شما شبان کلیسا هستید و می خواهید که کلیسایتان پیشرفت کند. این خواستۀ بسیار رایجی میان شبان ها است. اما چرا چنین خواسته ای دارید؟ دلیل صادقانۀ آن در قلبتان چیست؟
آیا می خواهید کلیسایتان پیشرفت کند تا شما احساس موفقیت کنید؟ آیا می خواهید مورد احترام و بانفوذ باشید؟ آیا می خواهید در برابر مردم دارای قدرت باشید؟ امید به کسب ثروت دارید؟ تمام اینها دلایل نادرستی برای خواستن رشد کلیسا است.
اگر می خواهید کلیسایتان پیشرفت کند تا جانهای بسیاری توسط روح القدس دگرگون شوند و خداوند ستایش شود، دلیل خوبی برای خواستۀ خود دارید.
غیرممکن است که بتوانیم خود را گول بزنیم و فکر کنیم که انگیزه هایمان خالصانه اند در حالی که در واقع خودخواهانه اند.
چطور می توانیم انگیزۀ حقیقی خود را بشناسیم؟ چطور می توانیم بدانیم که آیا واقعاً می خواهیم ملکوت خدا را بسازیم یا ملکوت خود را؟
یک راه این است که بر واکنش های درونی خود نسبت به موفقیت شبان های دیگر به دقت توجه کنیم. اگر فکر می کنیم که انگیزه هایمان خالص هستند، اگر تصور می کنیم که صادقانه ملکوت خداوند را و رشد کلیسای او را می خواهیم، اما زمانی که پیشرفت کلیساهای دیگر را می بینیم، کمی رشک و حسد در دل خود احساس می کنیم، معلوم می شود که انگیزه هایمان خالص نیستند. مشخص می شود که آنچنان هم به رشد این کلیسا علاقمند نیستیم، بلکه تنها به فکر پیشرفت کلیسای خود هستیم. چرا اینگونه است؟ زیرا انگیزه هایمان حداقل اندکی خودخواهانه هستند.
همچنین می توانیم با دقت انگیزه های خود را تشخیص دهیم، در واکنش درونیمان زمانی که می شنویم کلیسائی در منطقۀ ما آغاز به کار می کند. اگر احساس تهدید کنیم، این علامت این است که ما بیشتر نگران ملکوت خود و نه ملکوت خداوند هستیم.
حتی شبان های کلیساهای بزرگ و در حال رشد هم می توانند به همین وسیله انگیزۀ خود را امتحان کنند. چنین شبان هائی می توانند سؤالهای دیگری نیز از خود بپرسند، مثلاً «آیا هرگز راجع به ایجاد کلیساهای جدید با مرخص کردن و آزاد گذاشتن برخی از رهبران کلیدی و تعدادی از عبادت کنندگان کلیسایم که منجر به کوچک شدن آن می شود، فکر میکنم؟» شبانی که در مقابل چنین ایده ای مقاومت می کند احتمالاً کلیسایش را برای جلال و شکوه خود می سازد. (از سوئی دیگر شبان کلیسای بزرگ می تواند کلیساهای جدید را هم برای شکوه خود ایجاد کند، بدینگونه که می تواند تعداد کلیساهائی را که تأسیس کرده، به رخ دیگران بکشد.) سؤال دیگری که می تواند از خود بپرسد این است که، «آیا با شبان های کلیساهای کوچک تر ارتباط دارم یا از آنها فاصله گرفته ام و خود را برتر از آنها می بینم؟» و یا، «آیا می توانم دوازده تا بیست نفر را در کلیسای خانگی شبانی کنم یا دور از شأن من است که چنین کاری کنم؟» 1
نهضت رشد کلیسا (The Church Growth Movement)
در کتاب فروشی های مسیحی سراسر آمریکا و کانادا، اغلب قفسه ها پر از کتاب هائی در بارۀ رشد مسیحیت است. این کتاب ها و مفاهیمی که در آنهاست در اطراف جهان گسترش یافته است. شبان ها بسیار مشتاق هستند که بدانند چطور تعداد افرادی که به کلیسایشان می آیند را افزایش دهند، و اغلب توصیه های شبانان کلیساهای غول پیکر را که به دلیل اندازۀ کلیسایشان و تعداد نفراتی که روزهای یکشنبه درآنها حضور می یابند موفق به نظر می آیند، سریع عمل می کنند.
