجازه خواهد داد که آنها را در بند خود نگه دارد. در کتاب مقدس از مسیح به عنوان، «مافوق همۀ قدرتها و ریاست ها» (کولسیان 10:2) یاد می شود. اگرچه کلمه های یونانی برای ریاست (آرک) و قدرت (اکزوسیا)، گاهی برای توصیف رهبران بشری استفاده می شود، همچنین در عهد جدید به عنوان القابی برای رهبرانِ شیطان صفت استفاده شده است. متن موجود در افسسیان 12:6 راجع به جدال مسیحیا علیه ریاست (آرک) و قدرت (اکزوسیا)، مثالی در همین باب است.
زمانی که در کولسیان 10:2 آنچه پولس دربارۀ مسیح می نویسد (او مافوق همۀ قدرتها و ریاست هاست) را می خوانیم، به نظر می رسد که منظور او قدرت های روحانی است. مثلاًدر همان متن و فقط 4 آیه بعد پولس از مسیح اینگونه می نویسد، «مسیح بر روی آن صلیب تمام قدرت های آسمانی و فرمان روایان را خلع سلاح کرد و بر آنها پیروز شد و آنها را پیش همه رسوا ساخت» (کولسیان 15:2).
اگر مسیح در راس همۀ قدرت های روحانی است، پس بر آنها نظارت هم دارد. این مکاشفه ای فوق العاده برای مسیحیانی است که در جوامعی مشرک که زندگی قبلیشان را با پرستش بت ها و در ترس از ارواح شیطانی که بر آنها حکومت می کردند، سپری کرده اند.
تنها راه گریز (The Only Way of Escape)
تنها راه گریز از اسارت ارواح شیطانی توبه کردن و ایمان آوردن به انجیل است. این راهی است که خداوند تدارک دیده است. هیچ کس نمی تواند نیروهای شیطانی را در شهرها اسیر کند و شما را آزاد یا تا حدی آزاد کند. انسان تا زمانی که توبه نکند و به انجیل ایمان نیاورد، گرفتار خشم خداوند که شامل اسارت در بند شیطان هم می شود، است (یوحنا 36:3 را ببینید).
در شهرهایی که کنفرانس های بزرگ جدال روحانی و جلسات مختلف تشکیل می شود، هیچ تغییری دیده نمی شود، زیرا چیزی که بر ارواح شیطانی که در آن نواحی حکومت می کنند، تاثیر بگذارد اتفاق نیفتاده است. مسیحیان می توانند تمام روزو شب را بر سر روسا و قدرت ها فریاد بزنند؛ می توانند تلاش کنند که شیطان را با به اصطلاح «زبانهای خصمانه» عذاب دهند؛ می توانند میلیونها بار بگویند، «ای روح شیطانی تو را در این شهر اسیر می کنم»؛ حتی می توانند همۀ این کارها را در هواپیما و یا بر بالای آسمان خراش ها انجام دهند (برخی از افراد واقعاً این کار را می کنند)؛ ولی تنها اتفاقی که می افتد این است که شیطان بر این مسیحیانِ کودن خواهد خندید.
بیایید به تصور ششمی که دربارۀ جدال روحانی وجود دارد بپردازیم.
تصور شمارۀ 6: «جدال روحانی علیه ارواح منطقه ای، در را به روی بشارت موثر باز می کند»
Myth #6: “Spiritual warfare against territorial spirits opens the door for effective evangelism.” j
انگیزۀ مسیحیانی که در انجام جدال روحانی علیه ارواح شریر منطقه ای شرکت دارند این است که می خواهند گسترش ملکوت خداوند را ببینند. به همین دلیل باید آنها را ستایش کرد. خواستۀ قلبیِ همۀ مسیحیان باید آزاد کردن افراد بیشتر از بند شیطان باشد.
اما استفاده ازروش خداوند برای ساختن ملکوت او بسیار مهم است. خداوند می داند که چه کاری موثر و چه کاری اتلاف وقت است. او دقیقاً به ما گفته است که وظیفه مان برای گسترش ملکوت او چیست. این تصور که ما می توانیم کاری کنیم که در کتاب مقدس ذکر نشده و می تواند سرعت گسترش ملکوت را چندبرابر کند، کاری که پطرُس و مسیح و پولس انجام ندادند، احمقانه است.
چرا برخی از مسیحیان تصور می کنند که جدال روحانی در را به روی بشارتی موثر باز می کند؟ آنها معمولا چنین دلیلی دارند، «شیطان ذهن افراد نجات نایافته را اسیر کرده است. بنابراین باید جدالی روحانی علیه او انجام دهیم تا مانعش شویم. زمانی که چشم بندها کنار روند، افراد بیشتری انجیل را باور خواهند کرد.» آیا این طرز فکر درست است؟
شکی نست که شیطان اذهان افراد نجات نایافته را کور کرده است. پولس نوشت:
اگر انجیلی که اعلام می کنیم پوشیده باشد فقط برای کسانی پوشیده است که در راه هلاکت هستند. «خدای این جهان» افکار آنها را کور کرده است تا نور انجیل پرشکوه مسیح را که صورت خدای نادیده است نبینند (دوم قرنتیان 3:4-4).
حال سوال اینجاست، آیا مسیح این اطلاعات را به قرنتیان مسیحی داد تا آنها را ترغیب کند به اجام جدال روحانی و اسیر کردن ارواح منطقه ای، تا مردم پذیراتر شوند؟
پاسخ به چنددلیل واضح و روشن، خیر است.
اولاً، به این دلیل که پولس در ادامه نگفت که، «بنابراین ای قرنتیان از آنجایی که شیطان ذهن کافران را کور کرده است، از شما می خواهم که جدال روحانی انجام دهید و ارواح منطقه ای را اسیر کنید تا افراد دربند، آزاد شوند». بلکه، مسالۀ بعدی که عنوان کرد، موعظه اش دربارۀ مسیح بود که به همین وسیله می توان اسارت روحانی را از بین برد.
ثانیاً، پولس در هیچ کدام از رساله هایش به مومنان آموزشی مبنی بر به زیر کشیدن سنگرها در شهرها برای افزایش تاثیرِ مبشران نداد.
ثالثاً، با خواندن همۀ رساله های پولس می فهمیم که او اعتقاد نداشت به اینکه ابتدایی ترین دلیل اینکه کافران کافر می مانند، اسیر بودن در بند شیطان است. اسارت در بند شیطان عاملی موثر است اما عامل اصلی یا تنها عامل نیست. عامل اصلی که باعث می شود مردم نجات نایافته باقی بمانند، سنگدلیشان است. این مساله کاملاً روشن است به این دلیل که شیطان نمی تواند همه را اسیر و دربند نگه دارد. برخی از مردم زمانی که حقیقت را می شنوند، باورش می کند و همۀ دروغ هایی را که قبلا می شنیدند را رد می کنند. در بند شیطان بودن آنها را بی ایمان نمی کند بلکه بی ایمانیشان آنها را به اسارت شیطان در می آورد.
دلهای سنگی (Callous Hearts)
پولس رسول در نامه اش به افسسیان توضیح می دهد که چرا غیرمسیحیان بی یمان باقی می مانند:
پس به نام خداوند این را می گویم و به آن تأکید می کنم که شما دیگر نباید مانند کافران که در پیروی از خیالات بیهودۀ خود بسر می برند زندگی کنید. افکار آنها تیره شده است، جهالتی که در میان آنها است و سخت دلی آنان، ایشان را از حیاتی که خدا می بخشد محروم کرده است . عواطف خود را از دست داده و خود را تسلیم هوی و هوس کرده اند و برای ارضاء امیال پست خود از هیچ کاری فروگذار نمی کنند (افسسیان 17:4-19، همراه با تاکید).
پولس گفت آنها از حیات خداوند محروم شده اند به دلیلِ «جهالتی که در میانشان است». اما چرا آنها جاهلند؟ چرا «افکار آنها تیره شده است»؟ پاسخ این است، «به دلیل سخت دلیشان». آنها «سنگدل» شده اند. دلیل اساسیِ اینکه مردم نجات نایافته باقی می مانند همین است.3 مقصر اصلی خودشان هستند. شیطان تنها دروغ هایی را که آنها می خواهند باور کنند را در اختیارشان می گذارد. مثلِ برزگرکه مسیح گفت این مفهوم را به طور کامل ثابت می کند:
که برزگری به جهت تخم کاشتن بیرون رفت. و وقتی که تخم میکاشت، بعضی بر کناره راه ریخته شد و پایمال شده، مرغان هوا آن را خوردند… اما مثل این است که تخم کلام خداست. و آنانی که در کنار راه هستند کسانی میباشند که چون میشنوند، فوراً ابلیس آمده، کلام را از دلهای ایشان میرباید، مبادا ایمان آورده نجات یابند (لوقا 5:8 و 11-12).
توجه کنید دانه که نشان دهندۀ انجیل است، بر کنار راهها ریخته شد و پایمال شد. زیرا نتوانست در خاک سختی که مردم مدام بر روی آن راه می رفتند نفوذ کند. بنابراین برای پرندگان، که نماد شیطان هستند، دزدیدن دانه ها کار آسانی بود. مَثَل در واقع می خواهد حالت قلب های مردم (و پذیرا بودن آنها نسبت به کلام خداوند را) با انواع خاک مقایسه کند. مسیح می خواست توضیح دهد که چرا برخی ایمان می آورند و برخی نه: این مساله تماماً به خودشان بستگی دارد.
شیطان چطور تصویر می شود؟ او تنها قادر است دانه ها را از کسانی که سخت دل هستند بدزدد. پرندگانِ درون مَثَل دومین علتِ عدم نفوذ دانه ها بودند. دلیل اصلی،خود خاک بود. در حقیقت سختی خاک بود که باعث شد پرنده ها دانه را به راحتی بدزدند.
در مورد انجیل هم چنین نظریه ای درست است. مشکل اصلی سختی دل انسانهای دارای اراده است. زمانی که آنها انجیل را نمی پذیرند، کور باقی می مانند و ترجیح می دهند که دروغ ها را به جای حقیقت باور کنند. مسیح می گوید، «و حکم این است که نور در جهان آمد و مردم ظلمت را بیشتر از نور دوست داشتند، از آنجا که اعمال ایشان بد است» (یوحنا 19:3، همراه با تاکید).
انجیل به ما نمی گوید که مردم همه پاک و خوش دل هستند و اگر شیطان آنها را رها کند حتما انجیل را قبول خواهند کرد. بالعکس، انجیل تصویری بسیار مهم از انسان می سازد وخداوند هر شخص را مسئول اعمال خودش می داند. خداوند، نشسته بر تخت پادشاهی خود، هیچ گاه این عذر را قبول نخواهد کرد که، «شیطان باعث شد من فلان گناه را انجام دهم».
شیطان چطور ذهن مردم را کور می کند؟ (?How Satan Blinds People’s Minds)
شیطان دقیقاً چطور اذهان مردم را کور می کند؟ آیا او قدرتی مرموز و روحانی دارد و بر سر انسانها چیزی می ریزد که فهم آنها را کم کند؟ آیا روحی شیطانی چنگال هایش را در مغز آنها فرو می کند و فم آنها را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد؟ خیر! شیطان ذهن افراد را تنها با دروغ هایی که در اختیارشان می گذارد، کور می کند.
