فصل بیست و چهارم (Chapter Twenty-Four)

رو در رو شدن، بخشش و آشتی (Confrontation, Forgiveness and Reconciliation)

زمانی که موعظۀ سر کوه مسیح را در چند فصل قبل بررسی کردیم، یاد گرفتیم که چقدر بخشیدن کسانی که علیه ما گناه می کنند مهم است. مسیح رسماً اعلام کرد که اگر آنها را نبخشیم، خداوند نیز ما را نخواهد بخشید (متی 14:6-15 را ببینید).

بخشیدن دیگران به چه معناست؟ بیایید آنچه کتاب مقدس آموزش می دهد را مورد مطالعه قرار دهیم.

مسیح بخشیدن را با پاک کردن بدهی شخص مقایسه کرد (متی 23:18-35 را ببینید). تصور کنید کسی به شما مبلغی پول بدهکار است و شما از گرفتن پول خود صرف نظر می کنید و مدرکی که بدهی آن شخص در آن ثبت است را از بین می برید. دیگر انتظار دریافت پول را ندارید و دیگر از دست کسی که به شما بدهکار است عصبانی نیستید. در این موقع شما او را به چشم دیگری، نسبت به زمانی که به شما بدهکار بود، می بینید.

اگر مورد بخشایش خداوند قرار گرفتن را بفهمیم بهتر می توانیم متوجه شویم که بخشیدن دقیقاً چه معنایی دارد. زمانی که او گناهان ما را عفو می کند، دیگر ما را برای کاری که او را ناخشنود ساخته، گناهکار مسئول نمی داند و به خاطر آن گناه دیگر از دست ما عصبانی نیست. او ما را به خاطر گناهی که مرتکب شده ایم مجازات نخواهد کرد. او با ما آشتی می کند.

به همین صورت، اگر من واقعاً کسی را ببخشم، او را در قلبم می بخشم، و با نشان دادن رحمت، بر حس انتقامگیری غلبه می کنم. دیگر از کسی که علیه من گناهی انجام داده است عصبانی نیستم. ما آشتی کرده ایم. اگر از او کینه داشته باشیم و با او با عصبانیت رفتار کنیم، او را نبخشیده ایم.

مسیحیان اغلب در این زمینه خود را گول می زنند. آنها می گویند که شخص را بخشیده اند و می دانند که باید چنین بکنند اما در عمق وجود خود هنور هم نسبت به او کینه دارند. آنها از مواجهه با آن شخص اجتناب می کنند زیرا نگرانند که با دیدن او باز هم خشم خود را نشان دهند. به یاد داشته باشید که مسیح نمی خواهد که ما با برادر خود حتی خشم بگیریم (متی 22:5 را ببینید).

حالا از شما سوالی می پرسم: بخشیدن چه کسی آسانتر است؟ مجرمی که تقاضای بخشش می کند و یا مجرمی که تقاضای بخشش نمی کند؟ مسلماً همۀ ما اتفاق نظر داریم که بخشیدن کسی که به اشتباه خود اعتراف می کند و تقاضای بخشش از ما می کند، بسیار آسان تر است. در حقیقت، بخشیدن چنین شخصی بسیار بسیار آسانتر است از بخشیدن کسی که طلب بخشش ندارد. بخشیدن کسی که تقاضای عفو و بخشش ندارد عملاً غیرممکن به نظرمی رسد.

بیایید این موضوع را از زاویه ای دیگر بررسی کنیم. اگر عدم بخشیدن مجرمی که توبه کرده است و بخشیدن مجرمی که توبه نکرده است، هر دو اشتباه است، کدام یک گناه بزرگتری است؟ به نظر من همۀ ما اتفاق نظر داریم که اگر هر دو اشتباه هستند، عدم بخشیدن مجرمی که توبه کرده است، گناه بسیار بزرگی است.

مسئله ای شگفت از کتاب مقدس (A Surprise from Scripture)

آنچه تا کنون عنوان شد، سوال دیگری را در ذهن من ایجاد می کند: آیا خداوند انتظار دارد که ما همۀ کسانی که علیه ما مرتکب گناه می شوند را ببخشیم، حتی آنهایی که فروتنی نمی کنند، گناه خود را قبول نمی کنند و تقاضای بخشش نمی کنند؟

وقتی که کتاب مقدس را با دقت مطالعه می کنیم، متوجه می شویم که پاسخ این سوال «خیر» است. بر خلاف انتظار بسیاری از مسیحیان، کتاب مقدس به وضوح می گوید که اگرچه ما به داشتن محبت نسبت به یکدیگر، و حتی دشمنانمان، تشویق شده ایم، اما لازم نیست هر کسی را ببخشیم.

مثلاً، آیا مسیح از ما توقع دارد که ما به سادگی برادر مسیحی خود را به خاطر گناهی که علیه ما انجام داده است ببخشیم؟ خیر، او چنین انتظاری ندارد. در غیر این صورت به ما نمی گفت که برای آشتی چهار مرحله ای که در متی15:18-17 ذکر شده است را دنبال کنیم، مراحلی که اگر شخص گناهکار توبه نکند، با طرد آن شخص پایان می یابد:

و اگر برادرت‌ به‌ تو گناه‌ كرده‌ باشد، برو و او را ميان‌ خود و او در خلوت‌ الزام‌ كن‌. هرگاه‌ سخن‌ تو را گوش‌ گرفت‌، برادر خود را دريافتي‌؛ و اگر نشنود، يك‌ يا دو نفر ديگر با خود بردار تا از زبان‌ دو يا سه‌ شاهد، هر سخني‌ ثابت‌ شود. و اگر سخن‌ ايشان‌ را رد كند، به‌ كليسا بگو. و اگر كليسا را قبول‌ نكند، در نزد تو مثل‌ خارجي‌ يا باجگير باشد.