آنهائی که کمی فهمیده تر هستند تشخیص می دهند که حضور مردم و وسعت بنا لزوماً دلیل کیفیت شاگردسازی نیست. برخی از کلیساهای آمریکائی به دلیل به کار گیری روش هائی که بر طبق حقایق موجود در انجیل نیستند پیشرفت کرده اند. من با شبان های سراسر دنیا صحبت کرده ام و آنها شوکه میشوند زمانی که متوجه میشنوند که برای مثال بسیاری از شبان های آمریکائی اعتقاد دارند زمانی که شخص رستگار شد دیگر هیچ وقت رستگاری خود را از دست نخواهد داد، حال به هر چه می خواهد اعتقاد داشته باشد یا هر طور که میخواهد زندگی کند. به همین ترتیب بسیاری ازشبان های آمریکائی پیامی سست و نادرست را بیان می دارند بدین مضمون که مردم بدون تقدس هم می توانند به بهشت وارد شوند. تعداد بیشتری هم انجیل اشتباهِ کامیابی را موعظه می کنند. آنها حرص و طمع مردمی را که دینشان وسیله ای برای افزودن ثروت است تحریک میکنند تا درروی زمین در رفاه باشند. اینها شبانهائی هستند که نباید از شیوه هایشان برا ی رشد کلیسا تقلید کرد.
من به سهم خود کتاب هائی در بارۀ رشد کلیساها خوانده ام و احساسات متضادی دربارۀ آنها دارم. بسیاری شامل شیوه ها و توصیه هائی هستند که تا حدی بر اساس انجیل هستند و ارزش خواندن دارند. اگرچه تقریباً همه شان بیشتر از اینکه بر اساس مدل انجیلی کلیسا باشند، بر اساس مدل هزار و هفتصد سالۀ کلیساهای رسمی هستند. در نتیجه، تمرکز آنها بر ساخت پیکر مسیح از طریق زیاد کردن شاگردان و شاگردسازان نیست، بلکه در پی ایجاد مؤسسات گردهمائی جداگانه هستند که همیشه ساختمان های بزرگ، کارمندان متخصص و برنامه های ویژه لازم دارند. ساختاری که بیشتر شبیه به شرکتهای تجاری است تا یک خانواده.
به نظر می رسد که برخی از شیوه های امروزی رشد کلیسا به ما اینگونه القاء می کنند که تنها به خاطر افزایش تعداد نفرات، کلیساها باید برای مردمی که نمی خواهند از مسیح پیروی کنند، جذاب باشند. آنها تنها موعظه های کوتاه و مثبت، پرستش بی معنی، فعالیت های بسیار و عدم اشاره به پول و غیره را پیشنهاد می کنند. اینها هیچ کدام منجر به ایجاد شاگردانی که از خود می گذرند و تمام فرامین مسیح را اطاعت می کنند، نمی شود. بلکه منجر به ایجاد کسانی می شود که ادعای مسیحیت دارند، متمایز از دنیا نیستند و در جاده ای پهناور به سوی دوزخ در حرکتند. این روش خداوند برای غلبه بر دنیا نیست، بلکه روش شیطان برای پیروز شدن بر کلیسا است. این «رشد کلیسا» نیست بلکه «رشد دنیا» است.
مدل محتاط نسبت به جویندگان
(The Seeker-Sensitive Model)
معروف ترین شیوۀ آمریکائی رشد کلیسا منسوب به مدل «محتاط نسبت به جویندگان» است. در این روش خدمات صبحهای یکشنبه طوری طراحی می شوند که (1) مسیحیان برای دعوت افراد نجات نایافته احساس راحتی کنند، و (2) افراد نجات نایافته پیغام انجیل را به صورتی که اهانت آمیز نباشد بشنوند و بتوانند آن را بفهمند و با آن ارتباط برقرار کنند. برنامه های میان هفته و گروههای کوچک، مخصوص شاگردسازی مؤمنان است.
بدین وسیله، برخی از کلیساها رشد یافته اند. میان کلیساهای رسمی آمریکائی، این روش می تواند بیشترین پتانسیل را برای بشارت و شاگرد کردن مردم داشته باشد، به شرطی که همه به گروههای کوچک پیوسته باشند (که اغلب نپیوسته اند) و د رآنها پیرو مسیح شوند، و به شرطی که پیغام انجیل به طور سازشگرایانه تغییر نیفتاده باشد (که اغلب تغییر یافته چراکه هدف این است که تند و تلخ سخن گفته نشود، در حالی که پیام حقیقی انجیل برای غرور بشر تلخ است). حداقل کلیساهائی که در برابر جویندگان محتاط هستند، روش هائی اجرا کرده اند که به افراد نجات نایافته برسند، چیزی که بیشتر کلیساهای رسمی ندارند.
