فصل بیست و هشتم (Chapter Twenty-Eight)

برنامۀ جاودانی خداوند (God’s Eternal Plan)

چرا خداوند ما را آفرید؟آیا از ابتدا اهدافی را در ذهن بر ای این کار داشت؟ آیا نمی دانست که همه در برابر او سرکشی خواهند کرد؟ آیا عواقب سرکشی و تمرد ما و رنج و غمی که بشریت دیده اند، را نمی دانست؟ پس اصلاً به چه علت انسان را آفرید؟

انجیل پاسخ این سوالات را به ما می دهد. انجیل می گوید که خداوند حتی قبل از آفرینش آدم و حوا می دانست که آنها و کسانی که پس از آنها می آیند، مرتکب گناه خواهند شد. جالب است که او از قبل طرح و برنامه داشت تا بشریت را از طریق مسیح رهایی دهد. پولس از برنامۀ قبل از آفرینش خداوند اینگونه نوشت:

خدا، که‌ ما را نجات‌ داد و به‌ دعوت‌ مقدس‌ خواند نه‌ به‌ حسب‌ اعمال ‌ما بلکه‌ برحسب‌ اراده‌ خود و آن‌ فیضی‌ که‌ قبل‌ از قدیم‌الایام‌ در مسیح‌ عیسی‌ به‌ ما عطا شد (دوم تیموتائوس 8:1-9، همراه با تاکید).

رحمت خداوند نه تا قدیم الایام که از قدیم الایام در مسیح به ما عطا شد و همین نشان می دهد که مرگ فداکارانۀ عیسی از قبل توسط خداوند طرح ریزی شده بود.

پولس در نامۀ خود به افسسیان هم در باب این مسئله نوشت:

این نقشه بر طبق آن هدف ازلی بود که خدا آن را در شخص خداوند ما ، مسیح عیسی عملی ساخته است (افسسیان 11:3، همراه با تاکید).

مرگ مسیح بر صلیب، چاره اندیشیِ پس از اتفاق و یا نقشه ای نبود برای حل مشکلی که خداوند پیش بینی نکرده بود. خداوند نه تنها از ازل برای اعطای رحمت خود به ما هدفی جاویدان داشت، بلکه از قبل می دانست که به چه کسانی باید رحمت خود را عطا کند و حتی اسم آنها را در کتابی نوشت:

همهً جهانیان او را پرستش خواهند کرد ، یعنی کسانی که قبل از پیدایش عالم نامشان دردفتر حیات که متعلق به برۀ مقتول (مسیح) می باشد ثبت نشده است (مکاشفه 8:13، همراه با تاکید).

ارتکاب گناه توسط آدم سببِ تعجب خداوند نشد. گناه من و شما هم خداوند را شگفت زده نخواهد کرد. خداوند

می دانست که مرتکب گناه خواهیم شد و همچنین می دانست که چه کسی توبه خواهد کرد و به خداوندمان مسیح ایمان خواهد آورد.

سوال بعدی (The Next Question)

اگر خداوند از پیش می دانست که برخی به مسیح ایمان خواهند آورد و برخی او را نخواهند پذیرفت، پس چرا افرادی را آفرید که می دانست او را نمی پذیرند؟ چرا فقط کسانی را که می دانست توبه می کنند و به مسیح ایمان می آورند، نیافرید؟

درکِ پاسخِ این سوال اندکی سخت است اما غیر ممکن نیست.

قبل از هر چیزی باید بدانیم که خداوند ما انسانها را با اختیار و آزادی عمل آفرید. یعنی ما می توانیم تصمیم بگیریم که می خواهیم به خداوند خدمت کنیم یا نه. تصمیم ما برای اطاعت یا عدم اطاعت، توبه و یا عدم توبه، از قبل توسط خداوند تعیین نشده است. انتخاب با ماست.

به این ترتیب همه ما باید مورد آزمایش قرار بگیریم. البته خداوند از قبل می داند که ما چه خواهیم کرد، اما ما مجبوریم که به هر حال در برهه ای از زمان کاری انجام دهیم تا او از قبل آن را بداند.

مثلاً خداوند از قبل نتیجۀ هر بازی فوتبال را می داند اما به هر حال اگر قرار است خداوند از قبل نتیجۀ آن را بداند، باید بازی انجام شود. خداوند نتایج بازی هایی را که قرار نیست انجام شوند را نمی داند چون نتیجه ای برای پیش بینی وجود ندارد.

به همین شکل، خداوند تنها می تواند تصمیمات عامل های مختار را اگر قرار است تصمیم گیری کنند و کاری را انجام دهند، پیش بینی کند. آنها باید مورد آزمایش قرار بگیرند. به همین دلیل است که خداوند نخواست و نتوانست کسانی را بیافریند که می دانست توبه می کنند و به مسیح ایمان می آورند.

سوالی دیگر (Another Question)

سوال دیگری که به ذهن می رسد این است: «اگرخداوند می خواهد که انسانها مطیع و فرمانبردار باشند، پس چرا ما را با اراده آفرید؟ چرا به جای انسانهایی که اختیار دارند، گروهی از آدمکهای ماشینی فرمانبردار نیافرید؟»

پاسخ این است: زیرا خداوند یک پدر است. او می خواهد با ما رابطۀ پدر فرزندی داشته باشد، و مسلماً نمی تواند با آدمکهای ماشینی چنین رابطه ای داشته باشد. خواست خداوند این است که خانواده ای ابدی از فرزندانی که با ارادۀ خود عشق به او را انتخاب کرده اند، داشته باشد و بر طبق کتاب مقدس، این طرح از قبل تعیین شدۀ اوست:

بسبب محبت خود و برحسب صلاحدید ارادۀ خویش برای ما مقدر فرمود که بوسیله عیسی مسیح فرزندان او شویم (افسسیان 4:1-5، همراه با تاکید).

اگر می خواهید بدانید که آدمهای ماشینی چقدر برای خداوند خوشایند هستند، عروسکی را در دستان خود نگه دارید و از او بخواهید که به شما بگوید دوستتان دارد. به احتمال بسیار زیاد هیچ احساس گرمی در قلبتان به شما دست نمی دهد! این عروسک تنها چیزی را می گوید شما خواسته اید بگوید. او واقعاً شما را دوست ندارد.

عشق بر اساس خواستۀ ارادیِ افراد است و همین است که آن را چنین خاص و استثنایی می کند. عروسک ها و آدمهای ماشینی چیزی دربارۀ عشق نمی دانند زیرا آنها خودشان نمی توانند در مورد چیزی تصمیم گیری کنند.

از آنجایی که خداوند فرزندانی می خواست که عشق به او را برگزینند و از صمیم قلب او را خدمت کنند، مجبور بود که انسانهایی بیافریند که اراده و اختیار دارند. چنین تصمیمی از جانب خداوند این خطر را داشت که برخی عشق به خداوند و خدمت به او را انتخاب نکنند. و این موجودات مختار بعد از مدتی مخالفت در برابر خداوندی که خود را آشکار می کند و انسانها را از طریق خلقتش و ضمیر آنها و ندای انجیل فرا می خواند، مجازات عمل خود را خواهند دید چرا که نشان داده اند که سزاوار خشم خداوند هستند.

هیچ فردی در دوزخ نمی تواند انگشت اتهام خود را به سوی خداوند بگیرد زیرا او برای همه روشی ایجاد کرد که توسط آن از مجازات گناه خود بگریزند. خواست خداوند این است که همه نجات بیابند (اول تیموتائوس 4:2؛ دوم پطرُس 9:3 را ببینید)، اما هر کسی باید برای خود تصمیم بگیرد.

تقدیر بر اساس انجیل (Biblical Predestination)

در مورد آیاتی از عهد جدید که می گویند خداوند سرنوشت ما را مقدر کرده است و ما را قبل از خلقت جهان برگزیده است، چه می توانیم بگوییم؟

متاسفانه برخی تصور می کنند که خداوند برخی را برای نجات یافتن و برخی را برای مورد لعن قرار گرفتن آفریده است و بنابر کارهایی را که هنوز این افراد انجام نداده اند تصمیم گیری کرده است. یعنی خداوند افراد نجات یافته و لعن شده را از پیش برگزیده است. روشن است که این نظریه مفهوم آزادی اراده را از بین می برد. مسلماً در انجیل چنین تعلیمی وجود ندارد. بیایید تعلیم های انجیل را دربارۀ مقدر کردن سرنوشت بررسی کنیم.

در واقع انجیل می گوید که خداوند ما را برگزیده است اما این حقیقت باید بررسی شود. خداوند از ابتدای خلقت جهان تصمیم داشته است که افرادی را که می داند توبه می کنند و تحت تاثیر فراخوانده شدن توسط او اما به اختیار خود به پیام انجیل ایمان می آورند، رهایی دهد. پولس رسول دربارۀ مردمی که خداوند بر می گزیند، می گوید:

خدا قوم‌ خود را که‌ از قبل‌ شناخته‌ بود، رد نفرموده‌ است‌. آیا نمی‌دانید که‌ کتاب‌ دربارۀ الیاس‌ چه‌ می‌گوید، چگونه‌ بر اسرائیل‌ از خدا استغاثه‌ می‌ کند که‌ «خداوندا انبیای‌ تو را کشته‌ و مذبحهای‌ تو را کنده‌اند و من‌ به‌ تنهایی‌ مانده‌ام‌ و در قصد جان‌ من‌ نیز می‌باشند؟» لکن‌ وحی‌ بدو چه‌ می‌گوید؟ اینکه‌ «هفت‌ هزار مرد به جهت‌ خود نگاه‌ داشتم‌ که‌ به‌ نزد بعل‌ زانو نزده‌اند». پس‌ همچنین‌ در زمان‌ حاضر نیز بقیتی‌ بحسب‌ اختیار فیض‌ مانده است‌( رومیان 2:11-5، همراه با تاکید).

توجه کنید که خداوند به ایلیا گفت که «هفت هزارمرد را برای خود نگاه داشته است»، اما این هفت هزار نفر در ابتدا تصمیم گرفته بودند که «نزد بتِ بعل زانو نزنندپولس هم گفته بود که تعدادی یهودی معتقد بنابر انتخاب خداوند وجود داشتند. بنابراین می توانیم بگوییم که بله، خداوند ما را برگزیده است، اما او در واقع کسانی را برمی گزیند که در ابتدا خود تصمیم درست را برای خود گرفته اند. خداوند تصمیم گرفته است که همۀ کسانی که به مسیح اعتقاد دارند را نجات دهد، و این طرح و برنامۀ او پیش از خلقت بوده است.

پیش آگاهی خداوند (God’s Foreknowledge)

بر اساس کتاب مقدس خداوند، همچنین تمام آنهایی را که انتخاب درست خواهند کرد را می شناسد. مثلاً پطرُس نوشت:

به‌ غریبانی‌ که‌ پراکنده‌اندبرگزیدگان برحسب‌ علم‌ سابق‌ خدای‌ پدر (اول پطرُس 1:1-2، همراه با تاکید).

ما بر اساس پیش آگاهی خداوند برگزیده شده ایم. پولس همچنین از مومنان از پیش شناخته شده نوشت:

زیرا خدا آنانی (ما) را که از ابتدا می شناخت از پیش برگزید تا به شکل پسر او در آیند و تا پسر (مسیح) نخستین برادر در میان برادران بسیار باشد. او کسانی را که قبلا برگزیده بود به سوی خود خوانده است، وخوانده شدگان را کاملا نیک محسوب کرد و نیکان را نیز جاه و جلال بخشید (رومیان 29:8-30).

خداوند می دانست که از میان ما چه کسانی به مسیح ایمان خواهند آورد و مقدر کرد که ما به شکل پسر او درآییم و فرزندان دوباره تولد یافتۀ خداوند در خانوادۀ بزرگ او باشیم. برای حفظ این برنامۀ جاویدان، از طریق انجیل ما را فراخواند، ما را عادل ساخت و در ملکوت آیندۀ خود ما را جلال و شکوه خواهد بخشید.

پولس در نامه ای دیگر نوشت:

خدا و پدر خداوند ما عیسی مسیح را سپاس گوئیم، زیرا او ما را در اتحاد با مسیح از همۀ برکات روحانی در قلمرو آسمانی بهره مند ساخته است و ما را قبل از آفرینش دنیا در مسیح برگزید تا در پیشگاه او مقدس و بی عیب باشیم. به سبب محبت خود و برحسب صلاح دید ارادۀ خویش برای ما مقدر فرمود که به وسیله عیسی مسیح فرزندان او شویم، تا خدا را برای فیض پرشکوه او که رایگان در پسر عزیز خود به ما بخشیده است سپاس گوئیم (افسسیان 3:1-6، همراه با تاکید).

همان حقیقت در این آیات هم عنوان شده است خداوند پیش از خلقت جهان مقدر کرده است که ما (کسانی که او از پیش می دانست توبه خواهیم کرد و ایمان خواهیم آورد) از طریق عیسی مسیح فرزندان مقدس او شویم.

همانطوری که قبلاً هم ذکر شد، برخی، معانی آیات انجیل را با انکارتعلیم های آن، پیچ و تاپ می دهند و ادعا می کنند که ما در واقع هیچ نقشی در رستگاری خود نداریم خداوند از پیش همه چیز را تعیین کرده است. آنها این روند را «انتخابات بلاشرط» می نامند. اما چه کسی تا به حال چیزی دربارۀ «انتخابات بلاشرط» شنیده است، انتخاباتی که بدون رعایت برخی شروط انجام می پذیرد؟ در کشورهای آزاد، ما نامزدهای انتخاباتی را بر اساس شرایطی که آنها به نظرمان دارند، انتخاب می کنیم. ما همسرانمان را بر اساس شرایطی که دارند و ویژگی هایی که آنها را خواستنی می کند، انتخاب می کنیم. اما برخی از الهی دان ها می خواهند که ما باور کنیم خداوند برگزیدن افرادی را که نجات می یابند و افرادی را که نجات نمی یابند را بر اساس «گزینشی بلاشرط» انجام می دهد نه بر اساس شرایط و ویژگی هایی که مردم دارند! بنابراین رستگاری افراد مطلقاً بر اساس شانس، میلِ هیولایی ظالم، بی انصاف، ریاکار و بی استعداد به نام خدا است! خودِ عبارت «نتخاباتِ بلاشرط» دارای تناقض است چرا که کلمۀ انتخابات به طور تلمیحی معنای شرطی بودن را دارد. اگر قرار است «انتخاباتِ بلاشرط» داشته باشیم، پس اصلاً انتخاباتی نداریم؛ هر چه هست شانس است و تصادف.

تصویر بزرگ (The Big Picture)

اکنون ما تصویر بزرگ را می بینیم. خداوند می دانست که همۀ ما گناه خواهیم کرد اما برای رهایی ما، پیش از تولدمان برنامه ریزی کرده بود. این طرح از پیش تعیین شده عشق و عدالت بی نظیر او را نشان می دهد، عشقی که سبب شد فرزند بی گناه او به خاطر گناهان ما بمیرد. خداوند مقدر کرده است که آنهایی که توبه می کنند و ایمان می آورند نه تنها بخشیده شوند بلکه شبیه به پسر او شوند، چنانچه پولس گفت، «دیگر آنکه زندگی می کند من نیستم، بلکه مسیح است که در من زندگی می کند» (غلاطیان 20:2).

ما به عنوان فرزندان دوباره متولد شدۀ خداوند، روزی بدنهای فاسد نشدنی خواهیم داشت و در جامعه ای کامل زندگی خواهیم کرد و پدر آسمانی خود را عبادت خواهیم کرد و دوست خواهیم داشت! ما در زمینی جدید و اورشلیمی دیگر زندگی خواهیم کرد. همۀ اینها از طریق مرگ فداکارانۀ مسیح امکان پذیر شده است! سپاس خداند را به خاطر نقشۀ از پیش مقدر شدۀ او!

زندگی کنونی (This Present Life)

زمانی که هدف ازلی خداوند را درک کنیم، بهتر می توانیم بفهمیم که این زندگی چیست. اساساً این زندگی نوعی آزمایش برای همه است. انتخاب هر فرد تعیین می کند که آیا او از امتیاز بی نظیر فرزند خداوند بودن و با او زندگی جاودانه داشتن لذت خواهد برد یا نه. آنهایی که فروتنانه دعوت خدا را می پذیرند، توبه می کنند و ایمان می آورند، سرافراز خواهند شد (لوقا 18:14 را ببینید). این زندگی اساساً آزمایش برای زندگیِ بعدی است.

فهمیدن هدف و برنامۀ خداوند همچنین ما را کمک می کند که برخی از رموزی را که در این زندگی وجود دارند، درک کنیم. مثلاً بسیاری از مردم با تعجب می پرسند، «چرا شیطان و ارواح پلید او اجازه دارند که مردم را وسوسه کنند؟» و یا «زمانی که شیطان از بهشت رانده شد چرا به او اجازۀ ورود به زمین داده شد؟»

حالا می توانیم متوجه شویم که شیطان هم در خدمت هدف الهی خداوند است. اصولاً شیطان به عنوان گزینۀ فرعی به بشر خدمت می کند. اگر تنها گزینه خدمت به مسیح بود، پس همه او را خدمت می کردند و راه دیگری نداشتند.

مانند انتخاباتی که همه باید در آن شرکت کنند اما فقط یک نامزد انتخاباتی وجود دارد. مسلماً همین نامزد انتخاب خواهد شد اما هرگز نمی تواند اطمینان داشته باشد که برگزینندگانش او را دوست دارند! آنها گزینۀ دیگری نداشتند و تنها می توانستند به او رای بدهند! خداوند هم چنین شرایطی را داشت اگر کسی وجود نداشت که برای کسب دل مردم با او رقابت کند.

بیایید مسئله را از زاویۀ دیگری بررسی کنیم: چه اتفاقی می افتاد اگر خداوند آدم و حوا را در باغی قرار می داد که در آن هیچ ممنوعیتی نبود؟ پاسخ ساده است، آدم و حوا به دلیل شرایط محیطشان تنها دو آدم ماشینی می شدند. آنها نمی توانستند بگویند، «ما برای اطاعت از خداوند انتخاب شده ایم،» زیرا اصلاً فرصت نافرمانی نداشتند.

مهم تر از همه این است که خداوند نمی توانست بگوید، «می دانم که آدم و حوا من را دوست دارند،» زیرا آن دو فرصتی برای اطاعت از خداوند و اثبات علاقه شان نسبت به او نداشتند. خداوند می بایست به انسانهایی که آزادی عمل دارند فرصت نافرمانی بدهد تا متوجه شود که آنها دوست دارند از او اطاعت کنند یا نه. خداوند کسی را وسوسه نمی کند (یعقوب 13:1 را ببینید) اما همه را امتحان می کند (مزمور 5:11؛ امثال 3:17 را ببینید). یکی از راههای امتحان آنها این است که به آنها اجازه می هد که توسط شیطان که در خدمت هدفی الهی در برنامۀ خداوند است، وسوسه شوند.

نمونه ای کامل (A Perfect Example)

در تثنیه 1:13-3 می خوانیم:

اگر در بین شما انبیا و یا تعبیرکنندگان خواب وجود داشته باشند که به شما وعده معجز‌ه ای بدهند و آن معجزه هم تحقّق یابد، اگر آن وقت بگویند: بیایید که خدایان مردم دیگر را که شما هرگز نپرستیده اید، پرستش کنیم، به حرفهای ایشان توجّه نکنید. خداوند خدایتان از ایشان استفاده می کند تا شما را آزمایش کند و ببیند که شما خداوند را با تمام دل و جان دوست دارید (همراه با تاکید).

رسیدن به این نتیجه منطقی به نظر می رسد که نه خداوند که شیطان به آن پیامبر دروغین قدرت خارق العاده داد. اما خداوند این اجازه را به او داد و از وسوسۀ شیطان به عنوان آزمایش خود استفاده کرد تا بفهمد که در دل مردمش چه می گذرد.

همین اصل در داوران 21:2 تا 8:3 هم ثابت شده است زمانی که خداوند به بنی اسراییل اجازه داد که توسط ملل اطراف وسوسه شوند تا متوجه شود که آنها او را اطاعت خواهند کرد یا نه. مسیح هم توسط روح القدس به بیایان هدایت شد تا مورد وسوسۀ شیطان قرار بگیرد (متی 1:4 را ببینید) و بنابراین توسط خداوند آزمایش شود. بی گناهی او باید ثابت می شد و تنها راه برای این مسئله امتحان شدن توسط خداوند بود.

تمام تقصیر بر گردن شیطان نیست (Satan Doesn’t Deserve All the Blame)

شیطان انسانهای زیادی را در سراسر جهان با کور کردن دلهایشان در برابر حقیقت انجیل، فریفته است، اما باید بدانیم که شیطان همه را نمی تواند کور کند. او تنها کسانی را کور می کند که اجازۀ چنین کاری را به او بدهند، افرادی که حقیقت را نمی پذیرند.

پولس اعلام کرد که کافران «در عقل‌ خود تاریک‌» و جاهل هستند (افسسیان 18:4) اما او دلیل اساسیِ عدم درک و جهالت این افراد را نیز آشکار کرد:

شما دیگر نباید مانند کافران که در پیروی از خیالات بیهودۀ خود بسر می برند زندگی کنید. افکار آنها تیره شده است، جهالتی که در میان آنها است و سخت دلی آنان، ایشان را از حیاتی که خدا می بخشد محروم کرده است . عواطف خود را از دست داده و خود را تسلیم هوی و هوس کرده اند و برای ارضاء امیال پست خود از هیچ کاری فروگذار نمی کنند (افسسیان 17:4-19، همراه با تاکید).

نجات نایافتگان تنها افراد بدبختی که فریب شیطان را خورده اند نیستند. بلکه آنها گناهکارانی متمرد هستند که با خواست خود جهالت می ورزند و می خواهند که فریب خورده باقی بمانند زیرا بسیار سخت دل هستند.

هیچ کس مجبور نیست که فریب خورده باقی بماند، چنانچه زندگیتان نشان می دهد! زمانی که دل خود را با پروردگارتان صاف کنید، شیطان نمی تواند شما را بفریبد.

نهایتاً شیطان در طول هزار سال سلطنت مسیح در بند خواهد بود و هیچ تاثیری بر انسانها نخواهد داشت:

او (فرشته) اژدها و آن مار قدیم را که همان ابلیس و یا شیطان است گرفت و او را برای مدت هزار سال در بند نهاده به چاه بی انتها انداخت و در آن را به رویش بسته و مهر و موم کرد تا او دیگر نتواند ملتها را تا پایان آن هزار سال گمراه سازد. بعد از آن برای زمانی کوتاه آزاد گذاشته خواهد شد (مکاشفه 2:20-3).

توجه کنید که شیطان قبل از حبس شدنش «ملت ها را فریفت» اما زمانی که در بند است نخواهد توانست که آنها را بفریبد. زمانی که آزاد شود باز هم آنها را خواهد فریفت:

همین که این هزار سال به پایان برسد شیطان از زندان خود آزاد خواهد شد و برای فریب دادن مللی که درچهار گوشۀ زمینند بیرون خواهد رفت. او، جوج و مأجوج را که مانند شن های دریا بیشمارند برای جنگ جمع می کند. آنها در پهنۀ زمین پخش شدند و اردوی مقدسین و شهر محبوب او را محاصره کردند. اما از آسمان آتش بارید و آنان را نابود ساخت (مکاشفه 7:20-9، همراه با تاکید).

چرا خداوند شیطان را در طول این مدت کوتاه آزاد خواهد کرد؟ به این علت که تمام کسانی که در دل از مسیح نفرت دارند اما وانمود کرده اند که فرمانبردار اویند، در طول حکومت او آشکار خواهند شد. بنابراین به درستی مورد داوری قرار خواهند گرفت. این آزمایش نهایی خواهد بود.

به همین دلیل (ذکر شده در پاراگراف قبل) به شیطان اجازه داده می شود که اکنون بر روی زمین فعالیت کند کسانی که دردل از مسیح متنفرند باید مشخص شوند و مورد قضاوت قرار بگیرند. زمانی که خداوند دیگر برای هدف الهی خود نیازی به شیطان ندارد، این فریبکار و نیرنگ باز به دریاچۀ آتش افکنده خواهد شد تا برای همیشه در آنجا عذاب ببیند (مکاشفه 10:20 را ببینید).

آماده شدن برای زندگی بعدی (Preparing For the Future World)

اگر توبه کرده اید و به انجیل ایمان آورده اید، ابتدایی ترین و مهمترین آزمایش زندگی خود را پشت سر گذاشته اید. اما فکر نکنید که دیگر مورد آزمایش الهی قرار نخواهید گرفت برای اینکه خداوند می خواهد ایمان و از خودگذشتگی شما را نسبت به خود ببیند. تنها آنهایی که «در ایمان پایدار هستند» در برابر خداوند «مقدس و بی عیب» حاضر خواهند شد (کولسیان 22:1-23).

گذشته از اینها، بنابر کتاب مقدس روشن است که همۀ ما روزی در جایگاه قضاوت خداوند قرار خواهیم گرفت و در آن زمان هر یک بر اساس فرمانبرداری خود بر روی زمین پاداش خواهیم گرفت. بنابراین ما هنوز هم برای مشخص شدن ارزش پاداش های آینده مان در ملکوت خداوند، مورد آزمایش قرار می گیریم. پولس نوشت:

پس تو چرا دربارۀ برادر خود قضاوت می کنی؟ یا چرا برادرت را تحقیر می نمائی؟ همۀ ما پیش کرسی قضاوت خدا خواهیم ایستاد، زیرا کلام خدا می فرماید : «خداوند می گوید، به حیات خودم سوگند که همه در برابر من به زانو در آمده با زبان خود خدا را ستایش خواهند نمود پس همۀ ما فرداً فرد باید حساب خود را به خدا پس بدهیم (رومیان 10:14-12، همراه با تاکید).

زیرا همۀ ما همانطور که واقعاً هستیم باید روزی در مقابل تخت داوری مسیح بایستیم تا مطابق آنچه که با بدن خود کرده ایم ـ چه نیک و چه بد ـ جزا بیابیم (دوم قرنتیان 10:5).

پس قبل از روز داوری دربارۀ دیگران داوری نکنید، بلکه منتظر آمدن خداوند باشید زیرا او آنچه را که در تاریکی پنهان است در برابر نور آشکار خواهد ساخت و نیات پنهانی آدمیان را فاش خواهد کرد. در آن وقت هر کس آنطور که شایسته اوست از جانب خدا تحسین خواهد شد (اول قرنتیان 5:4، همراه با تاکید).

پاداش ها چه خواهد بود؟ (What Will be The Rewards?)

پاداش کسانی که عشق و از خودگذشتگی خود را نسبت به مسیح نشان می دهند، دقیقاً چه خواهد بود؟

کتاب مقدس از حداقل دو پاداش متفاوت صحبت می‌کند تمجید از طرف خداوند و فرصت بیشتر برای خدمت به او. هر دو در تمثیل مسیح دربارۀ شریف زاده ثبت شده اند:

او فرمود: «شریف زاده ای سفر دور و درازی به خارج کرد تا مقام پادشاهی را به دست آورد و باز گردد. اما اول ده نفر از غلامانش را احضار کرد و به هر کدام یک سکه طلا داد و گفت: تا باز گشت من با این پول داد و ستد کنید. هموطنانش که از او دل خوشی نداشتند پشت سر او نمایندگانی فرستادند تا بگویند: ما نمی خواهیم این مرد بر ما حکومت کند. پس از مدتی او با عنوان فرمانروایی بازگشت، دنبال غلامانی که به آنان پول داده بود فرستاد تا ببیند هر کدام چقدر سود برده است. اولی آمد و گفت: ارباب، پول تو ده برابر شده است. جواب داد: آفرین، تو غلام خوبی هستی، خودت را در امر بسیار کوچکی درستکار نشان داده ای و باید حاکم ده شهر بشوی. دومی آمد و گفت: ارباب، پول تو پنج برابر شده است. به او هم گفت: تو هم حاکم پنج شهر باش. سومی آمد و گفت: ارباب، بفرما، این پول توست. آن را در دستمالی پیچیده کنار گذاشتم. از تو می ترسیدم چون مرد سختگیری هستی. آنچه را که اصلا نگذاشته ای بر می داری و آنچه را نکاشته ای درو می کنی. ارباب جواب داد: ای غلام پست نهاد، تو را با حرفهای خودت محکوم می کنم. تو که می دانستی من مرد سختگیری هستم که نگذاشته را بر می دارم و نکاشته را درو می کنم، پس چرا پول مرا به منفعت ندادی تا بتوانم در موقع بازگشت آن را با سودش دریافت کنم؟ به حاضران گفت: پول را از او بگیرید و به غلامی که ده سکه دارد بدهید. آنها جواب دادند اما ای آقا او که ده سکه دارد! او گفت: بدانید، هر که دارد بیشتر به او داده می شود و اما آن کسی که ندارد حتی آنچه را هم که دارد از دست خواهد داد. و اما آن دشمنان من که نمی خواستند بر آنان حکومت نمایم، ایشان را اینجا بیاورید و در حضور من گردن بزنید (لوقا 12:19-27).

واضح است که منظور از شریف زاده ای که غایب بود اما نهایتاً آمد، مسیح است. زمانی که مسیح بازگردد، باید برای آنچه توسط عطایا، تواناییمان، خدمتمان، و فرصت هایی که او به ما داد (همان سکه های طلایی که به غلامان داده شد)، انجام داده ایم حساب پس بدهیم. اگر ایمان خود را حفظ کنیم، از سوی او تمجید خواهیم شد و این اختیار به ما داده خواهد شد که بر روی زمین در حکومت و فرمانروایی به او کمک کنیم (دوم تیموتائوس 12:2؛ مکاشفه 26:2-27؛ 5:10؛ 6:20 را ببینید)، پاداشی که توسط همان شهرهایی در تمثیل نشان داده شده که به غلامان وفادار داده شد تا بر آنها حکمفرمایی کنند.

عدالت در داوری آیندۀ ما (The Fairness of Our Future Judgment)

مثل دیگری که مسیح گفت عدالت در داوری آیندۀ ما را نشان می دهد:

پادشاهی آسمانی مانند صاحب تاکستانی است که یک روز صبح زود بیرون رفت تا کارگرانی برای تاکستان خود اجیر کند و بعد از آنکه آنها در باره مزد روزانه موافقت کردند، آنان را به سر کار فرستاد. ساعت نه صبح باز بیرون رفت و افراد دیگری را دید که بیکار در بازار ایستاده بودند. به آنها گفت: «بروید و در تاکستان من کار کنید و من حق شما را به شما خواهم داد» و آنها هم رفتند. در وقت ظهر و هم چنین ساعت سه بعد از ظهر باز بیرون رفت و مانند دفعات قبل عده ای را اجیر نمود. او یک ساعت پیش از غروب آفتاب باز بیرون رفت و دسته دیگری را در آنجا ایستاده دید، به آنان گفت: «چرا تمام روز اینجا بیکار ایستاده اید؟» آنها جواب دادند: « چونکه هیچکس به ما کاری نداده است» پس او به آنان گفت: «بروید و در تاکستان من کار کنید وقتی غروب شد صاحب تاکستان به مباشر خود گفت: «کارگران را صدا کن و مزد همه را بده: از کسانی که آخر آمدند شروع کن و آخر همه به کسانی که اول آمدند آنانیکه یک ساعت قبل از غروب شروع به کار کرده بودند پیش آمدند و هر یک مزد یک روز تمام را گرفت. وقتی نوبت به کسانی رسید که اول آمده بودند آنها انتظار داشتند از دیگران بیشتر بگیرند اما به آنان به اندازه دیگران داده شد. وقتی کارگران مزد خود را گرفتند شکایت کنان به صاحب تاکستان گفتند: «این کسانیکه آخر همه آمده اند فقط یک ساعت کار کرده اند و تو آنان را با ما که تمام روز در آفتاب سوزان کارهای سنگین را تحمل کرده ایم در یک سطح قرار داده ای». آن مالک رو به یکی از آنها کرده گفت: «ای رفیق، من که به تو ظلمی نکرده ام. مگر تو قبول نکردی که با این مزد کار کنی؟ پس مزد خود را بردار و برو. من میل دارم به نفر آخر به اندازه تو مزد بدهم. آیا حق ندارم که با پول خود مطابق میل خود عمل کنم؟ چرا به سخاوت من حسادت می کنی؟» به این ترتیب، آخرین، اولین و اولین، آخرین خواهند شد (متی 1:20-16).