واضح است که اگر مردم واقعاً این حقیقت را که مسیح پسر خداوند به خاطر گناهان آنها مرد، باور کنند، اگر باور می کردند که روزی در برابر او پاسخگوی طریقۀ زندگیشان خواهند بود، توبه می کردند و پیرو او می شدند. اما آنها این مسائل را باور نمی کنند. بلکه چیزی دیگر را باور می کند. ممکن است باور کنند که خدایی وجود ندارد، یا زندگی پس از مرگ وجود ندارد. ممکن است به تجدید تجسم (تناسخ) ایمان داشته باشند و یا به اینکه خداوند هرگز کسی را راهی دوزخ نخواهد کرد. اما به هرچه جز انجیل ایمان داشته باشند، دروغ است. آنها به حقیقت ایمان ندارند و در نتیجه شیطان از طریق دروغ کورشان می کند. اما اگر فروتنی پیشه کنند و حقیقت را باور کنند، شیطان دیگر نمی تواند چنین کاری با آنها بکند.
دروغ های ظلمت (The Lies of Darkness)
در کتاب مقدس از قلمرو شیطان با نام «قلمرو ظلمت» یاد می شود (کولسیان 13:1). ظلمت نبودِ حقیقت را نشان میدهد – عدم وجود نور و روشنایی. زمانی که در ظلمت هستید، طبق تصوراتتان هدایت می شوید و نهایتاً آسیب دیده به پایان می رسید. در قلمرو شیطان روال اینگونه است. کسانی که در این قلمرو هستند، زندگیشان را طبق خیالاتشان به پیش می برند، و خیالاتشان پر از دروغ های شیطان است. روح آنها در ظلمت است.
بنابراین محدودۀ شیطان به بهترین نحو نه به عنوان قلمرویی جغرافیایی با مرزهایی مشخص، که به عنوان قلمرویی از باور – باوری که بر پایۀ دروغ است، تعریف شده است. قلمرو ظلمت و ملکوت نور و روشنایی هر دو در یک جا واقع شده اند. کسانی که به نور ایمان دارند میان کسانی زندگی می کنند که به دروغ اعتقاد دارند.4 اولین و اصلی ترین کار ما این است که حقیقت را به کسانی که در دروغ زندگی می کنند، برسانیم. زمانی که کسی به حقیقت ایمان می آورد، شیطان یکی دیگر از افرادش را از د ست می دهد زیرا دیگر نمی تواند او را بفریبد.
بنابراین ما افراد نجات نایافته را از دست شیطان رها می کنیم اما نه به وسیلۀ گرفتار کردن ارواح شیطانی بلکه با اعلام حقیقت برایشان. مسیح گفت، «و حق را خواهید شناخت و حق شما را آزاد خواهد کرد» (یوحنا 32:8، همراه با تاکید). کوری معنوی توسط حقیقت رفع می شود.
در همان متن از کتاب مقدس در انجیل یوحنا، مسیح به مخاطبی نجات نایافته گفت:
شما از پدر خود ابلیس میباشید و خواهشهای پدر خود را میخواهید به عمل آرید. او از اول قاتل بود و در راستی ثابت نمیباشد، از آن جهت که در او راستی نیست. هرگاه به دروغ سخن میگوید، از ذات خود میگوید زیرا دروغگو و پدر دروغگویان است. و اما من از این سبب که راست میگویم، مرا باور نمیکنید (یوحنا 44:8-45، همراه با تاکید).
متوجه تضادی که مسیح میان خود و شیطان به وجود می آورد، باشید. او حقیقت را می گوید؛ شیطان دروغگوست.
همچنین توجه کنید که با وجود اینکه مسیح به مخاطبینش گفت که آنها از پدرشان، ابلیس، هستند و گفت که شیطان دروغگویی بیش نیست، باز هم مسئولیت ایمان آوردن به حقیقت را بر دوش خودشان گذاشت. تقصیر شیطان نبود که آنها کور بودند – بلکه تقصیر خودشان بود. مسیح آنها را مسئول دانست. شیطان با تدارک دیدن دروغهایی، کسانی را که «ظلمت را دوست دارند» کمک می کند تا در ظلمت بمانند. اما او نمی تواند کسانی را که می خواهند حقیقت را باور کنند، بفریبد.
به این ترتیب، تنها راه دوری از قلمرو ظلمت بیشتر کردن نور (حقیقت کلام خداوند) است. به همین دلیل است که مسیح به ما نگفت، «به سراسر جهان بروید شیطان را اسیر کنید» بلکه گفت، «به سراسر دنیا بروید و انجیل را به همه برسانید». مسیح به پولس گفت که هدف از موعظه کردن این است که «چشمان ایشان را باز کنی تا از ظلمت بهسوی نور و از قدرت شیطان به جانب خدا برگردند» (اعمال رسولان 18:26، همراه با تاکید). و همین مشخص می کند که مردم از قلمرو شیطان زمانی فرار می کنند که با حقیقتِ انجیل روبرو می شوند و بعد تصمیم می گیرند که از ظلمت به سوی نور روند و به جای دروغ حقیقت را باور کنند. تنها سنگری که باید از بین ببریم، سنگر دروغی است که بر ذهن مردم ساخته شده است.
این نقشۀ خداوند است (This is God’s Plan)
فراموش نکنید که خداوند کسی است که شیطان را از بهشت به دوزخ انداخت. او می توانست او را به جای دیگری در جهان بیندازد و یا برای همیشه زندانی اش کند. اما این کار را نکرد. چرا؟ زیرا خداوند می خواست شیطان را برای هدف نهایی خود به کار گیرد، اینکه روزی خانواده ای بزرگ از انسانهایی با ارادۀ آزاد که عاشق اویند و تصمیم گرفته اند که در خدمتش باشند، داشته باشد.
اگر خداوند خانواده ای می خواست که او را دوست داشته باشند، دو چیز لازم بود. اول، باید انسانهایی با ارادۀ آزاد می آفرید زیرا پایه و اساس عشق ارادۀ آزاد است. روبات ها و ماشین ها نمی توانند عاشق شوند.
دوم، باید آنها را در محیطی آزمایش می کرد که هم فرصت فرمانبرداری داشته باشند و هم فرصت نافرمانی و اختیار داشته باشند که او را دوست بدارند یا از او متنفر باشند. عامل های آزاد باید آزمایش شوند. و اگر قرار است آزمون وفاداری بدهند، باید برای عدم وفاداری هم وسوسه شوند. بنابراین متوجه می شویم که چرا خداوند شیطان را بر روی زمین قرار داد. شیطان به عنوان گزینه ای متفاوت برای وفاداری بشر است. او اجازه دارد (تا حدی) که هر کسی را که پذیرای دروغ هایش است را بفریبد. همه با این گزینه ها روبرو می شوند: شیطان را باور کنم یا خداوند را؟ در خدمت شیطان باشم یا خداوند؟ مردم چه بدانند و چه ندانند، تصیم خود را قبلاً گرفته اند. کار ما این است که کسانی را که تصمیم نادرست گرفته اند، به توبه کردن و ایمان آوردن به انجیل و اتخاذ تصمیم درست تشویق کنیم.
آیا همین اتفاق در باغ عدن نیفتاد؟ خداوند درخت معرفت و شیطان را در آنجا قرار داد وآدم و حوا را از خوردن آن منع کرد. اگر خداوند نمی خواست که آنها آن را بخورند، پس چرا آنجا گذاشت؟ پاسخ این است که درخت آنجا بود تا آزمایشی انجام شود.
همچنین متوجه می شویم که شیطان از جانب خداوند اجازه داشت که حوا را وسوسه کند. باز هم اگر قرار است که وفاداری ثابت شود، وسوسه ای برای بی وفا بودن باید باشد. شیطان به حوا دروغ گفت و او باور کرد و در عین حال، آنچه خداوند گفته بود را نخواست باور کند. نتیجه چه شد؟ اولین عامل های دارای اراده بی وفاییِ درون قلبشان را آشکار کردند.
به همین شیوه، همۀ افراد دارای اراده در طول زندگی مورد امتحان قرار می گیرند. خداوند خود را ازطریق خلقتش آشکار کرده است و بنابراین هر کسی می تواند ببیند که خدایی بزرگ وجود دارد (رومیان 19:1-20 را ببینید). خداوند به همۀ ما وجدان داده است و ما در دلمان فرق خوب و بد را می دانیم (رومیان 14:2-16 را ببینید). شیطان و ارواح شیطانی اش تا حدی اجازه دارند که دروغ بگویند و مردم را وسوسه کنند. نتیجه این است که همۀ افراد دارای اراده آزمایش می شوند.
حقیقت غم انگیز در این مساله این است که همۀ عامل های دارای اراده تمرد کرده و «حقیقت خدا را به دروغ تبدیل کردند» (رومیان 25:1). اما می توانیم خدا را شاکر باشیم که فدیه ای برای گناهان ما و راهی برای تولد دوباره در خانوادۀ او فراهم کرده است. مرگ فداکارانۀ مسیح تنها و کافی ترین پاسخ به مشکلاتمان است.
فریب شیطان، حال و بعد (Satan’s Deception, Now and Later)
حال حداقل یکی از دلایل اینکه چرا شیطان و سپاهش اجازۀ فعالیت بر روی این سیاره دارند را متوجه می شویم: برای فریفتن کسانی که ظلمت را دوست دارند.
زمانی که متوجه می شویم بر اساس کتاب مکاشفه، شیطان توسط فرشته ای گرفتار خواهد شد و هزار سال در بند خواهد بود، این حقیقت مسلم تر می شود. دلیلِ زندانی شدن او چیست؟ «اینکه او دیگر نتواند ملتها را تا پایان آن هزار سال گمراه سازد» (مکاشفه 3:20). در طول این هزار سال، خود مسیح در اورشلیم بر دنیا حکومت خواهد کرد.
اما پس از این مدت، شیطان برای مدت کوتاهی آزاد خواهد شد. نتیجه چه خواهد بود؟ «او برای فریب دادن مللی که در چهار گوشهً زمینند بیرون خواهد رفت» (مکاشفه 8:20).
اگر خداوند نمی خواهد که شیطان در آن زمان مردم را بفریبد، پس چرا او را آزاد می کند؟ به خصوص با وجود این حقیقت که خداوند در اصل شیطان را زندانی کرد تا «او دیگر نتواند ملتها را بفریبد»؟
البته خداوند ترجیح می دهد که شیطان هرگز کسی را نفریبد. اما می داند که تنها مردمی فریب او را خواهند خورد که به گفته های او ایمان نیاوردند. شیطان کسانی را می فریبد که حقیقت را رد می کنند وبه همین دلیل هم هست که خداوند در حال حاضر و در آینده به او اجازۀ فعالیت می دهد. زمانی که او مردم را می فریبد، هر چه در دلهایشان است مشخص می شود و خداوند می تواند «گندم را از تلخه جدا کند» (متی 24:13-30 را ببینید).
در پایان هزار سال، زمانی که شیطان آزاد می شود هم دقیقا همین اتفاق خواهد افتاد. او تمام کسانی را که تاریکی را دوست دارند فریب خواهد داد و آنها سپاهشان را جمع خواهند کرد تا حکومت مسیح را در اورشلیم نابود کنند. خداوند خواهد فهمید که چه کسانی او را دوست دارند و چه کسانی از او متنفرند و بنابراین به سرعت «آتش از آسمان» خواهد فرستاد و این آتش آنها را «نابود خواهد کرد» (مکاشفه 10:20). شیطان درست مانند امروز، در خدمت هدف خداوند خواهد بود. این هم دلیل دیگری است که نشان می دهد بسیار احمقانه است که بتوانیم «ارواح منطقه ای را نابود کنیم». خداوند به آنها برای انجام اهداف خودش اجازۀ فعالیت می دهد.