اما مدل آمریکائی که در برابر جویندگان محتاطانه عمل می کند، چگونه با مدل انجیلی رشد کلیسا مقایسه می شود؟
در کتاب اعمال رسولان، رسولان فراخوانده شده از جانب خدا و مبشّران پیام انجیل را به طور عمومی و خانه به خانه همراه با نشانه ها و اعجازهائی که توجه غیر معتقدان را جلب می کرد اعلان کردند. آنهائی که توبه کردند و به مسیح ایمان آوردند خود را وقف تعالیم رسولان کردند، و به تدریج یکدیگر را در خانه هائی که کلام خدا در آنها تعلیم داده می شد ملاقات می کردند، موهبت های الهی را به کارمی بردند، شام خداوند را برگزار می کردند، باهم دعا می کردند و غیره. همۀ اینها تحت رهبری مشایخ/ شبان ها/ اسقف ها انجام می شد. معلمان و انبیاء خوانده شده از جانب خداوند در میان کلیساها رفت و آمد می کردند. همه پیام انجیل را با دوستان و همسایگانش در میان می گذاشتند. هیچ ساختمانی ساخته نمی شد که جریان رشد کلیسا را کُند کند و پادشاهی خداوند را از منابع گسترش پیغام انجیل و ایجاد شاگرد برای مسیح محروم کند. رهبران به جای اینکه به سمینارها و مدارس انجیل فرستاده شوند، به سرعت در حین کارتعلیم داده می شدند. همۀ اینها منجر به رشد سریع کلیسا در طول یک دورۀ محدود می شد، تا زمانی که در آن منطقه با همۀ مشتاقان ارتباط برقرار می شد.
در مقایسه، مدل عملکرد محتاط در برابر مشتاقان فاقد نشانه و اعجاز است، بنابراین فاقد ابزار الهی تبلیغ، جاذبه و اعتقاد راسخ است. این مدل به شدت به ابزار طبیعی بازاریابی و تبلیغ برای جذب مردم و به ساختمانی که در آن می توانند پیام را بشنوند، وابسته است. مهارت های سخنرانی واعظ و قدرت اقناعگری او ابزار اصلی او برای متقاعد کردن مردم است. این مدل چقدر با مدل پولس تفاوت دارد، او نوشت، «کلام و پیام من چیزی از سخنان اقناعگر حکمت در خود نداشت؛ بلکه برهان روح و قدرت بود، از آن روی که ایمان شما نه بر حکمت آدمیان که بر قدرت خدا استور باشد (اول قرنتیان 4:2-5).
تفاوت های بیشتر (More Differences)
مدل عملکرد محتاطانه در برابر مشتاقان، به طور کلی فاقد رسولان و مبشران است، زیرا شخصیت اصلی شبان است. آیا حذف کردن رسالت و بشارت از رسولان و مبشران، و دادن این مسؤولیتها به شبانان کمک به رشد کلیسا ها می کند؟2
شبانی که نسبت به مشتاقان عملکردی محتاطانه دارد هفته ای یکبار در تشریفات مذهبی یکشنبه ها که مسیحیان به آوردن افراد نجات نایافته تشویق می شوند، موعظه می کند. بنابراین اگر بخواهیم کلی صحبت کنیم، انجیل تنها یکبار در هفته، توسط دوستان نجات نایافتۀ اعضای کلیسا شنیده می شود. این انسانهای رستگار نشده باید خواهان آمدن به کلیسا باشند و می بایست توسط اعضای کلیسا دعوت شوند، و اعضا باید مشتاق باشند که آنها را دعوت کنند. در مدل انجیلی، رسولان و مبشران مدام، انجیل را در محلهای عمومی و در خلوت اعلام می کردند، و همۀ مؤمنان مژدۀ انجیل را با دوستان و همسایگانشان درمیان می گذاشتند. از طریق کدام یک از این دو بیشتر مردم نجات نایافته پیغام انجیل را می شنوند؟
مدل عملکرد محتاطانه در برابر مشتاقان، ساختمانی قابل قبول نیاز دارد که ایمانداران از دعوت دوستان نجات نایافته خود احساس شرمندگی نکنند و دوستان آنها هم شرمنده از آمدن به آن نباشند. برای چنین کاری همیشه مبلغ قابل توجهی پول لازم است. پیش از «گسترش» پیام انجیل باید بنایی قابل قبول فراهم یا ساخته شود. در آمریکا ساختمان باید در محل خوبی، معمولاً در حومۀ مرفه نشین شهر، باشد. بر خلاف آن، مدل مطابق انجیل ساختمان یا موقعیت خاص و پول را ضروری نمی داند. گسترش پیام انجیل به تعداد نفراتی که به ساختمان هائی خاص در روزهای یکشنبه می آیند بستگی ندارد.