منظور مسیح از این تمثیل این نیست که خداوند به تمام خادمان خود به یک اندازه پاداش می دهد، چرا که چنین چیزی نه تنها ناعادلانه خواهد بود بلکه با بسیاری از آیات کتاب مقدس در تناقض خواهد بود (برای مثال لوقا 12:19-27؛ اول قرنتیان 8:3 را ببینید).

مسیح در واقع می خواست بگوید که همۀ خادمان خداوند پاداش عمل خود را خواهند دید، نه فقط بر اساس اینکه چه کاری و برای چه کسی انجام دادند بلکه بر اساس اینکه چقدر فرصت به آنها داده شد. اگر صاحب زمین به کارگرانی که در تمثیل مسیح یک ساعت کار کرده بودند فرصت داده بود، آنها هم تمام روز را کار می کردند. بنابراین کسانی که فرصتی یک ساعته داشتند به اندازۀ آنهایی که تمام روز را فرصت داشتند پاداش بردند.

و باز هم بنابراین، خداوند به بندگان خود فرصت های متفاوتی می دهد. به برخی فرصت های بزرگی می دهد تا هزاران نفر را با استفاده از مواهبی که خداوند به آنها عطا کرده، خدمت کنند. به بقیه فرصت ها و مواهب کمتر می دهد، اما آنها هم می توانند پاداشی مشابه گروه اول دریافت کنند اگر نسبت به آنچه خداوند به آنها داده است وفادار باشند.1

نتیجه (The Conclusion)

چیزی مهم تر از اطاعت خداوند وجود ندارد، و روزی همه متوجه این مسئله خواهند شد. افراد عاقل این حقیقت را همین حالا می دانند و بر اساس آن عمل می کنند!

خلاصه کلام اینکه، انسان باید از خدا بترسد و اوامر او را به جا آورد، زیرا که این تمام وظیفه اوست؛ چون خدا هر کار خوب یا بد انسان را، حتّی اگر در خفا هم انجام شده باشد، داوری خواهد کرد (جامعه 13:12-14).

خادم شاگردساز خداوند را با تمام وجود اطاعت می کند و تمام توان خود را به کار می گیرد تا به شاگردانش هم آموزش دهد که چنین کنند!

برای مطالعۀ بیشر در زمینۀ موضوع مهم داوری نهایی ما، متی 16:6 و 16-18؛ 41:10-42؛ 36:12-37؛ 28:19-29؛ 14:25-30؛ لوقا 2:12-3؛ 12:14-14؛ 10:16-13؛ اول قرنتیان 5:3-15؛ دوم تیموتائوس 12:2؛ اول پطرُس 17:1؛ مکاشفه 26:2-27؛ 10:5؛ 6:20، را ببینید.

1 همچنین منظور از این تمثیل این نیست که کسانی که در عنفوان جوانی توبه کرده و با ایمان خود سالها خدمت می کنند، همان پاداشی را خواهند برد که افراد پیری که در سالهای آخر عمر توبه می کنند و به مدت یک سال خداوند را خدمت می کنند، به دست می آورند. چنین چیزی عادلانه نیست؛ و بر اساس فرصتی که خداوند به همه می دهد نیست، چرا که خداوند به همه فرصت توبه داد. بنابراین کسانی که خدمت بیشتری می کنند پاداش بیشتری نسبت به کسانی که مدت زمان کمتری را خدمت می کنند، خواهند برد.

18

فصل بیست و پنجم (Chapter Twenty-Five)

قواعد و ظوابط خداوند (The Discipline of the Lord)

پس‌ تفکر کنید در او که‌ متحمل چنین‌ مخالفتی‌ بود که‌ از گناهکاران‌ به‌ او پدید آمد، مبادا در جانهای‌ خود ضعف‌ کرده‌، خسته‌ شوید. هنوز در جهاد با گناه‌ تا به‌ حد خون‌ مقاومت‌ نکرده‌اید، و نصیحتی‌ را فراموش‌ نموده‌اید که‌ با شما چون‌ با پسران‌ مکالمه‌ می‌کند که‌ «ای‌ پسر من‌ تادیب‌ خداوند را خوار مشمار و وقتی‌ که‌ از او سرزنش‌ یابی‌، خسته‌خاطر مشو. زیرا هر که‌ را خداوند دوست‌ می‌دارد، توبیخ‌ می‌فرماید و هر فرزند مقبول‌ خود را به‌ تازیانه‌ می‌زنداگر متحمل‌ تادیب‌ شوید، خدا با شما مثل‌ پسران‌ رفتار می‌نماید. زیرا کدام‌ پسر است‌ که‌ پدرش‌ او را تادیب‌ نکند؟ لکن‌ اگر بی‌تادیب‌ می‌باشید، که‌ همه‌ از آن‌ بهره‌ یافتند، پس‌ شما حرام‌زادگانید نه‌ پسران‌. و دیگر پدران جسم‌ خود را وقتی‌ داشتیم‌ که‌ ما را تادیب‌ می‌نمودند و ایشان‌ را احترام‌ می‌نمودیم‌، آیا از طریق‌ اولی‌ پدر روحها را اطاعت‌ نکنیم‌ تا زنده‌ شویم‌؟ زیرا که‌ ایشان‌ اندک‌ زمانی‌، موافق‌ صوابدید خود ما را تادیب‌ کردند، لکن‌ او به جهت‌ فایده‌ تا شریک‌ قدوسیت‌ او گردیم‌. لکن‌ هر تادیب‌ در حال‌، نه‌ از خوشیها بلکه‌ از دردها می‌نماید، اما در آخر میوه‌ عدالت سلامتی‌ را برای‌ آنانی‌ که‌ از آن‌ ریاضت‌ یافته‌اند بار می‌آورد. لهذا دستهای‌افتاده‌ و زانوهای‌ سست‌ شده‌ را استوار نمایید، برای‌ پایهای‌ خود راههای‌ راست‌ بسازید تا کسی‌ که‌ لنگ‌ باشد، از طریق‌ منحرف‌ نشود، بلکه‌ شفا یابد (عبرانیان 3:12-13).

بنابر مولف ملهمِ کتاب عبرانیان، پدر آسمانی ما همۀ فرزندانش را تادیب می کند. اگر هرگز توسط او تادیب نشویم، از فرزندان او نیستیم. بنابراین باید از تادیب او آگاه و نسبت به آن حساس باشیم. برخی از کسانی که ادعای مسیحی بودن دارند و تنها به برکات و مهربانی خداوند فکر می کنند، تمام حوادث منفی را به عنوان حملاتی از جانب شیطان و عاری از اهداف الهی تعبیر می کنند. این نوع تعبیر می تواند اشتباهی بزرگ باشد اگر منظور خداوند ایجاد اسبابی برای توبۀ آنها باشد.

والدین خوب فرزندانشان را با امید اینکه یاد بگیرند، بالغ شوند و برای پذیرفتن مسئولیت در زندگی آینده آماده شوند، تادیب می کنند. خداوند هم به همین صورت ما را تادیب می کند تا به لحاظ روحانی رشد کنیم، در خدمت او مفید تر باشیم و برای نشستن در جایگاه عدالت در برابر او آماده باشیم. او ما را تادیب می کند زیرا ما را دوست دارد و می خواهد که ما هم سهمی از تقدس او ببریم. پدر آسمانی و مهربان، ما را در رشد معنوی یاری می دهد. کتاب مقدس می گوید، «چونکه‌ به‌ این‌ اعتماد دارم‌ که‌ او که‌ عمل‌ نیکو را در شما شروع‌ کرد، آن‌ را تا روز عیسی مسیح‌ به‌ کمال‌ خواهد رسانید» (فلیپیان6:1).

همانطوری که هیچ فرزندی از کتک خوردن لذت نمی برد، ما نیز زمانی که توسط خداوند تادیب می شویم، لذت نخواهیم برد بلکه غم و اندوه را تجربه خواهیم کرد. اما در پایان لذت خواهیم برد زیرا تادیب «ثمرۀ صلح آمیز دادگری» را در بر دارد.

خداوند کی و چگونه ما را تادیب می کند؟

(?When and How Does God Discipline Us)

مانند هر پدر خوبی خداوند تنها زمانی که فرزندانش نافرمانی می کنند آنها را تادیب می کند. هر زمانی که از او فرمانبرداری نکنیم، در معرض تادیب شدن توسط او قرار داریم. اما خداوند بسیار رحیم است و معمولا زمان زیادی را به ما می دهد تا توبه کنیم. اما بعد از چند بار نافرمانی و چند بار هشدار توسط او، زمان تادیب فرا می رسد.

خداوند چطور ما را تادیب می کند؟ همانطور که در فصل قبل آموختیم، تادیب خداوند ممکن است به شکل ضعف، بیماری و حتی مرگ زودرس باشد:

از این‌ سبب‌ بسیاری از شما ضعیف‌ و مریض‌اند و بسیاری خوابیده‌اند. اما اگر برخود حکم‌ می کردیم‌، حکم‌ بر ما نمیشد. لکن‌ هنگامی که‌ بر ما حکم‌ می شود، از خداوند تأدیب‌ می شویم‌ مبادا با اهل‌ دنیا بر ما حکم‌ شود (اول قرنتیان 32-30: 11).

البته نباید تصور کنیم که همۀ بیماریها نتیجۀ تنبیه خداوند است (ایوب در اینجا به ذهن می رسد). اما اگر بیماری بیاید بهتر است که بررسی کلی به لحاظ روحانی انجام دهیم تا ببینیم که آیا با نافرمانی در را برای تادیب خداوند باز کرده ایم یا خیر.

اگر خود را داوری کنیم یعنی گناه خود را تشخیص دهیم و توبه کنیم، از داوری خداوند دور خواهیم شد. رسیدن به این نتیجه که با توبه شفا خواهیم یافت (اگر بیماریمان حاصل تادیب خداوند است) منطقی به نظر می رسد.

پولس گفت، توسط داوری خداوند، در واقع ما همراه جهانیان محکوم نخواهیم شد. منظور او چه بود؟ تنها منظور او می تواند این باشد که تادیب خداوند، ما را به توبه کردن خواهد کشاند و در نهایت همراه دیگر مردم به دوزخ فرستاده نخواهیم شد. البته برای کسانی که فکر می کنند تقدس در راه رسیدن به بهشت اختیاری است، چنین طرز فکری دشوار است. اما آنهایی که موعظۀ سر کوه مسیح را می خوانند، می دانند که تنها کسانی که از خداوند اطاعت می کنند وارد ملکوت او خواهند شد (متی 7:21 را ببینید). بنابراین، اگر در گناه کردن اصرار بورزیم و توبه نکنیم، در معرض از دست دادن زندگی جاوید خواهیم بود. خدا را شُکر برای تادیب و تنبیهش که ما را به سوی توبه کردن سوق می دهد و از آتش جهنم حفظ می کند!

شیطان، وسیله ای برای تادیب خداوند

(Satan as a Tool of God’s Judgment)

چند آیه از کتاب مقدس نشان می دهد که خداوند برای اهداف تادیبی خود از شیطان هم استفاده می کند. مثلاً در داستان خدمت کار بی گذشت در متی 18، مسیح گفت که مولای او بسیار خشمگین شد زمانی که فهمید او هم قطار خود را نبخشیده است. در نتیجه او خدمت کار بی گذشت خود را «به‌ جلادان‌ سپرد تا تمام‌ قرض‌ را بدهد» (متی 34:18). مسیح این مثل را با سخن سلیمان پایان داد:

به‌ همینطور پدر آسمانی‌ من‌ نیز با شما عمل‌ خواهد نمود، اگر هر یکی‌ از شما برادر خود را از دل‌ نبخشد‌ (متی 35:18).

جلادان چه کسانی هستند؟ به نظر می رسد که آنها ارواح پلید و شیاطین باشند. خداوند ممکن است یکی از فرزندان نافرمان خود را تسلیم شیطان کند تا او توبه کند. سختی و مصیبت روشی است که مردم را به توبه می کشاند چنانچه پسر ولخرج هم یاد گرفت (لوقا 14:15-19 را ببینید).

در عهد عتیق مثال هایی از استفادۀ خداوند از شیطان و ارواح پلید برای تادیب و داوری مردمی که سزاوار خشم او هستند می بینیم. یکی از این مثال ها در فصل نهم داوران یافت می شود. در آن فصل می خوانیم، «و خدا روحی‌ خبیث‌ در میان‌ اَبیمَلِك‌ و اهل‌ شكیم‌ فرستاد» (داوران 23:9) تا بدین وسیله آنها را به خاطر اعمال ناپسندشان علیه پسران جدعون داوری کند.

انجیل همچنین می گوید، «امّا روح خداوند شائول را ترک کرد و به عوض، خداوند روح پلید را برای عذاب دادن او فرستاد» (اول سموئيل 14:16). اما شائول هرگز توبه نکرد و ناگهان در جنگ به دلیل سرکشی اش مرد.

در هر دو مورد از این مثال های عهد عتیق، کتاب مقدس می گوید ارواح پلید «از جانب خداوند فرستاده شده بودنداین بدان معنا نیست که خداوند در آسمانها ارواح پلید دارد که منتظرند او را خدمت کنند. به احتمال زیاد، خداوند اجازه می دهد که ارواح پلید شیطان تا حدی شرارت خود را بکنند به این امید که گناهکاران در زمان گرفتاری توبه کنند.

دیگر وسائل تادیب خداوند

(Other Means of God’s Discipline)

کتاب مقدس همچنین نشان می دهد که خداوند مردم خود را با قحطی و یا تحت سلطۀ دشمنان خارجی قرار گرفتن، تادیب می کند. نهایتاً آنها توبه خواهند کرد و او آنها را از دست دشمنانشان رها خواهد ساخت. اما اگر بعد از سالها مورد ظلم قرار گرفتن و هشدار شنیدن، توبه نکنند، خداوند به قدرت خارجی اجازه می دهد که بر آنها سلطه یابد و آنها را از سرزمینشان به عنوان افراد تبعیدی بیرون کند.

بر اساس عهد جدید، مطمئناً این امکان وجود دارد که خداوند مردم را با روا داشتن مشکلات در زندگیشان تادیب کند و یا به دشمنانشان اجازۀ آزردن آنها را بدهد. مثلاً، آیات ذکر شده در ابتدای این فصل دربارۀ تادیب خداوند (عبرانیان 3:12-13) در متن مربوط به مومنان عبرانی که به خاطر ایمانشان آزار می دیدند، یافت می شود. به هر حال همۀ آزار و اذیت ها به خاطر نافرمانی نیست. هر موردی باید جداگانه مورد قضاوت قرار بگیرد.

واکنش درست در برابر تادیب خداوند

(Rightly Reacting to God’s Discipline)

بر طبق تذکری که در ابتدای این فصل گفته شد، ممکن است که ما به دو روش در برابر تادیب خداوند واکنشی نادرست داشته باشیم. ممکن است که یا «تادیب خداوند را خوار بشماریم» و یا «زمانی که سرزنش می شویم، خسته بشویم» (عبرانیان 5:12). اگر تادیب خداوند را خوار بشماریم، به این معناست که آن را تشخیص نمی دهیم و یا هشدارهایش را نادیده می گیریم. خسته شدن از تادیب خداوند به این معناست که دست از تلاش برای خشنود کردن او برداریم چرا که فکر می کنیم تادیب او بسیار سخت است و یا واکنش نادرستی در برابر آن داشته باشیم. باید بدانیم که خداوند ما را دوست دارد و به خاطر خوبی ماست که ما را تادیب می کند. زمانی که دست تادیب او را که از روی محبت است تشخیص دهیم، باید توبه کنیم و بخشش او را دریافت کنیم.

زمانی که توبه کردیم باید انتظار فراغت از تادیب خداوند را داشته باشیم. اما نباید انتظار داشته باشیم که از عواقب غیرقابل اجتناب گناه خود هم فارغ شویم، اگرچه می توانیم از خداوند تقاضای رحمت و یاری داشته باشیم. خداوند به روح پشیمان و فروتن نظر خواهد‌ كرد (اشعیا 2:66 را ببینید). انجیل وعده به ما می دهد که، «غضب او فقط یک لحظه است، امّا رحمت او ابدی است. اشکهای شبانه، صبح شادی در پی خواهد داشت» (مزمور 5:30).

خداوند پس از داوری اش بر بنی اسراییل وعده داد:

زیرا تو را به‌ اندك‌ لحظه‌ای‌ ترك‌ كردم‌ امّا به‌ رحمت‌های‌ عظیم‌ تو را جمع‌ خواهم‌ نمود. و خداوند ولی تو می‌گوید: به‌ جوشش‌ غضبی‌ خود را از تو برای‌ لحظه‌ای‌ پوشانیدم‌ امّا به‌ احسان‌ جاودانی‌ برتو رحمت‌ خواهم‌ فرمود (اشعیا 7:54-8).

خداوند مهربان و بخشنده است.

برای مطالعۀ بیشتر دربارۀ تادیب خداوند، دوم قرنتیان24:6-31، 36-39؛ 13:7-14؛ مزمور 14:73؛ 12:94-13؛ 40:106-46؛ 18:118؛ 67:119، 71؛ ارمیا 29:2-30؛ 23:5-25؛ 12:14؛ 11:30؛ حجی 2:1-13؛ 17:2؛ اعمال رسولان 1:5-11؛ مکاشفه 19:3.

7

فصل بیست و ششم (Chapter Twenty-Six)

روزه (Fasting)

 

روزه به معنای عدم خوردن غذا و یا آشامیدنی برای مدتی و به طور داوطلبانه است.

در انجیل موارد زیادی از کسانی است که روزه گرفتند. برخی در طول روزه از خوردن همۀ غذاها و برخی دیگر از خوردن غذاهای خاصی اجتناب می کردند. روزۀ سه هفته ایِ دانیال می تواند نمونه‌ای از دومین حالت باشد، زمانی که او «خوراك‌ لذیذ گوشت‌ و شراب‌ نخورد» (دانيال 3:10).

همچنین در کتاب مقدس چند مثال از کسانی که آب و غذا نخوردند، وجود دارد اما این نوع روزۀ کلی بسیار نادر بود و اگر بیش از سه روز طول بکشد باید خارق العاده خوانده شود. مثلاً زمانی که موسی به مدت چهل روز بدون خوردن و آشامیدن چیزی رفت، در حضور خود خداوند بود، تا حدی که چهره اش درخشان شده بود (خروج 28:34-29 را ببینید). او مدتی پس از آن دوباره روزۀ چهل روزۀ دیگری گرفت (تثنيه 9:9 و 18 را ببینید). روزه های او ماوراء طبیعی بودند و هیچ کس نباید تلاش کند که در این زمینه از موسی تقلید کند. بدون کمک ماورایی خداوند برای هیچ کس ممکن نیست که بیش از چند روز بدون آب زنده باشد. کم شدن آب بدن منجر به مرگ می شود. اما بیشتر افراد سالم می توانند بدون غذا برای چند هفته زنده بمانند.

چرا روزه می گیریم؟ (?Why Fast)

ابتدایی ترین دلیل روزه این است که می توانیم وقت بیشتری را برای دعا و عبادت پروردگارمان صرف کنیم. به سختی می توان در انجیل مرجعی راجع به روزه پیدا کرد که شامل مرجعی دربارۀ دعا نباشد و همین نشان می دهد که روزه بدون دعا معنایی ندارد.1 مثلا هر دو مورد در کتاب اعمال رسولان دربارۀ روزه، دعا را هم ذکر می کنند. در مورد اول (اعمال رسولان1:13-3 را ببینید)، رسولان و معلمان در حقیقت «در عبادت‌ خدا و روزه‌ مشغول‌ می‌بودنددر حین این کار مکاشفه ای دریافت کردند و در نتیجه پولس و برنابا را به اولین ماموریت خود فرستادند. در دومین مورد، پولس و برنابا مشایخی را برای کلیساهای جدید در غلاطیه تعیین کردند. در این آیه می خوانیم،

در هر یک از کلیساها مشایخی را تعیین کردند و با نیایش و روزه ایشان را به دست آن خداوندی که به او گرویده بودند سپردند (اعمال رسولان 23:14).

شاید در این مورد دوم، پولس و برنابا از مسیح که قبل از انتخاب دوازده حواری خود، تمام شب را دعا کرد، تقلید می کردند (لوقا 12:6 را ببینید). گرفتن تصمیمات مهم مانند منصوب کردن رهبران روحانی نیاز به دعا دارد تا زمانی که شخص مطمئن شود که هدایت خداوند را دارد و روزه می تواند زمان بیشتری را برا ی این کار ایجاد کند. اگر عهد جدید پرهیز موقتی از روابط جنسی میان زن و شوهرها را برای افزایش زمان مخصوص دعا، تمجید می کند (اول قرنتیان 5:7 را ببینید)، پس می توانیم متوجه شویم که پرهیز موقتی از خوردن چطور می تواند در خدمت همان هدف باشد.2

بنابراین زمانی که لازم است برای گرفتن تصمیمات مهم با خداوند راز و نیاز کنیم، روزه کمک بزرگی است. دعا برای بسیاری از احتیاجات دیگر می تواند در مدت زمان کوتاهتری انجام شود. مثلاً برای دعای ربانی لزومی ندارد که روزه بگیریم. دعا برای طلب راهنمایی بیشتر طول می کشد زیرا «تشخیص صدای خداوند» در قلبمان کار بسیار مشکلی است نظر به اینکه صدای خداوند اغلب ممکن است با خواسته ها و نیات نادرست و یا کمبود دعا که ممکن است در درون ما وجود داشته باشد، در رقابت است. دعای طولانی با روزه برای کسب اطمینان در راهنمایی که از خداوند می خواهیم، نمونه ای از مفید بودن روزه است.

البته، صرف زمان برای دعا کردن و با اهداف خوب به سختی می تواند به عنوان چیزی به جز مزیت روحانی در نظر گرفته شود. به همین دلیل باید روزه را ابزاری عالی برای تقویت و سودمندی روحانی بدانیم اما تا زمانی که روزۀ ما با دعا همراه باشد. در کتاب اعمال رسولان می خوانیم که اولین رسولان خود را «وقف به‌ عبادت‌ و خدمت کلام‌» کرده بودند (اعمال رسولان 4:6). مطمئناً همین، بخشی از راز و رمز آنها را برای قدرت و اثر روحانی آنها فاش می کند.

دلایل نادرست برای روزه گرفتن (Wrong Reasons to Fast)

حال که چند دلیل بر اساس کتاب مقدس و عهد جدید برای روزه گرفتن آوردیم، باید چند دلیل غیر انجیلی هم برای روزه ذکر کنیم.

برخی از مردم روزه می گیرند به این امید که خداوند پاسخ تقاضاهای آنها را در دعاهایشان بدهد. اما مسیح به ما گفت که اصلی ترین وسیله برای قبولی دعا ایمان است نه روزه (متی 22:21 را ببینید). روزه وسیله ای برای «قانع کردن خداوند» یا روشی برای اینکه به او بگوییم «یا دعای من را قبول می کنی و یا آنقدر غذا نمی خورم تا از گرسنگی بمیرم، نیست. چنین روزه ای بر اساس انجیل نیست این کار تنها اعتصاب غذا است! یادتان باشد که داوود چندین روز برای کودک بیمارش روزه گرفت تا زنده بماند اما کودک مرد چرا که خداوند می خواست او را مجازات کند. روزه وضعیت او را تغییر نداد. داوود با ایمان دعا نمی کرد زیرا وعده ای نداشت که بر آن بایستد. در حقیقت او بر خلاف خواست خداوند دعا می کرد، چنانچه از نتیجه اش پیداست.

روزه پیش نیازی برای بیداری روحانی نیست. در عهد جدید هیچ مثالی از کسی که برای بیداری روزه گرفته باشد وجود ندارد. بلکه رسولان در حقیقت مسیح را با بشارت انجیل اطاعت کردند. اگر اهالی شهری بی توجه و بی علاقه بودند باز هم آنها از مسیح اطاعت می کردند، خاک پای خود را می تکاندند و به شهر دیگری می رفتند (لوقا 5:9؛ اعمال رسولان 49:13-51 را ببینید). آنها نمی ماندند که روزه بگیرند و تلاش کنند که سنگر روحانی را بشکنند و منتظر بهبودی و بیداری باشند. اما باید در کنار این مطالب اضافه کنم که روزه ای که به همراه دعا باشد مزیت هایی برای کسانی که در خدمت انجیل هستند دارد. به این صورت که آنها را تبدیل به عوامل مؤثر خدمت روحانی می کنند. بسیاری از قهرمانان روحانی در تاریخ کلیسا، مردان و زنانی بودند که بسیار روزه می گرفتند و دعا می کردند.

روزه وسیله ای برای نادیده گرفتن جسم نیست زیرا خوردن، بر خلاف خواسته های جسم ذکر شده در غلاطیان 21-19: 5، خواسته ای کاملاً شرعی و بدون گناه است. روزه عملی است که تحت اختیار انسان است و پرداختن به روح به جای جسم نیاز به تقوا و پرهیزکاری دارد.

روزه گرفتن به منظور اثبات معنویت کسی یا نشان دادن اینکه خود را وقف خداوند کرده ایم، چیزی جز ریا نیست. فریسی ها هم به همین دلیل روزه می گرفتند و مسیح آنها را به همین خاطر سرزنش کرد (متی 16:6؛ 23:5 را ببینید).

برخی از مردم روزه می گیرند تا بر شیطان غلبه کنند. چنین دلیلی نیز بر اساس انجیل نیست. کتاب مقدس به ما وعده داده است که اگر با ایمان به کلام خداوند در برابر شیطان پایداری کنیم، او از ما خواهد گریخت (یعقوب 7:4؛ اول پطرس 8:5-9 را ببینید). روزه گرفتن واجب نیست.

اما آیا مسیح نگفت که برخی ارواح پلید توسط «دعا و روزه» بیرون خواهند رفت؟

این گفته در ارجاع به رها کردن انسان از نوع خاصی از روح پلید که او را تسخیر کرده است، عنوان شده است، نه برای مومنی که می خواهد در برابر هجوم های شیطان، چیزی که برای همۀ مومنان پیش می آید، پیروز شود.

اما آیا گفتۀ مسیح نشان نمی دهد که ما با روزه و دعا قدرت بیشتری در برابر ارواح پلید خواهیم داشت؟

به یاد بیاورید که زمانی که مسیح شنید که حواریون او نتوانسته اند پسری را از شر روحی پلید آزاد کنند، اولین کاری که کرد این بود که به خاطر کمبود ایمانشان اظهار تاسف کرد. (متی 17:17 را ببینید). وقتی حواریون از او پرسیدند که چرا قادر به بیرون کردن روح پلید نبودند، مسیح به آنها گفت که به علت کمی ایمانشان بود (متی 20:17 را ببینید). همچنین ممکن است به عنوان پاورقی اضافه کرده باشد که، «لیکن این‌ جنس‌ جز به‌ دعا و روزه‌ بیرون‌ نمی‌رود‌» (متی 21:17). گفتم او ممکن است این کلمات را به عنوان پاورقی اضافه کرده باشد زیرا شواهدی وجود دارد که نشان می دهند برخی از گفته ها در واقع در نسخۀ اصلی انجیل متی وجود نداشته اند. یادداشتی در حاشیۀ انجیل من (نسخۀ استاندارد آمریکایی که نسخۀ انگلیسیِ بسیار معتبری است) نشان می دهد که بسیاری از نسخ خطی اصلی انجیل متی این گفتۀ خاص را ندارند و این بدان معناست که امکان دارد مسیح هرگز نگفته باشد که، «لیکن‌ این‌ جنس‌ جز به‌ دعا و روزه‌ بیرون‌ نمی‌رود‌انگلیسی زبانها این مزیت را دارند که ترجمه های مختلفی از انجیل را به زبان خود دارند، درحالی که بسیاری از ترجمه های انجیل به زبانهای دیگر از نسخۀ عبری و یا نسخ خطی یونانی ترجمه نشده اند بلکه برگردانی از نسخۀ کینگ جیمز هستند، ترجمه ای که اکنون چهارصد سال قدمت دارد.

در انجیل مرقس، گفتۀ مسیح اینگونه ثبت شده است: «این‌ جنس‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ بیرون‌ نمی‌رود جز به‌ دعا» (مرقس 29:9)، و در حاشیۀ نسخۀ استاندارد آمریکایی جدید ذکر شده است که بسیاری از نسخ خطی «و روزه گرفتن» را به آخر آیه اضافه می کنند.

اگر مسیح واقعاً این سخن را گفته باشد، بازهم درست نیست که ما نتیجه بگیریم که روزه گرفتن برای بیرون کردن ارواح پلید ضروری است. اگر مسیح به کسی در مورد این ارواح اختیاراتی بدهد، همانطوری که به دوازده حواری خود داد (متی 1:10)، پس آن شخص این اختیار را دارد و روزه نمی تواند قدرت او را افزایش دهد. البته روزه گرفتن می تواند به شخص زمان بیشتری را برای دعا بدهد و بدین شکل حساسیت معنوی شخص و ایمان او به قدرت خدادادی اش بالا می رود.

همچنین یادتان باشد که اگر مسیح واقعاً این سخن را گفته باشد، منظور او نوع خاصی از روح پلید بوده است. اگرچه حواریون مسیح یکبار از بیرون کردن روح پلیدی ناکام بودند اما دفعات زیادی در بیرون کردن ارواح پلیددیگر موفق بودند (لوقا 17:10).

آنچه تا کنون گفته شد برای اثبات این است که ما به روزه گرفتن برای پیروز شدن بر حملات شیطان نیازی نداریم.

تاکید بیش از حد بر روزه (Over Emphasis Regarding Fasting)

برخی از مسیحیان با دادن اهمیت زیاد به روزه در زندگیشان از آن دین ساخته اند. اما در رساله های عهد جدید اشاره‌ای به روزه وجود ندارد. هیچ دستورالعملی وجود ندارد که به مومنان بگوید چطور و چه زمانی باید روزه بگیرند. روزه گرفتن تشویق نشده است و همین مساله نشان می دهد که روزه از جنبه های اصلی پیروی از مسیح نیست.

روزه در عهد عتیق بیشتر ذکر شده است و اغلب با عزاداری برای مرگ کسی، توبه و یا دعاهای پر شور در زمان بحران های شخصی و یا ملی مربوط بوده است (داوران 24:20-28؛ اول سموئيل 7:1-8؛ 1:7-6؛ 11:31-13؛ دوم سموئيل 12:1؛ 15:12-23؛ اول پادشاهان 20:21-29؛ دوم قرنتیان 1:20-3؛ عزرا 21:8-23؛ 1:10-6؛ نحميا 1:1-4؛ 1:9-2؛ استر 1:4-3، 15-17؛ مزمور 13:35-14؛ 10:69؛ اشعيا 1:58-7؛ دانيال 16:6-18؛ 1:9-3؛ يوئيل 13:1-14؛ 12:2-17؛ يونس 4:3-10؛ زکريا 4:7-5 را ببینید). به نظر من اینها امروز هم دلایل خوبی برای روزه گرفتن هستند.

همچنین ازتعلیم های عهد عتیق این است که روزه گرفتن در حالی که از فرامین مهم تر سرپیچی می کنیم، درست نیست (اشعيا 1:58-12، زکريا 1:7-14 را ببینید).