بشارت بر طبق انجیل (Biblical Evangelism)
حقیقت واضحی که وجود دارد این است که نه مسیح و نه هیچ یک از رسولان عهد جدید جدال روحانی که برخی ادعا می کنند کلیدی موثر برای بشارت انجیلی امروز است را تجربه نکردند. ما هرگز نمی بینیم که مسیح، پطرُس، یوحنا، استیفان، فیلیپس و یا پولس در حال به زیر کشیدن سنگری باشند و یا مرد زورمند را در شهری که در آن موعظه می کنند، اسیر و گرفتار کنند. بلکه آنها از روح القدس پیروی می کردند که بدانند تا کجا باید موعظه کنند؛ آنها انجیل را به گوش همه می رساندند، مردم را به توبه کردن و ایمان آوردن به مسیح تشویق می کردند و نتیجۀ کارشان فوق العاده بود. و زمانی که با مردمی که انجیل را رد می کنند و نمی پذیرند برخورد می کنند، «مشغول جدال روحانی نمی شوند که مانع شیطان شوند و نگذارند که او ذهن آنها را کور کند». بلکه طبق فرمان مسیح، «خاک پایشان را می تکانند» و به شهر بعدی می روند (متی 14:10 و اعمال رسولان 5:13 را ببینید).
زمانی که هزاران مثال در انجیل هست از کسانی که فعالیتی بسیار عالی داشتند بدون اینکه جدال روحانی داشته باشند، جالب است که باز هم کسی ادعا کند که «به زیر کشیدن سنگرها» و «بستن مرد زورمند» برای بشارت موفقیت آمیز شرط لازم است.
برخی ممکن است بگویند که «اما روش ما کار می کند. از زمانی که این نوع از جدال روحانی را آغاز کردیم، افراد بیشتری نسبت به گذشته نجات یافته اند».
اگر چنین چیزی درست باشد، علت این بوده که دعا و بشارت بیشتری در عین حال انجام گرفته است و یا اینکه برخی از مردم ناگهان نسبت به انجیل پذیراتر شده اند.
اگر مبشری به شما بگوید، «امشب قبل از اینکه در برنامۀ احیا موعظه کنم، سه عدد موز خوردم. و زمانی که موعظه کردم 16 نفر نجات یافتند! در نهایت راز بشارت موثر را کشف کردم! از حالا به بعد، مطمئنم که قبل از موعظه باید سه عدد موز بخورم!» چه پاسخی خواهید داد؟
مطمئنا به او می گویید، «موز خوردن تو و نجات یافتن 16 نفر هیچ ربطی به هم ندارند. کلید موفقیت تو این است که انجیل را موعظه کردی و 16 نفر در میان جمعیت بودند که گوش می دادند و پذیرا بودند».
خداوند به کلام خود پایبند است. اگر وعده ای به کسی بدهد و کسی شرایط آن وعده را داشته باشد، خداوند سر قول خود می ایستد، حتی اگر آن شخص کارهای دیگری می کند که بر طبق کتاب مقدس نیستند.
در مورد جدال روحانی هم این مساله صدق می کند. اگر شما حوادث را کنار بزنید و «مرد زورمند را در شهر گرفتار کنید»، درصدی از مردم نجات خواهند یافت. و اگر باز هم کنار زدن حوادث را بدون گرفتار کردن مرد زورمند آغاز کنید ، همان درصد از مردم نجات خواهند یافت.
چگونه برای رسیدن به محصول روحانی بر طبق کتاب مقدس دعا کنیم؟
(?How to Pray Scripturally for a Spiritual Harvest)
چطور می توانیم برای افراد نجات نایافته دعا کنیم؟ اول، باید بدانیم که در عهد جدید هیچ تعلیمی برای اینکه دعا کنیم که خداوند مردم را نجات دهد وجود ندارد و همچنین صحبتی از مسیحیان اولیه که چنین دعایی کرده باشند وجود ندارد. علت این است که خداوند از دیدگاه خود هر کاری که برای نجات مردم لازم است را انجام داده است. او بسیار دوست دارد که آنها نجات یابند و به همین دلیل پسرش بر بالای صلب جان خود را از دست داد.
اما چرا همه نجات نیافته اند؟ زیرا هنوز همه به انجیل ایمان نیاورده اند. و چرا ایمان نیاورده اند؟ به دو دلیل: 1) یا هنوز آن را نشنیده اند و یا 2) شنیده اند ولی آن را نپذیرفته اند.
به همین دلیل است که دعا کردن برای نجات مردم بر طبق کتاب مقدس این است که دعا کنیم آنها انجیل را بشنوند. برای مثال، مسیح به ما گفت، «محصول فراوان است اما کارگر کم، پس باید از صاحب محصول تقاضا کنید که کارگرانی برای جمع آوری محصول بفرستد» (لوقا 2:10، همراه با تاکید). برای اینکه مردم انجیل را بشنوند و نجات یابند، کسی باید آن را به ایشان بگوید. به همین دلیل است که باید دعا کنیم و از خداوند بخواهیم که مردم را بر آنها بفرستد.
کلیسای اولیه زمانِ دعا برای محصول روحانی، می گفت: «اکنون ای خداوند تهدیدات آنان را ملاحظه فرما و بندگانت را توانا گردان تا پیام ترا با شهامت بیان کنند. دست خود را به جهت شفا دادن و جاری ساختن آیات و معجزاتی که به نام بندۀ مقدس تو عیسی انجام می گیرد دراز کن» (اعمال رسولان 29:4-30، همراه با تاکید).
آنها دو چیز می خواستند، یا 1) فرصت برای اعلامِ شجاعانۀ انجیل و یا2) شهامت برای اعلام انجیل زمانی که فرصتی پیش می آمد. آنها همچنین انتظار داشتند که خداوند با معجزات و نشانه ها و شفا، انجیل را تایید کند. اینها دعاهای کتاب مقدس هستند و توجه داشه باشید که هدف دادن فرصت به مردم برای شنیدن انجیل بود. خداوند به دعاهای آنها اینگونه پاسخ داد: «هنگامی که دعایشان به پایان رسید ساختمان محل اجتماع آنان به لرزه درآمد و همه از روح القدس پرگشتند و کلام خدا را با شهامت بیان می کردند» (اعمال رسولان 31:4).
تصور پولس در مورد چگونگی دعا کردن مسیحیان در رابطه با محصول روحانی چه بود؟ آیا او به آنها آموزش داد که از خداوند بخواهند افراد بیشتری را نجات دهد؟ خیر، بیایید آنچه او گفت را با هم بخوانیم:
دیگراین که، ای برادران، برای ما دعا کنید تا همانطور که پیام خدا با سرعت در میان شما به پیروزی رسید در سایر جاها نیز منتشر شود (دوم تسالونیکیان 1:3، همراه با تاکید).
برای من نیز دعا کنید تا وقتی سخن می گویم قدرت بیان به من عطا گردد و بتوانم سر انجیل را با شهامت فاش سازم زیرا به خاطر همان انجیل است که من سفیر هستم، هر چند سفیری در زنجیر! دعا کنید که من آن را آن چنانکه باید و شاید با شهامت بیان کنم (افسسیان 19:6-20، همراه با تاکید).
اینکه مردم اکنون نجات یافته اند یا نه، به خودشان بستگی دارد تا خداوند، و بنابراین دعاهای ما باید این باشد که مردم انجیل را بشنوند و خداوند ما را در اعلام آن کمک کند. خداوند به دعاهای ما پاسخ خواهد داد اما این تضمین نمی کند که همه نجات می یابند، زیرا خداوند به مردم حق داده است که خودشان انتخاب کنند. رستگاری آنها به واکنششان نسبت به انجیل بستگی دارد.
تصور شمارۀ 7: «زمانی که یک مسیحی مرتکب گناه می شود، اجازه می هد
که روحی پلید بیاید و در او زندگی کند».
Myth #7: “When a Christian sins, he opens the door for a demon to come and live in him.” j
زمانی که فردی مسیحی گناه می کند، ممکن است تسلیم وسوسه های روحی شیطانی شده باشد. اما تسلیم در برابر پیشنهاد روحی شیطانی به این معنا نیست که خود او می تواند به درون فرد مومن راه پیدا کند. زمانی که ما به عنوان افراد مسیحی گناه می کنیم، مشارکت خود را با خداوند می شکنیم زیرا از او نافرمانی کرده ایم (اول یوحنا 5:1-6). احساس گناه می کنیم. اما رابطۀ خود را با او از بین نبرده ایم، زیرا هنوز هم فرزندان او هستیم.
اگر به گناهانمان اعتراف کنیم، «او به حق عمل می کند او گناهان ما را می آمرزد و ما را از همه خطاهایمان پاک می سازد» (اول یوحنا 9:1). اینگونه مشارکتمان با او به حال اول باز می گردد. توجه کنید که یوحنا نگفت که زمانی که گناهکاریم باید از ارواح پلید ساکن در وجودمان پاک شویم.
همۀ مسیحیان با وسوسه هایی از جهان همه روزه مواجه می شوند، :نفس و شیطان. پولس نوشت که در واقع ما جدالی برابر ارواح شیطانی مختلف داریم (افسسیان 12:6 را ببینید). بنابراین تا حدی همۀ مومنان توسط ارواح شیطانی اذیت می شوند. این مساله عادی است و مسئولیت این است که در برابر شیطان و ارواح شیطانی توسط ایمان به کلام خداوند مقابله کنیم (اول پطرس 8:5-9 را ببینید). زمانی که به آنچه خداوند گفته است ایمان می آوریم و طبق آن عمل می کنیم، در واقع مقابل شیطان مقاومت می کنیم.
مثلاً اگر شیطان افکار افسرده را برایمان موجوب شود، باید به آیاتی که در مقابل این افکار هستند، فکر کنیم و کلام خداوند را اطاعت کنیم تا «همیشه شادمان باشیم» (اول تسالونیکیان 16:5) و «برای هر چه که پیش بیآید خدا را شکر کنیم» (اول تسالونیکیان 18:5). مسئولیت ما این است که بر اساس کلام خدا عمل کنیم وافکار خدایی را جایگزینِ افکار شیطانی کنیم.
باید بدانیم که به عنوان عامل های دارای اراده، می توانیم به هر چه که می خواهیم فکر کنیم. اگر مومنی مدام به پیشنهادهای شیطان گوش کند و در برابر آنها تسلیم شود، مطمئنا ذهن خود را به روی اسارت باز می کند، یعنی نسبت به افکار نادرست پذیراتر می شود. اگر بیشتر تسلیم شود، دارای عقدۀ روانی به همراه نوع خاصی از افکار خواهد بود که بسیار نادر است اما احتمال رخ دادن آن برای هر فرد مسیحی وجود دارد. با این حال، اگر چنین فردی تصمیم بگیرد که آزاد شود، تنها کاری که باید بکند این است که تصمیم بگیرد که به کلام خدا فکر کند و تسلیم آن شود و در برابر شیطان مقاومت کند.
اما آیا ممکن است که او تحت تصرف روح پلید بشود؟ تنها اگر با ارادۀ خود، از ته قلب و بدون اینکه تحت فشار باشد، تصمیم بگیرد که مسیح را رد کند و کاملاً به او پشت بکند. سپس، دیگر مسیحی نخواهد بود5 و اگر بیشتر خود را تسلیم روح شیطانی که او را آزار می داد، بکند، به طور بالقوه تسخیر خواهد شد. اما این حالت از نظریۀ باز کردن در به روی ارواح شیطانی به سبب یک گناه فرق بسیار دارد.
حقیقت این است که در عهد جدید هیچ مثالی از فردی مسیحی که مورد تسخیر شیطان قرار گرفته باشد وجود ندارد. هیچ هشداری نیز خطاب به مسیحیان دربارۀ احتمال اینکه روح پلید در وجودشان ساکن شود، وجود ندارد. تعلیمی هم مبنی بر چگونگیِ بیرون کردن شیطان ها از وجود مسیحیان وجود ندارد.