باز هم تفاوتهای بیشتری وجود دارد (Still More Differences)
زمانی که کلیساهائی را که در برابر مشتاقان شنیدن انجیل محتاطانه عمل می کنند با مدل انجیل مقایسه می کنیم، باز هم تفاوت های بیشتری می بینیم.
رسولان و مبشران در کتاب اعمال رسولان، مردم را به سوی توبه، ایمان به عیسای خداوند و بلافاصله بعد از آن غسل تعمید، دعوت می کردند. انتظار می رفت که مردم در گرویدن به مسیحیت با انجام شرایطی که مسیح برای شاگردی خود گذارده بود، شاگردان عیسی مسیح شوند. این شرایط در لوقا 26:14-33 و یوحنا 31:8-32 نام برده شده اند. آنها بلافاصله عاشق مسیح شدند، مطابق با کلام او زیستند، صلیب هایشان را بر دوش گرفتند، از هر آنچه داشتند دل کندند، و خود را سرپرست دارائی که خداوند به آنها سپرده بود دانستند.
انجیلی که در کلیساهائی که روشی محتاطانه دارند اعلام می شود متفاوت است. به گناهکاران گفته می شود که چقدر خداوند آنها را دوست دارد، چطور می تواند نیازهائی را که احساس می کنند برآورده سازد، و چگونه می توانند با «قبول مسیح به عنوان نجات دهنده» رستگار شوند. بعد از اینکه «دعای رستگاری» کوتاهی را می کنند و بدون اینکه با آنها دربارۀ قیمت شاگردی مسیح صحبت شود، اغلب مطمئن هستند که حقیقتاً نجات یافته اند. از آنها خواسته میشود تا به کلاسی بپیوندند و رشد خود را در مسیحیت آغاز کنند. اگر آنها به چنین گروهی بپیوندند (بسیاری از آنها به کلیسا باز نمی گردند)، اغلب دورۀ یادگیری منظمی را خواهند گذراند که بیشتر دربارۀ عقاید کلیسا است تا دربارۀ اینکه چطور مطیع فرامین مسیح باشند. اوج این برنامۀ «شاگردی» زمانی است که شخص معتقد سرانجام شروع می کند تا ده یک درآمد خود را به کلیسا بدهد (که در اصل برای رهن و حقوقهای مخالف انجیل پرداخت می شود، که در اصل نظارت مالی بسیار بدی است، حمایت مالی از چیزهائی که بیشترشان فرمان خداوند نیست و عدم تأمین چیزهائی که خدا حمایت از آنها را سفارش کرده است). زمانی که شروع می کند به اجرای نقشی حمایتی در کلیسای رسمی، که هیچ گاه در کتاب مقدس ذکر نشده است، باور می کند که «خدمت مذهبی خود را یافته» است.
اگر دولت شما نگران از اینکه به اندازۀ کافی داوطلب برای پیوستن به ارتش ندارد تصمیم بگیرد که روش برخورد محتاطانه را اتخاذ کند، چه رخ خواهد داد؟ تصور کنید آنها به سربازان احتمالی قول بدهند که اگر به ارتش بپیوندند، هیچ انتظاری از آنها نخواهند داشت – حقوق آنها، هدیه ای برایشان خواهد بود، بدون اینکه زحمتی بکشند و استحقاق آن را داشته باشند. می توانند هر زمانی که بخواهند از خواب بیدار شوند. فقط تمریناتی را که دلخواهشان بود انجام دهند، و اگر نخواستند می توانند تلویزیون تماشا کنند. اگر جنگ شد، می توانند انتخاب کنند که اگر دوست دارند در جنگ شرکت کنند یا به کنار دریا بروند. نتیجه چه خواهد بود؟
شکی نیست که تعداد زیادی به ارتش می پیوندند! اما ارتش دیگر ارتش نیست و برای هدفی که دارد مناسب نخواهد بود. در مورد کلیساهائی که چنین رویه ای دارند نیز چنین خواهد بود. کاستن از معیارها حضور مردم در کلیساها را در روزهای یکشنبه افزایش می دهد اما شاگردی و اطاعت را فاسد می کند. چنین کلیساهائی که تلاش می کنند یکشنبه ها «انجیل را بشارت دهند» و «شاگردی» را در برنامه های میان هفته انجام دهند، می دانند که اگر در این برنامه ها به مردم بگویند که تنها شاگردان مسیح به بهشت می روند، دچار مشکل خواهند شد. زیرا مردم احساس می کنند که در روزهای یکشنبه به آنها دروغ گفته شده است. بنابراین، این کلیساها می بایست مردم را در برنامه های میان هفته هم فریب دهند، یعنی به جای اینکه لزوم اطاعت و شاگردی را برای مردمی که در طریق بهشت هستند اعلام کنند، آن را اختیاری عنوان می کنند.3
مسلماً متوجه هستم که برخی از کلیساهای رسمی جنبه هائی از مدل بر اساس انجیل را در برنامه هایشان جای می دهند، کاری که بقیه انجام نمی دهند. با این حال مدلی که بر اساس انجیل است مؤثرترین راه برای زیاد کردن شاگردان و افراد شاگردساز است.