مسیح مطمئناً نمی تواند متهم به ترویج بیش از حد روزه باشد. او توسط فریسی ها به خاطر روزه نگرفتن متهم شده بود (متی 14:9-15 را ببینید). او آنها را به این دلیل که روزه را از مسائل معنوی مهم تر قرار داده بودند، سرزنش کرد (متی 23:23؛ لوقا 9:18-12 را ببینید).

از سویی دیگر، مسیح در موعظۀ سر کوه خود با حواریونش از روزه صحبت کرد. او به آنها گفت که به دلایل درست روزه بگیرند و همین مطلب نشان می دهد که او پیش بینی کرده بود که پیروانش برخی مواقع روزه خواهند گرفت. او همچنین به آنها گفت که خداوند به آنها به خاطر روزه گرفتن پاداش خواهد داد. او خود نیز تا حدی روزه می گرفت (متی 21:17 را ببینید). و او گفت زمانی خواهد آمد که او از آنها گرفته خواهد شد و حواریونش روزه خواهند گرفت (لوقا34:5-35 را ببینید).

تا چه مدتی باید روزه گرفت؟ (?How Long Should One Fast)

همانطوری که قبلاً گفتم تمام روزه های چهل روزه ای که در انجیل ثبت شده است، روزه هایی خارق العاده هستند. قبلاً روزه های چهل روزۀ موسی که دو بار در حضور خداوند اتفاق افتاد، بررسی کردیم. ایلیا هم به مدت چهل روز روزه گرفت اما توسط فرشته ای تغذیه می شد (اول پادشاهان 5:19-8 را ببینید). در روزۀ چهل روزۀ مسیح هم چند عامل ماورایی وجود داشت. او به طور ماورایی توسط روح القدس به صحرا هدایت شد. در روزهای آخر روزه اش وسوسه های ماورایی شیطان را تجربه کرد و فرشتگان او را خدمت کردند (متی1:4-11 را ببینید). روزه های چهل روزه در انجیل قاعده و معیار نیستند.

اگر شخصی برای صرف وقت بیشتر با خداوند از خوردن وعده ای غذا اجتناب کند، روزه گرفته است. این طرز فکر که روزه باید بر حسب تعداد روزها ارزشیابی شود، نادرست است.

دو روزه ای که در کتاب اعمال رسولان است و ما قبلاً بررسی کرده ایم (اعمال رسولان 1:13-3؛ 23:14 را ببینید) ظاهراً روزه های طولانی مدتی نبودند و شاید تنها حذف یک وعده غذا بودند.

از آنجایی که روزه اساساً به منظور پوییدن خداوند است، من به شما پیشنهاد می کنم که به مدتی که نیاز دارید روزه بگیرید تا زمانی که آنچه از خداوند می طلبید را به دست آورید.

به یاد داشته باشید که روزه خداوند را مجبور نمی کند که با شما صحبت کند. روزه تنها حساسیت شما را نسبت به روح القدس بالا می برد. خداوند با شما صحبت می کند چه روزه بگیرید و چه نگیرید. تنها سختی که با آن مواجه می شویم این است که هدایت های او را از خواسته های خود تشخیص دهیم.

چند توصیۀ عملی (Some Practical Advice)

روزه معمولاً بدن را به شیوه های مختلف مورد تاثیر قرار می دهد. شخص ممکن است دچار ضعف، خستگی، حالت تهوع، سردرد، سرگیجه، درد شکم و غیره شود. اگر کسی عادت به نوشیدن قهوه، چای و دیگر نوشیدنی های کافئین دار دارد، برخی از این علائم می تواند به خاطر عدم استفاده کافئین باشد. در چنین مواردی، عاقلانه است که این نوع نوشیدنی ها را چند روز قبل از روزه گرفتن از رژیم غذاییشان حذف کنند. اگر کسی مرتباً و یا به صورت نیمه مرتب روزه بگیرد، متوجه خواهد شد که روزه گرفتن به تدریج برایش آسانتر خواهد بود، اگرچه معمولاً کمی ضعف را در هفتۀ اول و یا هفتۀ دوم احساس خواهد کرد.

شخص باید مطمئن شود که در طول روزه به میزان کافی آب بنوشد که بدنش با کم آبی مواجه نشود.

روزه باید به آرامی و با دقت شکسته شود. هر چقدر مدت روزه طولانی‌تر باشد، باید در این مساله هوشیارتر عمل کنیم. اگرسه روز است که غذای جامد وارد معدۀ شخص نشده است، بسیار اشتباه است که او روزۀ خود را با غذاهایی که هضمشان سخت است باز کند. او باید با غذاهایی که هضمشان آسان صورت می پذیرد و آب میوه شروع کند. در روزه های طولانی تر معده به زمان بیشتری احتیاج دارد تا دوباره هضم را آغاز کند، اما باز کردن روزه ای که حذف یک یا دو وعده غذا است نیاز به روش خاصی ندارد.

برخی متقاعد شده اند که روزه های ملایم برای سلامتی بدن خوب است، و من هم یکی از آنها هستم، زیرا بسیار شنیده ام که برخی افراد در حالی که در روزه بودند شفا یافتند. تصور می شود که روزه وسیله ای برای استراحت و پاک کردن بدن است. شاید به همین دلیل باشد که معمولاً اولین روزۀ فرد سخت ترین روزۀ اوست. آنهایی که هرگز روزه نگرفته اند احتمالاً بیشتر از همه به پاک شدن درونی بدن نیاز دارند.

فردی که روزه می گیرد بعد از دو تا چهار روز دیگر احساس گرسنگی نمی کند. زمانی که دوباره (معمولاً بعد از چند هفته) احساس گرسنگی کند، وقت آن رسیده که روزه اش را پایان دهد زیرا بدن تمام چربی های اندوخته را مصرف کرده است و حالا سلول های ضروری را مصرف می کند. کتاب مقدس به ما می گوید که مسیح بعد از چهل روز گرسنه شد و در این زمان روزۀ خود را پایان داد (متی 2:4).

1 من هفت روز بدون مزیتی معنوی روزه گرفتم، به این دلیل که هدفِ روحانی نداشتم و هیچ وقت اضافه ای را در دعا صرف نکردم.

2 نسخۀ کینگ جیمز از اول قرنتیان 5:7 رضایت دوجانبۀ زن و شوهر برای پرهیز از روابط جنسی به منظور وقف زمان برای «روزه و دعا» را تشویق کرده است. بیشتر ترجمه های امروزی این آیه در مورد روزه حری نمی زنند و تنها دعا را ذکر می کنند.

9

فصل بیست و سوم (Chapter Twenty-Three)

رسوم دینی (The Sacraments)

مسیح تنها دو آیین دینی به کلیسا داد: تعمید در آب (متی 19:28 را ببینید) و شام خداوند (اول قرنتیان 23:11-26 را ببینید). ابتدا تعمید در آب را بررسی می کنیم.

بر اساس عهد جدید، همۀ مومنان باید سه تعمید متفاوت را تجربه کنند: تعمید در بدن عیسی، تعمید در آب، و تعمید در روح القدس.

زمانی که شخصی تولد دوباره می یابد، ناخودآگاه در بدن مسیح تعمید می یابد. یعنی عضوی از بدن مسیح، کلیسا، می شود:

زيرا كه‌ جميع‌ ما به‌ يك‌ روح‌ در يك‌ بدن‌ تعميد يافتيم‌ (اول قرنتیان 13:12؛ همچنین رومیان 3:6؛ افسسیان 22:1-23؛ کولسیان 18:1 و 24 را ببینید).

تعمید گرفتن در روح القدس تجربه ای است که به دنبال نجات می آید و این نوع تعمید را همۀ مومنان می توانند و باید دریافت کنند.

در نهایت همۀ مومنان باید پس از توبه و ایمان آوردن به خداوندمان مسیح در آب تعمید داده شوند. تعمید اولین عمل فرمانبردارانۀ کسانی است که تازه ایمان آورده اند:

پس‌ بديشان‌ گفت‌: «در تمام‌ عالم‌ برويد و جميع‌ خلايق‌ را به‌ انجيل‌ موعظه‌ كنيد. هر كه‌ ايمان‌ آورده‌، تعميد يابد نجات‌ يابد و امّا هر كه‌ ايمان‌ نياورد بر او حكم‌ خواهد شد (مرقس 15:16-16، همراه با تاکید).

کلیسای اولیه فرمان مسیح برای تعمید گرفتن را بسیار مهم می دانست. تازه ایمان آورندگان تقریباً بدون استثنا فوراً تعمید داده می شدند (اعمال رسولان 37:2-41؛ 12:8-16، 36-39؛ 17:9-19؛ 44:10-48؛ 31:16-33؛ 5:18-8؛ 1:19-5 را ببینید).

برخی نظریات غیر انجیلی دربارۀ تعمید

(Some Unscriptural Ideas About Baptism)

برخی تعمید را با پاشیدن چند قطره آب بر روی شخصی که تازه ایمان آورده، انجام می دهند. آیا درست است؟ لغتی که به تعمید ترجمه شده است، لغت یونانیِ باپتیزو است که معنای تحت اللفظی آن «رو بردن در آب» است. بنابراین کسانی که در آب تعمید می گیرند باید کاملاً در آب فرو روند نه اینکه تنها قطراتی آب بر رویشان پاشیده شود. نماد تعمید مسیحیان، که به طور خلاصه مطالعه خواهیم کرد، نیز نظریۀ فرو رفتن در آب را حمایت می کند.

برخی نوزادان را تعمید می دهند در حالی که در انجیل هیچ آیه ای راجع به تعمید نوزادان وجود ندارد. چنین عملی ریشه در عقیدۀ نادرستِ «تولد تازۀ تعمیدی» – نظریه ای که می گوید انسان در لحظه ای که تعمید می یابد تولد دوباره می‌یابد دارد. کتاب مقدس به وضوح اعلام می کند که مردم قبل از تعمید باید به مسیح ایمان بیاورند. بنابراین، نه نوزادان و بچه های کوچک بلکه بچه هایی را که آنقدر بزرگ هستند تا توبه کنند و از مسیح پیروی کنند، می توان تعمید داد.

برخی به مردم آموزش می دهند که اگرچه شخص ممکن است به مسیح ایمان بیاورد اما تا زمانی که در آب تعمید داده نشود، نجات نمی یابد. چنین تعلیمی بر اساس کتاب مقدس درست نیست. در اعمال رسولان 44:10-48 و 17:11، می بینیم که خانوادۀ کرنلیوس نجات یافتند و در روح القدس تعمید گرفتند قبل از اینکه در آب تعمید داده شوند. غیرممکن است که کسی قبل از اینکه نجات بیابد در روح القدس تعمید شود (یوحنا 17:14 را ببینید).

برخی به مردم آموزش می دهند که اگر طبق فرمول آنها غسل داده نشوند نجات نمی یابند. کتاب مقدس هیچ آیین مذهبی خاصی را برای درستی تعمید معرفی نمی کند. برای مثال، برخی می گویند که مومن نجات نمی یابد اگر به جای اینکه به نام مسیح (اعمال رسولان 16:8) غسل داده شود، به نام «پدر، پسر و روح القدس (متی 19:28) غسل داده شود. این افراد همان روحی را که بر فریسی ها حاکم بود نشان می دهند.چقدر ناراحت کننده است که مسیحیان بر سر کلام درستی که باید در طول تعمید گفته شود بحث می کنند در حالی که جهان در انتظار شنیدن انجیل است.

نماد تعمید بر اساس کتاب مقدس (The Scriptural Symbolism of Baptism)

تعمید در آب نماد چیزهای زیادی است که قبلاً در زندگی فرد تازه ایمان آورده رخ داده است. این غسل از همه واضح تر نماد این است که گناهان ما شسته می شوند و بعد ما پاک در برابر خدا قرار می گیریم. زمانی که آنانیاس بعد از ایمان آوردن نزد پولس فرستاده شد، او به پولس گفت:

حال منتظر چه هستی؟ برخیز و تعمید بگیر و نام او را خوانده، از گناهانت پاک شو! (اعمال رسولان 16:22، همراه با تاکید).

دوم، تعمید در آب نشانۀ مالکیت مسیح بر زندگی ما، و شراکت ما در مرگ، دفن و قیام او را نشان می دهد. زمانی که دوباره متولد شدیم و در بدن مسیح قرار گرفتیم، از نظر خداوند «در مسیح» هستیم. زیرا مسیح جانشین ما بود، خداوند تمام آنچه که مسیح انجام داد را به حساب ما می گذارد. بنابراین ما « درمسیح» مرده ایم، دفن شده ایم و به عنوان افرادی جدید قیام کرده ایم:

آیا نمی‌دانید که همۀ ما که در مسیح عیسی تعمید یافتیم، در مرگ او تعمید یافتیم؟ پس با تعمید یافتن درمرگ، با او دفن شدیم تا همان‌‌گونه که مسیح به‌‌وسیلۀ جلال پدر، از مردگان برخیزانیده شد، ما نیز در زندگی نوینی گام برداریم (رومیان 3:6-4).

چون به هنگام تعمید با او مدفون گشتید با او برخیزانده نیز شدید، چرا که به قدرت خدا که او را از میان مردگان برخیزاند ایمان آوردید (کولسیان 12:2).

همۀ کسانی که تازه ایمان آورده اند باید این حقایق را آموزش ببینند زمانی که در آب تعمید می گیرند و باید پس از آنکه به مسیح ایمان می آورند هر چه زودتر غسل داده شوند.

شام خداوند (The Lord’s Supper)

شام خداوند ریشه در عید فصح عهد قدیم دارد. در شبی که خداوند بنی اسراییل را از بردگی مصریان آزاد ساخت، به همۀ خانواده ها دستور داد تا بره ای یک ساله را ذبح کنند و خون آن را بر سر در و چهارچوب درِ خانه شان بپاشند. زمانی که فرشتۀ مرگ در آن شب از میان ملت گذشت در حالی که تمام فرزندان ارشد را در مصر می کشت، خون را بر روی درِ خانه های بنی اسراییل دید، آنها را «نادیده گرفت» و رفت.

به علاوه قرار بود که آن شب را با خوردن برۀ فصح خود جشن بگیرند و با خوردن نان بدون خمیر مایه هفت روز جشن بگیرند و قرار شد که این جشن، آیینی همیشگی برای بنی اسراییل باشد و هر سال همان موقع جشن عید فصح را برگزار کنند (خروج 1:12-28 را ببینید). روشن است که برۀ فصح نماد عیسی بود که در اول قرنتیان 7:5 ، «فصح ما» نامیده شده است.

زمانی که مسیح شام خداوند را بر پا کرد، او و حواریونش در حال برگزاری جشن فصح بودند. مسیح در طول عید فصح به صلیب کشیده شد و حقیقتاً کار خود را به عنوانِ « برّه‌ خدا كه‌ گناه‌ جهان‌ را برمي ‌دارد» (یوحنا 29:1) به انجام رسانید.

نانی که می خوریم و شربتی که می نوشیم مادهایی هستند از بدن مسیح، که به خاطر ما ازهم شکافته شد و خون مسیح که برای آمرزش گناهان ما ریخته شد:

و چون‌ ايشان‌ غذا مي‌خوردند، عيسي‌ نان‌ را گرفته‌، بركت‌ داد و پاره‌ كرده‌، به‌ شاگردان‌ داد و گفت‌: «بگيريد و بخوريد، اين‌ است‌ بدن‌ من‌و پياله‌ را گرفته‌، شكر نمود و بديشان‌ داده‌، گفت‌: «همه‌ شما از اين‌ بنوشيد، زيرا كه‌ اين‌ است‌ خون‌ من‌ در عهد جديد كه‌ در راه‌ بسياري‌ بجهت‌ آمرزش‌ گناهان‌ ريخته‌ مي‌شود. امّا به‌ شما مي‌گويم‌ كه‌ بعد از اين‌ از ميوه‌ مُو ديگر نخواهم‌ نوشيد تا روزي‌ كه‌ آن‌ را با شما در ملكوت‌ پدر خود، تازه‌ آشامم‌ (متی 26:26-29).

پولس رسول داستان را اینگونه تعریف می کند:

زيرا من‌ از خداوند يافتم‌، آنچه‌ به‌ شما نيز سپردم‌ كه‌ عيسي‌ خداوند در شبي‌ كه‌ او را تسليم‌ كردند، نان‌ را گرفت‌ و شكر نموده‌، پاره‌ كرد و گفت‌: «بگيريد بخوريد. اين‌ است‌ بدن‌ من‌ كه‌ براي‌ شما پاره‌ مي‌شود. اين‌ را به‌ يادگاري‌ من‌ بجا آريدو همچنين‌ پياله‌ را نيز بعد از شام‌ و گفت‌: «اين‌ پياله‌ عهد جديد است‌ در خون‌ من‌. هرگاه‌ اين‌ را بنوشيد، به‌ يادگاري‌ من‌ بكنيدزيرا هرگاه‌ اين‌ نان‌ را بخوريد و اين‌ پياله‌ را بنوشيد، موت‌ خداوند را ظاهر مي‌نماييد تا هنگامي‌ كه‌ بازآيد (اول قرنتیان 23:11-26).

کِی و چگونه؟ (When and How)

کتاب مقدس به ما نمی گوید که مردم چند وقت یکباردر شام خداوند شرکت می کردند، چیزی که روشن است این است که این شام در جلسات کلیسای خانگی به عنوان وعده غذایی کامل برگزار می شد (اول قرنتیان 20:11-34 را ببینید). از آنجایی که شام خداوند ریشه در غذای عید فصح دارد، بخشی از وعده غذایی کامل بود وزمانی که مسیح آن را ترتیب داد به عنوان غذایی کامل توسط افراد کلیسای اولیه خورده شد و امروز هم باید همانطور باشد. هنوز هم بسیاری از کلیساها «رسم و رسوم انسانها» را دنبال می کنند.

ما باید شام خداوند را محترم بدانیم. از تعالیم پولس رسول این است که شرکت در شام خداوند به شیوه ای ناشایست بسیار اهانت آمیز است:

پس‌ هركه‌ بطور ناشايسته‌ نان‌ را بخورد و پياله‌ خداوند را بنوشد، مجرم‌ بدن‌ و خون‌ خداوند خواهد بود. امّا هر شخص‌ خود را امتحان‌ كند و بدينطرز از آن‌ نان‌ بخورد و از آن‌ پياله‌ بنوشد. زيرا هركه‌ مي‌خورد و مي‌نوشد، فتواي‌ خود را مي‌خورد و مي‌ نوشد اگر بدن‌ خداوند را تمييز نمي‌كند. از اين‌ سبب‌ بسياري‌ از شما ضعيف‌ و مريض‌اند و بسياري‌ خوابيده‌اند. امّا اگر برخود حكم‌ مي‌كرديم‌، حكم‌ بر ما نمي‌ شد. لكن‌ هنگامي‌ كه‌ بر ما حكم‌ مي‌شود، از خداوند تأديب‌ مي‌شويم‌ مبادا با اهل‌ دنيا بر ما حكم‌ شود (اول قرنتیان 27:11-32).

به ما توصیه شده است که قبل از شرکت در شام خداوند خود را مورد آزمایش و داوری قرار دهیم و اگر متوجه گناهی در اعمال و رفتار خود شدیم، باید به آن اعتراف کنیم و توبه کنیم. در غیر این صورت ممکن است «گناه بدن و خون مسیح به گردمان باشد

از آنجایی که مرگ عیسی و ریخته شدن خونش برای رها ساختن ما از گناهانمان بود، مطمئناً نمی خواهیم درعناصری، که نشان دهندۀ خون و بدن او هستند، با گناهانی مشخص و اعتراف نشده سهیم باشیم. اگر چنین کاری کنیم می توانیم داوری که بر ما می شود را به شکل بیماری و یا مرگ زودرس بخوریم و بیاشامیم، کاری که مسحیان قرنتس کردند. برای پیشگیری از تنبیه و مجازات خداوند باید خود را داوری کنیم، یعنی گناهنمان را بشناسیم و توبه کنیم.

اولین گناه مسیحیان قرنتیه کمبود محبت بود؛ آنها با یکدیگر دعوا و منازعه می کردند. در واقع ملاحظه و مراعات آنها در شام خداوند هم مشخص شد. عده ای غذاها را می خوردند و عده ای گرسنه می ماندند و حتی برخی مست بودند (اول قرنتیان 20:11-22 را ببینید).

نانی که ما می خوریم نشان دهندۀ بدن مسیح (که امروز کلیساست) است. ما از یک قرص نان که نشان دهندۀ اتحاد ما به عنوان بدنی واحد است، می خوریم (اول قرنتیان 17:10 را ببینید). چه گناه بزرگی است که همه در چیزی که نمایندۀ بدن مسیح است سهیم باشیم اما با بقیۀ اعضای بدن در جنگ و درگیری باشیم! قبل از اینکه از شام خداوند بخوریم، لازم است مطمئن شویم که در رابطۀ درست با برادران و خواهرانمان در مسیح هستیم.

81

فصل بیست و چهارم (Chapter Twenty-Four)

رو در رو شدن، بخشش و آشتی (Confrontation, Forgiveness and Reconciliation)

زمانی که موعظۀ سر کوه مسیح را در چند فصل قبل بررسی کردیم، یاد گرفتیم که چقدر بخشیدن کسانی که علیه ما گناه می کنند مهم است. مسیح رسماً اعلام کرد که اگر آنها را نبخشیم، خداوند نیز ما را نخواهد بخشید (متی 14:6-15 را ببینید).

بخشیدن دیگران به چه معناست؟ بیایید آنچه کتاب مقدس آموزش می دهد را مورد مطالعه قرار دهیم.

مسیح بخشیدن را با پاک کردن بدهی شخص مقایسه کرد (متی 23:18-35 را ببینید). تصور کنید کسی به شما مبلغی پول بدهکار است و شما از گرفتن پول خود صرف نظر می کنید و مدرکی که بدهی آن شخص در آن ثبت است را از بین می برید. دیگر انتظار دریافت پول را ندارید و دیگر از دست کسی که به شما بدهکار است عصبانی نیستید. در این موقع شما او را به چشم دیگری، نسبت به زمانی که به شما بدهکار بود، می بینید.

اگر مورد بخشایش خداوند قرار گرفتن را بفهمیم بهتر می توانیم متوجه شویم که بخشیدن دقیقاً چه معنایی دارد. زمانی که او گناهان ما را عفو می کند، دیگر ما را برای کاری که او را ناخشنود ساخته، گناهکار مسئول نمی داند و به خاطر آن گناه دیگر از دست ما عصبانی نیست. او ما را به خاطر گناهی که مرتکب شده ایم مجازات نخواهد کرد. او با ما آشتی می کند.

به همین صورت، اگر من واقعاً کسی را ببخشم، او را در قلبم می بخشم، و با نشان دادن رحمت، بر حس انتقامگیری غلبه می کنم. دیگر از کسی که علیه من گناهی انجام داده است عصبانی نیستم. ما آشتی کرده ایم. اگر از او کینه داشته باشیم و با او با عصبانیت رفتار کنیم، او را نبخشیده ایم.

مسیحیان اغلب در این زمینه خود را گول می زنند. آنها می گویند که شخص را بخشیده اند و می دانند که باید چنین بکنند اما در عمق وجود خود هنور هم نسبت به او کینه دارند. آنها از مواجهه با آن شخص اجتناب می کنند زیرا نگرانند که با دیدن او باز هم خشم خود را نشان دهند. به یاد داشته باشید که مسیح نمی خواهد که ما با برادر خود حتی خشم بگیریم (متی 22:5 را ببینید).

حالا از شما سوالی می پرسم: بخشیدن چه کسی آسانتر است؟ مجرمی که تقاضای بخشش می کند و یا مجرمی که تقاضای بخشش نمی کند؟ مسلماً همۀ ما اتفاق نظر داریم که بخشیدن کسی که به اشتباه خود اعتراف می کند و تقاضای بخشش از ما می کند، بسیار آسان تر است. در حقیقت، بخشیدن چنین شخصی بسیار بسیار آسانتر است از بخشیدن کسی که طلب بخشش ندارد. بخشیدن کسی که تقاضای عفو و بخشش ندارد عملاً غیرممکن به نظرمی رسد.

بیایید این موضوع را از زاویه ای دیگر بررسی کنیم. اگر عدم بخشیدن مجرمی که توبه کرده است و بخشیدن مجرمی که توبه نکرده است، هر دو اشتباه است، کدام یک گناه بزرگتری است؟ به نظر من همۀ ما اتفاق نظر داریم که اگر هر دو اشتباه هستند، عدم بخشیدن مجرمی که توبه کرده است، گناه بسیار بزرگی است.

مسئله ای شگفت از کتاب مقدس (A Surprise from Scripture)

آنچه تا کنون عنوان شد، سوال دیگری را در ذهن من ایجاد می کند: آیا خداوند انتظار دارد که ما همۀ کسانی که علیه ما مرتکب گناه می شوند را ببخشیم، حتی آنهایی که فروتنی نمی کنند، گناه خود را قبول نمی کنند و تقاضای بخشش نمی کنند؟

وقتی که کتاب مقدس را با دقت مطالعه می کنیم، متوجه می شویم که پاسخ این سوال «خیر» است. بر خلاف انتظار بسیاری از مسیحیان، کتاب مقدس به وضوح می گوید که اگرچه ما به داشتن محبت نسبت به یکدیگر، و حتی دشمنانمان، تشویق شده ایم، اما لازم نیست هر کسی را ببخشیم.

مثلاً، آیا مسیح از ما توقع دارد که ما به سادگی برادر مسیحی خود را به خاطر گناهی که علیه ما انجام داده است ببخشیم؟ خیر، او چنین انتظاری ندارد. در غیر این صورت به ما نمی گفت که برای آشتی چهار مرحله ای که در متی15:18-17 ذکر شده است را دنبال کنیم، مراحلی که اگر شخص گناهکار توبه نکند، با طرد آن شخص پایان می یابد:

و اگر برادرت‌ به‌ تو گناه‌ كرده‌ باشد، برو و او را ميان‌ خود و او در خلوت‌ الزام‌ كن‌. هرگاه‌ سخن‌ تو را گوش‌ گرفت‌، برادر خود را دريافتي‌؛ و اگر نشنود، يك‌ يا دو نفر ديگر با خود بردار تا از زبان‌ دو يا سه‌ شاهد، هر سخني‌ ثابت‌ شود. و اگر سخن‌ ايشان‌ را رد كند، به‌ كليسا بگو. و اگر كليسا را قبول‌ نكند، در نزد تو مثل‌ خارجي‌ يا باجگير باشد.

روشن است که زمانی که به مرحلۀ چهارم (طرد) برسیم، دیگر بخششی به شخص گناهکار اعطا نخواهد شد، چرا که بخشش و طرد دو عمل ناسازگار هستند. عجیب به نظر می رسد اگر کسی بگوید، «ما او را بخشیدیم و بعد او را طرد کردیم،» زیرا بخشش نه به جدایی که به آشتی منجر می شود. (اگر خدا بگوید که «تو را بخشیدم اما از این به بعد کاری به کار تو نخواهم داشت،» چه فکری خواهید کرد؟) مسیح به ما گفت که با شخص طرد شده «به عنوان یک غیر یهود یا یک باجگير کن» رفتار کنید، کسانی که یهودیان با آنها رابطه ای نداشتند و در واقع از آنها متنفر بودند.

در چهار مرحله ای که مسیح مطرح کرد، عفو وبخشش بعد از مرحلۀ اول، دوم و سوم به کسی اعطا نمی شود مگر اینکه شخص توبه کند. اگر او پس از هر مرحله توبه نکند به مرحلۀ بعد برده می شود و همچنان با او مانند گناهکاری توبه نکرده رفتار می شود. تنها زمانی که او به شما گوش کند (یعنی توبه کند)، میتوان گفت که شما برادر خود را به دست آورده اید (یعنی با او آشتی کرده اید).

هدف از رو در رو شدن این است که بخشش حاصل شود. اما بخشش بعد از توبۀ شخص گناهکار صورت می پذیرد. بنابراین ما 1) ما با شخص گناهکار رودر رو خواهیم شد با این امید که 2) او توبه کند تا ما بتوانیم 3) او را ببخشیم.

به این ترتیب، با اطمینان می توانیم بگوییم که خداوند نمی خواهد ما به راحتی برادر مومن خود را که علیه ما مرتکب گناهی شده و بعد از رودر رو شدن با ما توبه نکرده است، ببخشیم. البته این مسئله به ما حق متنفر بودن از آن شخص را نمی دهد. برعکس، ما با او روبرو می شویم زیرا او را دوست داریم و می خواهیم او را ببخشیم و با او آشتی کنیم.

اما اگر تا جای ممکن توسط این سه مرحله برای آشتی کردن تلاش صورت گرفت، برای اطاعت از مسیح چهارمین مرحله به رابطه پایان می دهد.1 درست همانطوری که به ما فرمان داده شده است که با، به اصطلاح، مسیحیان زناکار، شراب خوار، همجنس گراها و غیره رابطه نداشته باشیم (اول قرنتیان 11:5 را ببینید)، ما نباید هیچ رابطه‌ای با مسیحیانی که از توبه کردن و آشتی با کل بدن سرباز می زنند، داشته باشیم. چنین افرادی ثابت می کنند که پیروان حقیقی مسیح نیستند و سبب رسوایی کلیسای او می شوند.

مثال خداوند (God’s Example)

همانطور که مسئولیت خود را برای بخشودن دیگران بررسی می کنیم، ممکن است تعجب کنیم از اینکه چرا خداوند از ما می خواهد کاری را بکنیم که خود انجام نمی دهد. مطمئناً خداوند افراد گناهکار را نیز دوست دارد و دستان بخشایشگر خود را برای بخشیدنشان به سوی آنها دراز کرده است. او خشم خود را کنترل می کند و به آنها زمان می دهد که توبه کنند. اما بخشیده شدن آنها به توبۀ آنها بستگی دارد. خداود گناهکاران را نمی بخشد مگر اینکه آنها توبه کنند. پس چرا باید تصور کنیم که خداوند از ما توقع بیشتری دارد؟

به این ترتیب آیا ممکن است که گناه عدم بخشش که از نظر خداوند گناه بسیار بزرگی است همان نبخشیدن افرادی که از ما تقاضای عفو می کنند باشد؟ جالب است که درست بعد از اینکه مسیح چهار مرحله را مطرح کرد، پطرس پرسید:

«خداوندا، چند مرتبه‌ برادرم‌ به‌ من‌ خطا ورزد، مي‌بايد او را آمرزيد؟ آيا تا هفت‌ مرتبه‌؟» عيسي‌ بدو گفت‌: «تو را نمي‌گويم‌ تا هفت‌ مرتبه‌، بلكه‌ تا هفتاد هفت‌ مرتبه‌!» (متی 21:18-22).

آیا پطرس فکر کرد که مسیح از او انتظار دارد تا فردی را که توبه نکرده را هزاران بار و به خاطر هزاران گناهی که مرتکب می شود ببخشد، در صورتی که مسیح اندکی قبل به او گفته بود که با برادر توبه نکرده اش به خاطر انجام هر گناه مانند شخصی غیریهودی و یا باجگیر رفتار کند؟ بسیار بعید به نظر می رسد که اینطور باشد. از طرف دیگر، اگر شما کسی را بخشیده اید دیگر نسبت به او تنفری نخواهید داشت.

سوال دیگری که ما را بر می انگیزد تا فکر کنیم این است: اگر مسیح از ما توقع دارد که مومنی را صد ها بار و به خاطر انجام صدها گناه و بدون اینکه توبه کند، ببخشیم و رابطۀ خود را حفظ کنیم، پس چرا به ما اجازه می دهد که زندگی مشترک خود را به خاطر تنها یک گناه (زنا) که همسرمان علیه ما انجام دهد و توبه نکند، به هم بزنیم (متی 32:5 را ببینید).2 چنین چیزی بسیار متناقض به نظر می رسد.