در واقع ما به عنوان افراد مسیحی نیاز نداریم که ارواح پلید را از وجودمان خارج کنیم – آنچه نیاز داریم این است که ذهنمان را نسبت کلام خدا نو کنیم. این بر اساس کتاب مقدس است. پولس نوشت:
همشکل این جهان نشوید بلکه بوسیلۀ تجدید افکار، وجود شما تغییر شکل یابد تا بتوانید ارادۀ خدا را تشخیص بدهید و آنچه را که مفید و پسندیده و کامل است بشناسید (رومیان 2:12).
زمانی که ذهنمان از افکار قدیمی پاک و به حقیقت کلام خداوند نو شود، برعادت های گناه آلود فائق خواهیم آمد و با روشی ثابت و مسیح مانند خواهیم زیست. حقیقت آن چیزی است که ما را آزاد می کند (یوحنا 32:8). ما زمانی تغییر می کنیم که ذهنمان را نو کنیم نه زمانی که همۀ ارواح پلید را بیرون کنیم.
پس چرا بسیاری از مسیحیان می گویند که شیطان یا روح شیطانی را از درون خود بیرون کرده اند؟ احتمالا آنها تصور می کرده اند که درونشان روح شیطانی داشته اند که آن را بیرون کرده اند. بسیاری از مسیحیان به راحتی فریب می خورند و به اندازۀ کافی از کلام خداوند آگاه نیستند و بنابراین به آسانی طعمۀ «خادمان رهایی» که روانشناسانه مردم را قانع می کنند که درونشان روح شیطانی وجود دارد. زمانی که مردم قانع شدند، با کسی که از توانایی خود برای بیرون کردن شیطان مطمئن است همکاری می کنند.
احتمال دیگر نیز این است که کسانی که روح شیطانی را از وجود خود بیرون کرده اند، در زمان رهاییشان مومنان واقعی مسیح نبوده اند، حتی اگر خودشان چنین تصوری داشته اند. انجیلی که امروزه در برخی نقاط موعظه می شود و به طور مطلق با بشارت بر اساس انجیل واقعی مخالفت دارد، باعث شده که بسیاری تصور کنند که مسیحی هستند در حالی که با غیر مسیحیان تفاوتی ندارند و مسیح خداوندشان نیست. در کتاب مقدس، متوجه می شویم که زمانی که مردم به انجیل ایمان آورده و دوباره متولد می شوند، ارواح شیطانی که در وجودشان هستند به طور خودکار از وجودشان خارج می شوند (اعمال رسولان 5:8-7 را ببینید). ارواح شیطانی نمی توانند مردمی را که درخود روح القدس دارند را تسخیر کنند و روح القدس در وجود کسانی است که دوباره متولد شده اند.
تصور شمارۀ 8: «از طریق مطالعۀ تاریخ یک شهر،
می توانیم متوجه شویم که کدام ارواح شیطانی در آن ساکنند،
و بنابراین در جدال روحانی و نهایتاً در بشارت، موثرتر عمل خواهیم کرد.»
Myth 8: “Through studying the history of a city, we can determine which evil spirits are dominating it, and thus be more effective in spiritual warfare and ultimately in evangelization.” j
این تصور بر اساس نظریاتی است که اصلا توسط کتاب مقدس حمایت نمی شوند. یکی از این نظریات این است که اوراح منطقه ای مدتی دراز در همان جا می مانند. یعنی روحی که صدها سال قبل در ناحیه ای بوده احتمالا هنوز هم آنجاست. بنابراین اگر متوجه شویم که شهری توسط مردمی طمعکار به وجود آمده باشد، می توانیم نتیجه بگیریم که ارواح حرص و طمع امروز هم بر آن شهر تسلط دارند. اگر این شهر زمانی روستایی سرخپوستی بوده است، می توانیم به این نتیجه برسیم که ارواح جادو و جادوگری امروز بر این شهر تسلط دارند و چنین و چنان.
اما آیا اینکه قدرت های شیطانی که در ناحیه ای جغرافیایی صدها سال پیش زندگی می کرده اند، امروز هم آنجا هستند، درست است؟ شاید، اما نه صد در صد.
داستانی را که قبلاً از فصل دهم دانیال خواندیم، بررسی کنید. فرشتۀ بی نام که توسط میکاییل یاری شد تا با «پادشاه پارس» بجنگد به دانیال گفت، «و الان بر میگردم تا با رئیس فارس جنگ نمایم و به مجرّد بیرون رفتنم، اینك رئیس یونان خواهد آمد» (دانيال 20:10، همراه با تاکید). تاریخ به ما می گوید که امپراطوری پارس توسط اسکندر کبیر شکست خورد. اما این فرشتۀ بی نام از تغییرات قریب الوقوع در قلمرو روحانی مطلع بود «پادشاه یونان» خواهد آمد.
زمانی که پادشاه یونان آمد، آیا در قلمرو روحانیِ امپراطوری یونان حکومت کرد، مانند پادشاه ایران که در قلمرو روحانی امپراطوری پارس حکومت کرد؟ این نتیجه گیری به نظر منطقی می رسد، و اگر این طور باشد، پس برخی از ارواح شیطانیِ دارای رتبۀ بالا مکانهای جغرافیایی را تغییر دادند، چنانچه امپراطوری یونان عملاً همۀ امپراطوری پارس را در بر گرفت. زمانی که تغییرات سیاسی در زمین رخ می دهد، امکان دارد که در قلمروِ ظلمت هم تغییراتی رخ داده باشد. اما واقعیت این است که ما متوجه چنین چیزی نمی شویم مگر اینکه خداوند ما را آگاه کند.
به هر حال، اینکه چه گروهی از ارواح شیطانی در مناطق جغرافیاییِ خاص فعالیت می کنند، خیلی مهم نیست، چرا که قبلا ثابت کردیم که از طریق جدال روحانی ما هیچ کاری نمی توانیم بکنیم.
طبقه بندی بیش از حدِ ارواح شیطانی (Over-Categorizing Evil Spirits)
این تصور ماست که ارواح مختلف در زمینۀ گناهان مختلف فعالیت می کنند. کل این عقیده که «ارواحِ طمع»، «ارواح شهوت»، «ارواح مذهبی»، «ارواح نزاع» و غیره وجود دارند، توسط کتاب مقدس حمایت نمی شود، اما این ایده که انواع مختلف ارواح در رده های بالا قلمرو ظلمت را اداره می کنند، تایید می شود.
برای آنهایی که هرگز چهار انجیل را به دقت مطالعه نکرده اند جالب است که بدانند تنها سه نوع مختص روح شیطانی توسط مسیح از مردم خارج شد: یکبار «دیو گنگ» ذکر می شود (لوقا 14:11)، یکبار از «روح گنگ و کر» می خوانیم (مرقس 25:9) و بیش از یک بار «ارواح ناپاک» ذکر می شود که به نظر می رسد منظور همۀ ارواح شیطانی از جمله «ارواح کر و لال» که مسیح اخراج کرد، باشد (مرقس 25:9).
آیا امکان ندارد که روح «کر و لال» قادر بوده باشد که کاری به غیر از کر و لال کردن دیگران بکند؟ شکی نیست که این امکان وجود داشته، زیرا او باعث می شود پسری را در فصل 9 از مرقس مبتلا به صرع شود. بنابراین «کر و لال» اشاره به نوع خاصی از روح ندارد بلکه تنها به چگونگیِ آسیبی که به شخصی خاص می رساند، اشاره دارد. برخی از ما بیش از حد در مورد طبقه بندیِ ارواح سر در گم هستیم و مساله را به بیرون از مکاشفۀ انجیل می کشانیم.
در کل عهد قدیم، تنها ارواح شیطانی که به عنوان ارواح خاص از آنها نام برده شده: یکی «روح کاذب» (اول پادشاهان 22:22-23)، یکی «روح تحریف» (اشعيا 14:19) و یکی «روح فاحشه گی» (هوشع 12:4؛ 4:5). دربارۀ اولی و دومی، مطمئنا همۀ ارواح شیطانی را می توان «ارواح کاذب» و «ارواح تحریف» دانست. دربارۀ سومی، عبارتِ «روح فاحشه گی» لزوماً اشاره ای به نوع خاصی از ارواح شیطانی ندارد و تنها حالتی عمومی و متداول است.6
در تمام کتاب اعمال رسولان، تنها در 16:16 نوع خاصی از ارواح شیطانی ذکر می شود. در این آیه از دختری می خوانیم که «روح غیب گویی» داشت. و در تمام رساله ها، تنها ارواح خاص شیطانی که ذکر شده اند، «ارواح گمراه کننده» هستند (اول تیموتائوس 1:4).
با وجود اشارات کمی که به انواع خاصی از ارواح شیطان در انجیل وجود دارد، خواندن فهرست های امروزی که شامل صدها نوع از دیو ها و شیاطین که ممکن است در وجود مردم ساکن شوند و یا شهرها را کنترل کنند، جالب است.
نباید تصور کنیم که طبقه بندیِ درجات بالای ارواح شیطانی بر اساس نوع خاصی از گناه وجود دارد. اینکه بگوییم، «از آنجایی که در این شهر قمار زیاد می شود، باید ارواح قمار در آن وجود داشته باشند»، تنها یک تصور است.
ارواح سیگار وسیگار کشیدن؟ (?Smoking Spirits)
تصور کنید که چقدر نادانند کسانی که می گویند، «در این شهر باید ارواح سیگار باشند، زیرا افراد زیادی در اینجا سیگار می کشند». این ارواح سیگار قبل از به وجود آمدن این شهرها چه می کردند؟ کجا بودند؟ قبل از اینکه تنباکو مورد استفاده قرار بگیرد کجا بودند؟ آیا علت اینکه اکنون افراد کمتری سیگار می کشند این است که «شیاطین سیگار» دارند می میرند یا به جاهای دیگری می روند؟
ببینید که چقدر احمقانه است که بگوییم، «فلان شهر توسط ارواح زناکاری کنترل می شوند، و به همین دلیل است که در این شهر خانه های فساد و فحشای زیادی وجود دارند»؟ حقیقت این است که هر جا مردم مسیح را خدمت نکنند، قلمرو تاریکی است. بسیاری از ارواح شیطانی که در قلمروِ ظلمت زندگی می کنند، مردم را فریب می دهند که گناه کنند و به تمرد خود در برابر خداوند ادامه دهند. این ارواح مردم را برای انجام انواع گناه وسوسه می کند و در بعضی نواحی مردم گناه خاصی را بیش از گناهان دیگر مرتکب می شوند. تنها امید آنها انجیل است که ما برای اعلان آن فرا خوانده شده ایم.
حتی اگر ارواحی باشند که مخصوص گناه خاصی باشند و بر نواحی خاصی حکومت کنند، دانستن آن کمکی به ما نمی کند، زیرا برای بیرون کردن آنها کاری نمی توانیم بکنیم. وظیفۀ ما این است که بر طبق کتاب مقدس برای مردمی که فریب خورده اند دعا کنیم و انجیل را برایشان بگوییم.
تنها مزیت دانستن گناه غالب در یک شهر این است که می توانیم پیام های قاطعانه تری برای مردم نجات نایافته که در آن مکان زندگی می کنند داشته باشیم – به خصوص با صحبت از گناههایی که آنها را در برابر خداوند گناهکار می دارد. اما نیازی نیست که برای تعیین این مساله تاریخ شهری را بخوانیم و مورد مطالعه قرار دهیم. تنها لازم است که ملاقاتی داشته باشیم و چشم ها و گوشهایمان را باز کنیم. گناهان برجسته و غالب به زودی مشخص خواهند شد.