روشن است که زمانی که به مرحلۀ چهارم (طرد) برسیم، دیگر بخششی به شخص گناهکار اعطا نخواهد شد، چرا که بخشش و طرد دو عمل ناسازگار هستند. عجیب به نظر می رسد اگر کسی بگوید، «ما او را بخشیدیم و بعد او را طرد کردیم،» زیرا بخشش نه به جدایی که به آشتی منجر می شود. (اگر خدا بگوید که «تو را بخشیدم اما از این به بعد کاری به کار تو نخواهم داشت،» چه فکری خواهید کرد؟) مسیح به ما گفت که با شخص طرد شده «به عنوان یک غیر یهود یا یک باجگير کن» رفتار کنید، کسانی که یهودیان با آنها رابطه ای نداشتند و در واقع از آنها متنفر بودند.

در چهار مرحله ای که مسیح مطرح کرد، عفو وبخشش بعد از مرحلۀ اول، دوم و سوم به کسی اعطا نمی شود مگر اینکه شخص توبه کند. اگر او پس از هر مرحله توبه نکند به مرحلۀ بعد برده می شود و همچنان با او مانند گناهکاری توبه نکرده رفتار می شود. تنها زمانی که او به شما گوش کند (یعنی توبه کند)، میتوان گفت که شما برادر خود را به دست آورده اید (یعنی با او آشتی کرده اید).

هدف از رو در رو شدن این است که بخشش حاصل شود. اما بخشش بعد از توبۀ شخص گناهکار صورت می پذیرد. بنابراین ما 1) ما با شخص گناهکار رودر رو خواهیم شد با این امید که 2) او توبه کند تا ما بتوانیم 3) او را ببخشیم.

به این ترتیب، با اطمینان می توانیم بگوییم که خداوند نمی خواهد ما به راحتی برادر مومن خود را که علیه ما مرتکب گناهی شده و بعد از رودر رو شدن با ما توبه نکرده است، ببخشیم. البته این مسئله به ما حق متنفر بودن از آن شخص را نمی دهد. برعکس، ما با او روبرو می شویم زیرا او را دوست داریم و می خواهیم او را ببخشیم و با او آشتی کنیم.

اما اگر تا جای ممکن توسط این سه مرحله برای آشتی کردن تلاش صورت گرفت، برای اطاعت از مسیح چهارمین مرحله به رابطه پایان می دهد.1 درست همانطوری که به ما فرمان داده شده است که با، به اصطلاح، مسیحیان زناکار، شراب خوار، همجنس گراها و غیره رابطه نداشته باشیم (اول قرنتیان 11:5 را ببینید)، ما نباید هیچ رابطه‌ای با مسیحیانی که از توبه کردن و آشتی با کل بدن سرباز می زنند، داشته باشیم. چنین افرادی ثابت می کنند که پیروان حقیقی مسیح نیستند و سبب رسوایی کلیسای او می شوند.

مثال خداوند (God’s Example)

همانطور که مسئولیت خود را برای بخشودن دیگران بررسی می کنیم، ممکن است تعجب کنیم از اینکه چرا خداوند از ما می خواهد کاری را بکنیم که خود انجام نمی دهد. مطمئناً خداوند افراد گناهکار را نیز دوست دارد و دستان بخشایشگر خود را برای بخشیدنشان به سوی آنها دراز کرده است. او خشم خود را کنترل می کند و به آنها زمان می دهد که توبه کنند. اما بخشیده شدن آنها به توبۀ آنها بستگی دارد. خداود گناهکاران را نمی بخشد مگر اینکه آنها توبه کنند. پس چرا باید تصور کنیم که خداوند از ما توقع بیشتری دارد؟

به این ترتیب آیا ممکن است که گناه عدم بخشش که از نظر خداوند گناه بسیار بزرگی است همان نبخشیدن افرادی که از ما تقاضای عفو می کنند باشد؟ جالب است که درست بعد از اینکه مسیح چهار مرحله را مطرح کرد، پطرس پرسید:

«خداوندا، چند مرتبه‌ برادرم‌ به‌ من‌ خطا ورزد، مي‌بايد او را آمرزيد؟ آيا تا هفت‌ مرتبه‌؟» عيسي‌ بدو گفت‌: «تو را نمي‌گويم‌ تا هفت‌ مرتبه‌، بلكه‌ تا هفتاد هفت‌ مرتبه‌!» (متی 21:18-22).

آیا پطرس فکر کرد که مسیح از او انتظار دارد تا فردی را که توبه نکرده را هزاران بار و به خاطر هزاران گناهی که مرتکب می شود ببخشد، در صورتی که مسیح اندکی قبل به او گفته بود که با برادر توبه نکرده اش به خاطر انجام هر گناه مانند شخصی غیریهودی و یا باجگیر رفتار کند؟ بسیار بعید به نظر می رسد که اینطور باشد. از طرف دیگر، اگر شما کسی را بخشیده اید دیگر نسبت به او تنفری نخواهید داشت.

سوال دیگری که ما را بر می انگیزد تا فکر کنیم این است: اگر مسیح از ما توقع دارد که مومنی را صد ها بار و به خاطر انجام صدها گناه و بدون اینکه توبه کند، ببخشیم و رابطۀ خود را حفظ کنیم، پس چرا به ما اجازه می دهد که زندگی مشترک خود را به خاطر تنها یک گناه (زنا) که همسرمان علیه ما انجام دهد و توبه نکند، به هم بزنیم (متی 32:5 را ببینید).2 چنین چیزی بسیار متناقض به نظر می رسد.