توضیح بیشتر (An Elaboration)

درست بعد از اینکه مسیح به پطرس گفت که برادر خود را چهارصد و نه بار ببخشد، مثلی را برای او تعریف کرد تا بهتر متوجه منظورش شود:

از آن جهت‌ ملكوت‌ آسمان‌ پادشاهي‌ را ماند كه‌ با غلامان‌ خود ارادۀ محاسبه‌ داشت‌. و چون‌ شروع‌ به‌ حساب‌ نمود، شخصي‌ را نزد او آوردند كه‌ ده‌ هزار قنطار به‌ او بدهكار بود (این مقدار برابر است با حقوق 5000 سال یک کارگر معمولی در روزگار مسیح). و چون‌ چيزي‌ نداشت‌ كه‌ ادا نمايد، آقايش‌ امر كرد كه‌ او را با زن‌ و فرزندان‌ و تمام‌ مايملك‌ او فروخته‌، طلب‌ را وصول‌ كنند. پس‌ آن‌ غلام‌ رو به‌ زمين‌ نهاده‌ او را پرستش‌ نمود و گفت‌: «اي‌ آقا مرا مهلت‌ ده‌ تا همه‌ را به‌ تو ادا كنم‌آنگاه‌ آقاي‌ آن‌ غلام‌ بر وي‌ ترحّم‌ نموده‌، او را رها كرد و قرض‌ او را بخشيد. ليكن‌ چون‌ آن‌ غلام‌ بيرون‌ رفت‌، يكي‌ از همقطاران‌ خود را يافت‌ كه‌ از او صد دينار طلب‌ داشت‌ (برابر با صد روز حقوق). او را بگرفت‌ و گلويش‌ را فشرده‌، گفت‌: «طلب‌ مرا ادا كن‌پس‌ آن‌ هم قطار بر پايهاي‌ او افتاده‌، التماس‌ نموده‌، گفت‌: «مرا مهلت‌ ده‌ تا همه‌ را به‌ تو ردّ كنم‌امّا او قبول‌ نكرد بلكه‌ رفته‌، او را در زندان‌ انداخت‌ تا قرض‌ را ادا كند. چون‌ هم قطاران‌ وي‌ اين‌ وقايع‌را ديدند، بسيار غمگين‌ شده‌، رفتند و آنچه‌ شده‌ بود به‌ آقاي‌ خود باز گفتند. آنگاه‌ مولايش‌ او را طلبيده‌، گفت‌: «اي‌ غلام‌ شرير، آيا تمام‌ آن‌ قرض‌ را محض‌ خواهش‌ تو به‌ تو نبخشيدم‌؟ پس‌ آيا تو را نيز لازم‌ نبود كه‌ بر هم قطار خود رحم‌ كني‌ چنانكه‌ من‌ بر تو رحم‌ كردم‌؟» پس‌ مولاي‌ او در غضب‌ شده‌، او را به‌ جلاّدان‌ سپرد تا تمام‌ قرض‌ را بدهد. به‌ همينطور پدر آسماني‌ من‌ نيز با شما عمل‌ خواهد نمود، اگر هر يكي‌ از شما برادر خود را از دل‌ نبخشد» (متی 23:18-35).

توجه کنید که غلام اول بخشیده شد چون تقاضای بخشش کرد. و باز هم توجه کنید که غلام دوم نیز از غلام اول فروتنانه تقاضای بخشش کرد. غلام اول آنچه را که به او عطا شده بود به غلام دوم عطا نکرد و همین مسئله آقای او را خشمگین کرد. به این ترتیب، آیا ممکن است که پطرس تصور کند که مسیح از او انتظار دارد که برادر توبه نکردۀ خود را که هرگز تقاضای بخشش نکرد، عفو کند، چیزی که در مثال مسیح اصلاً وجود ندارد؟ چنین چیزی بعید است و از آنجایی که مسیح به او گفته بود که بعد از اینکه با برادرت مواجه شدی و او توبه نکرد، با او مانند غیر یهودی و یا باجگیر رفتار کن.

اینکه پطرس تصور کند که باید برادر توبه نکردۀ خود را ببخشد به خاطر مجازاتی که، بنابر گفته های مسیح اگر برادرمان را از ته دل نبخشیم، در انتظار ماست، بسیار بعید و دور از ذهن است. مسیح گفت که تمام بدهی های بخشیده شده ما دوباره بر گردنمان خواهد بود و تحویل شکنجه دهنده داده خواهیم شد، تا زمانی که آنچه را پس بدهیم که هرگز نمی توانیم پس بدهیم. آیا این مجازات برای شخص مسیحی است که برادر خود را نبخشیده است؟ برادری که خداوند هم او را نمی بخشد؟ اگر کسی علیه من گناهی مرتکب شود، علیه خداوند مرتکب گناه شده است و خداوند او را نمی بخشد مگر اینکه توبه کند. آیا خداوند می تواند تنها به دلیل نبخشیدن شخصی که خود نیز او را نمی بخشد، مرا تنبیه کند؟

خلاصه (A Synopsis)

انتظارات مسیح از ما برای بخشیدن برادر مومن خود مختصراً در لوقا 3:17-4 ثبت شده است:

احتراز كنيد و اگر برادرت‌ به‌ تو خطا ورزد او را تنبيه‌ كن‌ و اگر توبه‌ كند او را ببخش‌. و هرگاه‌ در روزي‌ هفت‌ كَرَّت‌ به‌ تو گناه‌ كند و در روزي‌ هفت‌ مرتبه‌، برگشته‌ به‌ تو گويد توبه‌ مي‌كنم‌، او را ببخش‌» (همراه با تاکید).

از این واضح تر نمی توان این مسئله را بیان کرد. مسیح از ما انتظار دارد که برادر مومن خود را هر گاه که توبه کند ببخشیم. زمانی که دعا می کنیم، «خداوندا دِین های ما را بر ما ببخش چنانچه ما نیز کسانی که به ما مدیون هستند را بخشیدیم،» در واقع از خدا می خواهیم که آنچه ما برای دیگران انجام داده ایم را برای ما انجام بدهد. ما هرگز از او انتظار نداریم که ما را ببخشد مگر اینکه از او تقاضای عفو کنیم. پس چرا او باید از ما توقع داشته باشد که کسانی را ببخشیم که تقاضای بخشش نمی کنند؟

به هر حال تمام اینها به ما حق این را نمی دهد که نسبت به برادر و یا خواهر خود در در مسیح که علیه ما مرتکب گناه شده است، کینه داشته باشیم. به ما دستور داده شده که یکدیگر را دوست بداریم. به همین دلیل است که باید با شخصی که گناهی علیه ما مرتکب شده است رودر رو شویم، شاید با هم آشتی کنیم، و حتی ممکن است او با خداوند هم (که در مقابلش مرتکب گناه شده است) آشتی کند. نتیجۀ محبت و دوست داشتن بقیه همین است. اغلب، مسیحیان می گویند که برادر مومن خود را بخشیده اند اما در واقع آنها برای اینکه با آن شخص رودر رو نشوند این را می گویند. آنها آن شخص را نبخشیده اند و رفتارشان کاملاً این مسئله را نشان می دهد. آنها به هیچ قیمتی با شخص گناهکار روبرو نمی شوند و اغلب از آسیبی که به آنها وارد شده است صحبت می کنند. آشتی به وقوع نمی پیوندد.

زمانی که ما گناه می کنیم خداوند از طریق روح القدس که در وجود ماست با ما رودر رو می شود زیرا او ما را دوست دارد و می خواهد که ما را ببخشد. ما هم باید از او تقلید کنیم، از روی محبت با دوست مومنی که گناهی علیه ما مرتکب شده است رودر رو شویم تا توبه و بخشش و آشتی به میان بیاید.

خداوند همیشه از مردم انتظار دارد که با عشقی خالص یکدیگر را دوست بدارند، عشقی که به ما اجازه ملامت کردن را می دهد ولی نمی گذارد که از یکدیگر کینه به دل بگیریم. در شریعت موسی این فرمان وجود دارد:

برادر خود را در دل‌ خود بغض‌ منما، البته‌ همسایة‌ خود را تنبیه‌ كن‌، و به‌ سبب‌ او متحمل‌ گناه‌ مباش‌. از ابنای‌ قوم‌ خود انتقام‌ مگیر، و كینه‌ مورز، و همسایة‌ خود را مثل‌ خویشتن‌ محبت‌ نما. من‌ یهوه‌ هستم‌ (لاويان 17:19-18، همراه با تاکید).

یک اعتراض (An Objection)

اما در مورد سخنان مسیح در مرقس 25:11-26 چه باید گفت؟ آیا این سخنان نشان نمی دهند که ما باید همه را به خاطر همۀ گناهانی که مرتکب شده‌اند صرف نظر از اینکه تقاضای عفو کنند یا نه، ببخشیم؟

و وقتي‌ كه‌ به‌ دعا بايستيد، هر گاه‌ كسي‌ به‌ شما خطا كرده‌ باشد، او را ببخشيد تا آنكه‌ پدر شما نيز كه‌ در آسمان‌ است‌، خطاياي‌ شما را معاف‌ دارد. هرگاه‌ شما نبخشيد، پدر شما نيز كه‌ در آسمان‌ است‌ تقصيرهاي‌ شما را نخواهد بخشيد

این آیه، آیات دیگری را که قبلاً در رابطه با این موضوع بررسی کردیم، لغو نمی کند. ما قبلاً متوجه شدیم که چیزی که بسیار برای خداوند باعث اندوه است، نبخشیدن کسی است که از ما تقاضای بخشش دارد. پس می توانیم این آیه را بر اساس این حقیقتِ مسلم تفسیر کنیم. مسیح در این آیه تنها تاکید می کند که اگر بخشش خداوند را می خواهیم، خود نیز باید دیگران را ببخشیم. او در اینجا به طور خاص شیوۀ بخشش را ذکر می کند و اینکه برای بخشیده شدن توسط دیگران چه باید بکنیم.

توجه کنید که در اینجا عیسی نمی گوید که باید از خداوند تقاضای عفو کنیم تا او ما را ببخشد. با این اوصاف آیا باید نادیده بگیریم که کتاب مقدس می گوید بخشیده شدن توسط خداوند به این بستگی دارد که ما از او تقاضای بخشش کنیم (متی 12:6؛ اول یوحنا 9:1 را ببینید)؟ آیا می توان نتیجه گرفت که نیازی نداریم که از خداوند زمان ارتکاب گناه تقاضای بخشش کنیم زیرا عیسی این مسئله را در این آیات ذکر نکرده است؟ رسیدن چنین نتیجه ای در سایۀ آنچه کتاب مقدس به ما آموزش می دهد بسیار عاقلانه نیست. همچنین بی فکری است که همۀ چیزهای دیگری را که کتاب مقدس به ما آموزش می دهد دربارۀ اینکه بخشیدن دیگران بستگی دارد به اینکه آنها تقاضای بخشش کنند، را نادیده بگیریم.

اعتراضی دیگر (Another Objection)

آیا مسیح برای سربازانی که لباس های او را تقسیم می کردند دعا نکرد، «ای پدر، اینان را ببخش زیرا نمی دانند چه می کنند» (لوقا 34:23)؟ آیا همین نشان نمی دهد که خداوند مردم را بدون اینکه تقاضای عفو کنند می بخشد؟

این برداشت تا حدی درست است. این آیه نشان می دهد که خداوند بر نادانان تا حدی بخشش ارزانی می کند. زیرا او کاملاً عادل است، او مردم را تنها زمانی که می دانند گناه می کنند، مسئول می داند.

دعای مسیح برای سربازان جایگاه آنها را در بهشت تضمین نمی کندتنها نشان می دهد که آنها برای تقسیم لباسهای پسر خداوند جوابگو نیستند و تنها به این دلیل که آنها نمی دانستند که او کیست. آنها فکر می کردند که او مجرمی است که باید حکم درباره اش اجرا شود. بنابراین خداوند در این مورد رحمت خود را گسترده است به عملی که، اگر انجام دهندۀ آن می دانست چه می کند، نیاز به داوری و قضاوت داشت.

اما آیا مسیح برای همۀ کسانی که به نوعی سبب رنجهای او بودند دعا کرد تا خداوند آنها را ببخشد؟ خیر، او این کار را نکرد. مثلاً مسیح دربارۀ یهودا گفت که بهتر بود که هرگز به دنیا نمی آمد (متی 24:26 را ببینید). مسیح مطمئناً دعا نکرد که پدرش یهودا را ببخشد. تقریباً برعکس اگر مزامیر 69 و 109 را به عنوان دعاهای پیشگویانۀ مسیح بررسی کنیم، مانند پطرس که این کار را کرد (اعمال رسولان 15:1-20 را ببینید). مسیح دعا کرد که یهودا، مردی که از روی نادانی گناه نکرد، داوری شود.

ما به عنوان کسانی که تلاش می کنند از مسیح تقلید کنند باید بر کسانی که نمی دانند با ما چه کرده اند رحم داشته باشیم، از جمله برای بی ایمانان همچون سربازان نادانی که لباسهای مسیح را میان خود تقسیم کردند. مسیح از ما می خواهد که رحمت زیادی نسبت به بی ایمانان نشان دهیم، دشمنان خود را دوست بداریم، با کسانی که از ما متنفر هستند خوب رفتار کنیم، آنهایی را که ما را نفرین می کنند دعای خیر کنیم و برای کسانی که با ما بدرفتاری می کنند، دعا کنیم (لوقا27:6-28 را ببینید). باید تلاش کنیم که نفرت آنها را با محبت خود ذوب کنیم و توسط نیکی بر بدی غلبه کنیم. این مفهوم حتی تحت شریعت موسی هم توضیح داده شده است:

اگر گاو یا گوسفند دشمن خود را دیدید که گُمشده است، آن را به او بازگردانید. اگر دیدید که الاغ دشمنتان زیر بار خوابیده است، هرچند که از آن شخص روگردان هستید، ولی کمک کنید تا الاغ بلند شود (خروج 4:23-5).

اگر دشمنت گرسنه باشد، به او غذا بده و اگر تشنه باشد، او را آب بنوشان. این کار تو او را شرمنده می سازد و خداوند به تو پاداش می دهد (امثال21:25-22).

جالب است که اگرچه مسیح به ما فرمان داد که دشمنان خود را دوست بداریم، با کسانی که از ما متنفر هستند خوب رفتار کنیم، آنهایی را که ما را نفرین می کنند دعای خیر کنیم و برای کسانی که با ما بدرفتاری می کنند، دعا کنیم (لوقا27:6-28 را ببینید)، هرگز به ما فرمان نداد که آنها را ببخشیم. در واقع می توانیم دیگران را بدون بخشیدن آنها دوست بداریم، درست مانند خداوند که مردم را بدون بخشیدن آنها دوست دارد. نه تنها می توانیم آنها را دوست بداریم، بلکه باید آنها را دوست بداریم، چرا که این فرمان خداوند است. محبت ما نسبت به آنها باید از اعمال ما آشکار باشد.

اینکه مسیح از پدر آسمانی خود خواست که سربازهایی را که لباسهای او را میان خود تقسیم کردند، ببخشد، نشان دهندۀ این نیست که خداوند از ما توقع دارد که هر مطلب دیگری که دربارۀ این موضوع در کتاب مقدس است، نادیده بگیریم و آنهایی را که علیه ما گناه می کنند، ببخشیم. این آیه تنها به ما یاد می دهد که ما باید آنهایی را که از گناه خود بر علیه ما ناآگاه هستند ببخشیم و رحمت بسیار زیادی بر بی ایمانان نشان دهیم.

در مورد یوسف چه باید گفت؟

(?What About Joseph)

یوسف، که از روی رحمت برادران خود را که او را به بردگی فروخته بودند، بخشید، مثالی است که بارها از آن استفاده شده برای ثابت کردن این عقیده که ما باید هر کسی را که علیه ما گناه می کند ببخشیم، صرف نظر از اینکه آن شخص تقاضای بخشش کرده باشد یا نه. اما آیا داستان یوسف این را یاد می دهد؟

خیر، اینطور نیست.

یوسف برادران خود را در آزمایشهای پی در پی قرار داد تا آنها را به سمت توبه بکشد. حتی یکی از آنها را ماهها در مصر زندانی کرد (پیدایش24:42 را ببینید). زمانی که برادرانش نهایتاً به گناه خود اعتراف کردند (پیدایش 21:42؛ 16:44 را ببینید)، و زمانی که یکی از آنها پیشنهاد کرد که او را به جای فرزند مورد علاقۀ پدرش به گرو نگاه دشته شود (پیدایش 33:44 را ببینید)، یوسف دریافت که آنها دیگر آن مردان حسود و خودخواه که او را به بردگی فروخته بودند نیستند. در این زمان بود که یوسف هویت خود را فاش کرد و سخنان مهربانانه با کسانی که علیه او گناه کرده بودند، گفت. اگر یوسف فوراً آنها را می بخشید، آنها هرگز توبه نمی کردند. و این یکی از عیب های پیغام «بخشش فوریِ همه» است که امروز تعلیم داده می شود. بخشیدن برادرانمان بدون مواجهه با آنها دو نتیجه در بر دارد: 1) بخششی نادرست که منجر به آشتی نمی شود، و 2) گناهکارانی که توبه نمی کنند و از لحاظ روحانی رشد نمی کنند.

انجام آنچه در متی15:18-17 ثبت شده است

(The Practice of Matthew 18:15-17)

اگرچه فمیدن چهار مرحلۀ آشتی که توسط مسیح عنوان شده، تقریباً آسان است، اما زمان انجام متوجه پیچیدگی آنها می شویم. زمانی که مسیح این چهار مرحله را مطرح کرد، این کار را با این دیدگاه انجام داد که برادر الف متقاعد شده است که برادر ب علیه او مرتکب گناهی شده است. اما در واقعیت شاید چنین نباشد و برادر الف اشتباه می کند. بنابراین بیایید موقعیتی را تصویر کنیم که در آن هر داستان احتمالی بررسی شود.

اگر برادر الف متقاعد شده است که برادر ب علیه او مرتکب گناهی شده است، باید اول مطمئن شود که خودش بیش از حد ایراد گیر نیست و به دنبال یافتن پر کاه در چشم برادرش نمی باشد. بسیاری از رنجش های کوچک را باید نادیده بگیریم و رحمت خود را نسبت به دیگران افزایش دهیم (متی 3:7-5 را ببینید). اما اگر برادر الف نسبت به برادر ب به دلیل گناه بزرگی که مرتکب شده است، خشمگین باشد باید با او رودر رو شود.

اما بر اساس فرمان مسیح، او باید به طور خصوصی با برادر ب رودر رو شود تا محبت خود را به او نشان دهد. انگیزۀ او محبت و هدف او باید آشتی باشد. او نباید با کسی دربارۀ این مسئله صحبت کند. «محبت‌ کثرت‌ گناهان‌ را می‌پوشاند» (اول پطرس8:4). اگر ما کسی را دوست داشته باشیم گناهان او را فاش نمی کنیم بلکه آنها را پنهان می کنیم.

رو در رو شدن با او باید محترمانه باشد تا محبت او را نشان دهد. مثلاً می تواند بگوید: «برادر من واقعاً برای دوستیمان ارزش قائلم. اما اتفاقی افتاده است که در قلب من احساس بدی به وجود آورده است. من نمی خواهم این احساس را داشته باشم و به همین دلیل باید به تو بگویم که چرا احساس می کنم تو اشتباهی علیه من مرتکب شده ای و به این ترتیب می توانیم آشتی کنیم. و اگر من کاری کرده ام که منجر به انجام این اشتباه توسط تو شده ترجیح می دهم که به من بگوییو بعد باید با آرامش به برادر ب بگوید که چه اتفاقی افتاده است.

در بیشتر موارد برادر ب حتی نمی دانسته است که برادر الف را رنجانده است و زمانی که متوجه مسئله می شود، تقاضای بخشش می کند. اگر جریان اینگونه باشد برادر الف باید فوراً برادر ب را ببخشد. آشتی به وقوع پیوسته است.

داستان دیگر می تواند اینگونه باشد که برادر ب تلاش می کند گناه خود را علیه برادر الف توجیه کند و به او می گوید که آنچه انجام داده است عکس العملی در مقابل رفتار او بوده است. اگر این موضوع صحت داشته باشد، برادر ب قبلاً می بایست با برادر الف رو در رو می شد. اما حداقل حالا مکالمه ای بین آنها صورت می گیرد و احتمال آشتی هم وجود دارد.

در چنین مواردی، طرفین ماجرا باید در مورد اتفاقی که افتاده است صحبت کنند و گناه خود را بنا بر میزان تقصیری که هر کدام دارند، قبول کنند و بعد همدیگر را ببخشند. آشتی انجام پذیرفته است.

داستان سوم این است که الف و ب نمی توانند با هم آشتی کنند. بنابراین به کمک احتیاج دارند و زمان این رسیده که وارد مرحلۀ دوم شوند.

مرحلۀ دوم (Step Two)

بهترین حالت این است که برادر ب و الف هر دو با هم تصمیم بگیرند که چه کسانی باید به آنها بپیوندد تا آنها را در راه آشتی کمک کند. در حالت ایده آل برادر ث و برادر د باید هر دو آنها را خوب بشناسند و به هر دو علاقه داشته باشند تا بی طرفی آنها مشخص باشد. و از روی احترام به برادران الف و ب، تنها ث و د باید در جریان باشند.

اگر برادر ب در این مسئله همکاری نمی کند، برادر الف می تواند یک یا دو نفر را برای این کار پیدا کند.

اگر برادر ث و د حکیم هستند، قبل از اینکه حرف های هر دو طرف را بشنوند، هیچ نظری نخواهند داد. زمانی که آنها قضاوت خود را اعلام کردند، الف و ب باید تسلیم نظر آنها باشند و از هم عذرخواهی کنند و باید یکی از آنها و یا هر دو آسیبی را که رسانده اند جبران کنند.

برادر ث و د نباید زیاد از حد بیطرف باشند و بگویند که هم الف و هم ب باید توبه کنند، در حالی که تنها یکی از آنها در واقع مقصر است. آنها باید بدانند که اگر الف یا ب داوری آنها را رد کنند، در مقابل کل حضار کلیسا معلوم خواهد شد و داوری نادرست آنها برای همه روشن خواهد شد. شاید برای ث و د وسوسه انگیز باشد که تلاش کنند رابطه شان را هم با الف و هم با ب توسط تغییر دادن واقعیت، حفظ کنند. بنابراین خوب است که داوران دو نفر هستند و می توانند یکدیگر را در بیان واقعیت تقویت دهند. به علاوه تصمیم آنها برای الف و ب بسیار اهمیت دارد.

مرحلۀ سوم (Step Three)

اگر الف یا ب، داوری ث و د را رد کنند، مسئله باید مورد بررسی کل کلیسا قرار بگیرد. این مرحله هیچ وقت در کلیساهای رسمی انجام نمی شود، و این دلیل خوبی دارد، زیرا ممکن است این مرحله منجر به چند شاخگی بشود. هر کس طرف شخص خاصی را خواهد گرفت. مسیح هیچ گاه نمی خواست که کلیساهای محلی بزرگتر از یک خانه باشند. مرحلۀ سوم برای این خانوادۀ کوچک که درآن همه الف و ب را می شناسند و به آنها اهمیت می دهند، در کتاب مقدس مطرح شده بود. در کلیساهای رسمی مرحلۀ سوم می تواند در میان گروه کوچکی متشکل از افرادی که الف و ب را می شناسند و آنها را دوست دارند انجام شود. اگر الف و ب اعضای کلیساهای متفاوتی باشند، چند نفر از اعضای هر دو کلیسا به عنوان تصمیم گیرنده انتخاب می شوند.

زمانی که کلیسا رای خود را صادر کرد، برادر الف و ب باید تسلیم آن باشند و بدانند که عاقبت اعتراض چیست. آنها باید از همدیگر عذر خواهی کنند، همدیگر را ببخشند و آشتی کنند.

اگر یکی از آن دو عذرخواهی نکند، باید از کلیسا اخراج شود و هیچ کس در کلیسا نباید با او رابطه ای داشته باشد. اغلب در این زمان ، شخصی که حاضر به توبه نیست عمداً تلاش خواهد کرد که از همه دوری کند و حتی ممکن است قبل از ورود به این مراحل این کار را بکند و همین عدم تعهد و محبت او را نسبت به خانوادۀ روحانی نشان می دهد.

مشکلی رایج (A Common Problem)

در کلیساهای رسمی اغلب مردم مشکلات خود را با ترک یک کلیسا و پیوستن به کلیسایی دیگر حل می کنند جایی که در آن شبان می خواهد به هر قیمتی که شده سلطنت خود را بسازد و رابطۀ حقیقی با دیگر شبان ها ندارد و به همین دلیل به چنین افرادی خوشامد می گوید و زمانی که آنها داستان اندوهناک خود را تعریف می کنند، طرفشان را می گیرد. این کار مراحل آشتی را که توسط مسیح فرمان داده شده خنثی می کند. و معمولاً چنین افرادی، که مورد خوشامدگویی این شبان ها قرار گرفتند، چند ماه یا چند سال می مانند و باز هم رنجشی برایشان پیش می آید و مجبورند کلیسای دیگری را پیدا کنند.

مسیح انتظار داشت که کلیساها آنقدر کوچک باشند که اعضای آن در یک خانه جا بگیرند و شبانها/ مشایخ/ ناظرین محلی همه با هم در یک کلیسا کار کنند. بنابراین طرد یک نفر از کلیسا به معنای طرد او از کل کلیساها خواهد بود. این مسئولیت هر شبان/ شیخ/ ناظر است که از هر مسیحی که به آنها می پیوندد در مورد گذشته‌اش بپرسد و با رهبر کلیسای قبلی او تماس بگیرد تا متوجه شود که آیا این شخص می تواند به آنها بپیوندد یا خیر.

هدف خداوند برای کلیسای مقدس (God’s Intention for a Holy Church)

مشکل دیگر در کلیساهای رسمی این است که آنها پُراز مردمی هستند که کلیسا را برای خود نمائی حاضر می شوند و مسئولیت اندکی نسبت به دیگران دارند، زیرا ماهیت روابطشان کاملاً اجتماعی است. بنابراین هیچ کس و خصوصاً شبان ها هیچ چیزی دربارۀ شیوۀ زندگی آنها نمی دانند و افراد ناپاک مدام ننگی را برای کلیسایی که در آن حاضر می شوند به بار می آورند. و کسانی که از بیرون نگاه می کنند می گویند که کسانی که خود را مسیحی می دانند هیچ فرقی با افراد بی ایمان ندارند.

همین مسئله به خودی خود دلیل محکمی است برای همه که ساختار کلیساهای رسمی همان کلیسای مقدسی که خداوند می خواهد نیست. مردم ریاکار و ناپاک اغلب در کلیساهای بزرگ رسمی پنهان می شوند و ننگی را برای مسیح سبب می شوند. اما مسیح در متی15:18-17 می گوید که کلیسای او باید متشکل از افراد پاکی باشد که اعضای متعهد بدنی هستند که خود را تطهیر می کند. جهان بر چنین کلیسایی خواهد نگریست و عروس پاک و خالص مسیح را خواهد دید. اما امروز آنها یک فاحشه می بینند؛ کسی که به شوهر خود وفادار نیست.

این جنبۀ پاکسازی کلیسا که قصدی الهی در آن است، زمانی مشهود بود که پولس با موقعیتی بحرانی در کلیسای قرنتیان روبرو شد. عضوی مورد قبول در کلیسا با نامادری خود زنا می کرد:

در حقیقت شایع شده است که در میان شما یک نوع رابطۀ جنسی نامشروع وجود دارد، و این عمل آنقدر زشت است که حتی در میان کافران هم یافت نمی شود، زیرا می شنوم که شخصی با زن پدر خود رابطه دارد. چرا به عوض این که خجل گشته و مقصر را از میان خود بیرون کنید ، افتخار هم می کنید؟ اگر چه من جسماً از شما دور هستم، ولی روحاً حاضرم و چنان شخص مجرم را در نام خداوند عیسی محکوم ساختم که گوئی خودم در آنجا حضور داشتم. پس وقتی که شما با روح من و قدرت عیسی، خداوند ما جمع شوید، این شخص را به شیطان تسلیم کنید تا طبیعت نفسانی او نابود شده و در روز خداوند یعنی روز داوری روحش نجات یابد. در نامه ای به شما نوشتم که با اشخاص شهوت ران معاشرت نکنید ، ولی منظور من این نبود که با تمام اشخاص شهوت ران این جهان یا طمعکاران و کلاه برداران و یا بت پرستان کاری نداشته باشید، زیرا در این صورت مجبور می شوید این دنیا را ترک کنید، بلکه مقصود من این بود که با کسانی که خود را مسیحی می دانند ولی مرتکب زنا، طمع، بت پرستی، ناسزاگوئی، مستی و یا کلاه برداری می گردند معاشرت نکنید، حتی با چنین اشخاصی غذا هم نخورید، زیرا من با افراد خارج از کلیسا چکار دارم که دربارۀ آنها قضاوت کنم؟ وظیفۀ شما این است که نسبت به اهل کلیسا داوری کنید و داوری افرادی که خارج از کلیسا هستند با خدا خواهد بود. آن مرد شریر را از میان خود برانید! (اول قرنتیان 1:5-5 و 9-13).

لزومی ندارد که این مرد را وارد مراحل آشتی کنیم زیرا روشن است که او مومنی واقعی نیست. پولس از او به عنوان کسی که «برادر نامیده می شود» و «مرد شریر» نام برد. به علاوه چند آیه بعد، پولس نوشت:

آیا نمیدانید که‌ ظالمان‌ وارث‌ ملکوت‌ خدا نمیشوند؟ فریب‌ مخورید، زیرا فاسقان‌ و بت‌پرستان‌ و زانیان‌ و متنعمان‌ و لواط‌ و دزدان‌ و طمعکاران‌ و میگساران‌ و فحاشان‌ و ستمگران‌ وارث‌ ملکوت‌ خدا نخواهند شد (اول قرنتیان 9:6-10).

روشن است که پولس معتقد بود که آنهایی که بدسیرت هستند مانند مردی که در کلیسای قرنتیان بود، بی ایمانی خود را فاش می کنند. با چنین کسانی نباید همچون برادر خود رفتار کنیم و نباید آنها را وارد مراحل آشتی کنیم. آنها باید طرد شوند و «به‌ شیطان‌ سپرده‌ شوند» تا کلیسا خود فریبی آنها را استحکام ندهد و بنابراین آنها متوجه خواهند شد که باید توبه کنند تا «در روز خداوند عیسی نجات‌ یابند» (اول قرنتیان 5:5).

امروز در کلیساهای بزرگ اطراف جهان، برخی مواقع صدها نفر هستند که وانمود می کنند که مسیحی هستند، کسانی که از نظر انجیل کافرند و باید طرد شوند. کتاب مقدس به وضوح به ما نشان می دهد که کلیسا مسئولیت دور کردن افرادی را که زانی، زنا کار، همجنس گرا، میگسار و غیره هستند، دارد. اما چنین افرادی زیر سایۀ «رحمت» اغلب وارد گروههای حمایتی کلیساها می شوند، و در این گروهها توسط دیگر معتقدانی که مشکلات مشابهی دارند تشویق می شوند. این توهینی آشکار به قدرت زندگی دهندۀ انجیل عیسی مسیح است.