نهایتاً هیچ مثالی در عهد جدید نمی بینیم از کسی که مشغول انجام «ردگیریِ روحانی» به عنوان وسیله ای برای جدال روحانی و بشارت مسیحیت، باشد.در رساله ها هم تعلیمی برای انجام چنین کاری وجود ندارد. در عهد جدید رسولان در رابطه با مکانی که باید در آن موعظه می کردند، از روح القدس پیروی می کردند، با ایمان انجیل را اعلام و مردم را به توبه دعوت می کردند و برای تایید کلامشان توسط آیات و معجزات به خداوند توکل می کردند. روش آنها تقریباً خوب عمل می کرد.
تصور شمارۀ 9: «برخی از مسیحیان باید از لعن و نفرین های نسلی و شیطانی آزاد شوند»
Myth 9: “Some Christians need to be set free from generational or satanic curses.” j
کل نظریۀ «لعن و نفرین نسل اندر نسل» از 4 آیه از عهد قدیم که همه یک مطلب را می رسانند، آمده است. این چهار آیه عبارتند از خروج 5:20؛ 7:34؛ اعداد 8:14؛ و تثنیه 9:5. بیایید اعداد 18:14 را با هم بررسی کنیم:
من، خداوند به آسانی خشمگین نمی شوم و محبّت من بی پایان است و به شما وفادار هستم و گناهان شما را می بخشم، امّا گناه را بدون سزا نمی گذارم. به خاطر گناه پدران، فرزندانشان را تا نسل سوم و چهارم جزا می دهم (همراه با تاکید).
چطور می توانیم این آیه را تفسیر کنیم؟ آیا منظور خداوند این است که مردم را به خاطر گناه والدینشان، نیکانشان و اجدادشان و حتی نسل های قبل از آن تنبیه می کند؟ آیا باید باور کنیم که خداوند ممکن است کسی را به خاطر اینکه به مسیح ایمان آورده است ببخشد اما او را به خاطر گناه پدرش و نیاکانش مجازات کند؟
مسلماً خیر! در غیر این صورت به راستی می توان خداوند را بی انصاف و ریاکار دانست. او خود گفته است که مجازات افراد به دلیل گناه پدرانشان از لحاظ معنوی نادرست است:
امّا شما می پرسید: چرا پسر به خاطر گناهان پدرش مجازات نمی شود؟ پاسخ این است که پسر آنچه را درست و نیکو بود، انجام داد. او قوانین مرا نگاه داشت و از آنها به دقّت پیروی کرد پس براستی زنده خواهد ماند. فقط همان کسی که گناه می کند می میرد. فرزند به خاطر گناه پدر جزا نمی بیند و نه پدر به خاطر گناه فرزند مجازات می شود. شخص نیکوکار به خاطر کارهای نیک خودش پاداش می گیرد و شخص بدکار به کیفر گناه خودش می رسد (حزقیال 19:18-20، همراه با تاکید).
به علاوه، تحت شریعت موسی، خداوند فرمان داد که نه پدر و نه پسر نباید به خاطر گناه یکدیگر مجازات شوند:
والدین نباید به سبب گناه فرزندان خود کشته شوند. همچنین فرزندان نیز نباید به خاطر گناه والدین شان محکوم گردند. هر کسی باید به سبب گناه خودش کشته شود (تثنیه 16:24).
امکان ندارد که خدای محبت و عدالت کسی را به خاطر گناه نیاکانش نفرین و یا مجازات کند.7 بنابراین منظور از این آیه که خداوند می گوید «امّا گناه را بدون سزا نمی گذارم. به خاطر گناه پدران، فرزندانشان را تا نسل سوم و چهارم جزا می دهم»، چیست؟
تنها معنیِ این آیه می تواند این باشد که مردم به خاطر انجام گناه در برابر فرزندانشان مسئولند و خداوند تا حدی آنها را به خاطر ارتکاب گناه توسط فرزندانشان مقصر می داند، از این رو که بر فرزندانشان تاثیر دارند. خداوند به دلیل تاثیر شریرانۀ مردم بر فرزندانشان، آنها را تا حدی مسئولِ گناهان نوادگانشان می داند! خداوند خدای قدوس است، و هیچ کس نمی تواند بگوید که خداوند در انجام این کار عادل نیست.
توجه کنید که متن تحت بررسی می گوید که خداوند «به خاطر گناه پدران، فرزندان را مجازات می کند». این گناه پدران است که بر فرزندانشان می رسد.
بنابراین کلِ نظریۀ «نفرین نسل اندر نسل» خرافاتی بسیار بد است چرا که خداوند را بی انصاف جلوه می دهد.
لعن و نفرین شیطانی؟ (Satanic Curses)
دربارۀ لعن و نفرین شیطانی چه می توانیم بگوییم؟
اولاً، نه در کل انجیل چیزی وجود دارد که نشان دهد شیطان می تواند کسی را لعن و نفرین کند و نه مثالی از اینکه او چنین کاری را کرده باشد. مطمئناً در انجیل می خوانیم که شیطان مردم را آزار می دهد، اما هرگز او را در حال لعنِ خانواده ای نمی بینیم که منجر به بد آوردن آن خانواده و نسل بعد از آنها شود.
همۀ مسیحیان در طول زندگی خود توسط شیطان و ارواح شیطانی اذیت می شوند (تا میزان محدودی)، اما این بدان معنا نیست که ما نیاز به کسی داریم که «لعن شیطانی» را که از والدینمان به ما رسیده است، از بین ببرد. کاری باید انجام دهیم این است که بر کلام خداوند استوار باشیم و در برابر شیطان توسط ایمانمان مقاومت کنیم، کاری که در کتاب مقدس به ما سفارش شده است (اول پطرس 8:5-9 را ببینید).
در انجیل خداوند کسی است که قدرتِ مرحمت کردن و لعن کردن دارد (پیدایش 17:3؛ 11:4؛ 29:5؛ 21:8؛ 3:12؛ اعداد 8:23؛ تثنيه 26:11؛ 20:28؛ 27:29؛ 7:30؛ دوم تواريخ 24:34؛ مزمور 22:37؛ امثال 33:3؛ 14:22؛ مراثی 65:3؛ ملاکی 2:2؛ 6:4 را ببینید). دیگران ممکن است ما را زباناً نفرین کنند اما نفرین آنها نمی تواند به ما آسیبی برساند:
نفرین، اگر مستحق آن نباشی، صدمه ای به تو نمی رساند؛ بلکه مانند پرنده ای است که به هر طرف پرواز می کند و در جایی نمی نشیند (امثال 2:26).
بلعام پس از آنکه توسط بالاق مامور شد که بنی اسراییل را نفرین کند، گفت: «چگونه می توانم قومی را نفرین کنم که خدا نفرین نکرده است؟ چگونه می توانم مردمی را لعنت کنم که خدا لعنت نکرده است؟» (اعداد 8:23).
برخی مسیحیان در مورد نفرین شدن برخی از مردم توسط مردمی دیگر بر اساس سخنان مسیح در مرقس 23:11، کمی زیاده روی کرده اند: «و یقین بدانید اگر کسی به این کوه بگوید: حرکت کن و به دریا پرتاب شو و شک و شبهه ای به دل راه ندهد بلکه ایمان داشته باشد که هر چه بگوید می شود، برای او چنان خواهد شد».
اما توجه کنید که در کلمات معمولی هیچ قدرتی وجود ندارد، بلکه قدرت در کلامی است که با ایمان و از اعماق دل برآید.
اما امکان ندارد که کسی بتواند با ایمان خود شخصی را نفرین کند و این نفرین آسیبی به او برساند زیرا ایمان، اطمینان قلبی است (عبرانیان 1:11) و تنها از شنیدن کلام خداوند به وجود می آید (رومیان 17:10). ممکن است کسی امید داشته باشد که نفرینش علیه کسی موجب بد آوردن آن شخص بشود اما نباید نسبت به این مساله مطمئن باشد زیرا خداوند هیچ وعده ای در این زمینه به مردم نداده است.
تنها استثناء در این مورد این است که اگر خداوند به کسی «عطیۀ ایمان» به همراه «عطیۀ نبوت» بدهد (دو عطیه از عطایای روح)، چنانچه در مورد برخی از شخصیت های عهد عتیق چنین چیزی اتفاق افتاد (پیدایش 27:27-29 و 38-41؛ 1:49-27؛ یوشع 26:6؛ اول پادشاهان 34:16؛ داوران 7:9-20 و 57؛ دوم پادشاهان 23:2-24 را ببنید). حتی در این موارد هم رحمت یا نفرین از خداوند بوده در اصل، نه از انسان. بنابراین کل این نظریه که کسی بتواند کسی دیگر را نفرین کند تنها خرافات است. به همین دلیل است که مسیح به ما یاد نداد که «لعن کسانی که علیه ما حرف می زنند از بین ببریم» بلکه گفت، «برای آنهایی که شما را لعن می کنند، دعا کنید». ما نباید از نفرین دیگران بترسیم چه اگر بترسیم یعنی به اندازۀ کافی به خداوند ایمان نداریم. متاسفانه همیشه با شبانهایی ملاقات می کنم که انگار به نیروی شیطان بیش از قدرت خداوند ایمان دارند. اگرچه هر ماه به کشورهای مختلفی سفر می کنم و صدمۀ زیادی به قلمرو شیطان می زنم، اما ذره ای از شیطان و یا نفرینی که بر من بشود ندارم. دلیلی برای ترس وجود ندارد.
نفرین فرقۀ غیر مشروع؟ (?Occult Curses)
آیا امکان دارد که کمی نفرین شیطانی بر خود داشته باشیم به دلیل اینکه قبلا درگیر فرقۀ غیر مشروع بوده ایم؟
نباید فراموش کنیم که زمانی که دوباره متولد می شویم از بند شیطان و قلمرو ظلمت رها می شویم (اعمال رسولان 18:26، کولسیان 13:1 را ببینید). شیطان دیگر قدرتی بر ما ندارد مگر اینکه ما خود به او اجازه بدهیم. اگرچه بر اساس انجیل مسیحیان افسس قبل از ایمان آوردن به شدت مشغول جادو و جادوگری بودند (اعمال رسولان 18:19-19 را ببینید) اما هیچ صحبتی نیست از اینکه پولس لعنی شیطانی را از بین برده باشد و یا قدرت شیطان را بر آنها پس از ایمان آوردنشان از بین برده باشد. علت این است که آنها از لحظه ای که به مسیح ایمان آوردند به طور خودکار از بند شیطان رها شدند.
به علاوه، زمانی که پولس برای مسیحین افسس رساله نوشت، در آن هیچ تعلیمی مبنی بر آزاد کردن کسی از نفرین و لعن شیطانی و نسل اندرنسل، وجود نداشت. تنها چیزی که به آنها گفت این بود که «به ابلیس فرصت ندهید» (افسسیان 27:4) و اینکه «زره کاملی را که خدا برای شما تهیه کرده است به تن کنید تا بتوانید در مقابل نیرنگ های ابلیس ایستادگی نمائید» (افسسیان 11:6). اینها مسئولیت هایی است که بر گردنِ همۀ مسیحیان است.
اما چرا در برخی موارد، اوضاعِ مسیحیان پس از اینکه کسی به اصطلاح لعن و نفرینی که بر آنها بوده است را شکست، بهتر شده؟ احتمالا به این دلیل که شخصی که نیاز به کمک داشته، مطمئن بوده است که پس از شکستن نفرین، آزاد خواهد شد. ایمان چیزی است که شیطان را فراری می دهد و همۀ مسیحیان می توانند و باید ایمان داشته باشند که زمانی که در برابر شیطان مقاومت کنند، او خواهد گریخت. اما نیازی نیست که برای فراری دادن او به دنبال متخصص باشیم!