چرا امروز مدل انجیل پیروی نمی شود؟ فهرست بهانه ها بی پایان به نظر می رسند، اما در تحلیل نهائی، دلیل عدم پیروی از مدل بر اساس انجیل، سُنت، بی اعتقادی و نافرمانی است. بسیاری می گویند انجام مدل انجیل در دنیای امروز غیر ممکن است. اما حقیقت این است که امروز همین مدل در مکان های بسیاری از جهان دنبال می شود. به عنوان مثال پیشرفت بسیار زیاد کلیساها در چین در طول نیم قرن گذشته، به این دلیل است که معتقدان مدل انجیل را دنبال می کنند. آیا خداوند در چین متفاوت از جاهای دیگر است؟
همۀ این مطالب عنوان شد که شبان های غیر آمریکائی از روش های رشد کلیساهای آمریکائی که در تمام جهان در حال ترویج است، آگاه باشند. اگر آنها مدل مطابق انجیل را برای پیشرفت کلیساها اتخاذ کنند، در انجام هدف عیسی مسیح که همان شاگرد آفرینی برای اوست، بسیار موفق تر خواهند بود.
عواقب (The Aftermath)
بررسی هائی که انجام داده ام نشان میدهند که بسیاری از تعالیم رشد کلیسا به روش امروزی برای شبان های عادی سراسر دنیا ملموس نیستند. جمعیت کثیری از شبان ها گله هائی کمتر از صد نفر را شبانی می کنند. بسیاری از این شبان ها بعد ازاینکه روش های رشد کلیسا را امتحان می کنند و نتیجه نمی گیرند یا بدون اینکه تقصیری داشته باشند نتیجه ای معکوس می گیرند، دلسرد می شوند. بندرت کسی اقرار میکند که عواملی وجود دارند که خارج از محدودۀ شبان هستند و قادرند رشد کلیسایشان را محدود کنند. بیائید برخی از آنها را باهم بررسی کنیم.
درابتدا و بیش از هر چیز دیگری، رشد کلیسا به جمعیت منطقه بستگی دارد. واضح است که بسیاری از کلیساهای رسمی بزرگ در شهرهای عمده هستند. آنها اغلب میلیون ها نفر دارند که از میانشان اعضای کلیسا را جذب می کنند. اگر تعداد نفرات دلیلی بر موفقیت باشد، پس کلیسا را نه به وسیلۀ اندازه اش بلکه به وسیلۀ نسبت جمعیت منطقه باید ارزیابی کرد. بر این اساس، برخی از کلیساهای ده نفره بسیار موفق تر از کلیساهای ده هزار نفره هستند. کلیسای ده نفره ای که در روستائی با جمعیت پنجاه نفر قرار دارد موفق تر از کلیسای ده هزار نفره ای است که در شهری با پنج میلیون نفر واقع شده است. ( ولی هیچ گاه از شبان های کلیساهای ده نفره در همایش های مربوط به رشد کلیسا درخواست سخنرانی و صحبت نمی شود.)
دومین عامل محدود کنندۀ رشد کلیسا
(A Second Limiting Factor to Church Growth)
مسئلۀ دوم، رشد کلیسا به میزان اشباع مردم پذیرا توسط همۀ کلیساهای یک منطقه بستگی دارد. در هر زمانی تعداد زیادی از مردم هستند که درِ قلب هایشان برای پذیرفتن بشارت باز است. زمانی که همۀ انسانهای پذیرا در یک منطقه به کلیسائی بپیوندند، دیگر آن کلیسا رشد نخواهد کرد، مگر اینکه مردمی که عضو کلیسائی بوده اند به کلیسای دیگری بپیوندند (به همین شکل بسیاری از کلیساهای بزرگ به بهای کلیساهای دیگر منطقه شان رشد کرده اند).