رهبران سقوط کرده (Fallen Leaders)

در نهایت، آیا رهبری که مرتکب گناه بزرگی (مثل زنا) شود باید فوراً به جایگاه خود بازگردد؟ اگرچه خداوند رهبری که توبه کند را فوراً می بخشد (وکلیسا هم باید همین کار را بکند)، اما رهبر سقوط کرده دیگر مورد اعتماد کسانی که به آنها خدمت می کرده، نیست. اعتماد اکتسابی است. بنابراین چنین رهبرانی خود باید از پست خود کنار بروند و تسلیم ناظران روحانی باشند تا قابل اعتماد بودن آنها را ثابت کنند. آنها باید از نو آغاز کنند. در کلیسا هیچ کس نباید مطیع آنهایی باشد که دوست ندارند که فروتنانه در پست های کوچک تر خدمت کنند تا اعتمادی دوباره به دست آورند.

خلاصه (Summary)

بیایید به عنوان خادمان شاگردساز که فراخوانده شده اند تا «تنبیه‌ و توبیخ‌ و نصیحت‌ نمایند باکمال‌ تحمل‌ و تعلیم‌» (دوم تیموتائوس2:4) از رسالت خود سر باز نزنیم. بیایید به شاگردان خود تعلیم دهیم که با شکیبایی پر از رحمت، رو در رو شدن محترمانه در مواقع لزوم، رودررو شدن با کمک دیگران هر زمانی که لازم باشد و بخشش در زمانی که تقاضایش هست، یکدیگر را دوست بدارند. این شیوه بسیار بهتر است از بخشش های مصنوعی که مرهمی بر روابط به هم خوردۀ افراد نیست. و بیایید تلاش کنیم که خداوندمان را در همۀ زمینه ها اطاعت کنیم تا کلیسایش پاک و خالص بماند و ستایشی بر نام او باشد!

برای مطالعۀ بیشتر دربارۀ رودررو شدن و تادیب در کلیسا، رومیان 17:16-18؛ دوم قرنتیان 1:13-3؛ غلاطیان 11:2-14؛ دوم تسالونیکیان 6:3 و 14-15؛ اول تیموتائوس 19:1-20 و 19:5-20؛ تیطس 10:3-11؛ یعقوب 19:5-20؛ دوم یوحنا 10-11 را ببینید.

1 طبق فرمان مسیح اگر شخص طرد شده بعدها توبه کرد، بخشش می بایست صورت پذیرد و او بخشیده شود.

2 اگر شخص زناکار مسیحی باشد، باید قبل از اقدام برای طلاق او را وارد سه مرحله ای که مسیح برای آشتی مطرح کرد، کنیم. اگر او توبه کند، بر طبق فرمان مسیح باید او را ببخشیم.

20

فصل بیست و دوم (Chapter Twenty-Two)

چطور می توان مورد هدایت روح القدس قرار گرفت (How to be Led by the Spirit)

انجیل یوحنا تعدادی از وعده های عیسی را دربارۀ نقش روح القدس در زندگی مومنان، ثبت کرده است. بیایید چند مورد از آنها را بخوانیم:

و من از پدر درخواست خواهم کرد و او پشتیبان دیگری به شما خواهد داد که همیشه با شما بماند یعنی همان روح راستی که جهان نمی تواند بپذیرد زیرا او را نمی بیند و نمی شناسد ولی شما او را می شناسید، چون او پیش شما می ماند و در شما خواهد بود (یوحنا 16:14-17).

اما پشتیبان شما یعنی روح القدس که پدر بنام من خواهد فرستاد همه چیز را به شما تعلیم خواهد داد و آنچه را به شما گفته ام به یاد شما خواهد آورد (یوحنا 26:14).

با وجود این، این حقیقت را به شما می گویم که رفتن من برای شما بهتر است زیرا اگرمن نروم پشتیبانتان پیش شما نمی آید اما اگر بروم او را نزد شما خواهم فرستاد… «چیزهای بسیاری هست که باید به شما بگویم ولی شما فعلاً طاقت شنیدن آنها را ندارید. در هر حال، وقتی او که روح راستی است بیاید شما را به تمام حقیقت رهبری خواهد کرد زیرا از خود سخن نخواهد گفت بلکه فقط در بارۀ آنچه بشنود سخن میگوید و شما را از امور آینده باخبر میسازد. او مرا جلال خواهد داد زیرا حقایقی را که از من دریافت کرده به شما اعلام خواهد نمود. هر چه پدر دارد از آن من است و به همین دلیل بود که گفتم: حقایقی را که از من دریافت کرده به شما اعلام خواهد نمود» (یوحنا 7:16، 12-15).

مسیح به حواریون خود وعده داد که روح القدس در آنها ساکن خواهد شد. او آنها را کمک خواهد کرد، به آنها آموزش خواهد داد، آنها را راهنمایی خواهد کرد و به آنها چیزهایی را که پیش خواهند آمد نشان خواهد داد. امروز ما به عنوان شاگردان مسیح نباید تصور کنیم که روح القدس چیزی کمتر از اینها برای ما انجام دهد.

جالب است که عیسی به شاگردان خود گفت که رفتن او برایشان بهتر است زیرا اگر نرود پشتیبانشان پیش آنها نمی آید! این مسئله نشان می دهد که رابطۀ آنها با روح القدس می تواند آنقدر نزدیک باشد که انگار عیسی مسیح همیشه به لحاظ فیزیکی با آنها حضور دارد. در غیر این صورت برای آنها بهتر نبود که به جای عیسی روح القدس را داشته باشند. از طریق روح القدس عیسی همیشه با ما و در ما است.

انتظار داریم که چگونه توسط روح القدس هدایت شویم؟

نام او، روح القدس، نشان می دهد که نقش ابتدایی او در هدایت ما این است که ما را به سوی تقدس و مطیع بودن در برابر خداوند است. بنابراین هر چه که مربوط به تقدس و انجام ارادۀ خداوند بر روی زمین است در حوزۀ هدایت روح القدس است. او ما را هدایت خواهد کرد تا تمام فرامین عام و خاص مسیح را که مربوط است به خدمت خاصی که خداوند ما را برای انجام آن فرا خوانده است، اطاعت کنیم. پس اگر می خواهید در خدمت خاص خود توسط روح القدس هدایت شوید، باید در پاکی و تقدس عام هم مورد هدایت او قرار بگیرید زیرا نمی توان یکی از این دو را به تنهایی به دست آورد. بسیاری از خادمان می خواهند که روح القدس آنها را به سوی کارهای بزرگ و معجزات راهنمایی کند اما دوست ندارند که خود را با جنبه های «کوچکتر» تقدس عام به زحمت بیندازند. چنین طرز فکری خطایی بزرگ است. مسیح چگونه شاگران خود را هدایت کرد؟ در ابتدا با دادن تعالیم کلی در زمینۀ تقدس. هدایت های خاص در رابطه با وظایف آنها در خدمتشان، در مقام مقایسه، نادر بود. پس این کار بر عهدۀ روح القدس است که در ما ساکن می شود و بنابراین اگر می خواهید توسط روح القدس هدایت شوید، باید قبل از هر چیز، هدایت های او را برای پاک بودن دنبال کنید.

پولس رسول نوشت: «کسانی که بوسیلۀ روح خدا هدایت می شوند فرزندان خدا هستند» (رومیان 14:8). اگر توسط روح القدس هدایت شویم در میان فرزندان خدا قرار می گیریم. بنابراین همۀ فرزندان خداوند توسط روح هدایت شده اند. البته اطاعت از هدایت های روح به خود ما به عنوان عامل های آزاد بستگی دارد.

به این ترتیب، هیچ مسیحی واقعاً نیازی برای یاد گرفتن اینکه چطور توسط روح القدس هدایت شود ندارد زیرا روح القدس از قبل همۀ مسیحیان را هدایت می کند. از سویی دیگر، شیطان تلاش می کند تا فرزندان خداوند را گمراه سازد، و ما هنوز ماهیت قدیمی جسم را که ما را بر خلاف خواست و ارادۀ خداوند هدایت می کند، درون خود داریم. بنابران مومنان باید بتوانند هدایت های روح را از میان دیگر هدایت ها تشخیص دهند. و این جریانی در جادۀ بلوغ است. اما حقیقت بنیادین این است: روح همیشه ما را مطابق کلام خداوند هدایت می کند و همیشه ما را هدایت خواهد کرد که آنچه را از نظر خداوند درست و خوشایند است و آنچه را که سبب جلال و شکوه او می شود، انجام دهیم (یوحنا 14:16 را ببینید).

صدای روح القدس (The Voice of the Holy Spirit)

اگرچه کتاب مقدس به ما می گوید که برخی مواقع روح القدس به شیوه های غیر عادی مثلاً از طریق رویاها، نبوت، و یا صدای قابل شنید خداوند ما را هدایت می کند، اما معمول ترین راهی که روح القدس به وسیلۀ آن با ما صحبت می کند، در روح ما و توسط «ادراک و احساس» است. یعنی اگر روح می خواهد که ما کاری را انجام دهیم، در ما در روح ما – «تقلا» می کند و ما «هدایتی» را برای دنبال کردن جهتی خاص حس می کنیم.

ما می توانیم صدای روح را «وجدانمان» بنامیم. همۀ مسیحیان می دانند که صدای وجدان چگونه است. اگر برای انجام گناه وسوسه می شویم، صدایی قابل شنیدن که می گوید: «اهمیتی به این وسوسه ها نده» نمی شنویم. بلکه احساس می کنیم که چیزی در درون ما در مقابل این وسوسه ها مقاومت می کند. و اگر در برابر وسوسه ها تسلیم و مرتکب گناه شویم، صدایی قابل شنیدن نمی شتویم که بگوید: «تو گناه کردی! تو گناه کردیتنها در وجود خود احساس می کنیم که محکومیم و به سمت توبه و اعتراف به گناه سوق داده می شویم.

به همین شکل روح ما را به سمت حقیقت و ادراک هدایت می کند. او ما را توسط فاش کردن مکاشفه ای ناگهانی (که همیشه مطابق انجیل است) در درونمان آموزش می دهد. این مکاشفات ممکن است ده دقیقه برای شخص دیگری طول بکشد اما توسط روح القدس در طول چند ثانیه انجام می پذیرند.

به همین شیوه روح القدس در امور خدمت ما را هدایت می کند. ما تنها باید آگاهانه تلاش کنیم که نسبت به این هدایت ها و ادراکات درونی حساس و هوشیار باشیم و به آرامی یاد خواهیم گرفت (با آزمون و خطا) که در رابطه با مسائلی که مربوط به خدمت است از روح القدس پیروی کنیم. زمانی که ما اجازه می دهیم سرمان (تفکرات منطقی و عقلانی) وارد دلهایمان (جایی که روح ما را هدایت می کند) شود، خود را درحالی می یابیم که مرتکب خطا در رابطه با ارادۀ خداوند می شویم.

روح القدس چگونه مسیح را هدایت کرد (How the Spirit Led Jesus)

مسیح با ادراک درونی توسط روح القدس هدایت شد. مثلاً انجیل مرقس توضیح می دهد که دقیقاً بعد از اینکه عیسی در پی تعمید توسط یحیی، در روح القدس تعمید شد چه رخ داد:

فوراً روح خدا او را به بیابان برد (مرقس 12:1، همراه با تاکید).

عیسی صدایی قابل شنیدن نشنید یا رویایی ندید که او را به سمت بیابان هدایت کند. او تنها به بیابان برده شد. معمولا روح القدس اینگونه ما را هدایت می کند. ما در وجود خود کشش و اعتقادی راسخ برای انجام کاری خاص حس می کنیم.

زمانی که عیسی به مرد مفلوجی که از طریق سقف وارد اطاق او شده بود گفت که گناهانش بخشوده شده اند، می دانست که کاتبانی که حاضر بودند فکر می کردند که او کفرگویی می کند. عیسی چگونه متوجه شد که در سر آنها چه می گذرد؟ در اجیل مرقس می خوانیم:

در ساعت‌ عيسي‌ در روح‌ خود ادراك‌ نموده‌ كه‌ با خود چنين‌ فكر مي‌كنند، بديشان‌ گفت‌: «از بهر چه‌ اين‌ خيالات‌ را به‌خاطر خود راه‌ مي‌دهيد؟» (مرقس 8:2، همراه با تاکید).

عیسی در روح خود درک کرد که آنها به چه چیزی فکر می کنند. اگر نسبت به روح خود حساس باشیم، ما هم می توانیم بدانیم که چطور پاسخ کسانی را که مخالف کلام خداوند هستند، بدهیم.

هدایت روح القدس در خدمت پولس (The Spirit’s Leading in the Ministry of Paul)

پولس رسول بعد از حداقل بیست سال خدمت، به خوبی آموخته بود که چطور هدایت های روح القدس را دنبال کند. روح تا حدی به او «چیزهایی که قرار بود رخ بدهند» و در رابطه با خدمت آیندۀ او بودند، را نشان داد. مثلاً زمانی که پولس خدمت خود را در افسس به پایان می رساند، ادراکی از دوره ای از زندگیش و خدمتش در سه سال آینده داشت:

بعد از تمام‌ شدن‌ اين‌ مقدمّات‌، پولُس‌ در روح‌ عزيمت‌ كرد كه‌ از مَكادونيه‌ و اَخائيه‌ گذشته‌، به‌ اورشليم‌ برود و گفت‌: «بعد از رفتنم‌ به‌ آنجا رُوم‌ را نيز بايد ديد » (اعمال رسولان 21:19).

توجه کنید که پولس این مسیر را نه در ذهن که در روح خود قصد کرد. این مسئله نشان می دهد که روح القدس او را در روحش هدایت می کرد که ابتدا به مقدونیه و بعد اخائیه (هر دو واقع در یونان امروزی) و بعد به اورشلیم و نهایتاً به روم برود. و این دقیقاً مسیری بود که او طی کرد. اگر نقشه ای در انجیل خود داشته باشید که سومین سفر بشارتی او و سفرش به روم را نشان بدهد، می توانید مسیر او را از افسس (جایی که او مسیر خود را در روح خود تصور کرد) به سمت مقدونیه و اخائیه و بعد اورشلیم و چندین سال بعد به روم ببینید.

به طور دقیق تر، پولس در سراسرمقدونیه و اخائیه سفر کرد و سپس با دور زدن از ساحل دریای اژه از مقدونیه برگشت و سپس به ساحل دریای اژه در آسیای صغیر سفر کرد. در طولانی ترین سفر در شهر میلیتس توقف کرد و مشایخ کلیسای نزدیک افسس را فراخواند و در وداعی خطاب به آنان گفت:

و اينك‌ در روح‌ بسته‌ شده‌، به‌ اورشليم‌ مي‌روم‌ و از آنچه‌ در آنجا بر من‌ واقع‌ خواهد شد، اطّلاعي‌ ندارم‌. جز اينكه‌ روح‌القدس‌ در هر شهر شهادت‌ داده‌، مي‌گويد كه‌ بندها و زحمات‌ برايم‌ مهيّا است (اعمال رسولان 22:20-23، همراه با تاکید).

پولس گفت که در روح بسته شده، یعنی در روح خود اعتقادی راسخ وجود داشت که او را به سمت اورشلیم هدایت می کرد. او تصویری کامل از آنچه در اورشلیم رخ می دهد نداشت، اما اعلام کرد که در هر شهری که در طول سفرش توقف کرد، روح القدس گواهی داد که رنج و درد در انتظارش است. روح القدس چگونه از در و رنجی که در اورشلیم در انتظارش بود خبر داد؟

دو مثال (Two Examples)

در فصل 21 از اعمال رسولان دو رویداد ثبت شده که این سوال را پاسخ می دهند. اولین مثال زمانی است که کشتیِ پولس در بندر مدیترانه ای صور لنگر انداخت:

پس‌ شاگردي‌ چند پيدا كرده‌، هفت‌ روز در آنجا مانديم‌ و ايشان‌ به‌ الهام‌ روح‌ به‌ پولُس‌ گفتند كه‌ به‌ اورشليم‌ نرود (اعمال رسولان 4:21).

به خاطر همین آیه برخی از مفسران نتیجه می گیرند که پولس با ادامۀ سفر خود به اورشلیم در برابر خداوند نافرمانی کرد. اما در سایۀ اطلاعلات دیگری که در اعمال رسولان به ما داده می شود، در می یابیم که چنین نتیجه ای نادرست است. این مسئله در حین پیشروی در داستان روشن خواهد شد.

ظاهراً شاگردانی که در صور بودند به لحاظ روحانی حساس بودند و تشخیص دادند که مشکلاتی در اورشلیم در انتظار پولس است. آنها متعاقباً تلاش کردند که پولس را متقاعد کنند که دست از سفر به آنجا بردارد. ترجمۀ ویلیام از عهد جدید این مسئله را روشن می کند، چنانچه او این آیه را اینگونه ترجمه کرده است: «به خاطر ادراکاتی که توسط روح القدس ایجاد شده بود، آنها به پولس اصرار کردند که از رفتن به اورشلیم منصرف شود

اما شاگردان در صور موفق نشدند که او را منصرف کنند زیرا پولس سفر خود به اورشلیم را بر خلاف هشدارهای آنها آغاز کرد.

این جریان به ما آموزش می دهد که هیچ گاه تفسیر خود را به مکاشفه ای که در روحمان دریافت می کنیم اضافه نکنیم. پولس به خوبی می دانست که در اورشلیم با مشکلاتی مواجه خواهد شد اما او همچنین می دانست که خواست خداوند این است که او به آنجا برود. اینکه خداوند از طریق روح القدس چیزی را برای ما آشکار کند، لزوماً به این معنا نیست که برویم و آن را بگوییم، و باید دقت کنیم که تفاسیر خود را به آنچه روح برایمان آشکار کرده است نیفزاییم.

توقف در قیصریه (Caesarea Stop Over)

توقف بعدی در سفر پولس به سمت اورشلیم شهر بندری قیصریه بود:

پس از چند روز یک نفر نبی به نام آکابوس از یهودیه به آنجا رسید. او پیش ما آمد و کمربند پولس را برداشت و دست و پای خود را با آن بست و گفت: آنچه روح القدس میگوید اینست که یهودیان مقیم اورشلیم صاحب این کمربند را اینطور خواهند بست و او را به دست بیگانگان خواهند سپرد (اعمال رسولان 10:21-11).

در اینجا هم مثالی دیگر است از اینکه روح القدس به پولس از رنجهایی که دراورشلیم در انتظارش است خبر می دهد. اما توجه کنید که آکابوس نگفت که: «خداوند می گوید: به اورشلیم نروخیر، خداوند داشت پولس را به اورشلیم هدایت می کرد و در حقیقت توسط پیش گویی آکابوس او را برای رنج و مشکلات آینده آماده می کرد. همچنین توجه کنید که پیش گویی آکابوس تنها چیزی را که پولس ماهها قبل در روح خود می دانست تایید کرد. ما هرگز نباید توسط پیشگویی هدایت شویم. اگر پیش گویی آنچه را از قبل می دانستیم تایید نکند، نباید آن را دنبال کنیم.

پیش گویی آکابوس چیزی است که شاید از نظر ما «هدایت خارق العاده» باشد زیرا این پیش گویی فراتر از ادراک درونی در روح پولس بود. زمانی که خداوند «هدایت خارق العاده» مثل رویا و یا شنیدن صدا به کسی اعطا می کند، معمولاً به این دلیل است که خداوند می داند راهی که خواهیم رفت آسان نخواهد بود. ما به اطمینان زیادی که هدایت خارق العاده برایمان می آورد، نیاز خواهیم داشت. در مورد پولس، او قبل از سفر خود به روم به عنوان زندانی، نزدیک بود که توسط اوباش کشته شود و سالهایی را نیز در زندان سپری کرد. اما به دلیل هدایت خارق العاده که دریافت کرد، و با دانستن اینکه نتیجه به نفع او خواهد بود، توانست در طول این مدت کاملاً آرامش خود را حفظ کند.

اگر شما هدایتی خارق العاده دریافت نکنید نباید نگران باشید زیرا اگر به آن نیاز داشتید، خداوند آن را به شما اعطا می کرد. اما باید همیشه تلاش و تقلا کنیم که نسبت به شاهد درون خود حساس باشیم و توسط آن هدایت شویم.

در بند و متعهد به ارادۀ خداوند (In Chains and in God’s Will)

زمانی که پولس به اورشلیم رسید، دستگیر و به زندان افکنده شد. باز هم هدایتی خارق العاده به شکل رویایی از مسیح دریافت کرد:

در همان شب، خداوند کنار پولُس ایستاد و گفت: «دل قوی‌دار! همانگونه که در اورشلیم بر من شهادت دادی، در روم نیز باید شهادت دهی» (اعمال رسولان 11:23).

توجه کنید که مسیح نگفت که، «پولس، اینجا چه می کنی؟ من سعی کردم که به تو هشدار دهم که به اورشلیم نیاییخیر، عیسی در واقع هدایتی را که پولس ماهها قبل در روح خود دریافت کرده بود تایید کرد. پولس برای انجام نیت و هدف خداوند که همان شهادت دادن در حق مسیح در اورشلیم بود و نهایتاً عیسی را در روم هم معرفی می کرد.

باید یادمان باشد که بخشی از مسئولیت اصلی پولس شهادت دادن نه تنها در مقابل یهودیان و کافران بلکه در مقابل پادشاهان نیز بود (اعمال رسولان 15:9 را ببینید). پولس در زمان زندانی بودنش در اورشلیم و بعدها در قیصریه، فرصت یافت تا در مقابل فلیکس، فستوس و آگریپاس که تقریباً متقاعد شده بود (اعمال رسولان 28:26) گواهی دهد و آنها را برای ایمان به مسیح دعوت کند. در نهایت، پولس به روم فرستاده شد تا در برابر نرو امپراطور روم شهادت دهد.

در راه رفتن نزد نرون (On the Way to See Nero)

پولس برروی عرشۀ کشتی که او را به ایتالیا می برد با دقت به آنچه در روح خود حس می کند، بار دیگر هدایتی از جانب خداوند دریافت کرد. زمانی که سروان و ناخدا سعی می کردند که تعیین کنند که در کدام جزیره کرت باید لنگر بیندازند، پولس مکاشفه ای دریافت کرد:

وقت زیادی از دست رفته بود و حتی ایام روزه نیز سپری شده بود، و سفر دریایی اکنون خطرناک بود. از این‌رو، پولُس به آنها هشدار داد و گفت: « سروران، می‌توانم ببینم که سفری پرخطر خواهیم داشت و ضرر بسیار نه ‌تنها به کشتی و بار آن، بلکه به جان ما نیز وارد خواهد آمد» (اعمال رسولان 9:27-10، همراه با تاکید).

پولس آنچه قرار بود رخ دهد را دید. روشن است که مشاهدۀ او ادراکی توسط روح بوده است.

متاسفانه سروان به پولس گوش نداد و تلاش کرد که به لنگرگاهی دیگر برسد. در نتیجه کشتی به مدت دو هفته گرفتار طوفانی خشمگین شد. شرایط به حدی مخاطره آمیز بود که کارکنان کشتی محموله ها را در روز دوم به دریا ریختند و در روز سوم لوازم کشتی را به دریا ریختند. مدتی بعد، پولس هدایتی دیگر دریافت کرد:

روزها همچنان می‌گذشت و ما رنگ خورشید و ستارگان را نمی‌دیدیم و توفان نیز فروکش نمی‌کرد، آنگونه که همگی، امید نجات از کف دادیم. پس از مدتها بی‌غذایی، پولُس در میان ایشان ایستاد و گفت: «سروران، شما می‌بایست سخن مرا می‌پذیرفتید و کْرِت را ترک نمی‌کردید تا اینهمه آسیب و زیان نبینید اکنون نیز از شما خواهش می‌کنم که شهامتتان را از دست ندهید، زیرا آسیبی به جان هیچ یک از شما نخواهد رسید؛ فقط کشتی از دست خواهد رفت. زیرا دیشب فرشتۀ خدایی که از آنِ اویم و خدمتش می‌کنم، در کنارم ایستاد و گفت: «پولُس، مترس. تو باید برای محاکمه، در برابر قیصر حاضر شوی، و به ‌یقین، خدا جان همۀ همسفرانت را نیز به تو بخشیده استپس ای مردان، دل قوی‌دارید، زیرا به خدا ایمان دارم که همانگونه که به من گفته است، خواهد شد. امّا کشتی ما باید در جزیره‌ای به گِل بنشیند

به نظر من واضح است که چرا خداوند به پولس هدایت خارق العادۀ بیشتری در آن شرایط ناگوار عطا کرد. بعد از این امتحان سخت، پولس خیلی زود گرفتار شکسته شدن کشتی می شد و اندکی پس از آن ممکن بود توسط ماری کشنده گزیده شود (اعمال رسولان 41:27-5:28 را ببینید). بسیار خوب است که فرشته ای داشته باشی که از قبل به تو بگوید همه چیز خوب پیش خواهد رفت!

چند توصیۀ عملی (Some Practical Advice)

جستجو در روح خود را برای حس ادراکات و مشاهداتی که هدایت های روح القدس هستند آغاز کنید. احتمالاً در تفکرات اولیه دچار مشکل می شوید و ممکن است تصور کنید که روح القدس در حال هدایت شماست در حالی که در واقع این طور نیست اما چنین اشتباهاتی طبیعی هستند. مایوس نشوید؛ تنها ادامه دهید.

اینگونه می توانیم زمانی را در مکانی خلوت با دعا کردن به زبانها و خواندن انجیل سپری کنیم. زمانی که به زبانهای دیگر دعا می کنیم، این روح ماست که دعا می کند و ما طبیعتاً نسبت به روحمان حساس تر و دقیق تر می شویم. با خواندن کلام خداوند و تمرکز بر آن نیز می توانیم نسبت به روح خود حساس تر شویم زیرا کلام خداوند غذای روحانی است.

زمانی که خداوند شما را در مسیری خاص هدایت می کند، هدایت او نقصان نمی یابد. یعنی شما باید دعا برای تصمیمات جدی خود را مدتی ادامه دهید تا مطمئن شوید که خداوند است که شما را هدایت می کند نه ایده ها و احساسات خودتان. اگر زمانی که برای امری دعا می کنید در دل خود احساس آرامش ندارید، انجام آن امر را ادامه ندهید تا زمانی که آرامش داشته باشید.

خوب است اگر هدایت خارق العاده را دریافت کنید اما تلاش نکنید که «باور کنید» رویایی می بینید و یا صدایی می شنوید. خداود وعدۀ هدایت ما را با چنین ابزاری نداده است (اگرچه گاهی بر اساس ارادۀ مطلق خود این کار را می کند). اما می توانیم همیشه مطمئن باشیم که او توسط شاهد درونیمان ما را هدایت می کند.

نهایتاً، چیزی به آنچه خداوند به شما می گوید اضافه نکنید. خداوند ممکن است خدمتی را که برای آینده تان تدارک دیده است برایتان آشکار کند اما شما شاید تصور کنید که زمان انجام آن چند هفته بعد است در حالی که زمان مد نظر خداوند ممکن است چند سال باشد. من این مسئله را از روی تجربه ام می دانم. فرضیات برای خود نسازید. پولس اندکی از آیندۀ خود را می دانست اما همه چیز را نمی دانست زیرا خداوند همه چیز را برای او شکار نکرد. خواست خداوند این است که همیشه با ایمان گام برداریم.

فصل بیستم (Chapter Twenty)

ستایش و پرستش (Praise and Worship)

زن گفت: «ای آقا، می بینم که تو نبی هستی. پدران ما در روی این کوه عبادت می کردند اما شما یهودیان می گوئید باید خدا را دراورشلیم عبادت کردعیسی گفت: «ای زن، باور کن زمانی خواهد آمد که پدر را نه بر روی این کوه پرستش خواهید کرد و نه در اورشلیم. شما سامریان آن چه را نمی شناسید می پرستید اما ما آنچه را که می شناسیم عبادت می کنیم، زیرارستگاری به وسیلۀ قوم یهود می آید. اما زمانی می آید ــ و این زمان هم اکنون شروع شده است ــ که پرستندگان حقیقی ، پدررا با روح و راستی عبادت خواهند کرد، زیرا پدر طالب این گونه پرستندگان می باشد. خدا روح است و هر که او را می پرستد باید با روح و راستی عبادت نماید» (یوحنا 19:4-24).

این سخنان از دهان عیسی پایه و اساس درک ما از جنبه های مهم عبادت می شود. او از «پرستندگان حقیقی» صحبت می کند و ویژگی های آنها را توصیف می کند. این نشان می دهد که افرادی هستند که پرستش می کنند اما پرستندگان حقیقی نیستند. آنها ممکن است تصور کنند که خداوند را عبادت می کنند اما اینطور نیست زیرا آنها شرایط لازم را رعایت نمی کنند.

مسیح ویژگی های پرستندگان حقیقی را توضیح داد، آنها «با روح و راستی » عبادت می کنند. بنابراین می توان گفت پرستندگان دروغین «با جسم و دورویی» عبادت می کنند. عبادت کنندگان دروغین شاید حرکات دعا را انجام دهند ولی تمام کارهای آنها نمایش است زیرا عبادت آن‌ها از قلبی پاک که عشق خداوند در آن لانه دارد، ریشه نمی گیرد.

عبادت حقیقی خداوند تنها می تواند از قلبی بیاید که خداوند را دوست دارد. بنابراین عبادت چیزی نیست که تنها در گردهمایی های کلیسا انجام دهیم، بلکه زمانی که از فرامین مسیح اطاعت می کنیم، هر لحظه در حال عبادت هستیم. جالب است که زنی که مخاطب مسیح بود پنج بار ازدواج کرده بود و در آن زمان با مردی زندگی می کرد و می خواست بداند مکان درست برای عبادت خداوند کجاست! این زن نمایانگر بسیاری از انسانهای مذهبی است که در برنامه های عبادتی حضور می یابند در حالی که در زندگی روزمره شان در تمرد با خداوند هستند. اینان عبادت کنندگان حقیقی نیستند.

مسیح فریسیان و کاتبان را به خاطر عبادت نادرست و عاری از احساسشان ملامت کرد:

ای ریاکاران! اشعیاء در باره شما درست پیشگوئی کرد وقتی گفت : « این قوم با زبان خود ، به من احترام می گذارند ، اما دلهایشان از من دور است. عبادت آنها بیهوده است زیرا اوامر انسانی را به جای احکام الهی تعلیم میدهند» (متی 7:15-9، همراه با تاکید).

اگرچه یهودیان و سامری ها در روزگار عیسی اهمیت زیادی می دادند به مکانی که در آن عبادت انجام می شود، مسیح گفت که مکان اهمیتی ندارد. بلکه شرایط و حالت قلب و روح شخص در برابر خداوند است که کیفیت عبادت او را تعیین می کند.

بیشتر آنچه امروز در کلیساها «عبادت» نامیده می شود، چیزی بیش از تشریفات مذهبی بی حس و روح از عبادت کنندگانی مرده نیست. مردم زمان خواندن «سرودهای عبادت» بدون فکر و طوطی وار صحبت های فردی دیگر را دربارۀ خداوند تکرار می کنند، و عبادت آنها بیهوده است، زیرا شیوۀ زندگی آنها آنچه واقعاً در دلشان است را فاش می کند.

خداوند ترجیح می دهد از یکی از فرزندان مطیع خود دوستت دارمِ ساده و از دل برآمده ای بشنود تا اینکه وزوز کردن های هزاران مسیحی را در صبح روزهای یکشنبه بشنود که همه با هم می خوانند: «خداوندا تو چقدر بزرگ هستی

عبادت با روح (Worshipping in Spirit)

برخی می گویند که عبادت با روح به معنای عبادت و سرود خواندن به زبانهای دیگر است، اما به نظرمی رسد چنین تفکری تعبیری نادرست از سخنان عیسی باشد. او گفت: «اما زمانی می آید و این زمان هم اکنون شروع شده است، که پرستندگان حقیقی، پدر را با روح و راستی عبادت خواهند کرد،» و این نشان می دهد که زمانی که عیسی این سخنان را ایراد می کرد، کسانی بودند که شرایط عبادت «با روح» را رعایت می‌کردند. البته تا قبل از روز پنطیکاست کسی به زبانها صحبت نمی کند. بنابراین همۀ مومنان چه بتوانند به زبانها سخن بگویند و چه نتوانند، می توانند با روح و راستی خدا را عبادت نماید. دعا و سرود به زبانهای دیگر مطمئناً می تواند به مومنان در عبادتشان کمک کند، اما حتی دعا به زبانها هم می تواند تبدیل به تشریفاتی بی حس و بی روح شود.