توضیح بیشتر (An Elaboration)

درست بعد از اینکه مسیح به پطرس گفت که برادر خود را چهارصد و نه بار ببخشد، مثلی را برای او تعریف کرد تا بهتر متوجه منظورش شود:

از آن جهت‌ ملكوت‌ آسمان‌ پادشاهي‌ را ماند كه‌ با غلامان‌ خود ارادۀ محاسبه‌ داشت‌. و چون‌ شروع‌ به‌ حساب‌ نمود، شخصي‌ را نزد او آوردند كه‌ ده‌ هزار قنطار به‌ او بدهكار بود (این مقدار برابر است با حقوق 5000 سال یک کارگر معمولی در روزگار مسیح). و چون‌ چيزي‌ نداشت‌ كه‌ ادا نمايد، آقايش‌ امر كرد كه‌ او را با زن‌ و فرزندان‌ و تمام‌ مايملك‌ او فروخته‌، طلب‌ را وصول‌ كنند. پس‌ آن‌ غلام‌ رو به‌ زمين‌ نهاده‌ او را پرستش‌ نمود و گفت‌: «اي‌ آقا مرا مهلت‌ ده‌ تا همه‌ را به‌ تو ادا كنم‌آنگاه‌ آقاي‌ آن‌ غلام‌ بر وي‌ ترحّم‌ نموده‌، او را رها كرد و قرض‌ او را بخشيد. ليكن‌ چون‌ آن‌ غلام‌ بيرون‌ رفت‌، يكي‌ از همقطاران‌ خود را يافت‌ كه‌ از او صد دينار طلب‌ داشت‌ (برابر با صد روز حقوق). او را بگرفت‌ و گلويش‌ را فشرده‌، گفت‌: «طلب‌ مرا ادا كن‌پس‌ آن‌ هم قطار بر پايهاي‌ او افتاده‌، التماس‌ نموده‌، گفت‌: «مرا مهلت‌ ده‌ تا همه‌ را به‌ تو ردّ كنم‌امّا او قبول‌ نكرد بلكه‌ رفته‌، او را در زندان‌ انداخت‌ تا قرض‌ را ادا كند. چون‌ هم قطاران‌ وي‌ اين‌ وقايع‌را ديدند، بسيار غمگين‌ شده‌، رفتند و آنچه‌ شده‌ بود به‌ آقاي‌ خود باز گفتند. آنگاه‌ مولايش‌ او را طلبيده‌، گفت‌: «اي‌ غلام‌ شرير، آيا تمام‌ آن‌ قرض‌ را محض‌ خواهش‌ تو به‌ تو نبخشيدم‌؟ پس‌ آيا تو را نيز لازم‌ نبود كه‌ بر هم قطار خود رحم‌ كني‌ چنانكه‌ من‌ بر تو رحم‌ كردم‌؟» پس‌ مولاي‌ او در غضب‌ شده‌، او را به‌ جلاّدان‌ سپرد تا تمام‌ قرض‌ را بدهد. به‌ همينطور پدر آسماني‌ من‌ نيز با شما عمل‌ خواهد نمود، اگر هر يكي‌ از شما برادر خود را از دل‌ نبخشد» (متی 23:18-35).

توجه کنید که غلام اول بخشیده شد چون تقاضای بخشش کرد. و باز هم توجه کنید که غلام دوم نیز از غلام اول فروتنانه تقاضای بخشش کرد. غلام اول آنچه را که به او عطا شده بود به غلام دوم عطا نکرد و همین مسئله آقای او را خشمگین کرد. به این ترتیب، آیا ممکن است که پطرس تصور کند که مسیح از او انتظار دارد که برادر توبه نکردۀ خود را که هرگز تقاضای بخشش نکرد، عفو کند، چیزی که در مثال مسیح اصلاً وجود ندارد؟ چنین چیزی بعید است و از آنجایی که مسیح به او گفته بود که بعد از اینکه با برادرت مواجه شدی و او توبه نکرد، با او مانند غیر یهودی و یا باجگیر رفتار کن.

اینکه پطرس تصور کند که باید برادر توبه نکردۀ خود را ببخشد به خاطر مجازاتی که، بنابر گفته های مسیح اگر برادرمان را از ته دل نبخشیم، در انتظار ماست، بسیار بعید و دور از ذهن است. مسیح گفت که تمام بدهی های بخشیده شده ما دوباره بر گردنمان خواهد بود و تحویل شکنجه دهنده داده خواهیم شد، تا زمانی که آنچه را پس بدهیم که هرگز نمی توانیم پس بدهیم. آیا این مجازات برای شخص مسیحی است که برادر خود را نبخشیده است؟ برادری که خداوند هم او را نمی بخشد؟ اگر کسی علیه من گناهی مرتکب شود، علیه خداوند مرتکب گناه شده است و خداوند او را نمی بخشد مگر اینکه توبه کند. آیا خداوند می تواند تنها به دلیل نبخشیدن شخصی که خود نیز او را نمی بخشد، مرا تنبیه کند؟

خلاصه (A Synopsis)

انتظارات مسیح از ما برای بخشیدن برادر مومن خود مختصراً در لوقا 3:17-4 ثبت شده است:

احتراز كنيد و اگر برادرت‌ به‌ تو خطا ورزد او را تنبيه‌ كن‌ و اگر توبه‌ كند او را ببخش‌. و هرگاه‌ در روزي‌ هفت‌ كَرَّت‌ به‌ تو گناه‌ كند و در روزي‌ هفت‌ مرتبه‌، برگشته‌ به‌ تو گويد توبه‌ مي‌كنم‌، او را ببخش‌» (همراه با تاکید).