نهایتاً، انجیل به ما می گوید که مسیح «در راه ما لعنت شد» و به این شکل «ما را از لعنت شریعت فدا کرد» (غلاطیان 13:3، همراه با تاکید).همۀ ما قبلاً تحت لعن خداوند بودیم زیرا گناه کرده بودیم اما از آنجایی که مسیح مجازات ما را بر دوش کشید ما آزاد شدیم. «متبارک باد خدا و پدر خداوند ما عیسی مسیح که ما را مبارک ساخت به هر برکت روحانی در جایهای آسمانی در مسیح» (افسسیان 3:1).
جدال روحانی بر اساس کتاب مقدس (Scriptural Spiritual Warfare)
تا اینجا بسیاری از تصورات امروزی دربارۀ جدال روحانی را بررسی کردیم. اما آیا نوعی از جدال روحانی وجود دارد که بر اساس کتاب مقدس باشد؟ بله، و موضوع بحث ما در این بخش همین خواهد بود.
شاید اولین چیزی که لازم باشد دربارۀ جدال روحانی بدانیم این است که، نباید آن را مرکزِ زندگی مسیحی خود قرار دهیم. ما باید بر مسیح تمرکز کنیم، تا او را اطاعت و از او پیروی کنیم و به تدریج بیشتر شبیه او شویم. تنها درصد کمی از عهد جدید موضوع جدال روحانی را مورد بحث قرار می دهد و همین مساله نشان می دهد که نباید در زندگیِ مسیحیمان زیاد ذهن خود را درگیر آن کنیم.
دومین چیزی که راجع به جدال روحانی باید بدانیم این است که انجیل آنچه باید بدانیم به ما می گوید. به درک و بصیرت خاص (و یا واعظی که بصیرت خاصی داشته باشد) در مورد «مسایل شیطانی» نیازی نداریم. جدال روحانی بر اساس انجیل بسیار ساده است. نقشه های شیطان به وضوح در کتاب مقدس عنوان شده است. مسئولیت ما هم کاملاً مشخص است. زمانی که به کلام خداوند ایمان بیاورید، مطمئناً در این جدال پیروز خواهید بود.
بازگشت به آغاز (Back to the Beginning)
بیایید به کتاب پیدایش بازگردیم، جایی که در آن بیشتر با شیطان آشنا می شویم. در فصل های اول این کتاب، شیطان به شکل مار ظاهرمی شود. مکاشفه 2:20 هر گونه شکی را در اینباره که این مار شیطان بوده یا نه را برطرف می کند: «و اژدها یعنی مار قدیم را که ابلیس و شیطان میباشد، گرفتار کرده، او را تا مدت هزار سال در بند نهاد» (همراه با تاکید).
پیدایش 1:3 به ما میگوید: «و مار از همة حیوانات صحرا كه خداوند خدا ساخته بود، هُشیارتر بود». زمانی که به این مساله که چقدر بعضی از آفریده های خداوند حیله گرند به طوری که برای زنده ماندن رقابت می کنند و در کمین می ایستند تا صید خود را به دست آورند، فکر می کنید، متوجه می شوید که شیطان چقدر باید زیرک باشد. از سوی دیگر شیطان مانند خداوند دانای مطلق نیست و نباید تصور کنیم که در جدالمان با او دچار ضعف هستیم. مسیح به ما یاد داد که «مثل مارها هوشیار» باشیم (متی 16:10، همراه با تاکید). پولس گفت که از نقشه های شیطان بی اطلاع نبوده است (دوم قرنتیان 11:2 را ببینید) و اینکه ما «فکر مسیح» را داریم (اول قرنتیان 16:2).
شیطان از حوا دربارۀ آنچه خداوند گفته بود سوال کرد و این اولین حملۀ او بود. پاسخ حوا به او مشخص می کرد که آیا او می تواند فریبش دهد و او را به نافرمانی از خداوند دعوت کند یا نه. شیطان هیچ راهی برای فریب کسی که به سخن خداوند ایمان پیدا کرده است، ندارد، و به همین دلیل است که استراتژی او شامل نظریاتی است که بر خلاف کلام خداوند است.
شیطان از حوا پرسید، «آیا خدا حقیقتاً گفته است كه از همة درختان باغ نخورید؟» (پیدایش 1:3). این سوال مانند سوالی معصومانه از محققی عادی به نظر می رسد، اما شیطان دقیقا می دانست که چه هدفی دارد.
حوا پاسخ داد، «از میوة درختان باغ میخوریم، لكن از میوة درختی كهدر وسط باغ است، خدا گفت از آن مخورید و آن را لمس مكنید، مبادا بمیرید» (پیدایش 2:3-3).
در واقع خداوند هیچ گاه آنها را از لمس درخت دانش نیک و بد ، بر حذر نکرده بود، تنها به آنها گفته بود که از میوۀ آن نخورند.
حوا مطمئناً آنقدر از حقیقت مطلع بود که دروغِ شیطان را در عبارت «هر آینه نخواهید مرد» (پیدایش 3:4) تشخیص دهد. البته این گفتۀ شیطان بر خلاف سخن خداوند قرار داشت و بعید به نظر می رسید که حوا باورش کند. بنابراین شیطان دروغ خود را اندکی با حقیقت مخلوط کرد (کاری که اغلب انجام می دهد) تا هضم آن آسان تر باشد. او اینگونه ادامه داد: «بلكه خدا میداند در روزی كه از آن بخورید، چشمان شما باز شود و مانند خدا عارف نیك و بد خواهید بود» (پیدایش 5:3).
شیطان در واقع پس گفتن دروغ، سه چیز گفت که هر سه حقیقت داشتند. می دانیم که زمانی که آدم و حوا میوه را خوردند همانطوری که شیطان گفته بود، چشمانشان باز شد (پیدایش 7:3 را ببینید). به علاوه، خداوند خود بعدها گفت که انسان مانند او شده و خوب و بد را تشیص می دهد (پیدایش 22:3 را ببینید). دقت کنید: شیطان اغلب دروغ را با حقیقت مخلوط می کند که مردم را بفریبد.
توجه کنید که شیطان شخصیت خداوند را بد نام کرد. خداوند نمی خواست که آدم و حوا آن میوه را بخورند، به خاطر خوشبختی و خوشیِ خود آنها، اما شیطان طوری وانمود کرد که انگار خداوند چیز خوبی را از آنها دریغ کرده بود. بیشتر دروغ های شیطان شخصیت، خواسته و نیتِ خداوند را بد جلوه می دهد.
متاسفانه اولین زوج زمینی، حقیقت را رد و دروغ را باور کردند و متحمل عواقب آن شدند. اما توجه کنید که همۀ عناصر جدال روحانی امروزی در این داستان وجود دارد: تنها سلاح شیطان دروغی بود که در لفافۀ حقیقت قرار گرفته بود. بشر در دوراهی قبول سخنان خداوند یا فتنه های شیطان قرار گرفته بود. باور کردن حقیقت می توانست «سپر ایمانشان» باشد اما آنها هرگز از آن استفاده نکردند.
جدال روحانی مسیح (Jesus Spiritual Warfare)
زمانی که رویاروییِ مسیح را با شیطان و وسوسه هایش در بیایبان می خوانیم، متوجه می شویم که شیطان روش کار خود را در طول هزاران سال تغییر نداده است. او با بی اعتبار کردن سخنان خداوند حملۀ خود را آغاز کرد چرا که می دانست تنها راه شکست دادن دشمنش منصرف کردن مردم از اطاعت او بود. کلام خداوند باز هم در مرکز جدال است. و شیطان رگبار دروغ هایش را فرستاد و مسیح او را با گفتن حقیقت شکست داد. او گفته ای خداوند را باور کرده بود و از آن اطاعت می کرد. جدال روحانی بر اساس کتاب مقدس همین است!
مسیح در همان موقعیتِ حوا، آدم و خود ما قرار گرفته بود. او باید تصمیم می گرفت که کدام را باور کند، کلام خداوند را یا دروغ های شیطان را. مسیح جدال روحانی خود را با «شمشیر روح»، کلام خداوند، انجام داد. بیایید ببینیم که از جدال روحانی با شیطان چه یاد می گیریم.
متی با ذکر دومین وسوسۀ مسیح می گوید:
آنگاه ابلیس او را به شهر مقدّس برد و بر كنگره هیكل برپا داشته، به وی گفت: «اگر پسر خدا هستی، خود را به زیر انداز، زیرا مكتوب است كه فرشتگان خود را درباره تو فرمان دهد تا تو را به دستهای خود برگیرند، مبادا پایت به سنگی خورد.» عیسی وی را گفت: «و نیز مكتوب است خداوند خدای خود را تجربه مكن (متی 5:4-7).
اینجا هم مسالۀ مرکزی کلام خداوند است. شیطان حتی از فصل نود و یکم از مزامیر هم جملاتی را نقل کرد و تلاش کرد که آن را بر خلاف نیت خداوند جلوه دهد، اما موفق نشد.
مسیح آیه ای را که موجب درکی درست از وعدۀ خداوند در مزامیر 91 است نقل کرد. خداوند از ما مراقبت خواهد کرد اما نه زمانی که با رفتاری جاهلانه می خواهیم او را آزمایش کنیم، چیزی که حاشیۀ انجیل من هم نشان می دهد.
به همین دلیل است که نبایدآیات انجیل را خارج از فحوای کلام و بقیۀ انجیل تفسیر کنیم. هر آیه باید در تعادل با بقیۀ قسمت های انجیل باشد.
تحریف انجیل یکی از معمول ترین روش های شیطان در جدال روحانی است، و متاسفانه، او در به کارگیری این روش علیه مسیحیان که گرفتار جنبش جدال روحانی امروزی هستند، بسیار موفق بوده است. یکی از این تحریفات استفاده از عبارت انجیلیِ «به زیر کشیدن سنگرها» برای حمایت از نظریۀ نابود کردن ارواح شیطانی در جو است. چنانچه قبلاً هم اشاره کردم، این عبارت خاص زمانی که در متن خود تفسیر شود، به معنای نابود کردن ارواح شیطانی نیست. اما شیطان دوست دارد که ما اینگونه فکر کنیم، و وقت خود با فریاد زدن بر قدرت های آسمانی تلف کنیم.
در نوشته های متی دربارۀ سومین وسوسۀ مسیح می خوانیم که:
پس ابلیس او را به كوهی بسیار بلند برد و همه ممالک جهان و جلال آنها را بدو نشان داده، به وی گفت: «اگر افتاده مرا سجده كنی، همانااین همه را به تو بخشم.» آنگاه عیسی وی را گفت: «دور شو ای شیطان، زیرا مكتوب است كه خداوند خدای خود را سجده كن و او را فقط عبادت نما» (متی 8:4-10).
این وسوسۀ قدرت است. اگر مسیح شیطان را عبادت می کرد، و اگر شیطان به قول خود وفا می کرد، مسیح دومین مقامدر قلمرو ظلمت را به دست می آورد. او بر همۀ افراد نجات نایافته و ارواح شیطانی حکومت می کرد و قدرتی را که فقط شیطان داشت به دست می آورد. ما تنها می توانیم در کابوس هایمان تصور کنیم که چه اتفاقی می افتاد اگر مسیح تسلیم وسوسه های او می شد.
بازهم توجه کنید که مسیح در برابر شیطان با کلام مکتوب خداوند مقاومت کرد. در طول هر سه وسوسه مسیح با گفتنِ «مکتوب است که» پیروز شد. ما هم اگر می خواهیم فریب نخوریم و در دام شیطان گرفتار نشویم، باید کلام خداوند را بدانیم و آن را باور کنیم. جدال روحانی یعنی همین!