در اعمال رسولان 1:13-2، دربارۀ عبادت در کلیسای اولیه نکات جالبی ذکر شده است:

در آن زمان در کلیسای انطاکیه عده ای نبی و معلم از قبیل برنابا و شمعون ملقب به نیجر و لوکیوس قیروانی و مناحم (که با هیرودیس پادشاه ، بزرگ شده بود) و شائول حضور داشتند. یک روز که آن‌ها روزه دار و مشغول عبادت خداوند بودند روح القدس به ایشان فرمود : «برنابا و شائول را مأمور انجام آن کاری که من برای آنها مقرر کرده ام بنمائید» (همراه با تاکید).

توجه کنید که این متن می گوید آنها «مشغول عبادت خداوند»1 بودند. به نظر منطقی است که فکر کنیم آنها او را پرستش می کردند و بنابراین متوجه می شویم که عبادت واقعی خدمت به خداست. اما این مسئله تنها زمانی درست است که خداوند مقصود عشق و توجه ما است.

شیوه های عبادت (Ways to Worship)

کتاب مزامیر، که می توان آن را کتاب سرودهای مذهبی بنی اسراییل دانست، ما را به عبادت خداوند به روشهای مختلف دعوت می کند. مثلا در مزامیر 32 می خوانیم:

«اي‌ همـۀ راست‌ دلان‌ ترنّـم‌ نماييـد» (مزمور 11:32 همراه با تاکید).

اگرچه عبادت آرام و با متانت جایگاه خود را دارد ولی ترنم و فریاد هم زیباست:

اي‌ صالحان‌ در خداوند شادي‌ نماييد،زيرا كه‌ تسبيح‌ خواندن‌ راستان‌ را مي‌شايد. خداوند را با بربط‌ حمد بگوييد؛ با عود ده‌ تار او را سرود بخوانيد. سرودي‌ تازه‌ براي‌ او بسراييد؛ نيكو بنوازيد با آهنگ‌ بلند (مزمور 1:33-3، همراه با تاکید).

البته که باید برای عبادت با خداوند سرود بخوانیم اما خواندنمان باید شادمانه باشد و این هم یکی از نشانه های حالت های قلبی شخص است. حتی می توان سرود های شاد را با آلات موسیقی همراه کرد. اما باید اضافه کنم که در برخی کلیساها آلات موسیقی صدای بسیار بلندی دارند و این سبب از بین رفتن صدای سرود خواندن می شود. صدای اینگونه وسایل باید کم شود و یا باید آنها را خاموش کرد. مزمورخوانان هرگز چنین مشکلی نداشتند!

از اين‌ رو تا زنده‌ هستم‌ تو را متبارك‌ خواهم‌ خواند. و دستهاي‌ خود را به‌ نام‌ تو خواهم‌ برافراشت‌ (مزمور 4:63، همراه با تاکید).

به عنوان نشانه ای از توبه و تسلیم می توانیم دستانمان را به سمت خداوند بالا بگیریم.

اي‌ تمامي زمين‌، براي‌ خدا بانگ شادماني‌ بزنيد! جلال‌ نام‌ او را بسراييد، و در تسبيح‌ او جلال‌او را توصيف نماييد! خدا را گوييد: «چه‌ مَهيب‌ است‌ كارهاي‌ تو! از شدت‌ قوّت‌ تو دشمنانت‌ نزدتو تذلل‌ خواهند كرد! تمامي زمين‌ تو را پرستش‌ خواهند كرد و تو را خواهند سراييد و به‌ نام‌ توترنم‌ خواهند نمود» (مزمور 1:66-4، همراه با تاکید).

ما باید به خداوند بگوییم که چقدر پر هیبت است و او را به خاطر صفات عالی اش ستایش کنیم. مزامیر بخش فوق العاده ای از کتاب مقدس است برای یافتن کلماتی که با آنها بتوان خداوند را ستایش کرد. ما باید ورایِ تکرار عباراتی همچون «خداوندا تو را ستایش می کنم» برویم. چیزهای بسیار زیادی وجود دارد که می توانیم با خداوند در میان بگذاریم.

بياييد عبادت‌ و سجده‌ نماييم‌ و به‌ حضور آفريننده‌ خود خداوند زانو زنيم‌! (مزمور 6:95).

حتی وضعیت بدن ما، ایستادن، زانو زدن و یا خم شدن، هم می تواند حالتی از عبادت باشد.

مقدّسان‌ از جلال‌ فخر بنمايند. و بر بسترهاي‌ خود ترنّم‌ بكنند (مزمور 5:149، همراه با تاکید).

اما مجبور نیستیم که برای عبادت بایستیم و یا زانو بزنیم، حتی می توانیم در بستر آرمیده باشیم.

با شكرگزاري‌ از دروازه‌هاي‌ خانه‌ او داخل‌ شويد؛ سرود خوانان‌ به‌ صحنهاي‌ او بياييد. او را پرستش‌ كنيد و نام‌ مقدسش‌ را گرامي‌ بداريد (مزمور 4:100، همراه با تاکید).

شکرگزاری باید بخشی از عبادت ما باشد.

نام‌ او را با رقص‌ تسبيح‌ بخوانند (مزمور 3:149، همراه با تاکید).

ما حتی می توانیم خداوند را با رقصیدن ستایش کنیم. اما نه رقص شهوانی، جسمانی و برای سرگرمی.

او را به‌ آواز كَرِنّا تسبيح ‌بخوانيد. او را با بربط‌ و عود تسبيح‌ بخوانيد. او را با دف‌ و رقص‌ تسبيح‌ بخوانيد. او را با ذوات‌ وتار و ني‌ تسبيح‌ بخوانيد. او را با صنجهاي‌ بلندآواز تسبيح‌ بخوانيد. او را با صنجهاي‌ خوش صدا تسبيح‌ بخوانيد. هركه‌ روح‌ دارد، خداوند را تسبيح‌ بخواند. هلّلوياه‌! (مزمور 3:150-6).

خدا را شکر به خاطر وجود آنهایی که عطیۀ موسیقی به آنها داده شده است. عطیۀ آنها برای ستایش خداوند استفاده می شود اگر آلات موسیقی خود را با قلبی مالامال از عشق بنوازند.

سرودهای روحانی (Spiritual Songs)

براي‌ خداوند سرود تازه‌ بسراييد زيرا كارهاي‌ عجيب‌ كرده‌ است‌ (مزمور 1:98، همراه با تاکید).

خواندن آوازهای قدیمی هیچ ایرادی ندارد مگر اینکه تبدیل به تشریفات مذهبی شود. ما به سرودی نیاز داریم که از دل برآید. در عهد جدید، یاد می گیریم که روح القد ما را کمک می کند که سرودهای جدید بسراییم:

اجازه بدهید که پیام مسیح با تمام ثروتمندیش سر تا سر وجود شما را فرا گیرد. یکدیگر را با نهایت خردمندی تعلیم و پند دهید و با سپاسگزاری در دلهای خود زبور و تسبیحات و سرودهای روحانی برای خدا بخوانید (کولسیان 16:3).

مست شراب نشوید ، زیرا شراب شما را به سوی کارهای زشت می کشاند بلکه از روح القدس پر شوید. با استفاده از زبور و تسبیحات و سرود های روحانی با یک دیگر گفتگو کنید و با تمام دل برای خداوند بسرائید و آهنگ بسازید. بنام خداوند ما عیسی مسیح هر روز برای همه چیز سپاسگزار خدای پدر باشید (افسسیان 18:5-20).

پولس گفت که ما باید با «زبور و تسبیحات و سرود های روحانی» با همدیگر بخوانیم، بنابراین این سه با هم متفاوتند. مطالعۀ لغات اصلی یونانی اندکی کمک کننده است، شاید «مزامیر» به معنای خواندن مزامیر از روی انجیل و به همراه آلات موسیقی باشد. «تسبیحات» از سویی دیگر، ممکن است آوازهای شکرگزاری که توسط مومنان مختلف در کلیساها ساخته می شود باشد. «سرودهای روحانی» احتمالاً آوازهای خودانگیز است که توسط روح القدس داده می شود و شباهت دارد به عطیۀ نبوت با این تفاوت که سخنان باید خوانده شوند.

ستایش و پرستش باید بخشی از زندگی روزمرۀ ما باشد، نه کاری که تنها در جلسات کلیسا انجام دهیم. در تمام طول روز می توانیم به خداوند خدمت کنیم و رفاقتی نزدیک را با او تجربه کنیم.

ستایش، ایمان در عمل (Praise- Faith in Action)

ستایش و پرستش بیانی عادی از ایمان ما به خداوند هستند. اگر ما واقعاً به وعده های کلام خداوند ایمان داشته باشیم، انسانهایی شاد و پر از ستایش خداوند خواهیم بود. یهوشوع و مردم بنی اسراییل مجبور شدند که فریاد بکشند؛ سپس دیوارها فرو ریخت. انجیل ما را تشویق می کند که «پیوسته در خداوند شاد باشیم» (فلیپیان 4:4) و «برای هر چه که پیش بیآید خدا را شکر کنیم» (اول تسالونیکیان 18:5).

یکی از مهم ترین مثالهای قدرت ستایش دردوم تواریخ 20 یافت می شود زمانی که ملت یهودا مورد هجوم ارتش موآب و بني‌عَمُّون قرار گرفته بود. در پاسخ به دعای شاه یهوشافاط، خداوند به بنی اسرایی امر کرد که:

از اين‌ گروه‌ عظيم‌ ترسان‌ و هراسان‌ مباشيد زيراكه‌جنگ‌ از آن‌ شما نيست‌ بلكه‌ از آن‌ خداست.‌ فردا به‌ نزد ايشان‌ فرود آييددر اين‌ وقت‌ بر شما نخواهد بود كه‌ جنگ‌ نماييد. بايستيد و نجات‌ خداوند را كه‌ با شما خواهد بود مشاهده‌ نماييد. اي‌ يهودا و اورشليم‌ ترسان‌ و هراسان‌ مباشيد و فردا به‌ مقابل‌ ايشان‌ بيرون‌ رويد و خداوند همراه‌ شما خواهد بود» (دوم تواريخ 15:20-17).

داستان اینطور ادامه می یابد:

و بامدادان‌ برخاسته‌، به‌ بيابان‌ تَقُوع‌ بيرون‌ رفتند و چون‌ بيرون‌ مي‌رفتند، يَهُوشافاط‌ بايستاد و گفت‌: «مرا بشنويد اي‌ يهودا و سكنة‌ اورشليم‌! بر يَهُوَه‌ خداي‌ خود ايمان‌ آوريد و استوار خواهيد شد، و به‌ انبياي‌ او ايمان‌ آوريد كه‌ كامياب‌ خواهيد شدو بعد از مشورت‌ كردن‌ با قوم‌، بعضي‌ را معين‌ كرد تا پيش‌ روي‌ مُسَلّحان‌ رفته‌، براي‌ خداوند بسرايند و زينت‌ قدوسيت‌ را تسبيح‌ خوانند و گويند: «خداوند را حمد گوييد زيرا كه‌ رحمت‌ او تا ابدالآباد استو چون‌ ايشان‌ به‌ سراييدن‌ و حمد گفتن‌ شروع‌ نمودند، خداوند به‌ ضد بني‌عَمُّون‌ و موآب‌ و سكنه‌ جبل‌ سَعِير كه‌ بر يهودا هجوم‌ آورده‌ بودند، كمين‌ گذاشت‌ و ايشان‌ مُنْكَسِر شدند. زيرا كه‌ بني‌عَمُّون‌ و موآب‌ بر سكنه‌ جبل‌ سَعِير برخاسته‌، ايشان‌ را نابود و هلاك‌ ساختند، و چون‌ از ساكنان‌ سَعِير فارغ‌ شدند، يكديگر را به‌ كار هلاكت‌ امداد كردند. و چون‌ يهودا به‌ ديده ‌بانگاه‌ بيابان‌ رسيدند و به‌ سوي‌ آن‌ گروه‌ نظر انداختند، اينك‌ لاشه‌ها بر زمين‌ افتاده‌، و احدي‌ رهايي‌ نيافته‌ بود. يَهُوشافاط‌ با قوم‌ خود به‌ جهت‌ گرفتن‌ غنيمت‌ ايشان‌ آمدند و در ميان‌ آنها اموال‌ و رخوت‌ و چيزهاي‌ گرانبها بسيار يافتند، و براي‌ خود آنقدر گرفتند كه‌ نتوانستند ببرند، و غنيمت‌ اينقدر زياد بود كه‌ سه‌ روز مشغول‌ غارت‌ مي‌بودند (دوم تواريخ 20:20-25، همراه با تاکید).

ستایش مملو از ایمان با خود حمایت می آورد.

برای مطالعۀ بیشتر موضوع قدرت ستایش، فلیپیان 6:4-7 (ستایش صلح می آورد)، دوم تواريخ 1:5-14 (ستایش حضور خداوند را موجب می شود)، اعمال رسولان 1:13-2 (ستایش تحقق اهداف و برنامه های خداوند به سوی نور را سبب می شود)،اعمال رسولان 22:16-26 (ستایش حمایت خداوند و رهایی از بند را سبب می شود).

1 ترجمۀ تحت اللفظی این عبارت «مشغول خدمت به خداوند بودند» است اما مترجمِ کتاب مقدس به این صورت آن را ترجمه کرده است. (مترجم)

109

فصل بیست و یکم (Chapter Twenty-One

خانوادۀ مسیحی (The Christian Family)

مسلماً خداوند بود که مسئلۀ داشتن خانواده را مطرح کرد. اینگونه می توان استدلال کرد که خداوند می‌تواند به ما بصیرت و دانایی بدهد تا چطور به عنوان خانواده عمل کنیم و می تواند ما را از دامهایی که خانواده ها را نابود می کنند آگاه کند. در واقع خداوند در کلام خود اصول زیادی به ما داده است در رابطه با ساختار خانواده و نقشی که هرعضو دارد. اگر این دستورالعمل های انجیلی مورد پیروی قرار بگیرند، خانواده ها سعادتی را که خداوند برایشان در نظر گرفته است تا لذت ببرند را تجربه خواهند کردند. زمانی که این تعالیم را نادیده بگیریم، ویرانی و اندوه نتیجه اش خواهد بود.

نقش زن و شوهر (The Role of Husband and Wife)

طرح خداوند این است که خانوادۀ مسیحی مطابق ساختاری خاص باشد. از آنجایی که این چهارچوب به زندگی خانوادگی ثبات می دهد، شیطان تلاش می کند تا برنامۀ مورد نظرخداوند را نابود کند.

اول، خداوند مقدر کرده است که شوهر رهبر خانواده باشد. البته این مسئله به شوهر حق سلطۀ خودخواهانه بر همسر و فرزندانش را نمی دهد. خداوند شوهر را فرا خوانده است تا دوست بدارد، محافظت کند، برای اعضای خانواده مایحتاج زندگی را تهیه کند و به عنوان رهبر، خانواده را اداره کند. خداوند همچنین می خواهد که زنان مطیع همسران خود باشند. این خواست خداوند در کتاب مقدس روشن و واضح بیان شده است:

ای زنها، طوری از شوهران خود اطاعت کنید که از خداوند اطاعت می کنید، زیرا همانطوری که مسیح سر کلیسا یعنی بدن خود می باشد و شخصاً نجات دهندۀ آن است، شوهر نیز سر زوجۀ خود می باشد وچنان که کلیسا مطیع مسیح است، زنان نیز در هر مورد باید از شوهران خود اطاعت کنند (افسسیان 22:5-24).

شوهر سّرِ روحانی همسر خود نیست این نقش تنها برای مسیح است و بس. مسیح سّرِ روحانی کلیساست و هر زن مسیحی درست مانند شوهر مسیحی خود عضوی از کلیسا است. اما در خانواده، شوهر مسیحی رهبر همسر و فرزندان خود است، و آنها باید در برابر اختیار و قدرت خدادادی او تسلیم باشند.

زن تا چه حدی باید مطیع شوهر خود باشد؟ چنانچه پولس گفت او باید در همه چیز مطیع او باشد. تنها استثناء دربارۀ این قانون زمانی است که اگر مرد از زن بخواهد که از کلام خداوند سرپیچی کند و یا کاری مخالف وجدان و ضمیر او انجام دهد. البته هیچ مرد مسیحی انتظار چنین کارهایی را از همسر خود ندارد. شوهر خداوندِ همسر خود نیست تنها عیسی چنین نقشی در زندگی زن دارد. اگر قرار است کسی را برای اطاعت انتخاب کند، آن شخص باید مسیح باشد.

شوهر باید به خاطر داشته باشد که خداوند لزوماً همیشه «طرفدار شوهر» نیست. خداوند یکبار به ابراهیم گفت که کاری را نجام دهد که ساره می گوید (پیدایش 10:21-12 را ببینید). همچنین در کتاب مقدس آمده است که ابیجایل از همسر نادان خود، نابال، سرپیچی کرد و و به این شکل از بروز یک فاجعه جلوگیری کرد (اول سموئيل 2:25-38 را ببینید).

کلام خداوند خطاب به شوهران (God’s Word to Husband)

ای شوهران ، چنانکه مسیح کلیسا را دوست داشت و جان خود را برای آن داد شما نیز زنان خود را دوست بدارید. مردان باید همانطوریکه بدن خود را دوست دارند زنانشان را دوست بدارند، زیرا مردی که زنش را دوست می دارد خود را دوست دارد هیچ کس هرگز از بدن خود متنفر نبوده است، بلکه به آن غذا می دهد و از آن توجه می‌کند ـ یعنی همان کاری که مسیح برای کلیسا می‌کند ـ زیرا ما اعضای بدن او هستیم به هر حال هر شوهری باید زنش را مانند خودش دوست بدارد و هر زنی نیز باید شوهرش را محترم بشمارد (افسسیان 25:5، 28-30، 33).

به مردان امر شده است که همسران خود را دوست بدارند چنانکه مسیح کلیسا را دوست دارد. این مسئولیت، مسئولیت کوچکی نیست! هر زنی با خوشحالی مطیع کسی خواهد بود که او را به اندازۀ مسیح، کسی که زندگی خود را با عشق فدا کرد، دوست دارد. همانطوری که مسیح بدن خود، کلیسا، را دوست دارد، مرد هم باید زنی را که با او «یکی» است دوست بدارد (افسسیان 31:5). اگر مردی مسیحی همسر خود را آنطور که باید دوست داشته باشد، او را تامید خواهد کرد، از او مراقبت خواهد کرد، به او احترام خواهد گذارد، تشویقش خواهد کرد و زمان خود را با او صرف خواهد کرد. اگر او در وظیفۀ خود که دوست داشتن همسرش است قصور بورزد، در خطر اجابت نشدن دعاهایش قرار دارد:

و شما نیز از شوهران، باید رفتارتان با همسرتان همیشه با ملاحظه باشد و چون آنها جنس لطیف هستند ودر فیض حیات با شما سهیم و شریک می باشند با عزت و احترام با آنها رفتار کنید مبادا دعاهای شما مستجاب نشود (اول پطرس 7:3، همراه با تاکید).

البته هیچ ازدواجی کاملاً خالی از ناسازگاری و عدم توافق نیست. اما از طریق تعهد و ایجاد ثمرۀ روح در جانهایشان، زن و شوهر می توانند زندگی مسالمت آمیز را یاد بگیرند و سعادت روزافزون ازدواج مسیحی را تجربه کنند. به وسیلۀ مشکلات اجتناب ناپذیری که در همۀ ازدواج ها پیش می آید، هر یکی از زوجین می آموزد که بیشتر و بیشتر به مسیح شباهت پیدا کند.

برای مطالعۀ بیشتر در بارۀ وظایف زن و شوهر، پیدایش 15:2-25؛ امثال 13:19؛ 9:21 و19؛ 15:27-16؛ 10:31-31؛ اول قرنتیان 3:11؛ 1:13-8؛ کولسیان 18:3-19؛ اول تیموتائوس 4:3-5؛ تیطس 3:2-5؛ اول پطرس 1:3-7 را ببینید.

رابطۀ جنسی در ازدواج (Sex in Marriage)

خداوند کسی است که رابطۀ جنسی را به وجود آورده، و روشن است که هدف از آن نه تنها بقای نسل بلکه لذت جنسی نیز بوده است. اما انجیل به وضوح اعلام می کند که رابطۀ جنسی برای لذت بردن کسانی است که برای یک عمر پیمان ازدواج بسته اند.

رابطه جنسی که خارج از قید و بند ازدواج صورت می گیرد، فحشا و یا زنا نامیده می شوند. پولس رسول گفت، آنهایی که چنین روابطی دارند وارث ملکوت خداوند نخواهند شد (اول قرنتیان 9:6-11 را ببینید). اگرچه هر مسیحی ممکن است وسوسه شود و مرتکب فحشاو یا زنا شود، اما او به شدت احساس گناه خواهد کرد و همین سبب می شود که توبه کند.

پولس تعالیم خاصی دربارۀ مسئولیت های جنسی زن و شوهر داده است:

ولی چون اطراف ما پر از وسوسه های جنسی است بهتر است هر مرد برای خود زنی و هر زنی نیز برای خود شوهری داشته باشد. زن و شوهر باید وظائف زناشوئی خود را نسبت به یکدیگر انجام دهند. زن اختیار بدن خود را ندارد زیرا او متعلق به شوهر خویش است و همچنین مرد اختیار بدن خود را ندارد زیرا به زن خود تعلق دارد. یکدیگر را از حقوق زناشوئی محروم نسازید مگر با رضایت طرفین برای مدتی از یک دیگر دوری کنید تا وقت خود را صرف راز و نیاز با خدا نمائید. اما پس از آن روابط شما در امور زناشوئی بصورت عادی برگردد، مبادا ضعف شما در این مورد باعث شود تسلیم وسوسه های شیطان شوید (اول قرنتیان 2:7-5).

از این آیه ها روشن است که رابطۀ جنسی نباید به عنوان «اجرت و پاداش» توسط زن و یا شوهد استفاده شود زیرا هیچ کدام از آن دو اختیار بدن خود را ندارند.

به علاوه، رابطۀ جنسی عطیه ای از جانب خداست و ناپاک و گناه آلود نیست، تا زمانی که در چهارچوب ازدواج باشد. پولس زوج های مسیحی را به داشتن رابطۀ جنسی با یکدیگر تشویق کرد. به علاوه ما این توصیه را به شوهران مسیحی در کتاب امثال نیز می بینیم:

چشمه‌ تو مبارك‌ باشد، و از زن‌ جواني خويش‌ مسرور باش‌، مثل‌ غزال‌ محبوب‌ و آهوي‌ جميل‌. پستانهايش‌ تو را هميشه‌ خرّم‌ سازد، و از محبت‌ او دائماً محفوظ‌ باش‌ (امثال 18:5-19).1

اگر قرار است زوج های میحی از رابطۀ جنسی خود متقابلاً لذت ببرند، باید بدانند که تفاوت زیادی میان طبیعت جنسی زنان و مردان وجود دارد. حس جنسی مرد بیشتر جسمانی است اما حس جنسی زن به احساسات او مربوط است. مردان با محرک های بصری از نظر جنسی تحریک می شوند (متی 28:5 را ببینید)، در حالی که زنان از طریق رابطه و لمس تحریک می شوند (اول قرنتیان 1:7 را ببینید). مردان از نظر جنسی جذب زنانی می شوند که به چشمشان جذاب هستند؛ اما زنان جذب مردانی می شوند که آنها را به دلایلی بیش از جذابیت فیزیکی تحسین می کنند. بنابراین زنان عاقل برای اینکه شوهرانشان را خوشنود کنند تلاش می کنند که همیشه زیبا به نظر بیایند. و شوهران عاقل همیشه با در آغوش کشیدن همسرانشان و رفتار مهربانانه، محبت و توجه خود را به آنها نشان می دهند، به جای اینکه از آنها توقع داشته باشند که در پایان هر روز به گفتۀ آنان به سرعت تحریک بشوند.

میزان میل جنسی مرد با تقویت کردن منی در بدن او افزایش می یابد در حالیکه میل جنسی زن بسته به دورۀ قاعدگی او افزایش یا کاهش می یابد. مرد می تواند در طول چند ثانیه یا دقیقه از لحاظ جنسی تحریک و ارضاء شود اما زنان مدت زمان بیشتری را برای این جریان نیاز دارند. اگرچه آنها (زنان) به لحاظ جسمی برای آمیزش در چند ثانیه آماده هستند، اما ممکن است بدنشان به مدت نیم ساعت آماده نباشد. بنابراین شوهران عاقل زمانی را برای پیش نوازی اختصاص می دهند و با در آغوش کشیدن و بوسیدن و تحریک قسمت های حساس بدن با دست آنها را برا ی رابطۀ جنسی آماده می کنند. اگر مرد جاهای حساس بدن زن را نمی داند باید از او بپرسد.به علاوه باید بداند که اگر او در درابطۀ جنسی یک بار ارضا شود همسرش می تواند بیش از یکبار هم به اوج حس جنسی برسد. او باید سعی کند که زن آنچه را می خواهد به دست می آورد.

برای زوج های مسیحی لازم است که دربارۀ نیازهایشان با همدیگر صحبت کنند و تا جایی که می توانند دربارۀ حس جنسی طرف مقابل خود اطلاعات کسب کنند. از طریق ماهها و سالهای صحبت، اکتشاف و عمل، رابطۀ جنسی میان زن و شوهرها می تواند به سعادتی روز افزون منتج شود.

فرزندان خانوادۀ مسیحی (Children of Christian Family)

فرزندان باید یاد بگیرند که کاملاً مطیع و تسلیم والدین مسیحی خود باشند. و اگر اینطور باشند به آنها عمر طولانی و دیگر سعادت ها وعده داده شده است:

ای فرزندان، وظیفۀ هر مسیحی این است که از والدین خود اطاعت کند. اولین حکمی که با وعده همراه بود این است «پدر و مادر خود را محترم بدار» و وعدۀ آن این بود «تا کامیاب گردی و عمرت در زمین طولانی شود» (افسسیان 1:6-3).

به پدران مسیحی به عنوان رهبر خانوادۀ خود مسئولیت ابتدایی تربیت فرزندانشان داده شده است:

و شما ای پدران فرزندان خود را خشمگین نسازید بلکه آنان را با آموزش و پرورش مسیحی تربیت کنید (افسسیان 4:6).

توجه کنید که وظیفۀ پدر دوگانه است: او باید آنها را با تادیب و آموزش مسیحی پرورش دهد. ابتدا نیاز برای تربیت فرزندان را بررسی می کنیم.

تادیب کودک (Child Discipline)

کودکی که تربیت نشود در برابر بزرگترهای خود، سرکش و خودخواه خواهد بود. کودکان هر بار که با قواین منطقی که والدینشان قبلا تعیین کرده اند، مخالفت و نافرمانی می کنند باید تادیب شوند. البته نباید آنها را به دلیل اشتباهاتشان و عدم مسئولیت پذیری کودکانه تنبیه کرد. بلکه آنها خود باید عواقب اشتباهاتشان و عدم مسئولیت پذیریشان را ببینند و اینگونه برای زندگی آینده آماده شوند.

بچه های جوان باید چنانچه خداوند دستور داده است با ضربۀ آرامی به پشتشان تادیب شوند. اما نوزادان نباید کتک بخورند. البته این بدان معنا نیست که نوزادان همیشه باید هر کاری می خواهند بکنند. در واقع از اولین روز تولد باید برایشان روشن شود که پدر و مادر مسئول هستند. در همان سالهای اول پدر و مادر باید مانع کارهایی که می کنند یا می خواهند بکنند، بشوند تا معنای کلمۀ «نه» را یاد بگیرند. یک سیلی آرام به پشتشان کمک خوبی خواهد بود تا زمانی که نافرمانی می کنند معنای کلمۀ «نه» را بهتر بفهمند. اگر این جریان دائماً ادامه یابد بچه ها در همان سنین اولیه یاد می گیرند که مطیع باشند.

والدین هم باید قدرت خود را به کودکانشان با عدم تقویت رفتار نادرست آنها، نشان دهند. مثلاً، نباید زمانی که کودکشان به گریه می افتد آنچه می خواهد را به او بدهند. زیرا اگر چنین کنند به او یاد می دهند که گریه کردن وسیله ای است برای به دست آوردن آنچه می خواهند. و یا اگر هر بار که کودک قشقرق به پا می کند و ناله می کند، در برابر خواستۀ او تسلیم شوند، در واقع او را برای انجام این رفتار نادرست تشویق می کنند. والدین عاقل تنها رفتارهای درست فرزندانشان را تشویق می کنند.

کتکی که کودک می خورد نباید صدمه ای به او وارد کند اما باید تا حدی درد ایجاد کند که کودک مدت کوتاهی گریه کند. به این شکل او یاد می گیرد که درد را با نافرمانی ارتباط دهد. انجیل این مسئله را تایید می کند:

كسي‌ كه‌ چوب‌ را باز دارد، از پسر خويش ‌نفرت‌ مي‌كند، اما كسي‌ كه‌ او را دوست‌ مي‌دارد او را به‌ سعي‌ تمام‌ تأديب‌ مي‌نمايدحماقت‌ در دل‌ طفل‌ بسته‌ شده‌ است‌، اما چوب‌ تأديب‌ آن‌ را از او دور خواهد كرداز طفل‌ خود تأديب‌ را باز مدار كه‌ اگر او را با چوب‌ بزني‌ نخواهد مرد؛ پس‌ او را با چوب‌ بزن‌، و جان‌ او را از هاويه‌ نجات‌ خواهي‌ داد چوب‌ و تنبيه‌، حكمت‌ مي‌بخشد، اما پسري‌ كه‌ بي‌لگام‌ باشد، مادر خود را خجل‌ خواهد ساخت‌ (امثال 24:13؛ 15:22؛ 13:23-14؛ 15:29).

زمانی که والدین به سادگی قوانین خود را اعمال می کنند، لازم نیست کودک را برای مطیع کردن تهدید کنند. زمانی که کودک مخالفت و نافرمانی می کند باید تنبیه شود. اگر والدین به دلیل نافرمانی کودک، او را تهدید به کتک زدن بکنند، نافرمانی از جانب آنها ادامه می یابد. در نتیجه کودک یاد می گیرد که تنها زمانی که تهدیدات والدین با صدای بلندی انجام می شود، مطیع باشد.

کودک باید بعد از ضربۀ آرامی که به پشتش زده می شود توسط والدین خود مورد مهر و محبت قرار بگیرد.

تربیت کودک (Train Up a Child)

والدین مسیحی باید بدانند که مسئولیت تربیت فرزندانشان بر دوش آنهاست، چنانچه در امثال 6:22 می خوانیم: «طفل‌ را در راهي‌ كه‌ بايد برود تربيت‌ نما، و چون‌ پير هم‌ شود از آن‌ انحراف‌ نخواهد ورزيد» (همراه با تاکید).

تربیت نه تنها تنبیه به هنگام نافرمانی که تشویق به هنگام رفتار خوب را در بر می گیرد. کودکان باید دائماً مورد تشویق والدین خود قرار بگیرند تا رفتار خوب و خصایص نیکو در آنها رشد یابد. آنها اغلب نیاز دارند که از عشق والدینشان نسبت به خود مطمئن شوند و باور کنند که مورد قبول و مورد ستایش آنها هستند. والدین می توانند با تعریف و تمجید، در آغوش گرفتن و بوسیدن، و از طریق زمانی که صرف فرزندان خود می کنند، محبت خود را به آنها نشان دهند.