از این واضح تر نمی توان این مسئله را بیان کرد. مسیح از ما انتظار دارد که برادر مومن خود را هر گاه که توبه کند ببخشیم. زمانی که دعا می کنیم، «خداوندا دِین های ما را بر ما ببخش چنانچه ما نیز کسانی که به ما مدیون هستند را بخشیدیم،» در واقع از خدا می خواهیم که آنچه ما برای دیگران انجام داده ایم را برای ما انجام بدهد. ما هرگز از او انتظار نداریم که ما را ببخشد مگر اینکه از او تقاضای عفو کنیم. پس چرا او باید از ما توقع داشته باشد که کسانی را ببخشیم که تقاضای بخشش نمی کنند؟

به هر حال تمام اینها به ما حق این را نمی دهد که نسبت به برادر و یا خواهر خود در در مسیح که علیه ما مرتکب گناه شده است، کینه داشته باشیم. به ما دستور داده شده که یکدیگر را دوست بداریم. به همین دلیل است که باید با شخصی که گناهی علیه ما مرتکب شده است رودر رو شویم، شاید با هم آشتی کنیم، و حتی ممکن است او با خداوند هم (که در مقابلش مرتکب گناه شده است) آشتی کند. نتیجۀ محبت و دوست داشتن بقیه همین است. اغلب، مسیحیان می گویند که برادر مومن خود را بخشیده اند اما در واقع آنها برای اینکه با آن شخص رودر رو نشوند این را می گویند. آنها آن شخص را نبخشیده اند و رفتارشان کاملاً این مسئله را نشان می دهد. آنها به هیچ قیمتی با شخص گناهکار روبرو نمی شوند و اغلب از آسیبی که به آنها وارد شده است صحبت می کنند. آشتی به وقوع نمی پیوندد.

زمانی که ما گناه می کنیم خداوند از طریق روح القدس که در وجود ماست با ما رودر رو می شود زیرا او ما را دوست دارد و می خواهد که ما را ببخشد. ما هم باید از او تقلید کنیم، از روی محبت با دوست مومنی که گناهی علیه ما مرتکب شده است رودر رو شویم تا توبه و بخشش و آشتی به میان بیاید.

خداوند همیشه از مردم انتظار دارد که با عشقی خالص یکدیگر را دوست بدارند، عشقی که به ما اجازه ملامت کردن را می دهد ولی نمی گذارد که از یکدیگر کینه به دل بگیریم. در شریعت موسی این فرمان وجود دارد:

برادر خود را در دل‌ خود بغض‌ منما، البته‌ همسایة‌ خود را تنبیه‌ كن‌، و به‌ سبب‌ او متحمل‌ گناه‌ مباش‌. از ابنای‌ قوم‌ خود انتقام‌ مگیر، و كینه‌ مورز، و همسایة‌ خود را مثل‌ خویشتن‌ محبت‌ نما. من‌ یهوه‌ هستم‌ (لاويان 17:19-18، همراه با تاکید).

یک اعتراض (An Objection)

اما در مورد سخنان مسیح در مرقس 25:11-26 چه باید گفت؟ آیا این سخنان نشان نمی دهند که ما باید همه را به خاطر همۀ گناهانی که مرتکب شده‌اند صرف نظر از اینکه تقاضای عفو کنند یا نه، ببخشیم؟

و وقتي‌ كه‌ به‌ دعا بايستيد، هر گاه‌ كسي‌ به‌ شما خطا كرده‌ باشد، او را ببخشيد تا آنكه‌ پدر شما نيز كه‌ در آسمان‌ است‌، خطاياي‌ شما را معاف‌ دارد. هرگاه‌ شما نبخشيد، پدر شما نيز كه‌ در آسمان‌ است‌ تقصيرهاي‌ شما را نخواهد بخشيد

این آیه، آیات دیگری را که قبلاً در رابطه با این موضوع بررسی کردیم، لغو نمی کند. ما قبلاً متوجه شدیم که چیزی که بسیار برای خداوند باعث اندوه است، نبخشیدن کسی است که از ما تقاضای بخشش دارد. پس می توانیم این آیه را بر اساس این حقیقتِ مسلم تفسیر کنیم. مسیح در این آیه تنها تاکید می کند که اگر بخشش خداوند را می خواهیم، خود نیز باید دیگران را ببخشیم. او در اینجا به طور خاص شیوۀ بخشش را ذکر می کند و اینکه برای بخشیده شدن توسط دیگران چه باید بکنیم.

توجه کنید که در اینجا عیسی نمی گوید که باید از خداوند تقاضای عفو کنیم تا او ما را ببخشد. با این اوصاف آیا باید نادیده بگیریم که کتاب مقدس می گوید بخشیده شدن توسط خداوند به این بستگی دارد که ما از او تقاضای بخشش کنیم (متی 12:6؛ اول یوحنا 9:1 را ببینید)؟ آیا می توان نتیجه گرفت که نیازی نداریم که از خداوند زمان ارتکاب گناه تقاضای بخشش کنیم زیرا عیسی این مسئله را در این آیات ذکر نکرده است؟ رسیدن چنین نتیجه ای در سایۀ آنچه کتاب مقدس به ما آموزش می دهد بسیار عاقلانه نیست. همچنین بی فکری است که همۀ چیزهای دیگری را که کتاب مقدس به ما آموزش می دهد دربارۀ اینکه بخشیدن دیگران بستگی دارد به اینکه آنها تقاضای بخشش کنند، را نادیده بگیریم.

اعتراضی دیگر (Another Objection)

آیا مسیح برای سربازانی که لباس های او را تقسیم می کردند دعا نکرد، «ای پدر، اینان را ببخش زیرا نمی دانند چه می کنند» (لوقا 34:23)؟ آیا همین نشان نمی دهد که خداوند مردم را بدون اینکه تقاضای عفو کنند می بخشد؟

این برداشت تا حدی درست است. این آیه نشان می دهد که خداوند بر نادانان تا حدی بخشش ارزانی می کند. زیرا او کاملاً عادل است، او مردم را تنها زمانی که می دانند گناه می کنند، مسئول می داند.