میدان جنگ (The Battle Ground)
تنها قدرتی که شیطان و گروهش دارند کاشتن افکار در قلب و فکر انسانهاست (و حتی این هم توسط خداوند محدود شده است؛ اول قرنتیان 13:10 را ببینید). با داشتن چنین فکری در ذهن، مثال های زیر از کتاب مقدس را بررسی کنید:
آنگاه پطرس گفت: «ای حنانیا چرا شیطان دل تو را پر ساخته است تا روحالقدس را فریب دهی و مقداری از قیمت زمین را نگاه داری؟» (اعمال رسولان 3:5، همراه با تاکید).
و چون شام میخوردند و ابلیس پیش از آن در دل یهودا پسر شمعون اسخریوطی نهاده بود که او را تسلیم کند…(یوحنا 2:13، همراه با تاکید).
روح القدس صریحاً می فرماید که در زمان های آخر بعضی ها از ایمان دست خواهند کشید و به ارواح گمراه کننده و از تعالیم شیاطین پیروی می کنند… (اول تیموتائوس 1:4، همراه با تاکید).
لیکن می ترسم که چنانکه مار به مکر خود حوا را فریفت، همچنین خاطر شما هم از سادگی ای که در مسیح است، فاسد گردد (دوم قرنتیان 3:11، همراه با تاکید).
از یکدیگر جدایی مگزینید مگر مدتی به رضای طرفین تا برای روزه و عبادت فارغ باشید؛ و باز با هم بپیوندید مبادا شیطان شما را بهسبب ناپرهیزی شما در تجربه اندازد (اول قرنتیان 5:7، همراه با تاکید).
لهذا من نیز چون دیگر شکیبایی نداشتم، فرستادم تا ایمان شما را تحقیق کنم مبادا که آن تجربه کننده، شما را تجربه کرده باشد و محنت ما باطل گردد (اول تسالونیکیان 5:3، همراه با تاکید).
که در ایشان خدای این جهان فهمهای بی ایمانشان را کور گردانیده است که مبادا تجلی بشارت جلال مسیح که صورت خداست، ایشان را روشن سازد (دوم قرنتیان 4:4، همراه با تاکید).
و اژدهای بزرگ انداخته شد، یعنی آن مار قدیمی که به ابلیس و شیطان مسمی است که تمام ربع مسکون را میفریبد. او بر زمین انداخته شد و فرشتگانش با وی انداخته شدند (مکاشفه 9:12، همراه با تاکید).
شما از پدر خود ابلیس میباشید و خواهشهای پدر خود را میخواهید به عمل آرید. او از اول قاتل بود و در راستی ثابت نمیباشد، از آنجهت که در او راستی نیست. هرگاه به دروغ سخن میگوید، از ذات خود میگوید زیرا دروغگو و پدر دروغگویان است (یوحنا 44:8 همراه با تاکید).
این آیات و آیات دیگر نشان می دهند که میدان جنگ در جدال روحانی بر اساس انجیل قلب و فکر آدمی است. شیطان با افکار – پیشنهادات شیطانی، نظریات نادرست، فلسفه های غلط، وسوسه، دروغ های مختلف و غیره، به ما حمله می کند.ابزار دفاعیِ ما دانستن کلام خدا، ایمان آوردن به آن و عمل کردن بر طبق آن است.
بسیار مهم است که متوجه شویم، که همۀ افکارِ درون ذهنمان لزوماً از وجود خودمان سرچشمه نمی گیرد. شیطان افراد زیادی دارد برای اینکه افکار خود را در ذهن ما بکارد. او تلاش می کند که به وسیلۀ روزنامه، کتاب، تلویزیون، مجلات، رادیو، دوستان و همسایگان، و حتی واعظان، بر ما اثر بگذارد. حتی پطرُس رسول یکبار سهواً به عنوان ناطقی برای شیطان عمل کرد، و گفت که ارادۀ خداوند بر مرگ مسیح نبوده است (متی 23:16 را ببینید).
اما شیطان و ارواح شیطانی هم مستقیماً و بدون دخالت هیچ بشری بر روی افکار مردم کار می کنند، و همۀ مسیحیان در برخی مواقع خود را تحت حملۀ مستقیم می یابند. این زمانی است که جدال روحانی آغاز می شود.
بانوی مسیحیِ عزیزی را به یاد می آورم که یکبار نزد من آمد تا مشکلی را مطرح کند. او گفت که هر زمان که دعا می کند، متوجه می شود که افکار کفرآمیز و کلمات بدی به ذهنش می آید. او یکی از شیرین ترین، مهربان ترین، عزیزترین زنان کلیسای من بود، اما مشکل افکار وحشتناک او را آزار می داد.
برایش توضیح دادم که این افکار از وجود خودش سرچشمه نمی گیرند، بلکه او مورد حملۀ شیطان که تلاش می کند زندگیِ عبادتی او را نابود کند، قرار گرفته است. سپس او ادامه داد که دعاهای روزانۀ خود را از ترس اینکه باز هم این افکار به ذهنش خطور کنند، متوقف کرده است. شیطان موفق شده بود!
من به او گفتم که دعا کردن را دوباره آغاز کند، و اگر باز هم این افکار کفرآمیز به ذهنش رسید، باید با کلام خداوند با آنها مقابله کند. اگر به ذهنش آمد که «مسیح تنها یک… بود، باید بگوید، خیر! مسیح پسر الهیِ خداوند بوده و هست». اگر کلمۀ بدی به ذهنش رسید باید افکاری مانند ستودن مسیح و غیره را جایگزین آن کند.
همچنین به او گفتم که با ترسی که از آمدن این افکار داشته، در واقع آنها را دعوت می کرده است زیرا ترس از یک نوع ایمان برعکس سرچشمه می گیرد – ایمان به شیطان. زمانی که تلاش می کنی به چیزی فکر نکنی، به دلیل تلاش برای عدم فکر کردن به آن، بیشتر به آن فکر می کنی.
مثلاً، اگر به تو بگویم، «به دست راستت فکر نکن،» بلافاصله به آن فکر خواهی کرد در حالی که تلاش می کنی از حرف من اطاعت کنی. هر چه بیشتر تلاش کنی، بدتر می شود. تنها راه فرار از این فکر، فکر کردن به چیز دیگر است، مثلاً می توانی به کفشت فکر کنی. زمانی که ذهنت درگیر کفشهاست دیگر به دستت فکر نمی کنی.
من زن را تشویق کردم که نترسد، انجیل نیز همین فرمان را می دهد. و زمانی که فکری بر خلاف کلام خداوند به ذهنش رسید، باید کلام خداوند را جایگزین آن کند.
خوشحالم که او نصیجت من را گوش کرد، و با وجود حمله های دیگری که در زمان دعا به او شد، توانست بر مشکل خود فائق آید. او در جدال روحانیِ بر طبق انجیل پیروز شد.
جالب است که با تحقیق در چند کلیسا متوجه شدم که مشکل او بسیار رایج است. معمولاً نیمی از مسیحیانی که من بررسی کردم نشان می دهند که یکبار یا بیشتر، در زمان دعا افکار کفرآمیز به ذهنشان آمده است.
«مراقب آنچه که میشنوید باشید» (“Take Care What You Listen To”)
ما نمی توانیم شیطان و ارواح شیطانی را ازحمله به افکارمان متوقف کنیم، اما مجبور نیستیم که اجازه دهیم افکار آنها اقکار ما بشود. یعنی مجبور نیستیم که بر نظریه ها و پیشنهاد های شیطانی توجه بیش از حد داشته باشیم و مالک آنها شویم. چنانچه گفته می شود، «نمی توانید مانع پرواز پرندگان بر روی سرتان شوید، اما می توانید جلوی لانه ساختن آنها بر روی سرتان را بگیرید».
به علاوه، باید دقت کنیم که افکارمان را سوژۀ تاثیرات خدانشناسانه نکنیم، زمانی که اختیار با ماست. زمانی که ساعتی را در برابر تلویزیون می نشینیم، یا روزنامه می خوانیم، در واقع در معرض تاثیرات افکاری هستیم که ممکن است شیطانی باشند. مسیح درست پس از اینکه مَثَل دانه و خاک را بریمان گفت، به ما هشدار داد که، «در آنچه که میشنوید دقت کنید» (مرقس 24:4). مسیح آثار مخرب گوش دادن به دروغ و اجازه دادن به شیطانی برای دانه افشانی در قلب و فکرمان را می دانست. این دانه ها ممکن است در میان خارها رشد کنند و نهایتاً کلام خداوند را از زندگی ما جدا کنند (مرقس 7:4 و 18-19 را ببینید).
پطرُس در جدال روحانی (Peter on Spiritual Warfare)
پطرُس رسول جدال روحانی بر اساس انجیل را به خوبی درک کرده بود. او در هیچ کجای رساله هایش به مسیحیان آموزش نداده است که قدرت ها را از آسمان به زیر بکشند. بلکه به آنها یاد داد که در زندگی شخصی خود در برابر شیطان مقاومت کنند و به آنها گفت که دقیقاً چطور باید مقاومت کنند:
هوشیار و مواظب باشید، زیرا دشمن شما، ابلیس چون شیری غران به هر سو می گردد و در جستجوی کسی است که او را ببلعد. با قدرت ایمان در مقابل او بایستید، زیرا می دانید که برادران شما در تمام دنیا به همین زحمات دچار شده اند (اول پطرس 8:5-9).
ابتدا توجه کنید که پطرُس موضع ما را دفاعی نشان می دهد نه هجومی. شیطان کسی است که همیشه در اطراف پرسه می زند، نه ما! او به دنبال ماست؛ ما به دنبال او نیستیم. وظیفۀ ما نه حمله که دفاع و قاومت است.
دوم، توجه کنید که شیطان مانند شیر است و به دنبال کسی است تا او را ببلعد. اوچطور می تواند مسیحیان را ببلعد؟ آیا منظور پولس این بود که او واقعاً آنها را می بلعد و گوشتشان را می خورد؟ مسلماً خیر! تنها راه بلعیدن مسیحیان توسط شیطان فریب دادن آنها و ترغیب آنها برای باور کردن دروغ به منظور تخریب ایمانشان است.
سوم، توجه کنید که پطرُس به ما گفت که از طریق ایمانمان در مقابل شیطان مقاومت کنیم. جدال ما، جسمانی نیست و ما نمی توانیم با چرخاندن مشتمان در هوا با او بجنگیم. او به ما با دروغ حمله می کند و ما با حفظ ایمانمان بر کلام خداوند در برابر او ایستادگی می کنیم. این هم جدال روحانی بر اساس انجیل است.
مسیحیانی که پطرُس برایشان می نوشت از از شکنجۀ بدی رنج می بردند، و بنابراین وسوسه شده بودند که ایمان خود به مسیح را انکار کنند. شیطان اغلب با دروغ هایش و شک انداختن به دل ما، در زمانی به ما حمله می کند که گرفتار حوادث هستیم. و این زمانی است که باید ایمان خود را حفظ کنیم. «روز شیطان» که پولس از آن نوشت همین است، روزی که باید «زره کاملی را که خدا برای شما تهیه کرده است به تن کنید تا بتوانید در مقابل نیرنگ های ابلیس ایستادگی نمائید» (افسسیان 11:6، همراه با تاکید).
یعقوب در جدال روحانی (James on Spiritual Warfare)
یعقوب رسول هم در رسالۀ خود چیزهایی راجع به جدال روحانی گفت. آیا او به مسیحیان گفت که دعاهایشان نتیجۀ جنگ ها میان فرشتگان را مشخص می کند؟ خیر. آیا او به آنها گفت که ارواح زناکاری، سنگدلی و خطا را در شهرها نابود کنند؟ خیر. آیا به آنها گفت که تاریخ شهرها را مطالعه کنند تا بتوانند نوع ارواحی را که از ابتدا در آنجا بوده اند تعیین کنند؟ خیر.