«تربیت کردن» به این معناست که به کودکان «مطیع بودن» را آموزش دهیم. بنابراین والدین مسیحی نباید به فرزندان خود این اختیار را بدهند که تنها زمانی که دوست دارند به کلیساها بروند و یا اگر دلشان می خواهد هر روز دعا کنند. کودکان نمی دانند که چه چیزی برایشان خوب است به همین دلیل است که خداوند به آنها پدر و مادر داد. چنانچه در امثال 6:22 می خوانیم، خداوند به والدینی که تلاش و انرژی خود را صرف تربیت درست فرزندان خود می کنند وعده داده است که فرزندان آنها زمانی که بزرگ می شوند هرگز از راه راست منحرف نخواهند شد.

به کودکان نیز باید همزمان با رشدشان مسئولیت های بیشتری داد. هدف از والدین بودن به طور موثر، آماده کردن تدریجی کودک برای مسئولیت های تام زمان بزرگسالی او است. زمانی که رشد می کند و بزرگتر می شود باید به طور پیش رونده آزادی بیشتری برای تصمیم گری به او داد. به علاوه، نوجوان باید متوجه شود که مسئول نتایجی که از تصمیمش حاصل می شود خودش است و والدین او همیشه برای خارج کردن او از مشکل، در کنارش نیستند.

مسئولیت والدین در مسئلۀ آموزش (Parents’ Responsibility to Instruct)

چنانچه در افسسیان 4:6 می خوانیم، پدران تنها مسئول تادیب فرزندانشان نیستند بلکه باید آنها را در خداوند آموزش دهند. آموزش اخلاقیات انجیلی، شخصیت مسیحی، و یا الهیات به کودکان وظیفۀ کلیسا نیست، بلکه وظیفۀ پدر است. والدینی که همۀ مسئولیت های تعلیم فرزندانشان دربارۀ خداوند را به معلم مدارس یکشنبه محول می کنند، مرتکب خطای بزرگی می شوند. خداوند از طریق موسی به بنی اسراییل فرمان داد:

و اين‌ سخناني‌ كه‌ من‌ امروز تو را امر مي‌فرمايم‌، بر دل‌ تو باشد. و آنها را به‌ پسرانت‌ به‌ دقت‌ تعليم‌ نما، و حين‌ نشستنت‌ در خانه‌، و رفتنت‌ به‌ راه‌، و وقت‌ خوابيدن‌ و برخاستنت‌ از آنها گفتگو نما (تثنيه 6:6-7، همراه با تاکید).

والدین مسیحی باید در اولین سالهای زندگی کودکانشان باید خداوند را به آنها بشناسانند و به آنها بگویند که او کیست و چقدر آنها را دوست دارد. به بچه های کوچک باید داستان تولد عیسی، زندگی و مرگ او و قیامش را یاد داد. بسیاری از کودکان در سنین شش یا هفت سالگی توانایی درک انجیل را دارند و می توانند تصمیم بگیرند که به خداوند خدمت کنند. مدتی بعد (از سن شش یا هفت سالگی و گاهی حتی جوانتر) آنها می توانند با گواه صحبت به زبانها، در روح القدس تعمید شوند. البته هیچ قانون سفت و سختی نمی تواند وضع شود زیرا کودکان با هم متفاوت هستند. نکته اینجاست که برای والدین مسیحی تربیت روحانی فرزندانشان باید مهم ترین مسئله باشد و نسبت به مسائل دیگر اولویت داشته باشد.

ده قانون دوست داشتن فرزندان (Ten Rules for Loving Your Children)

1) فرزندان خود را خشمگین نسازید (افسسیان 4:6 را ببینید). نمی توان از کودکان انتظار داشت که مانند بزرگتر ها رفتار کنند. اگر بیش از حد از آنها انتظار داشته باشید، دست از خشنود کردن شما برخواهند داشت، زیرا می دانند غیرممکن است.

2) فرزنان خود را با فرزندان دیگران مقایسه نکنید. بگذارید که آنها بدانند شما چقدر ویژگی های خاص و عطایای آنها را از طرف خدا تقدیر می کنید.

3) در خانه به آنها مسئولیت هایی بدهید تا بدانند که عضوی مهم از خانواده هستند. برعهده گرفتن کارها و انجام آنها سبب ایجد عزت نفس در شخص می شود.

4) زمانی را برای بودن با فرزندانتان اختصاص دهید. با این کار آنها متوجه می شوند که چقدر برای شما مهم هستند. مادیات برای آنها هیچ گاه جای خود شما را نمی گیرد. به علاوه بچه ها بیشترین تاثیر را از کسانی می گیرند که بیشترین زمان را با آنها می گذرانند.

5) اگر لازم است مسئله ای منفی را به آنها بگویید، از شیوه ای مثبت استفاده کنید. من، زمانی که فرزندانم نافرمانی می کنند، هیچ گاه به آنها نخواهم گفت که «بد» هستند. بلکه به پسرم خواهم گفت، «تو پسر خوبی هستی و پسرهای خوب کاری که تو کردی را انجام نمی دهند!» (بعد هم ضربۀ آرامی به پشتش می زنم).

6) توجه کنید که کلمۀ «نه» به این معناست: «من نگران تو هستمزمانی که بچه ها همیشه خواست خود را بگیرند و راه خود را بروند، به طور حسی می فهمند که شما به اندازۀ کافی آنها را دوست ندارید.

7) از فرزندان خود توقع داشته باشید که شما را تقلید کنند. بچه ها والدین خود را الگو قرار می دهند. والدین عاقل هیچ گاه به فرزند خود نخواهند گفت که، «همانکاری را بکن که می گویم نه آن کاری که انجام می دهم

8) فرزندانتان را از تمام مشکلاتشان خلاص نکنید. تنها سنگهایی را که موجب لغزش آنها می شوند از جلوی پایشان بردارید؛ اما بگذارید سنگریزه ها بر سر راهشان بماند.

9) خداوند را از صمیم دل خدمت کنید. من دقت کرده و متوجه شده ام که بچه هایی که والدینشان به لحاظ معنوی بی اشتیاق هستند، در زمان بزرگسالی به ندرت خداوند را خدمت می کنند. بچه های مسیحی از پدر و مادر نجات نایافته و بچه هایی که والدین مسیحی کاملا متعهد دارند، معمولاً خدمت به خداوند را «بیرون از آشیانه» ادامه می دهند.

10) کلام خداوند را به فرزند خود آموزش دهید. والدین معمولاً به تحصیلات فرزند خود بسیار اهمیت

می دهند اما در مهمترین تعالیمی که می توانند به آنها بدهند (تعلیم انجیل) سهل انگاری می کنند.

اولویت خدمت، ازدواج و خانواده

(The Priorities of Ministry, Marriage and Family)

شاید یکی از رایج ترین اشتباهاتی که رهبران مسیحی مرتکب می شوند، غفلت در ازدواج و خانواده شان به دلیل تخصیص زمان خود به خدمت باشد. آنها می گویند که فداکاری آنها «برای کارهای خداوند» است و اینگونه خود را توجیه می کنند.

این اشتباه زمانی جبران می شود که خادم شاگردساز متوجه می شود که فرمانبرداری حقیقی او و از خود گذشتگی او در برابر خداوند به وسیلۀ رابطۀ او با همسر و فرزندانش مشخص می شود. هیچ خادمی نمی تواند ادعا کند که در برابر خداوند از خود گذشته است اگر هسر خود را آنگونه که عیسی کلیسا را دوست دارد دوست نداشته باشد و یا از گذراندن زمان لازم با فرزندانشان برای پرورش دادن آنها غفلت کند.

به علاوه همین که کسی از همسر و فرزندان خود به خاطر خدمت غفلت کند نشان دهندۀ این است که عبادت او تنها جسمانی است توسط قدرت فرد انجام می شود. بسیاری از شبانهای کلیساهای رسمی که کارهای سنگینی را بر دوش می گیرند و خود را از پا در می آورند تا تمام کارهای کلیسا را اداره کنند، نمونه ای از همین افراد هستند.

عیسی وعده داد که بار او سبک و یوغ او آسان است (متی 30:11 را ببینید). او خادمان را برای نشان دادن فداکاریشان به مردم و کلیسا به قیمت غفلت کردن از خانواده اش، فرا نمی خواند. در حقیقت یکی از ملزومات برای مشایخ کلیسا این است که او «باید خانوادۀ خود را به خوبی اداره کند» (اول تیموتائوس 4:3). رابطۀ او با خانواده اش آزمون تناسب او برای خدمت است.

آنهایی که برای خدمت در سفر فرا خوانده شده اند و با ید بعضی مواقع دور از خانه باشند، وقتی که در خانه هستند باید زمان بیشتری را به خانواده اختصاص بدهند. دیگر اعضا در بدن مسیح باید آنچه در حیطۀ قدرتشان هست را انجام دهند تا چنین برنامه ای ممکن شود. خادم شاگرد ساز می داند که فرزندان خودش اولین شاگردانش هستند. اگر او در انجام این وظیفه شکست بخورد، حق شاگردسازی خارج از خانۀ خود را ندارد.

1 برای شواهد بیشتر که متوجه شوید خداوند خشکه مذهبی نیست، غزل غزلها 1:7-9 و لاویان 1:18-23 را بخوانید.

131

فصل هجدهم (Chapter Eighteen)

عطایای خدمت (The Ministry Gifts)

 

اما به همۀ ما فرداً فرد بر حسب سخاوت و بخشایش مسیح عطیۀ خاصی داده شده است . او عطایای مختلفی به مردم بخشید یعنی: بعضی را برای رسالت ، بعضی را برای نبوت ، بعضی را برای بشارت و بعضی را برای شبانی و تعلیم برگزید. تا مقدسین را در کاری که برای او انجام میدهند مجهز سازد تا به این وسیله بدن مسیح را تقویت نمایند. تا ماهمه به آن وحدتی که در ایمان و شناسائی فرزند خداست دست یابیم و مطابق آن میزان کاملی که در مسیح یافت می شود به انسانیت کامل برسیم (افسسیان 7:4، 11-13، همراه با تاکید).

مقصودم این است که خدا در کلیسا اشخاص معینی را بشرح زیر قرار داده است: اول رسولان ، دوم پیامبران ، سوم معلمین و بعد از اینها معجزه کنندگان و شفا دهندگان و مددکاران و مدیران و آنانی که به زبان های مختلف سخن میگویند (اول قرنتیان 28:12، همراه با تاکید).

عطایای خدمت، اغلب به وظایف و توانایی های مختلفی اطلاق می شود که به مومنان خاصی داده می شود تا قادر باشند در مقام رسول، نبی، مبشر، شبان و یا معلم عمل کنند. هیچ کس خود را وارد این کارها و وظایف نمی کند بلکه خداوند افرادی را برای این کار دعوت می کند و به آنها موهبت انجام این وظایف را می دهد.

این امکان وجود ارد که کسی به بیش از یک وظیفه از این پنج مورد مشغول باشد، اما تنها ترکیب های خاصی ممکن است. مثلاً، شخص می تواند به طور همزمان نبی و معلم یا شبان و معلم باشد اما هیچ کس نمی تواند در عین حال که شبان است مبشر هم باشد زیرا کار شبان ایجاب می کند که در یک مکان ثابت بماند و به مردم آن مکان خدمت کند، و بنابراین نمی تواند کار مبشری را که همواره در سفر است انجام دهد.

اگرچه این پنج وظیفه همه به دلایل متفاوت به افراد داده شده است، اما همه برای یک هدف در کلیسا جمع می شوند، برای اینکه «مقدسین را در کاری که برای او انجام میدهند مجهز سازد» (افسسیان 12:4).1 هدف هر خادمی باید تجهیز مردم پاکدل (که معنای کلمۀ مقدسین است) برای خدمت باشد. اما بسیار پیش می آید که آنهایی که در خدمت طوری عمل می کنند که گویی خوانده شده اند، نه برای تجهیز افراد پاکدل بلکه برای سرگرم کردن انسانهایی که در برنامه ها، جلسه های کلیسا، حضور دارند. هر کسی برای یکی از این وظایف فراخوانده می شود باید دائماً نقش و میزان عملکرد خود را در «تجهیز مقدسان برای خدمت» بسنجد. اگرهمۀ خادمان این کار را بکنند، بسیاری از فعالیت هایی را که به اشتباه «خدمت» خوانده می شوند را از کار خود حذف می کنند.

آیا برخی از عطایای خدمت تنها برای کلیسای اولیه بودند؟

(?Were Some Ministry Gifts Only for the Early Church)

تا چه زمانی این عطایای خدمت به کلیسا داده خواهد شد؟ مسیح تا زمانی که مردم پاکدل نیاز به مجهز شدن برای خدمت دارند، این عطایا را به کلیساها خواهد داد، که حداقل تا زمانی که خود بازگردد این دهش ادامه خواهد یافت. کلیساها مدام مومنان تازه تولد یافته را که نیاز به رشد دارند می پذیرند و بقیۀ ما همیشه جای رشد روحانی را داریم.

متاسفانه برخی تصور می کنند که امروز تنها دو نوع خادم داریم، شبان و مبشر، گویی خداوند نقشۀ خود را تغییر داده است. خیر، ما امروز هم مانند کلیسای اولیه به رسول ونبی و معلم نیاز داریم. دلیل اینکه در بیشتر کلیساها نمونه های این عطایا را نمی بینیم این است که عیسی این عطایا را به کلیساهای دروغین، نامقدس و با بشارت نادرست نمی دهد، بلکه آنها را به کلیسای واقعی خود می دهد. در کلیساهای دروغین تنها آنهایی را می بینیم که تلاشی اندک دارند که نقش های عطایای خدمت را انجام دهند (که بیشتر شبان و تعداد معدودی مبشر هستند)، اما به سختی می توانند عطایای خدمت مسح شده و خوانده شده که عیسی به کلیسای خود می دهد ازخود بروز دهند. آنها مطمئناً مردم پاکدل را برای خدمت مجهز نمی کنند، زیرا انجیلی که آنها اعلام می کنند به تقدس منجر نمی شود؛ بلکه به مردم این وعدۀ دروغ را می دهد که بخشیده شده اند. و این افراد خواهان مجهز شدن برای خدمت نیستند و قصد ندادند خود را انکار کنند و صلیب هایشان را بر دوش بکشند.

چطور می توانید بفهمید که فراخوانده شده اید؟

(?How o You Know if You are Called)

چطور شخص می تواند بفهمد که برای یکی از این وظایف در کلیسا فراخوانده شده است؟ اول و پیش از هر چیز دیگری، او ندایی الهی را از جانب خداوند حس می کند. متوجه باری بر روی دوش خود برای انجام کاری خاص می شود. این جریان به سادگی داشتن حسی برای تامین یک نیاز نیست. بلکه اشتیاقی خدادادی است که فرد را مجبور به انجام خدمتی خاص می کند.اگر او واقعاً از جانب خداوند خوانده شده باشد، تا زمانی که خدمت را آغاز نکند راضی نخواهد شد. این مسئله هیچ ارتباطی با مامور شدن از جانب یک فرد یا گروه ندارد. تنها خداوند است که فرا می خواند.

دوم، فردی که فراخوانده شده است خود را برای انجام وظیفه ای که از جانب خداوند بر دوش او گذاشته شده است، مجهز و آماده می بیند. هر یک از این پنج وظیفه تدهینی ماورایی به همراه دارد که فرد را قادر می سازد تا آنچه خداوند از او خواسته است را انجام دهد. تدهین همراه با فراخواندن می آید. اگر تدهینی نباشد، فراخواندنی هم نیست. ممکن است کسی آرزوی انجام خدمت خاصی را داشته باشد، به مدت چهار سال برای تحصیل در مدارس انجیل حضور یابد و خود را برای آن خدمت آماده کند، اما بدون تدهین ا زجانب خداوند شانسی برای موفقیت ندارد.

سوم، فرد فراخوانده شده متوجه خواهد شد که خداوتد فرصت هایی را برا ی او مهیا می کند تا از عطایای خود استفاده کند. به این شکل می تواند خود را با ایمان نشان دهد و نهایتاً فرصت ها، مسئولیت ها و عطایای بیشتری به او داده خواهد شد.

ممکن است کسی احساس و ندای درونی را برای عطایای خدمت حس نکند یا از تدهین خاصی برای انجام وظیفه ای خدادادی آگاه نشود، و یا فرصتی برای استفاده از عطیه ای که فکر می کند دارد، نیابد. چنین کسی نباید تلاش کند چیزی غیر از آنچه خداوند می خواهد باشد. بلکه باید در میان اعضای کلیسا، همسایه ها و محل کار خود فردی مؤثر باشد. حتی اگر برای این پنج خدمت خوانده نشده باشد، برای استفاده از عطایایی که خداوند به او داده شده، فراخوانده شده است و باید تلاش کند که ایمان خود را ثابت کند.

کتاب مقدس پنج عطیۀ خدمت را معرفی می کند، اما این بدان معنا نیست که هر کسی که خواهان انجام وظیفه ای خاص است، خدمتی مشابه آن خواهد داشت. پولس نوشت، « خدمات ما گوناگون است» (اول قرنتیان 5:12)، و اینگونه اعلام کرد که تنوعی میان خادمانی که کار یکسان دارند وجود دارد. به علاوه به نظر می رسد که در این وظایف سطوح مختلفی از تدهین وجود دارد، بنابراین باید هر خدمت را بر اساس میزان تدهین هم طبقه بندی کرد. مثلاً، برخی معلمان به شکلی بیش از معلمان دیگر تدهین شده اند. این مسئله دربارۀ دیگر عطایای خدمت هم صدق می کند. به نظر من هر خادمی می تواند کارها را طوری انجام دهد که منجر به تدهین بیشتر آنها شود مثلاً خود را در طی دوره ای نشان دهند و کاملاً خود را وقف خداوند کنند.

نگاهی دقیق تر به وظیفۀ رسول (A Closer Look at the Office of Apostle)

لغت یونانی که به رسول ترجمه شده است، اِپاستولوس و معنای تحت اللفظی آن «شخص فرستاده شده» است. رسول حقیقی در عهد جدید مومنی است که از جانب خدا به مکان یا مکان های خاصی برای ایجاد کلیسا فرستاده شده است. او بنیاد روحانی ساختمان خدا را ایجاد می کند و میتوان گفت کار او شبیه به کار «مقاطعه کار» است، چنانچه پولس که خود نیز رسول بود نوشت:

زیرا در خدمت خدا، ما همکاران او هستیم و شما مزرعۀ او و عمارت او هستید. من با استفاده از قدرت فیض بخش خدا، مانند یک بنای ماهر بنیادی گذاشتم و اکنون کسی دیگر بر روی آن میسازد (اول قرنتیان 9:3-10، همراه با تاکید).

«بنای ماهر» و یا مقاطعه کار کل پیشرفت تدریجی ساختمان را نظارت می کند، و محصول نهایی را در ذهن خود تجسم می کند. او مانند نجارها و آجرچین ها متخصص نیست. ممکن است بتواند کار آنها را انجام دهد اما احتمالاً به خوبی آنها این کار را نمی کند. به همین ترتیب رسول هم می تواند کار مبشران و شبان ها را انجام دهد اما تا زمانی که کلیسا را بنا می نهد. (پولس رسول معمولاً به مدت شش ماه تا سه سال در یک مکان می ماند).

رسول بهترین شخص برای ایجاد کلیسا و نظارت بر آن برای نگه داشتن روند کلی آن بر اساس طرح خداوند است. رسولان مسئول منصوب کردن مشایخ، شبان ها و یا ناظران برای هدایت کردن جماعت کلیسایی هستند که خود بنانهاده اند (اعمال رسولان 21:14-23، تیطس 5:1 را ببینید).

رسولان حقیقی و رسولان دروغین (True and False Apostles)

به نظر می رسد که امروز برخی از خادمان که تمایل زیادی برای مسئولیت داشتن در کلیسا ها دارند، در اعلام اینکه برای رسول بودن فراخوانده شده اند بسیار سریع عمل می کنند، اما اکثرشان مشکل بزرگی دارند. از آنجایی که آنها کلیسایی را بنا ننهاده اند (و یا شاید یک یا دو کلیسا بنا نهاده باشند) و عطایا و تدهین یک رسول را بر طبق انجیل ندارند، باید شبان های ساده ای را پیدا کنند که به آنها مسئولیتی در کلیساهایشان بدهند. اگر شما شبان هستید، گول این رسولان خود بزرگ بین که تشنۀ قدرت هستند را نخورید. آنها گرگهایی در لباس میش و اغلب در پی کسب پول هستند. کتاب مقدس دربارۀ این رسولان به ما هشدار می دهد (دوم قرنتیان 13:11؛ مکاشفه 2:2 را ببینید). اینکه خود را رسول معرفی کنند، نشان می دهد که رسول نیستند. مشک آن است که خود ببوید.

شبانی که کلیسای خود را ایجاد می کند و سالها آن را شبانی می کند، رسول نیست. چنین شبانهایی را شاید بتوان «شبانهای رسالتی» نامید، چرا که آنها خود پیشگام ساخت کلیسایشان هستند. اما کار آنها با کار رسولان فرق دارد زیرا رسولان مدام در حال بنای کلیسا هستند.

«مُبلغ مذهبی» (نام امروزی آنها) که وظیفه اش ایجاد کلیسا است، اگر به راستی از جانب خدا فرستاده و تدهین شده باشد، در جایگاه یک رسول قرار می گیرد و کار خود را انجام می دهد. از سویی دیگر، مُبلغانی که در ایجاد مدارس انجیل و یا تعلیم شبان فعالیت می کنند، نه رسول که معلم هستند.

خدمت رسولان راستین از طریق علائم و شگفتی هایی که در کمک به او برای ایجاد کلیساها سودمند هستند، مشخص می شود. پولس نوشت:

حتی اگر من هیچ به حساب نیایم باز هم از آن رسولان عالی مقام شما کمتر نیستم. علائمی که رسالت مرا ثابت می کند با صبر تمام در میان شما ظاهر شد: از جمله آیات و عجایب و معجزات بود (دوم قرنتیان 11:12-12).

اگر کسی علائم و شگفتی ها را به همراه خدمتی که می کند نداشته باشد، رسول نیست. واضح است که رسولان حقیقی نادر هستند و در کلیساهای دروغین، ناپاک و کاذب وجود ندارند. من آنها را اغلب در جاهایی پیدا می کنم که هنوز دستهای پرنور انجیل لمسشان نکرده است.

جایگاه عالی رسول (The High Rank of the Apostle)

در هر دو فهرستِ عطایای خدمت در عهد جدید، اولین مورد مسئولیت رسول است که نشان می دهد بالاترین پیشه همین رسالت است (افسسیان 11:4؛ اول قرنتیان 28:12 را ببینید).

هیچ کس خدمت خود را به عنوان رسول آغاز نمی کند. مکن است که او نهایتاً رسول نامیده شود اما کار خود را با این عنوان شروع نمی کند. او باید ابتدا ایمان خود را در طول سالهای موعظه و تعلیم نشان دهد و بعد نهایتاً در جایگاهی که خداوند برایش در نظر گرفته است قرار بگیرد. پولس از شکم مادربرای رسالت خوانده شده بود، اما قبل از اینکه در این جایگاه قرار بگیرد، سالهای زیادی را صرف خدمت کرد (غلاطیان 15:1-1:2 را ببینید). او در واقع کار خود را به عنوان معلم و نبی آغاز کرد (اعمال رسولان 1:13-2 را ببینید) و بعدها زمانی که توسط روح القدس فرستاده شد، به مقام رسالت رسید (اعمال رسولان14:14را ببینید).

بعلاوۀ نام پولس و دوازده شاگرد مسیح، دیگر رسولان در اعمال رسولان 15:1-26؛ 14:14؛ رومیان 7:16؛ دوم قرنتیان 23:8؛ غلاطیان 17:1-19؛ فلیپیان 25:2؛ اول تسالونیکیان 1:1 و6:2 ذکر شده است. (کلمه ای که در دوم قرنتیان 23:8 نماینده و در فلیپیان 25:2 به فرد فرستاده شده ترجمه شده، کلمۀ یونانی اپاستولوس است.) اینگونه این فرضیه که تنها دوازده رسول وجود دارند، رد می شود.

اما تنها دوازده رسول به عنوان «رسولان بره» شناخته شده اند و تنها این دوازده نفر جایگاهی خاص در حکومت هزار سالۀ مسیح خواهند داشت (متی 28:19؛ مکاشفه 14:21 را ببینید). ما دیگر به رسولانی مانند پطرس، یعقوب و یوحنا که به آنها الهام شد تا کتاب مقدس را بنویسند، نیاز نداریم زیرا مکاشفۀ انجیل کامل است. اما، امروز به رسولانی نیاز داریم که کلیساهایی را توسط قدرت روح القدس ایجاد کنند، مانند پولس و رسولان دیگر که چنین کزدند و در کتاب اعمال رسولان نیز شرح آن آمده است.

وظیفۀ نبی (The Office of Prophet)

نبی کسی است که مکاشفه ای ماورایی دریافت می کند و توسط الهام الهی صحبت می کند. طبیعتاً، او دائماً در عطیۀ روحانی نبوت و همچنین در عطایای مکاشفه (کلام حکمت، کلام معرفت، و تشخیص ارواح) مورد استفاده قرار می گیرد.

هر مومنی ممکن است توسط خداوند و زمانی که روح القدس اراده می کند، در عطیۀ نبوت مورد استفاده قرار بگیرد. نبی پیش از هر چیز دیگری، خادمی است که با تدهین موعظه کند و تعلیم دهد. زیرا به نظر می رسد نبی دومین جایگاه را در میان کسانی که خداوند وظایفی را به آنها اعطا کرده است، دارد (ترتیب موجود در اول قرنتیان 28:12 را ببینید)، حتی خادمی که تمام وقت کار می کند نمی تواند جایگاه نبی را به دست آورد تا زمانی که سالها در خدمت باشد. اگر او در این جایگاه قرار بگیرد، تجهیزات ماورایی همراه آن را خواهد داشت.

دو مرد که در عهد جدید نبی نامیده شده اند، یهودا و سیلاس هستند. در اعمال رسولان 32:15 می خوانیم که آنها بسیار در کلیسای انطاکیه نبوت کردند:

و یهودا و سیلاس که نبی بودند با سخنان بسیار آن جماعت را تشویق و تقویت کردند.

آکابوس نبی دیگر ذکر شده در عهد جدید است. در اعمال رسولان 27:11-28 می خوانیم:

در همین احوال چند نفر نبی از اورشلیم به انطاکیه وارد شدند. یکی از آنان که آکابوس نام داشت ، برخاست و با الهام روح قحطی سخت و دنیاگیری را پیش گوئی کرد. این قحطی در زمان سلطنت کلودیوس قیصر اتفاق افتاد.

توجه کنید که به آکابوس کلام حکمت داده شده، چیزی دربارۀ آینده بر او نمایان شد. البته او همه چیز را دربارۀ آینده نمی دانست وتنها متوجه چیزی می شد که روح القدس برای او آشکار می کرد.

در اعمال رسولان 10:21-11، نمونه ای دیگر از کلام حکمت که در خدمت اغابوس بر او فاش شد را می بینیم. این بار این اتفاق برای شخص پولس بود:

پس از چند روز یک نفر نبی به نام آکابوس از یهودیه به آنجا رسید. او پیش ما آمد و کمربند پولس را برداشت و دست و پای خود را با آن بست و گفت: «آنچه روح القدس میگوید اینست که یهودیان مقیم اورشلیم صاحب این کمربند را اینطور خواهند بست و او را به دست بیگانگان خواهند سپرد

آیا راهنمایی شخصی و خصوصی خواستن از نبی بر طبق کتاب مقدس و عهد جدید است؟ خیر. زیرا همۀ مومنان روح القدس را درون خود دارند که آنها را راهنمایی می کند. نبی تنها باید برای مومن این نکته را مسجل کند که آنچه او می داند هدایت خداوند در روح اوست. مثلاً زمانی که آکابوس برای پولس پیشگویی کرد، هیچ دستوری مبنی بر آنچه باید انجام بدهد، به او نداد، تنها آنچه پولس می دانست را تایید کرد.

همانطوری که قبلاً هم ذکر شد، پولس پیش از آنکه رسول نامیده شود، در مقام نبی (و معلم) بود (اعمال رسولان 1:13 را ببینید). بنا بر غلاطیان 11:1-12 می دانیم که پولس مکاشفه را از خداوند دریافت کرد، و همچنین تعدادی رویا داشت (اعمال رسولان 1:9-9؛ 9:18-10؛ 17:22-21؛ 11:23؛ دوم قرنتیان 1:12-4 را ببینید).

مانند رسولان راستین، نبی راستین هم در کلیساهای دروغین یافت نمی شود. کلیساهای دروغین از کسانی مانند یهودا، سیلاس و آکابوس دوری می کنند. زیرا نبی حقیقی عدم رضایت خداوند را از نافرمانی آنها آشکار خواهد کرد (کاری که یوحنا هم در دو فصل اول مکاشفه خود در مورد بسیاری از کلیساهای آسیای صغیر انجام داد). کلیسای دروغین رو به چنین کسانی باز نیست.

وظیفۀ معلم (The Office of Teacher)

بر طبق ترتیب موجود در فهرست ثبت شده در اول قرنتیان 28:12، معلم سومین جایگاه را دارد. معلم کسی است که به طور ماورایی تدهین شده تا کلام خداوند را آموزش دهد. اینکه کسی انجیل را تدریس می کند به این معنا نیست که او معلم عهد جدید است. بسیاری از افراد تدریس می کنند زیرا خود را متعهد می دانند یا به این کار علاقه دارند، اما کسی که در جایگاه معلم قرار می گیرد به طور ماورایی عطیۀ تعلیم را دریافت کرده است. او اغلب مکاشفه ای ماورایی را در رابطه با کلام خداوند دریافت می کند و می تواند انجیل را طوری توضیح دهد که قابل فهم و کاربرد پذیر باشد.

آپولوس کسی است که نام او به عنوان معلم در عهد جدید آمده است. پولس خدمت رسالت خود و خدمت تعلیم آپولوس را دراول قرنتیان اینگونه مقایسه کرد:

من کاشتم ، آپولوس آبیاری کرد ولی اصل کار یعنی رشد و نمو باخداستمن بنیادی گذاشتم و اکنون کسی دیگر بر روی آن میسازد (اول قرنتیان 6:3 و 10، همراه با تاکید).

آپولوسِ معلم کاشتن یا بنیان نهادن را انجام نداد بلکه با کلام خداوند، جوانه ها را آبیاری کرد و بر بنیاد موجود دیوارها را ساخت.

آپولوس همچنین در اعمال رسولان27:18 ذکر شده است:

وقتی می خواست به یونان سفر کند برادران از او حمایت کردند و به ایمانداران در آن سرزمین نوشتند که با گرمی از او استقبال نمایند و او از موقع ورود خود به آنجا به کسانی که از راه فیض الهی ایمان آورده بودند یاری بسیار نمود، زیرا در مقابل همه با کوشش بسیار بی اساس بودن ادعاهای یهودیان را ثابت میکرد و با استفاده از کتاب مقدس دلیل می آورد که عیسی، همان مسیح موعود است.

توجه کنید که آپولوس مردمی که مسیحی بودند را «یاری بسیار نمود» و گفته می شد که تعالیم او بسیار «قدرتمند» بود. تعلیم مسح شده همیشه قدرتمند است.

برای کلیسا خدمت تعلیم، مهم تر از معجزه کردن و عطایای شفا است. به همین دلیل است که تعلیم پیش از این عطایا در اول قرنتیان 28:12 قرار می گیرد:

مقصودم این است که خدا در کلیسا اشخاص معینی را بشرح زیر قرار داده است: اول رسولان ، دوم پیامبران ، سوم معلمین و بعد از اینها معجزه کنندگان و شفا دهندگان (همراه با تاکید).