دعای مسیح برای سربازان جایگاه آنها را در بهشت تضمین نمی کندتنها نشان می دهد که آنها برای تقسیم لباسهای پسر خداوند جوابگو نیستند و تنها به این دلیل که آنها نمی دانستند که او کیست. آنها فکر می کردند که او مجرمی است که باید حکم درباره اش اجرا شود. بنابراین خداوند در این مورد رحمت خود را گسترده است به عملی که، اگر انجام دهندۀ آن می دانست چه می کند، نیاز به داوری و قضاوت داشت.

اما آیا مسیح برای همۀ کسانی که به نوعی سبب رنجهای او بودند دعا کرد تا خداوند آنها را ببخشد؟ خیر، او این کار را نکرد. مثلاً مسیح دربارۀ یهودا گفت که بهتر بود که هرگز به دنیا نمی آمد (متی 24:26 را ببینید). مسیح مطمئناً دعا نکرد که پدرش یهودا را ببخشد. تقریباً برعکس اگر مزامیر 69 و 109 را به عنوان دعاهای پیشگویانۀ مسیح بررسی کنیم، مانند پطرس که این کار را کرد (اعمال رسولان 15:1-20 را ببینید). مسیح دعا کرد که یهودا، مردی که از روی نادانی گناه نکرد، داوری شود.

ما به عنوان کسانی که تلاش می کنند از مسیح تقلید کنند باید بر کسانی که نمی دانند با ما چه کرده اند رحم داشته باشیم، از جمله برای بی ایمانان همچون سربازان نادانی که لباسهای مسیح را میان خود تقسیم کردند. مسیح از ما می خواهد که رحمت زیادی نسبت به بی ایمانان نشان دهیم، دشمنان خود را دوست بداریم، با کسانی که از ما متنفر هستند خوب رفتار کنیم، آنهایی را که ما را نفرین می کنند دعای خیر کنیم و برای کسانی که با ما بدرفتاری می کنند، دعا کنیم (لوقا27:6-28 را ببینید). باید تلاش کنیم که نفرت آنها را با محبت خود ذوب کنیم و توسط نیکی بر بدی غلبه کنیم. این مفهوم حتی تحت شریعت موسی هم توضیح داده شده است:

اگر گاو یا گوسفند دشمن خود را دیدید که گُمشده است، آن را به او بازگردانید. اگر دیدید که الاغ دشمنتان زیر بار خوابیده است، هرچند که از آن شخص روگردان هستید، ولی کمک کنید تا الاغ بلند شود (خروج 4:23-5).

اگر دشمنت گرسنه باشد، به او غذا بده و اگر تشنه باشد، او را آب بنوشان. این کار تو او را شرمنده می سازد و خداوند به تو پاداش می دهد (امثال21:25-22).

جالب است که اگرچه مسیح به ما فرمان داد که دشمنان خود را دوست بداریم، با کسانی که از ما متنفر هستند خوب رفتار کنیم، آنهایی را که ما را نفرین می کنند دعای خیر کنیم و برای کسانی که با ما بدرفتاری می کنند، دعا کنیم (لوقا27:6-28 را ببینید)، هرگز به ما فرمان نداد که آنها را ببخشیم. در واقع می توانیم دیگران را بدون بخشیدن آنها دوست بداریم، درست مانند خداوند که مردم را بدون بخشیدن آنها دوست دارد. نه تنها می توانیم آنها را دوست بداریم، بلکه باید آنها را دوست بداریم، چرا که این فرمان خداوند است. محبت ما نسبت به آنها باید از اعمال ما آشکار باشد.

اینکه مسیح از پدر آسمانی خود خواست که سربازهایی را که لباسهای او را میان خود تقسیم کردند، ببخشد، نشان دهندۀ این نیست که خداوند از ما توقع دارد که هر مطلب دیگری که دربارۀ این موضوع در کتاب مقدس است، نادیده بگیریم و آنهایی را که علیه ما گناه می کنند، ببخشیم. این آیه تنها به ما یاد می دهد که ما باید آنهایی را که از گناه خود بر علیه ما ناآگاه هستند ببخشیم و رحمت بسیار زیادی بر بی ایمانان نشان دهیم.

در مورد یوسف چه باید گفت؟

(?What About Joseph)

یوسف، که از روی رحمت برادران خود را که او را به بردگی فروخته بودند، بخشید، مثالی است که بارها از آن استفاده شده برای ثابت کردن این عقیده که ما باید هر کسی را که علیه ما گناه می کند ببخشیم، صرف نظر از اینکه آن شخص تقاضای بخشش کرده باشد یا نه. اما آیا داستان یوسف این را یاد می دهد؟

خیر، اینطور نیست.

یوسف برادران خود را در آزمایشهای پی در پی قرار داد تا آنها را به سمت توبه بکشد. حتی یکی از آنها را ماهها در مصر زندانی کرد (پیدایش24:42 را ببینید). زمانی که برادرانش نهایتاً به گناه خود اعتراف کردند (پیدایش 21:42؛ 16:44 را ببینید)، و زمانی که یکی از آنها پیشنهاد کرد که او را به جای فرزند مورد علاقۀ پدرش به گرو نگاه دشته شود (پیدایش 33:44 را ببینید)، یوسف دریافت که آنها دیگر آن مردان حسود و خودخواه که او را به بردگی فروخته بودند نیستند. در این زمان بود که یوسف هویت خود را فاش کرد و سخنان مهربانانه با کسانی که علیه او گناه کرده بودند، گفت. اگر یوسف فوراً آنها را می بخشید، آنها هرگز توبه نمی کردند. و این یکی از عیب های پیغام «بخشش فوریِ همه» است که امروز تعلیم داده می شود. بخشیدن برادرانمان بدون مواجهه با آنها دو نتیجه در بر دارد: 1) بخششی نادرست که منجر به آشتی نمی شود، و 2) گناهکارانی که توبه نمی کنند و از لحاظ روحانی رشد نمی کنند.