یعقوب به جدال روحانی بر اساس کتاب مقدس ایمان داشت و به همین دلیل نوشت:
پس از خدا اطاعت کنید و در مقابل ابلیس مقاومت نمائید تا از شما بگریزد (یعقوب 7:4).
باز هم توجه کنید که موضع مسیحیان دفاعی است – ما قرار است دفاع کنیم نه حمله! یعقوب به ما قول می دهد که، زمانی که مقاومت کنیم، شیطان خواهد گریخت. شیطان دلیلی نمی بیند که مدام در اطراف یک مسیحی که دروغ های او را باور نمی کند، از پیشنهادهای او پیروی نمی کند و تسلیم وسوسه هایش نمی شود، بماند.
توجه کنید که یعقوب هم ابتدا از ما خواست که تسلیم خداوند باشیم و از او اطاعت کنیم. ما با اطاعت از کلامش از او اطاعت می کنیم. مقاومت ما در برابر شیطان نشان دهندۀ این است که ما از کلام خداوند اطاعت می کنیم.
یوحنا در جدال روحانی (John on Spiritual Warfare)
یوحنای رسول هم در رساله اش از جدال روحانی نوشت. آیا او به ما گفت که به مکانهای بلند برویم و سنگر شیطان را به زیر بکشیم؟ خیر. آیا به ما گفت که چگونه روح عصبانیت را از مسیحیانی که برخی مواقع عصبانی می شوند بیرون بکشیم؟ خیر.
یوحنا هم مانند پطرُس و یعقوب تنها به جدال روحانی بر طبق انجیل ایمان داشت و بنابراین تعلیم هایش هم همان تعلیم ها هستند:
ای عزیزان ، به هر نبوتی (الهامی) اعتماد نکنید، بلکه آنها را بیآزمائید تا ببینید که آیا در واقع از جانب خدا است یا نه، زیرا عدۀ زیادی هستند که به سرتاسر دنیا رفته به دروغ نبوت می کنند. چگونه می توان نبوتی را که از طرف روح خدا است تشخیص داد؟ هر که با هدایت روح اقرار کند که عیسی مسیح در جسم ظاهر شد از جانب خدا است و هر که منکر این حقیقت شود نه تنها از جانب خدا نیست، بلکه او دارای روح «دشمن مسیح» می باشد. شما شنیده اید که او می آید، در حالیکه هم اکنون در این جهان است. ای فرزندان من، شما به خدا تعلق دارید و بر کسانی که به دروغ نبوت می کنند غلبه یافته اید، زیرا روحی که در شماست از روحی که در این دنیا کار می کند قوی تر است. آنها متعلق به این دنیا هستند و در بارۀ امور دنیوی سخن می گویند و به این سبب دنیا به آنها گوش می دهد. اما، ما فرزندان خدا هستیم و هر کسی که خدا را می شناسد به ما گوش می دهد در حالی که کسی که به خدا تعلق ندارد، سخنان ما را قبول نمی کند. پس به این ترتیب ما می توانیم پیام حقیقت را که از جانب روح خدا است از پیام های نادرستی که از جانب ارواح دیگر است تمیز دهیم (اول یوحنا 1:4-6).
توجه کنید که مبحث کلی این آیات، دروغ های شیطان و حقیقت خداوند است. ما باید ارواح را آزمایش کنیم تا ببینیم که آیا از جانب خدا هستند یا نه و آزمون بر اساس حقیقت است. ارواح شیطانی قبول نخواهند کرد که مسیح در جسم ظاهر شد. آنها دروغگویند.
یوحنا همچنین به ما گفت که باید بر ارواح شیطانی غلبه کنیم، یعنی ما به عنوان شهروندان ملکوت روشنایی و نور دیگر تحت سلطۀ آنها نیستیم. فرد بزرگتر، مسیح، در درون ما زندگی می کند. مردمی که مسیح را در درون خود دارند نباید از شیطان بترسند.
او همچنین گفت که جهان به ارواح شیطانی گوش می دهد، که نشان می دهد آنها صحبت می کنند. می دانیم که صحبت های آنها قابل شنیدن نیست اما دروغ هایشان را در افکارمان می کارند.
ما به عنوان پیروان مسیح نباید به دروغ های ارواح شیطانی گوش بدهیم و یوحنا می گوید آنهایی که خدا را
می شناسند به ما گوش می دهند زیرا ما حقیقت را با خود داریم؛ ما کلام خداوند را داریم.
باز هم توجه کنید که روش شیطان این است که مردم را ترغیب می کند که دروغ هایش را باور کنند. اگر حقیقت را بدانیم و باور کنیم او نمی تواند ما را شکست بدهد. جدال روحانی بر اساس کتاب مقدس همین است.
ایمان همان کلیدِ لازم است (Faith is the Key)
دانستن کلام خداوند برای پیروز شدن در جدال روحانی کافی نیست. کلید آن ایمان راستین به کلام خداوند است. در مقاومت در برابر شیطان و بیرون راندن ارواح پلید هم این مساله صدق می کند. مثلاً باز هم مثالی را که قبلا بررسی کرده بودیم، نگاه کنید، «عیسی به دوازده حواری خود قدرت داد تا ارواح ناپاک را بیرون کنند» (متی 1:10). اما هفت فصل بعد آنها را در حالی می یابیم که نمی توانند شیطان را از بدن پسری صرعی بیرون کنند.8 مسیح زمانی که متوجه اشتباه آنها شد، متاسف شد:
مردم این زمانه چقدر بی ایمان و منحرف هستند! تا کی باید با شما باشم ؟ و تا به کی باید شمارا تحمل کنم؟ (متی 17:17، همراه با تاکید).
مسیح به خاطر بی ایمانیشان ناراحت شد. به علاوه، زمانی که حواریونش دربارۀ علت عدم تواناییشان در بیرون کردن شیطان از او سوال کردند، مسیح پاسخ داد، «چون ایمان شما کم است!» (متی 20:17). بنابراین می بینیم که قدرت آنها برای بیرون راندن شیطان بدون ایمان عمل نکرد.
موفقیت ما برای بیرون کردن ارواح پلید و مقاومت در برابر آنها بستگی به ایمانمان به کلام خدا دارد. اگر واقعاً به کلام او ایمان داشته باشیم بر اساس آن حرف می زنیم و عمل می کنیم. سگ ها بر کسانی پارس می کنند که از آنها فرار می کنند و در مورد شیطان هم همینطور است. اگر فرار کنید او بر شما پارس خواهد کرد. اما اگر محکم بر ایمان خود بایستید، شیطان از شما فرار خواهد کرد (یعقوب 7:4).
بدون شک کمبودِ ایمان رسولان مورد توجه همۀ شاهدان قرار گرفته بوده، زمانی که آنها تلاش کردند اما موفق نشدند که شیطان را از بدن آن پسر بیرون کنند. اگر شیطان همان نمایشی را که در مقابل مسیح داشت برای حواریون هم انجام داده باشد، یعنی پسر را پرتاب کرده (لوقا 42:9) و از دهانش کف بیرون آورده باشد (مرقس 20:9 را ببینید)، احتمال دارد که ایمانشان جای خود را به ترس داده باشد. شاید آنها با دیدن صحنه شُکه شده بودند.
اما کسی که ایمان دارد تحت تاثیر چیزی که می بیند قرار نمی گیرد و تنها عامل حرکتش خداوند است. «راهنمای ما در زندگی ایمان ماست ، نه آنچه می بینیم» (دوم قرنتیان 7:5، همراه با تاکید). خداوند هرگز دروغ نمی گوید (تیطس 2:1 را ببینید) و حتی اگر حوادث زندگیمان طبق گفته های خداوند پیش نرود، باید ایمان خود را حفظ کنیم.
توجه کنید که مسیح پسر را در چند ثانیه نجات داد. او با ایمانش این کار را کرد. او وقت خود را برای برپاییِ «جلسۀ رهایی» تلف نکرد. کسانی که به قدرت خدادادیشان ایمان دارند، نیازی ندارند که ساعتها وقت خود را برای بیرون کردن شیطان صرف کنند.
به علاوه، هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد مسیح بر شیطان فریاد کشید. آنهایی که ایمان دارند نیازی به فریاد کشیدن ندارند. مسیح حتی مکرراً به شیطان فرمان خروج نداد. یک فرمان کافی بود. دومین فرمان نشانۀ شک است.
خلاصه (In summary)
خادم شاگردساز، با مثال و کلام خود جدال روحانی را آموزش می دهد، بنابراین پیروان او قادرند که محکم در مقابل نقشه های شیطان ایستادگی کنند و در مسیر اطاعت از فرامین مسیح گام بردارند. او پیروان خود را به پیروی از روش های کنونی که روشهای غیر انجیلیِ جدال روحانی را رواج می دهند، ترغیب نمی کند. زیرا می داند کسانی که چنین روش هایی را دنبال می کند در واقع فریب شیطان را خورده اند، کسی که آنها با پیروزی ادعا می کنند که گرفتارش می کنند!
1 این موضوع در کتاب من به نام آزمایشهای خداوند، به طور مفصل تر مرود بحث قرار گرفته است. این کتاب در وب سایت ما به آدرسwww.shepherdserve.org و به انگلیسی موجود است.
2 تنها استثناء در این قانون مواردی است که افرادی تحت کنترل شیطانند و به هیچ عنوان نمی توانند خواست خود برای آزاد شدن را بیان کنند. در این گونه موارد، عطایای خاص روح القدس برای رهایی لازم است و این عطایا بر طبق ارادۀ روح عمل می کنند.
3 توصیف پولس از کافران در رومیان 18:1-32 هم این مفهوم را تایید می کند.
4 البته درست است که در نقاط جغرافیاییِ مختلف، افراد کمتر یا بیشتری در هر یک از این دو قلمرو قرار دارند.
5 آنهایی که معتقدند کسی که یک بارنجات یابد همیشه نجات یافته است، مسلما مخالف این نظر خواهند بود. به این افراد پیشنهاد می کنم که رومیان 22:11، اول قرنتیان 1:15-2، فلیپیان 18:3-19، کولسیان 21:1-23 و عبرانیان 12:3-14 را ببینید و به کلمۀ «اگر» هر جا که می بینید توجه ویژه داشته باشید.
6 «روح حسادت» در اعداد 14:5-30 و «روح غرور» در امثال 18:16، مثالهای خوبی هستند از کلمۀ روح که نوع خاصی از حالت ها و رفتارهای غالب را انتقال می دهند تا روح شیطانی واقعی. در اعداد 24:14 می خوانیم که کالیب «روحی دیگر» داشت که به وضوح به حالت رفتار خوب او اشاره دارد.
7 منظور این نیست که بچه ها به دلیل گناه والدینشان زیان نمی بینند، زیرا اغلب این اتفاق می افتد. اما رخ دادن چنین چیزی نشان دهندۀ این نیست که آنها به خاطر گناه والدینشان مجازات می شوند بلکه نشانۀ این است که مردم چقدر بد هستند که مرتکب گناهانی می شوند که بر فرزندانشان نیز تاثیر می گذارد. همچنین بر اساس کتاب مقدس روشن است که خداوند ممکن است از روی رحمت خود بر کسی داوری نکند و مجازات را برای یکی از فرزندانش که سزاوار آن است بگذارد. به همین شکل، او ممکن است داوری خود را بر نسلی گناهکار اعمال نکند و آن مجازات را برای نسل های بعدی که بیشتر سزاوارش هستند بگذارد (اِرميا 11:16-12 را ببینید). این مساله بسیار متفاوت است از مجازات کسی به خاطر گناه پدرو اجدادش.
8 باید هشیار باشیم و بدانیم که همۀ صرع ها به دلیل وجود روح شیطانی نیست.
601