البته، هر مسیحی کنونی زمانی پذیرای بشارت نبود اما تحت تأثیر روح القدس پذیرا شد. بنابراین، احتمال اینکه مردمی که اکنون پذیرا نیستند، روزی تغییر کنند بسیار زیاد است. زمانی که پذیرا شوند، کلیساها رشد می کنند. چیزی را که ما «بیداری» نامیده ایم، زمانی رخ می دهد که افراد ناپذیرا ناگهان پذیرنده می شوند. گرچه، نباید فراموش کنیم که حتی اگر یک نفر پذیرای بشارت شود، آن هم بیداری اما در مقیاسی کوچکتر است. هر بیداری بزرگی با پذیرا شدن یک نفر آغاز می شود. پس ای شبان، روز آغازهای کوچک را دست کم نگیر.
مسیح حواریون خود را فرستاد تا انجیل را در شهرهائی که می دانست ممکن است پذیرا نباشند و هیچ کس توبه نمی کند، اعلام دارند (لوقا 5:9 را ببینید). با این وجود مسیح آنها را فرستاد تا انجیل را اعلام کنند. آیا آنها ناموفق بودند؟ خیر، حتی با وجود اینکه هیچ نو ایمانی نداشتند و(هیچ پیشرفتی در کلیسا حاصل نشد) آنها موفق بودند، زیرا آنها فرمان مسیح را اطاعت کردند.
همچنین، مسیح هنوز هم شبان هائی را به روستاها، شهرها و حومه هائی که می داند تنها درصد کمی از مردم پذیرای بشارت خواهند بود می فرستد. شبانهائی که صادقانه خدمتگزار گروه کوچک عبادت کنندگان کلیسایشان هستند، در نظر خداوند موفق هستند، حتی اگر در نظر کارشناسان رشد کلیسا شکست خورده باشند.
همۀ شبان ها در هر منطقه ای باید توسط این حقیقت مورد تشویق قرار بگیرند که خداوند به خاطر رحمت بی کرانی که دارد، و در پاسخ به شفاعت مردمش، کمک می کند که مردم نا پذیرا، پذیرا شوند. او تلاش می کند تا به وسیلۀ وجدان آنها، خلقت خود، شرایط، قضاوتهای در این دنیا، شهادت زندۀ کلیسا، بشارت کلام او، و الزام روح القدس بر انسانهای نجات نایافته اثر بگذارد. پس ای شبان امید داشته باش. به اطاعت از مسیح، دعا و موعظه ادامه بده. قبل از هر بیداری بزرگ نیاز برای بیداری وجود دارد. و همیشه کسی هست که رؤیا برای بیداری دارد. به این رؤیا ادامه دهید.
سومین عامل محدود کنندۀ رشد کلیسا
(A Third Limiting Factor to Church Growth)
عامل سومی که در رشد کلیساها مؤثر است، توانائی شبان است. اکثر شبان ها مهارت های لازم برای نظارت بر تعداد زیاد حاضران در کلیسا را ندارند، و این تقصیر خودشان نیست. دلیل این است که آنها از لحاظ اجرائی و سازمانی با استعداد نیستند و یا از مهارت های وعظ و تعلیم که برای جمعیت بزرگ عبادت کنندگان لازم است، برخوردار نیستند. واضح است که چنین شبان هائی از جانب خدا برای شبانی جمعیتی بزرگ فراخوانده نشده اند، و اشتباه می کنند اگر تلاش کنند که چیزی بیش از کلیسای رسمی متوسط یا کلیسای خانگی را شبانی کنند.
اخیراً کتابی معروف در مورد موضوع رهبری خواندم که نوشتۀ شبان ارشد یکی از بزرگترین کلیساها است. همان طور که صفحات پر از توصیه ها برای شبان های امروزی را می خواندم، مدام فکر می کردم که: «نویسنده به ما نمی گوید که چطور می توان شبان بود– بلکه می گوید چطور می توان رئیس کل شرکت بزرگ بود.» شبان ارشد یک کلیسای غول پیکر آمریکا چارۀ دیگری ندارد. او به کارکنان زیادی نیاز دارد، و ادارۀ این کارکنان کاری تمام وقت است. نویسندۀ کتابی که من خواندم برای ریاست کل شرکتی بزرگ بسیار ماهر است. (در واقع، او در کتابش نقل قول های بسیاری از مدیران تجاری دارد و توصیه آنها را برای هدایت شبان ها به کار گرفته است.) اما اکثر خوانندگان او، یا شاید همه، مهارت های رهبری و مدیریت او را ندارند.