انجام آنچه در متی15:18-17 ثبت شده است

(The Practice of Matthew 18:15-17)

اگرچه فمیدن چهار مرحلۀ آشتی که توسط مسیح عنوان شده، تقریباً آسان است، اما زمان انجام متوجه پیچیدگی آنها می شویم. زمانی که مسیح این چهار مرحله را مطرح کرد، این کار را با این دیدگاه انجام داد که برادر الف متقاعد شده است که برادر ب علیه او مرتکب گناهی شده است. اما در واقعیت شاید چنین نباشد و برادر الف اشتباه می کند. بنابراین بیایید موقعیتی را تصویر کنیم که در آن هر داستان احتمالی بررسی شود.

اگر برادر الف متقاعد شده است که برادر ب علیه او مرتکب گناهی شده است، باید اول مطمئن شود که خودش بیش از حد ایراد گیر نیست و به دنبال یافتن پر کاه در چشم برادرش نمی باشد. بسیاری از رنجش های کوچک را باید نادیده بگیریم و رحمت خود را نسبت به دیگران افزایش دهیم (متی 3:7-5 را ببینید). اما اگر برادر الف نسبت به برادر ب به دلیل گناه بزرگی که مرتکب شده است، خشمگین باشد باید با او رودر رو شود.

اما بر اساس فرمان مسیح، او باید به طور خصوصی با برادر ب رودر رو شود تا محبت خود را به او نشان دهد. انگیزۀ او محبت و هدف او باید آشتی باشد. او نباید با کسی دربارۀ این مسئله صحبت کند. «محبت‌ کثرت‌ گناهان‌ را می‌پوشاند» (اول پطرس8:4). اگر ما کسی را دوست داشته باشیم گناهان او را فاش نمی کنیم بلکه آنها را پنهان می کنیم.

رو در رو شدن با او باید محترمانه باشد تا محبت او را نشان دهد. مثلاً می تواند بگوید: «برادر من واقعاً برای دوستیمان ارزش قائلم. اما اتفاقی افتاده است که در قلب من احساس بدی به وجود آورده است. من نمی خواهم این احساس را داشته باشم و به همین دلیل باید به تو بگویم که چرا احساس می کنم تو اشتباهی علیه من مرتکب شده ای و به این ترتیب می توانیم آشتی کنیم. و اگر من کاری کرده ام که منجر به انجام این اشتباه توسط تو شده ترجیح می دهم که به من بگوییو بعد باید با آرامش به برادر ب بگوید که چه اتفاقی افتاده است.

در بیشتر موارد برادر ب حتی نمی دانسته است که برادر الف را رنجانده است و زمانی که متوجه مسئله می شود، تقاضای بخشش می کند. اگر جریان اینگونه باشد برادر الف باید فوراً برادر ب را ببخشد. آشتی به وقوع پیوسته است.

داستان دیگر می تواند اینگونه باشد که برادر ب تلاش می کند گناه خود را علیه برادر الف توجیه کند و به او می گوید که آنچه انجام داده است عکس العملی در مقابل رفتار او بوده است. اگر این موضوع صحت داشته باشد، برادر ب قبلاً می بایست با برادر الف رو در رو می شد. اما حداقل حالا مکالمه ای بین آنها صورت می گیرد و احتمال آشتی هم وجود دارد.

در چنین مواردی، طرفین ماجرا باید در مورد اتفاقی که افتاده است صحبت کنند و گناه خود را بنا بر میزان تقصیری که هر کدام دارند، قبول کنند و بعد همدیگر را ببخشند. آشتی انجام پذیرفته است.

داستان سوم این است که الف و ب نمی توانند با هم آشتی کنند. بنابراین به کمک احتیاج دارند و زمان این رسیده که وارد مرحلۀ دوم شوند.

مرحلۀ دوم (Step Two)

بهترین حالت این است که برادر ب و الف هر دو با هم تصمیم بگیرند که چه کسانی باید به آنها بپیوندد تا آنها را در راه آشتی کمک کند. در حالت ایده آل برادر ث و برادر د باید هر دو آنها را خوب بشناسند و به هر دو علاقه داشته باشند تا بی طرفی آنها مشخص باشد. و از روی احترام به برادران الف و ب، تنها ث و د باید در جریان باشند.

اگر برادر ب در این مسئله همکاری نمی کند، برادر الف می تواند یک یا دو نفر را برای این کار پیدا کند.

اگر برادر ث و د حکیم هستند، قبل از اینکه حرف های هر دو طرف را بشنوند، هیچ نظری نخواهند داد. زمانی که آنها قضاوت خود را اعلام کردند، الف و ب باید تسلیم نظر آنها باشند و از هم عذرخواهی کنند و باید یکی از آنها و یا هر دو آسیبی را که رسانده اند جبران کنند.

برادر ث و د نباید زیاد از حد بیطرف باشند و بگویند که هم الف و هم ب باید توبه کنند، در حالی که تنها یکی از آنها در واقع مقصر است. آنها باید بدانند که اگر الف یا ب داوری آنها را رد کنند، در مقابل کل حضار کلیسا معلوم خواهد شد و داوری نادرست آنها برای همه روشن خواهد شد. شاید برای ث و د وسوسه انگیز باشد که تلاش کنند رابطه شان را هم با الف و هم با ب توسط تغییر دادن واقعیت، حفظ کنند. بنابراین خوب است که داوران دو نفر هستند و می توانند یکدیگر را در بیان واقعیت تقویت دهند. به علاوه تصمیم آنها برای الف و ب بسیار اهمیت دارد.

مرحلۀ سوم (Step Three)

اگر الف یا ب، داوری ث و د را رد کنند، مسئله باید مورد بررسی کل کلیسا قرار بگیرد. این مرحله هیچ وقت در کلیساهای رسمی انجام نمی شود، و این دلیل خوبی دارد، زیرا ممکن است این مرحله منجر به چند شاخگی بشود. هر کس طرف شخص خاصی را خواهد گرفت. مسیح هیچ گاه نمی خواست که کلیساهای محلی بزرگتر از یک خانه باشند. مرحلۀ سوم برای این خانوادۀ کوچک که درآن همه الف و ب را می شناسند و به آنها اهمیت می دهند، در کتاب مقدس مطرح شده بود. در کلیساهای رسمی مرحلۀ سوم می تواند در میان گروه کوچکی متشکل از افرادی که الف و ب را می شناسند و آنها را دوست دارند انجام شود. اگر الف و ب اعضای کلیساهای متفاوتی باشند، چند نفر از اعضای هر دو کلیسا به عنوان تصمیم گیرنده انتخاب می شوند.

زمانی که کلیسا رای خود را صادر کرد، برادر الف و ب باید تسلیم آن باشند و بدانند که عاقبت اعتراض چیست. آنها باید از همدیگر عذر خواهی کنند، همدیگر را ببخشند و آشتی کنند.

اگر یکی از آن دو عذرخواهی نکند، باید از کلیسا اخراج شود و هیچ کس در کلیسا نباید با او رابطه ای داشته باشد. اغلب در این زمان ، شخصی که حاضر به توبه نیست عمداً تلاش خواهد کرد که از همه دوری کند و حتی ممکن است قبل از ورود به این مراحل این کار را بکند و همین عدم تعهد و محبت او را نسبت به خانوادۀ روحانی نشان می دهد.

مشکلی رایج (A Common Problem)

در کلیساهای رسمی اغلب مردم مشکلات خود را با ترک یک کلیسا و پیوستن به کلیسایی دیگر حل می کنند جایی که در آن شبان می خواهد به هر قیمتی که شده سلطنت خود را بسازد و رابطۀ حقیقی با دیگر شبان ها ندارد و به همین دلیل به چنین افرادی خوشامد می گوید و زمانی که آنها داستان اندوهناک خود را تعریف می کنند، طرفشان را می گیرد. این کار مراحل آشتی را که توسط مسیح فرمان داده شده خنثی می کند. و معمولاً چنین افرادی، که مورد خوشامدگویی این شبان ها قرار گرفتند، چند ماه یا چند سال می مانند و باز هم رنجشی برایشان پیش می آید و مجبورند کلیسای دیگری را پیدا کنند.

مسیح انتظار داشت که کلیساها آنقدر کوچک باشند که اعضای آن در یک خانه جا بگیرند و شبانها/ مشایخ/ ناظرین محلی همه با هم در یک کلیسا کار کنند. بنابراین طرد یک نفر از کلیسا به معنای طرد او از کل کلیساها خواهد بود. این مسئولیت هر شبان/ شیخ/ ناظر است که از هر مسیحی که به آنها می پیوندد در مورد گذشته‌اش بپرسد و با رهبر کلیسای قبلی او تماس بگیرد تا متوجه شود که آیا این شخص می تواند به آنها بپیوندد یا خیر.

هدف خداوند برای کلیسای مقدس (God’s Intention for a Holy Church)

مشکل دیگر در کلیساهای رسمی این است که آنها پُراز مردمی هستند که کلیسا را برای خود نمائی حاضر می شوند و مسئولیت اندکی نسبت به دیگران دارند، زیرا ماهیت روابطشان کاملاً اجتماعی است. بنابراین هیچ کس و خصوصاً شبان ها هیچ چیزی دربارۀ شیوۀ زندگی آنها نمی دانند و افراد ناپاک مدام ننگی را برای کلیسایی که در آن حاضر می شوند به بار می آورند. و کسانی که از بیرون نگاه می کنند می گویند که کسانی که خود را مسیحی می دانند هیچ فرقی با افراد بی ایمان ندارند.

همین مسئله به خودی خود دلیل محکمی است برای همه که ساختار کلیساهای رسمی همان کلیسای مقدسی که خداوند می خواهد نیست. مردم ریاکار و ناپاک اغلب در کلیساهای بزرگ رسمی پنهان می شوند و ننگی را برای مسیح سبب می شوند. اما مسیح در متی15:18-17 می گوید که کلیسای او باید متشکل از افراد پاکی باشد که اعضای متعهد بدنی هستند که خود را تطهیر می کند. جهان بر چنین کلیسایی خواهد نگریست و عروس پاک و خالص مسیح را خواهد دید. اما امروز آنها یک فاحشه می بینند؛ کسی که به شوهر خود وفادار نیست.

این جنبۀ پاکسازی کلیسا که قصدی الهی در آن است، زمانی مشهود بود که پولس با موقعیتی بحرانی در کلیسای قرنتیان روبرو شد. عضوی مورد قبول در کلیسا با نامادری خود زنا می کرد:

در حقیقت شایع شده است که در میان شما یک نوع رابطۀ جنسی نامشروع وجود دارد، و این عمل آنقدر زشت است که حتی در میان کافران هم یافت نمی شود، زیرا می شنوم که شخصی با زن پدر خود رابطه دارد. چرا به عوض این که خجل گشته و مقصر را از میان خود بیرون کنید ، افتخار هم می کنید؟ اگر چه من جسماً از شما دور هستم، ولی روحاً حاضرم و چنان شخص مجرم را در نام خداوند عیسی محکوم ساختم که گوئی خودم در آنجا حضور داشتم. پس وقتی که شما با روح من و قدرت عیسی، خداوند ما جمع شوید، این شخص را به شیطان تسلیم کنید تا طبیعت نفسانی او نابود شده و در روز خداوند یعنی روز داوری روحش نجات یابد. در نامه ای به شما نوشتم که با اشخاص شهوت ران معاشرت نکنید ، ولی منظور من این نبود که با تمام اشخاص شهوت ران این جهان یا طمعکاران و کلاه برداران و یا بت پرستان کاری نداشته باشید، زیرا در این صورت مجبور می شوید این دنیا را ترک کنید، بلکه مقصود من این بود که با کسانی که خود را مسیحی می دانند ولی مرتکب زنا، طمع، بت پرستی، ناسزاگوئی، مستی و یا کلاه برداری می گردند معاشرت نکنید، حتی با چنین اشخاصی غذا هم نخورید، زیرا من با افراد خارج از کلیسا چکار دارم که دربارۀ آنها قضاوت کنم؟ وظیفۀ شما این است که نسبت به اهل کلیسا داوری کنید و داوری افرادی که خارج از کلیسا هستند با خدا خواهد بود. آن مرد شریر را از میان خود برانید! (اول قرنتیان 1:5-5 و 9-13).

لزومی ندارد که این مرد را وارد مراحل آشتی کنیم زیرا روشن است که او مومنی واقعی نیست. پولس از او به عنوان کسی که «برادر نامیده می شود» و «مرد شریر» نام برد. به علاوه چند آیه بعد، پولس نوشت:

آیا نمیدانید که‌ ظالمان‌ وارث‌ ملکوت‌ خدا نمیشوند؟ فریب‌ مخورید، زیرا فاسقان‌ و بت‌پرستان‌ و زانیان‌ و متنعمان‌ و لواط‌ و دزدان‌ و طمعکاران‌ و میگساران‌ و فحاشان‌ و ستمگران‌ وارث‌ ملکوت‌ خدا نخواهند شد (اول قرنتیان 9:6-10).

روشن است که پولس معتقد بود که آنهایی که بدسیرت هستند مانند مردی که در کلیسای قرنتیان بود، بی ایمانی خود را فاش می کنند. با چنین کسانی نباید همچون برادر خود رفتار کنیم و نباید آنها را وارد مراحل آشتی کنیم. آنها باید طرد شوند و «به‌ شیطان‌ سپرده‌ شوند» تا کلیسا خود فریبی آنها را استحکام ندهد و بنابراین آنها متوجه خواهند شد که باید توبه کنند تا «در روز خداوند عیسی نجات‌ یابند» (اول قرنتیان 5:5).

امروز در کلیساهای بزرگ اطراف جهان، برخی مواقع صدها نفر هستند که وانمود می کنند که مسیحی هستند، کسانی که از نظر انجیل کافرند و باید طرد شوند. کتاب مقدس به وضوح به ما نشان می دهد که کلیسا مسئولیت دور کردن افرادی را که زانی، زنا کار، همجنس گرا، میگسار و غیره هستند، دارد. اما چنین افرادی زیر سایۀ «رحمت» اغلب وارد گروههای حمایتی کلیساها می شوند، و در این گروهها توسط دیگر معتقدانی که مشکلات مشابهی دارند تشویق می شوند. این توهینی آشکار به قدرت زندگی دهندۀ انجیل عیسی مسیح است.

رهبران سقوط کرده (Fallen Leaders)

در نهایت، آیا رهبری که مرتکب گناه بزرگی (مثل زنا) شود باید فوراً به جایگاه خود بازگردد؟ اگرچه خداوند رهبری که توبه کند را فوراً می بخشد (وکلیسا هم باید همین کار را بکند)، اما رهبر سقوط کرده دیگر مورد اعتماد کسانی که به آنها خدمت می کرده، نیست. اعتماد اکتسابی است. بنابراین چنین رهبرانی خود باید از پست خود کنار بروند و تسلیم ناظران روحانی باشند تا قابل اعتماد بودن آنها را ثابت کنند. آنها باید از نو آغاز کنند. در کلیسا هیچ کس نباید مطیع آنهایی باشد که دوست ندارند که فروتنانه در پست های کوچک تر خدمت کنند تا اعتمادی دوباره به دست آورند.

خلاصه (Summary)

بیایید به عنوان خادمان شاگردساز که فراخوانده شده اند تا «تنبیه‌ و توبیخ‌ و نصیحت‌ نمایند باکمال‌ تحمل‌ و تعلیم‌» (دوم تیموتائوس2:4) از رسالت خود سر باز نزنیم. بیایید به شاگردان خود تعلیم دهیم که با شکیبایی پر از رحمت، رو در رو شدن محترمانه در مواقع لزوم، رودررو شدن با کمک دیگران هر زمانی که لازم باشد و بخشش در زمانی که تقاضایش هست، یکدیگر را دوست بدارند. این شیوه بسیار بهتر است از بخشش های مصنوعی که مرهمی بر روابط به هم خوردۀ افراد نیست. و بیایید تلاش کنیم که خداوندمان را در همۀ زمینه ها اطاعت کنیم تا کلیسایش پاک و خالص بماند و ستایشی بر نام او باشد!

برای مطالعۀ بیشتر دربارۀ رودررو شدن و تادیب در کلیسا، رومیان 17:16-18؛ دوم قرنتیان 1:13-3؛ غلاطیان 11:2-14؛ دوم تسالونیکیان 6:3 و 14-15؛ اول تیموتائوس 19:1-20 و 19:5-20؛ تیطس 10:3-11؛ یعقوب 19:5-20؛ دوم یوحنا 10-11 را ببینید.

1 طبق فرمان مسیح اگر شخص طرد شده بعدها توبه کرد، بخشش می بایست صورت پذیرد و او بخشیده شود.

2 اگر شخص زناکار مسیحی باشد، باید قبل از اقدام برای طلاق او را وارد سه مرحله ای که مسیح برای آشتی مطرح کرد، کنیم. اگر او توبه کند، بر طبق فرمان مسیح باید او را ببخشیم.

20