در همین کتاب، نویسنده رُک و راست، شرح می دهد که زمانی که جمعیت بزرگ عبادت کنندگان کلیسایش را گرد آوری می کرد، چطور دفعات زیادی اشتباهات تقریباً مخرب مرتکب شده بود، اشتباهاتی که می توانست به قیمت خانواده یا آیندۀ خدمت مذهبی او تمام شود. با لطف خدا، خطر را پشت سر گذاشته بود. تجربیات او مرا به یاد نمونه های زیادی انداخت. مثلاً زمانی که شبان های رسمی دیگر برای موفقیتهای مشابه تلاش می کنند و همان اشتباهات را مرتکب می شوند و در نتیجه از شکست مطلق رنج می بینند. برخی خود را وقف کلیسایشان می کنند، بچه هایشان را از دست می دهند و زندگی مشترکشان رو به ویرانی می رود. برخی دچار مرض روانی میشوند یا از خستگی و افسردگی دائمی رنج می برند. سایرین چنان از شبانی منزجر میشوند که نهایتاً تمام خدمات مذهبی خود را کنار می گذارند. بسیاری دیگر بزور خود را شناور نگاه میدارند، در حالی که روزهایشان را در ناامیدی بسر میبرند و دائماً در این فکر هستند که آیا فداکاریهای فوق بشری آنها با ارزش است.
همانطوری که این کتاب را می خواندم، به مرور حکمت کلیسای اولیه در ذهن من قوت می یافت. کلیسائی که چیزی شبیه به کلیساهای امروزی نداشت، و هیچ شبانی مسئول گله ای بزرگتر از حدود بیست و پنج نفر نبود. همان طور که در فصل قبل هم عنوان کردم، بسیاری از شبان ها که تصور می کنند جمعیت عبادت کنندگان کلیسایشان خیلی کوچک است می بایست دوباره خدمت خود را در پرتوِ کتاب مقدس بررسی کنند. اگر آنها پنجاه نفر دارند، کلیسایشان بسیار بزرگ است. اگر رهبران توانا میانشان هست باید با دعا به تقسیم شدن به سه کلیسای خانگی فکر کنند و با هدف شاگرد آفرینی و بنیان نهادن ملکوت خداوند، ساختمان را بفروشند.
اگر این بیش از حد افراطی به نظر می رسد، حداقل می توانند رهبران آینده را برای شاگردی مسیح تعلیم دهند، یا گروههای کوچکی تشکیل بدهند، و یا اگر قبلاً تعدادی گروه کوچک تشکیل داده اند، برخی را آزاد بگذارند تا کلیساهای خانگی مستقلی را تشکیل دهند و ببینند چه رخ خواهد داد.
روش های امروزی دیگری برای رشد کلیسا
(Other Modern Church-Growth Techniques)
در کنار مدل برخورد محتاطانه در برابر جویندگان، روش های دیگری نیز وجود دارند که امروزه به عنوان شرط لازم برای رشد کلیسا متداول شده اند. بسیاری از این روش ها بر اساس انجیل نیستند و در زمرۀ «نبرد روحانی» قرار می گیرند. این روشها تحت عناوینی مانند «ویران کردن قلعه ها»، «دعای جنگی» و «طرح ریزی مذهبی» تبلیغ می شوند.
برخی از این روش ها را در فصل مربوط به نبرد روحانی بررسی خواهیم کرد. اگرچه، متعجب خواهیم شد از اینکه چرا شیوه هائی که برای رسولان کاملاً ناشناخته بود، امروز برای رشد کلیساها ضروری در نظر گرفته می شود.
بسیاری از ابزارهای جدید رشد کلیسا حاصل تجربیات شبان هائی است که می گویند، « من چنین و چنان کردم، و کلیسای من پیشرفت داشت. پس اگر شما هم چنین کنید، کلیسای شما هم رشد خواهد کرد.» اگرچه حقیقت این است که هیچ ارتباطی میان رشد کلیسایشان و کارهائی که انجام دادهاند وجود نداشته است، اما آنها اینطور تصور کرده اند. این مسئله بارها زمانی که شبان های دیگر همان تعالیم عجیب و غریب را دنبال کرده اند، همان کارها را تکرار کرده اند، اما کلیسایشان اصلاً رشدی نداشته است، ثابت شده است.
ممکن است از شبان کلیسائی که رشد کرده است شنیده باشید که می گوید، «زمانی که بر علیه ارواح پلید شهرمان پرخاش کردیم بیداری روحانی در کلیسایمان رواج یافت. پس شما هم اگر می خواهید بیداری به کلیسایتان بیاید همین کار را بکنید.»
اما چرا در طول دوهزار سال تاریخ کلیسا بیداریهای فوق العاده ای در اقصی نقاط جهان رخ داده بدون اینکه کسی بر ارواح پلید شهرها پرخاش کند؟ این نشان می دهد که شبان به اشتباه تصور می کرده است که بیداری حاصل فریاد زدن او بر ضد ارواح پلید بوده است. احتمالاً مردم شهر او پذیرای کلام خدا بودند. این شاید به دلیل دعای متحد کلیسا بوده، و اینکه این شبان زمانی که آنها پذیرا شدند، آنجا بوده و انجیل را موعظه کرده است. اغلب رشد کلیسا نتیجۀ این است که در زمان مناسب در جائی مناسب باشیم. (این روح القدس است که به ما کمک می کند تا در مکان و زمان مناسب باشیم.)
اگر پرخاش و فریاد بر ارواح پلید، بیداری به کلیسای یک شبان می آورد، چرا معمولاً بعد از مدتی، روند آن کُند و متوقف می شود؟ اگرنهیب دادن ارواح پلید تنها کلید بیداری است، پس می توانیم اینگونه استدلال کنیم که اگر به پرخاشمان ادامه دهیم همه در شهر به مسیح خواهند پیوست. اما این کار را نمی کنند.
اگر اندکی فکر کنیم، حقیقت کاملاً آشکار است. تنها ابزار رشد کلیسا بر اساس انجیل، دعا، موعظه، تعلیم، شاگرد سازی، یاری روح القدس، و غیره است. ولی حتی این ابزار انجیلی هم رشد کلیسا را تضمین نمی کنند، زیرا خداوند انسانها را موجوداتی دارای اختیار آفریده است، آنها می توانند توبه بکنند یا نکنند. میتوان گفت که حتی مسیح هم برخی مواقع در رشد کلیساها موفق نبود، زیرا برخی از شهرهائی که به دیدارشان رفته بود توبه نکردند.
تمام اینها برای گفتن این نکته است که ما تنها باید ابزار مطابق با انجیل را برای ایجاد کلیساها به کار ببریم. به کار بردن هر چیز دیگری، وقت تلف کردن است. آنها اعمالی هستند که از چوب، علف و کاه تشکیل شده اند و روزی خواهند سوخت و بی پاداش خواهند ماند (اول قرنتیان 12:3-15).
نهایتاً هدف نباید تنها رشد تعداد باشد، بلکه هدف اصلی ایجاد شاگرد برای مسیح است. اگر همچنان که شاگرد سازی می کنید کلیسا هم رشد کند، خداوند را ستایش کنید!
1 در اینجا مزیتی دیگر از مدل کلیسای خانگی را می بینیم– شبان ها تلاش نمی کنند که به دلایل نادرست جمعیت عبادت کنندگان زیادی داشته باشند، زیرا تعداد افرادی که حضور می یابند محدود به اندازۀ خانه است.
2 این بیشتر دلیل این است که امروز تعداد بسیاری مبشر، معلم، نبی و حتی رسول در کلیساها شبانی می کنند. به خیلی از خدمت های خدادادی جایگاه مناسب یا فضایی در ساختار کلیساهای رسمی داده نشده است، و خادمان غیر شبان از ناچاری شبان می شوند، در حالی که کلیسا را از نعمت بزرگتری که می تواند برای عدۀ بیشتری از مؤمنان در یک محیط مطابق انجیل داشته باشند، محروم می کنند. به نظر می رسد هر کسی می خواهد بدون توجه به دعوت حقیقی خود پادشاهی خود را به شکل کلیسائی رسمی ایجاد کند. زیرا شبان ها نسبت به ده یک «مردم شان» حق دارند و بیشتر آن صرف ساخت و نگهداری بناها می شود، خادمان غیر شبان به شبانی کردن در کلیساها متوسل می شوند تا بتوانند از لحاظ مالی امکان خدمت های مذهبی را که بر عهده شان است انجام دهند.
3 به یاد داشته باشید که شرط هائی که مسیح در لوقا 26:14-33 برای شاگردی خود بر شمرد، خطاب به مردمی که قبلاً ایمان آورده بودند نبود، گویا که او مرحلۀ دوم سفری روحانی را به آنها پیشنهاد می دهد. بلکه او با جمعی کثیر سخن می گفت. شاگردی او اولین و تنها گامی بود که مسیح عنوان کرد، که البته این مرحله چیزی از مرحلۀ رستگاری کم ندارد. این درست بر خلاف تعالیم کلیساهائی که در برابر مشتاقان محتاطانه برخورد می کنند، است.