متاسفانه مومنین برخی مواقع بیشتر تمایل به دیدن شفا دارند تا گوش دادن به تعالیم واضح کلام خداوند که رشد معنوی و پاکی را در جان هایشان به وجود می آورد.

انجیل هم از موعظه و هم از تعلیم صحبت می کند. تعلیم منطقی تر و آموزشی تر است، در حالی که موعظه الهامی تر و انگیزشی تر است. مبشران عموماً موعظه می کنند. معلمان و شبان ها عموماً تعلیم می دهند. رسولان تعلیم می دهند و موعظه می کنند. متاسفانه برخی از معتقدان ارزش و بهای تعلیم را نمی دانند. برخی حتی تصور می کنند که سخنرانانی که بلند و تند صحبت می کنند تدهین شده اند! مسلماً اینطور نیست.

مسیح بهترین نمونۀ معلم تدهین شده است. تعالیم او بخشی نفوذی از خدمت او بود و به همین دلیل برخی او را «معلم» خطاب می کردند (متی 19:8؛ مرقس 35:5، یوحنا 28:11).

برای مطالعۀ بیشتر درباره معلمان و تعلیم، اعمال رسولان 42:2؛ 21:5، 25، 28، 42؛ 22:11-26؛ 1:13؛ 35:15؛ 11:18؛ 18:20-20؛ 30:28-31؛ رومیان 6:12-7؛ اول قرنتیان 17:4؛ غلاطیان 6:6؛ کولسیان 28:1؛ اول تیموتائوس 11:4-16؛ 17:5؛ 2:6؛ دوم تیموتائوس 11:1؛ 2:2 و یعقوب 1:3 را ببینید. آخرین مورد از کتاب مقدس در این فهرست به ما نشان می دهد که معلمان روز داوری سخت تری خواهند داشت و بنابراین باید دربارۀ آنچه آموزش می دهند بسیار آگاه باشند. آنها باید فقط کلام خداوند را آموزش دهند.

وظیفۀ مبشر (The Office of Evangelist)

مبشر کسی است که تدهین شده است تا انجیل را موعظه کند. پیام او برای این است که مردم را به توبه کردن و ایمان آوردن به مسیح تشویق کند. پیام های او با معجزاتی همراه است تا توجه کافران را جلب کند و آنها را متقاعد کند که پیامشان سودمند است.

شکی نیست که در کلیسای اولیه مبشران بسیاری بودند، اما تنها نام یک نفر در کتاب اعمال رسولان به عنوان مبشر ثبت شده است. نام این شص فیلیپس است: « به خانۀ فیلیپس مبشر که یکی از آن هفت نفری بود که در اورشلیم انتخاب شده بودند ، رفتیم و پیش او ماندیم» (اعمال رسولان 8:21، همراه با تاکید).

فیلیپس خدمت خود را به عنوان پیش خدمت (و یا شاید شماس) آغاز کرد (اعمال رسولان 1:6-6 را ببینید). او زمان آزار و اذیت کلیساها که ناشی از شهادت استیفان بود، مبشر شد. او انجیل را ابتدا در سامریه موعظه کرد:

فیلیپس به شهری از سامره وارد شد و در آنجا به اعلام نام مسیح پرداخت. و مردم یکدل و با اشتیاق به سخنان او گوش میدادند و معجزاتی را که انجام می داد می دیدند. ارواح ناپاک با فریاد از مبتلایان بسیار خارج می شدند و عدۀ زیادی از مفلوجان و لنگان شفا می یافتند. و در آن شهر شادی عظیمی بر پا شد (اعمال رسولان 5:8-8).

توجه کنید که فیلیپس یک پیغام داشت. مسیح! هدف او ایجاد شاگرد (پیروان فرمانبردار مسیح) برای مسیح بود.

او ازعیسی به عنوان معجزه گر، پسر خدا، خداوند، منجی و داوری که به زودی می آید نام برد. او مردم را تشویق کرد که توبه کنند و از خدای او پیروی کنند.

همچنین توجه کنید که فیلیپس مجهز به علائم و شگفتی های ماورایی بود که به پیغام او اعتبار می دادند. کسی که مبشر شود با عطایای شفا و دیگر عطایای معنوی تدهین می شود. کلیسای دروغین فقط مبشرین دروغین دارد که انجیلی نادرست را اعلام می کنند. امروز جهان پر است از مبشران این چنینی ، و مسلماً خداوند پیغام آنها را با معجزه و شفا تایید نمی کند. زیرا آنها انجیل او را موعظه نمی کنند. آنها در واقع نام مسیح را اعلام نمی کنند بلکه اغلب دربارۀ نیازهای مردم و اینکه چطور عیسی به آنها زندگی پر از نعمت می دهد، صحبت می کنند و یا از فرمولی برای رستگاری حرف می زنند که شامل توبه نیست. آنها مردم را به سمت تغییری هدایت می کنند که احساس گناه آنها را تسکین می دهد اما آنها را نجات نمی دهد. نتیجۀ مواعظ آنها این است که مردم شانس کمتری برای تولد دوباره خواهند داشت زیرا اینگونه آنها تصور می کنند که نیازی نیست چیزی را که دارند به دست آورند. چنین مبشرانی در واقع کمک می کنند که پادشاهی شیطان بنا شود.

کار مبشر در کنار دیگر عطایای خدمت در اول قرنتیان 28:12 ذکر نشده بلکه این خدمت در افسسیان 11:4 نام برده شده است. اما من تصور می کنم که در آنجا ارجاع به «معجزات و عطایای شفا» در مورد کار مبشر هم صدق می کند چرا که اینها در خدمت فیلیپس مبشر هم وجود داشتند و طبیعتاً به خدمت مبشر رسمیت می بخشند.

بسیاری از کسانی که کلیسا به کلیسا می روند و خود را مبشر می نامند در واقع مبشر نیستند زیرا آنها در ساختمان کلیسا و برای مسیحیان موعظه می کنند و مجهز به معجزات وعطایای شفا نیستند. (برخی از آنها وانمود می کنند که این عطایا را دارند ولی فقط می توانند افراد ساده را گول بزنند. بزرگترین معجزات آنها این است که با هل دادن مردم آنها را واداو به غش کردن می کنند.) این خادمانِ در سفر، شاید معلم، واعظ و یا تشویق کننده باشند (رومیان 8:12 را ببینید)، اما نمی توانند در جایگاه مبشر قرار بگیرند. اما احتمال دارد که خداوند خدمت کسی را با وعظ و تشویق شروع کند و بعدها او را به جایگاه مبشر برساند.

برای مطالعۀ بیشتر وظیفۀ مبشر، اعمال رسولان 4:8-40 را که گزارشی از خدمت فیلیپس است، بخوانید. در آیات دقت کنید به اهمیت ارتباط میان عطایای خدمت (به ویژه در آیات 14-25) و اینکه چطور فیلیپس نه تنها انجیل را برای جمعیت موعظه کرد بلکه از طرف خداوند برای خدمت تک به تک هم هدایت شد (25:8-39 را ببینید).

به نظر می رسد که مبشران ماموریت دارند که کسانی را که به مسیحیت گرویده اند غسل تعمید دهند، اما نباید لزوماً به تعمید آنها در روح القدس کمک کنند، زیرا این کار اصولاً وظیفۀ رسولان یا شبان ها/ مشایخ/ ناظرین است.

وظیفۀ شبان (The Office of Pastor)

در دو فصل اول نقش شبان بر اساس انجیل را با نقش شبان یک کلیسای رسمی متوسط مقایسه کردم. اما هنوز هم مطالبی برای گفتن راجع به خدمت شبان وجود دارد.

برای اینکه آنچه کتاب مقدس راجع به وظیفۀ شبان آموزش می دهد را خوب بفهمیم، لازم است که سه کلمۀ کلیدی یونانی را بفهمیم. در زبان یونانی این سه لغت، 1) پویمِن، 2) پرسباتِروس، 3) اِپیسکوپوس هستند. ترجمۀ آنها به این ترتیب است: 1) چوپان یا شبان، 2) شیخ ، 3) ناظر یا اسقف.

لغت پویمِن هجده بار در عهد جدید یافت می شود و هفده بار به چوپان و یک بار به شبان ترجمه شده است. شکل فعلی این کلمه، پویمِینو است که یازده بار یافت می شود و اغلب به چوپان ترجمه شده است.

کلمۀ یونانی پرسباتِروس شصت و شش بار در عهد جدید یافت می شود و شصت بار به شیخ یا مشایخ ترجمه شده است.

نهایتاً کلمۀ یونانی اِپیسکوپوس پنج بار در عهد جدید یافت می شود و چهار بار به ناظر ترجمه شده است. نسخۀ انگلیسی کینگ جیمز آن را به اسقف برگردانده است.

همۀ این سه کلمه به یک پست در کلیسا بر می گردند، و به طور تبادل پذیر استفاده می شوند. هربار که پولس رسول کلیسایی را بنا نهاد، مشایخی (پرسباتِروس) را برای مراقبت از جماعت آن تعیین کرد (اعمال رسولان 23:14؛ تیطس 5:1 را ببینید). مسئولیت آنها عمل به عنوان ناظر (اِپیسکوپوس) و شبان (پویمِینو) در برابر رمه شان بوده است. برای مثال در اعمال رسولان17:20 می خوانیم:

پولس از میلیتس پیامی به افسس فرستاد و رهبران کلیسا (پرسباتِروس) را فرا خواند (همراه با تاکید).

و پولس به این مشایخ کلیسا چه گفت؟

مواظب خود و مواظب آن گله ای باشید که روح القدس شما را به نظارت (اِپیسکوپوس ) آن برگزیده است و چون شبانان، کلیسائی راکه خداوند با خون خود خریده است پرورش دهید (پویمِینو) (اعمال رسولان 28:20، همراه با تاکید).

به کاربرد تبادل پذیر این سه کلمه دقت کنید. اینها سه وظیفه و مسئولیت جداگانه نیستند. پولس به مشایخ گفت که آنها ناظرینی هستند که مانند شبانان عمل می کنند.

پطرس در رسالۀ اول خود نوشت:

من که یک رهبر کلیسا هستم و شاهد زحمات مسیح بودم و در آن جلال که قرار است به زودی ظاهر شود شریک و سهیم خواهم بود ، از شما رهبران کلیسا(پرسباتِروس) تقاضا می کنم : از گله ای که خدا به شما سپرده است شبانی (پویمِینو) و مراقبت کنید و کاری که انجام می دهید از روی اجبار نباشد ، بلکه چنان که خدا می خواهد آن را از روی میل و رغبت انجام دهید ، نه به منظور منفعت شخصی بلکه با حسن نیت و علاقه. سعی نکنید بر آنانی که به دست شما سپرده شده اند خداوندی نمائید ، بلکه برای آن گله نمونه باشید و شما در وقتی که شبان اعظم ظاهر می شود تاج پرجلال را خواهید ربود که هرگز پژمرده نمی شود (اول پطرس 1:5-4، همراه با تاکید).

پطرس به مشایخ کلیسا گفت که گله هایشان را شبانی کنند. فعلی که اینجا به شبانی کردن ترجمه شده، در افسسیان 11:4 به شبان ترجمه شده است:

او (عیسی) عطایای مختلفی به مردم بخشید یعنی : بعضی را برای رسالت ، بعضی را برای نبوت، بعضی را برای بشارت و بعضی را برای شبانی و تعلیم برگزید (همراه با تاکید).

این بخش از کتاب مقدس هم نشان می دهد که ناظران و شبانها یکی هستند.

پولس همچنین لغات مشایخ کلیسا (پرسباتِروس) و ناظران (اپیسکوپوس) را در تیطس 5:1-7 به طور تبادل پذیر استفاده کرد:

تو را برای این در جزیرهً کریت به جا گذاشتم تا کارهای عقب افتاده را سر و سامان دهی و چنان که شخصاً به تو دستور دادم ، رهبرانی (مشایخ) برای کلیساها در هر شهر تعیین کنچرا که رهبران (مشایخ) باید اشخاصی بی عیب و بی آلایش باشند (همراه با تاکید).

بنابراین منطقی نیست که بگوییم شبان، مشایخ کلیسا و ناظران وظیفه و مسئولیت یکسان ندارند. بنابراین همۀ چیزهایی که راجع به ناظران و مشایخ در رساله های عهد جدید نوشته شد، برای شبان ها هم کاربرد دارد.

ادارۀ کلیسا (Church Governance)

از آیاتی که در بالا ذکر شد مشخص است که به مشایخ کلیسا / شبان ها / ناظران نه تنها نظارت روحانی کلیسا بلکه اختیار دیوانی هم داده شده است. تقریباً واضح است مشایخ کلیسا / شبان ها / ناظران مسئول هستند و اعضای کلیسا باید تسلیم آنها باشند:

از رهبران خود اطاعت و پیروی کنید ، زیرا آنان پاسداران جانهای شما هستند و در برابر خدا مسئولند (عبرانیان 17:13).

البته هیچ مسیحی نباید تسلیم شبانی باشد که خود تسلیم خداوند نیست، بلکه باید بتواند تشخیص دهد که هیچ شبانی کامل نیست.

مشایخ کلیسا / شبان ها / ناظران در کلیسایشان اختیار دارند مانند پدر که در خانوادۀ خود دارای اختیار است:

سرپرست کلیسا (شبان، ناظر، مشایخ) باید مردی بی عیب باشدباید خانواده خود را به خوبی اداره کند و فرزندانش را طوری تربیت نماید که از او با احترام کامل اطاعت کنند (زیرا اگر مردی نتواند خانوادۀ خود را اداره کند پس چگونه می تواند از کلیسای خدا توجه نماید؟) (اول تیموتائوس 2:3-5، همراه با تاکید).

پولس اینگونه ادامه داد،

رهبرانی (شبان، ناظر، مشایخ) را که به خوبی رهبری می کنند مخصوصأ آنانی که در وعظ و تعلیم زحمت می کشند باید مستحق دریافت مزد دو برابر دانست (اول تیموتائوس 17:5، همراه با تاکید).

روشن است که مشایخ باید کلیسا را اداره کنند.

مشایخی که بر طبق کتاب مقدس انتخاب نشده اند (Unscriptural Elders)

بسیاری از کلیساها تصور می کنند که روش اداره شان بر اساس انجیل است چرا که آنها مشایخی دارند که کار اداره کردن کلیسا را بر عهده دارند، اما مشکل اینجاست که برداشت آنها از مفهوم مشایخ کلیسا نادرست است. در این کلیساها مشایخ اغلب از میان مردمی که به آن کلیسا می آیند انتخاب می شوند و از آنها به عنوان «هیئت مشایخ» یاد می شود. اما اینان بنابر تعاریف انجیل مشایخ نیستند. اگر شرایطی را بررسی کنیم که پولس برای شخصی که قرار است در این مقام قرار بگیرد، نام برد، مسئله تقریباً روشن می شود. پولس نوشت که مشایخ کلیسا باید مسئولیت تمام وقت تعلیم/موعظه را داشته باشند و دستمزد دریافت کنند، و ادارۀ کلیسا نیز بر عهده شان باشد (اول تیموتائوس 4:3-5؛ 17:5-18؛ تیطس 9:1 را ببینید). به ندرت کسانی که امروز این مسئولیت را دارند، واقاً شایستۀ آن هستند. به آنها دستمزدی پرداخت نمی شود، آنها موعظه نمی کنند و تعلیم نمی دهند و به طور تمام وقت برای کلیسا کار نمی کنند و به ندرت می دانند که چطور می توان کلیسا را اداره کرد.

ادارۀ کلیسا که بر اساس کتاب مقدس انجام نمی پذیرد، بیش از هر چیز دیگری علت مشکلات در کلیساهای محلی است. زمانی که افراد نالایق کلیسا را اداره می کنند، مشکلات آغاز می شوند. به این ترتیب در به روی کشمکش، خطر و نابودی کلی کلیسا باز می شود. چنین روشی برای ادارۀ کلیسا مانند این است که به شیطان خوش آمد بگوییم.

من این مطالب را برای شبان های کلیساهای رسمی و همچنین کلیساهای خانگی می نویسم. برخی از شبان های کلیساهای رسمی ممکن است کلیساهایی را شبانی کنند که ساختار اداره کردن در آنها بر طبق انجیل نبوده است و مشایخ از میان مردم کلیسا انتخاب می شوند. این روش اداره کردن بدون توسعۀ کشمکش قابل تغییر نیست.

توصیۀ من به چنین شبان هایی این است که نهایت تلاش خود را به کار ببرند تا شیوۀ ادارۀ کلیسایی که در آن مسئولیت دارند را تغییر دهند و در مقابل اختلافات موقتی بردبار باشند، و اگر هیچ کاری نکنند در آینده دائماً مشکلاتی به وجود خواهد آمد. اگر او موفق به صبر پیشه کردن در مقابل مشکلات موقتی شود، از بروز مشکلات در آینده هم جلوگیری می شود. اما اگر موفق نشود، می تواند کلیسایی جدید را آغاز کند و از ابتدا کار خود را بر طبق کتاب مقدس انجام دهد.

با وجود رنجی که متحمل می شود، در مدتی طولانی می تواند بیشتر برای ملکوت خداوند مثمر ثمر باشد. اگر آنهایی که کلیسا را اداره می کنند شاگردان واقعی عیسی مسیح باشند، او راحت تر می تواند آنها را برای تغییر روش ادارۀ کلیسا متقاعد کند، اگر بتواند از طریق کتاب مقدس آنها را در مورد تغییرات لازم قانع کند.

تعدد مشایخ؟ (?The Plurality of Elders)

برخی اشاره دارند به این نکته که مشایخ در کتاب مقدس همیشه به صورت جمع آمده، بنابراین اینکه تنها یک شیخ / شبان / ناظر برای رهبری مردم داشته باشیم، مغایر با کتاب مقدس است. اما به نظر من چنین تفکری دلیل قاطعی نیست. انجیل همچنین می گوید که در برخی شهرها بیش از یک نفر نظارت کلیسا را بر عهده دارد، اما این بدان معنا نیست که این مشایخ در رابطه با مردم حاضر در کلیسا هم رتبه بودند. مثلاً، زمانی که پولس مشایخ را از افسس گرد هم جمع کرد (اعمال رسولان 17:20 را ببینید)، واضح است که این مشایخ همه از یک شهر بودند که در آن کل اعضای بدن هزاران و بلکه دهها هزار نفر بودند (اعمال رسولان 19:19 را ببینید). بنابراین گروههای زیادی در افسس بوده اند و این احتمال وجود دارد که هر یک از این مشایخ ناظر یک کلیسای خانگی بوده اند.

در کتاب مقدس هیچ مثالی وجود ندارد که نشان دهد خداوند گروهی را برای انجام کاری فراخوانده باشد. زمانی که می خوست بنی اسراییل را از مصر رهایی دهد، مردی را (موسی) را فراخواند تا رهبر آنان باشد. دیگران برای کمک به موسی فراخوانده شدند، اما همه تابع او بودند و مانند او همه در قبال یک گروه کوچکتر مسئولیت داشتند. این الگو بارها در کتاب مقدس آمده است. زمانی که خداوند کاری دارد، شخصی را فرا می خواند تا عهده دار آن شود و افراد دیگری را برای کمک به آن شخص فرا می خواند.

بنابراین بعید به نظر می رسد که خداوند گروهی از مشایخ را با اختیار یکسان فرا بخواند تا کلیساهای خانگی بیست نفره را نظارت کنند. چنین تصوری مانند دعوتی برای نزاع و درگیری است.

البته این بدان معنا نیست که هر کلیسای خانگی باید توسط یک و تنها یک نفر نظارت شود. بلکه منظور این است که اگر در کلیسایی بیش از یک شیخ وجود دارد، مشایخ جوان تر و به لحاظ روحانی نابالغ تر، در مقابل مشایخ بالغ و مُسن تسلیم باشند. بر طبق کتاب مقدس نه مدارس انجیل بلکه کلیساها هستند که زمینۀ تربیت مشایخ کلیسا / شبان ها / ناظران جوان فراهم می کنند و بنابراین ممکن و حتی مطلوب و خوشایند است که در هر کلیسای خانگی چندین شیخ / شبان / ناظر حضور داشته باشند و جوانترها شاگردی افراد مسن را بکنند.

من این پدیده را در کلیساهایی که فرضاً توسط مشایخ «هم رتبه» نظارت می شوند، مشاهده کرده ام. همیشه یکی است که بقیه برای هر چیزی به او مراجعه می کنند. و یا یکی بر بقیه تسلط دارد و بقیه مطیع او هستند. در غیر این صورت نهایتاً اختشاش به وجود خواهد آمد. حقیقت این است که حتی گروهها هم یک نفر را به عنوان رییس انتخاب می کنند. زمانی که گروهی مامور انجام کاری می شوند، خود متوجه می شوند که یک نفر باید رهبری را به عهده بگیرد. در کلیسا هم این مسئه صدق می کند.

به علاوه، بنا بر سخنان پولس در اول تیموتائوس 4:3-5، مسئولیت مشایخ برابر با مسئولیت پدران است. مشایخ باید بتوانند اعضای خانوادۀ خود را مدیریت کنند، در غیر این صورت شایستگی نظارت بر کلیسا را ندارند. اما یک خانواده با دو پدر چطور اداره می شود؟ مسلماً مشکلاتی به وجود خواهد آمد.

مشایخ کلیسا / شبان ها / ناظران باید در بدنه ای بزرگتر سازماندهی شوند و به این صورت مسئولیتی دوجانبه میان آنها وجود دارد که می تواند زمان بروز مشکل کمک کننده باشد. پولس از «دادگاه روحانی» (اول تیموتائوس 14:4 را ببینید) نوشت که جلسه ای متشکل از پرسباتروس (مشایخ) و مردان دیگری که عطایای خدمت داشتند بوده است. اگر رسولی که بنیاد می نهد در بین آنان باشد، او هم می تواند کمکی باشد در حل مشکلاتی که در کلیسای محلی و به دلیل اشتباهات رهبر کلیسا به وجود آمده است. زمانی که شبانهای کلیساهای رسمی گمراه می شوند، نتیجه بروز مشکلات بزرگتر به دلیل ساختار کلیسا خواهد بود. ساخنمان و برنامه ای برای ادامه وجود دارد. اما کلیساهای خانگی با اشتباهات شبان ها می توانند برای همیشه منحل شوند و اعضای آن نیز به کلیساهای دیگر خواهند پیوست.

قدرت و توانایی در خدمت (Authority to Serve)

این که خداوند به شبان قدرت روحانی و حکومتی در کلیسایش می دهد، متضمن این نیست که او می تواند بر مردم سلطه داشته باشد. او خداوند آنها نیست، عیسی خداوندشان است. آنها نه گلۀ او بلکه گلۀ عیسی هستند.

از گله ای که خدا به شما سپرده است شبانی و مراقبت کنید و کاری که انجام می دهید از روی اجبار نباشد، بلکه چنان که خدا می خواهد آن را از روی میل و رغبت انجام دهید ، نه به منظور منفعت شخصی بلکه با حسن نیت و علاقه. سعی نکنید بر آنانی که به دست شما سپرده شده اند خداوندی نمائید ، بلکه برای آن گله نمونه باشیدو شما در وقتی که شبان اعظم ظاهر می شود تاج پرجلال را خواهید ربود که هرگز پژمرده نمی شود (اول پطرس 2:5-4، همراه با تاکید).

هر شبانی باید به خاطر خدمتی که کرده، در برابر تخت داوری عیسی پاسخگو باشد.

به علاوه در مسائل مالی مشایخ کلیسا / شبان ها / ناظران، نباید به تنهایی عمل کنند. اگر قرار است پولی مرتباً و یا گاه به گاه جمع شود، سایر افراد کلیسا باید مسئول نگهداری سوابق مالی باشند تا بی اعتمادی در رابطه با استفاده از مبالغ پیش نیاید (دوم قرنتیان 18:8-23 را ببینید). کسانی که مسئولیت مسایل مالی را به عهده می گیرند می توانند گروهی منتخب یا منتصب باشند.

پرداخت حقوق مشایخ (Paying Elders)

کتاب مقدس نشان می دهد که مشایخ کلیسا / شبان ها / ناظران باید حقوق دریافت کنند چرا که آنها کارکنان تمام وقت کلیسا هستند. پولس نوشت،

رهبرانی را که به خوبی رهبری می کنند مخصوصأ آنانی که در وعظ و تعلیم زحمت می کشند باید مستحق دریافت مزد دو برابر دانست زیرا کتاب مقدس می فرماید: «دهان گاوی را که خرمن می کوبد نبند» و «کارگر مستحق مزد خود می باشد» (اول تیموتائوس 17:5-18).

موضوع روشن است، پولس حتی از کلمۀ مزد استفاده کرد. جملۀ مبهم او، رهبرانی را که به خوبی رهبری می کنند مخصوصأ آنانی که در وعظ و تعلیم زحمت می کشند باید مستحق دریافت مزد دو برابر دانست، وقتی فحوای کلام را در نظر بگیریم قابل فهم می شود. در آیات قبل از این آیات، پولس به طور غیرقابل اشتباه از مسئولیت کلیسا برای حمایت مالی از بیوگان که حامی دیگری نداشتند و با کلمات همانند نوشته است: «بیوه زنانی را که واقعاً بیوه هستند مورد توجه قرار بده» (اول تیموتائوس 3:5-16 را ببینید). بنابراین در این متن «مورد توجه قرار دادن» به معنای حمایت مالی است. مشایخی که به خوبی رهبری می کنند دو برابر باید مورد توجه قرار بگیرند و حداقل دوبرابر بیوگان و اگر فرزندانی دارند، حتی بیشتر از بیوگان باید دریافت کنند.

کلیساهای رسمی سراسر جهان شبان های خود را حمایت می کند (حتی در کشور های فقیر)، اما به نظر می رسد که بسیاری از کلیساهای خانگی سراسر دنیا به ویژه آنهایی که در غرب هستند، شبان های خود را حمایت مالی نمی کنند. به نظر من چنین چیزی تا حدی به دلیل این حقیقت است که انگیزۀ بسیاری از مردم برای پیوستن به کلیساهای خانگی این است که آنها روحی طغیان گر دارند و به دنبال آسان ترین شکل مسیحیت که وجود دارد هستند و آن را یافته اند. آنها می گویند که به کلیسای خانگی پیوسته اند زیرا می خواستند که از اسارت کلیساهای رسمی فرار کند، اما حقیقت این است که آنها می خواهند از تعهد به مسیح فرار کنند. آنها کلیساهایی را یافته اند که نسبت به آن تعهد مالی ندارند، کلیساهایی که درست در نقطۀ مقابل آنچه عیسی از شاگردانش انتظار دارد قرار دارند. آنهایی که خدایشان پول است و این مسئله را با اندوختن گنج هایشان بر روی زمین به جای آسمانها، ثابت می کنند، شاگردان حقیقی عیسی نیستند (متی 19:6-24؛ لوقا 33:14 را ببینید). کسی که مسیحی بودنش بر نحوۀ استفادۀ او از مال و دارایی اش تاثیر نمی گذارد، اصلاً مسیحی نیست.

کلیساهای خانگی که ادعا می کنند ساختاری بر اساس انجیل دارند باید شبان هایشان را حمایت کنند، و همچنین به فقرا و حمایت از آنها توجه داشته باشند. در بخشش و همۀ مسائل مالی باید بسیار بهتر از کلیساهای رسمی عمل کنند، چرا که ساختمان و کارکنانی وجود ندارند که بابت آنها پولی پرداخت کنند. تنها با پرداخت عشریه توسط ده نفر می توان حقوق شبان را پرداخت کرد. ده نفر که بیست درصد از درآمد خود را می دهند می توانند به راحتی یک شبان و یک مبشر را که در سطح شبان زندگی می کند، تامین کنند.

شبان ها چه می کنند؟ (?What Do Pastors Do)

فرض کنید که از یکی از حضار معمولی کلیسا می پرسیم، «کارهای زیر را چه کسی باید انجام دهد؟»

چه کسی باید انجیل را با افراد نجات نایافته در میان بگذارد؟ زندگی پاک داشته باشد؟ دعا کند؟ دیگر معتقدان را موعظه، تشویق و کمک کند؟ دستهایش را بر روی انسانها بگذارد و آنها را شفا دهد؟ بار دیگران را به دوش کشد؟ از عطایای خود از طرف کلیسا استفاده کند؟ خود را انکار و برای ملکوت خداوند فدا کند؟ شاگرد برای مسیح ایجاد کند و آنها را غسل تعمید دهد و به آنها یاد دهد که از فرامین مسیح اطاعت کنند؟

بسیاری از حضار بدون تردید اینگونه پاسخ خواهند داد، «اینها همه مسئولیت شبان استاما آیا این پاسخ درست است؟

بر طبق کتاب مقدس، هر مومنی باید انجیل را با افراد نجات نایافته در میان بگذارد:

اما ترس مسیح در دلهای شما باشد و او را خداوند خود بدانید و اگر کسی علت امید شما را می پرسد، همیشه آماده جواب باشید (اول پطرس 15:3).

همۀ مومنان باید پاک زندگی کنند:

بلکه چنانکه خدائی که شما را خوانده است پاک است شما نیز در تمام رفتارتان پاک باشید. زیرا کتاب مقدس می فرماید: «شما باید پاک باشید، زیرا من پاک هستم» (اول پطرس 15:1-16).

همۀ مومنان باید دعا کنند:

همیشه شادمان باشید و پیوسته دعا کنید (اول تسالونیکیان 16:5-17).

همۀ مومنان باید دیگر مومنان را وعظ، تشویق و کمک کنند:

ای برادران ، از شما استدعا می کنم افراد تنبل و بیکار را توبیخ کنید ، اشخاص ترسو را دلداری دهید، از ضعیفان پشتیبانی کنید و نسبت به همه مردم بردبار باشید (اول تسالونیکیان 14:5، همراه با تاکید).

همۀ مومنان باید از بیماران عیادت کنند:

وقتی عریان بودم مرا پوشانیدید ، وقتی بیمار بودم به عیادت من آمدید و وقتیکه در زندان بودم از من دیدن کردید (متی 36:25).

دیگر مسئولیت ها (More Responsibilities)

اما آنچه در بالا عنوان شد تمام مسئله نیست. همۀ مومنان باید دست بر روی بیماران بگذارند و آنها را شفا دهند:

و اين‌ آيات‌ همراه‌ ايمانداران‌ خواهد بود كه‌ به‌ نام‌ من‌ ديوها را بيرون‌ كنند و به‌ زبانهاي‌ تازه‌ حرف‌ زنند و مارها را بردارند و اگر زهر قاتلي‌ بخورند، ضرري‌ بديشان‌ نرساند و هرگاه‌ دستها بر مريضان‌ گذارند، شفا خواهند يافت‌» (مرقس 17:16-18، همراه با تاکید).

همۀ مومنان باید بار دوستان مومن خود را بر دوش بکشند:

بارهای یکدیگر را حمل کنید و به این طریق قانون مسیح را بجا خواهید آورد (غلاطیان 2:6).

همۀ مومنان باید از عطایای خود به نفع دیگران استفاده کنند:

بنابر این ما باید عطایای مختلفی را که خدا بر طبق فیض خود به ما داده است بکار ببریم : اگر عطیۀ ما اعلام کلام خداست باید آنرا به فراخور ایمانی که داریم انجام دهیم. اگر خدمت کردن است باید خدمت کنیم. اگر تعلیم دادن است باید تعلیم بدهیم اگر تشویق دیگران است باید چنان کنیم. مرد بخشنده باید با سخاوت و مدیر، باید پرکار باشد و شخص مهربان با خوشی خدمت خود را انجام دهد (رومیان 6:12-8).

همۀ مومنان می بایست خود را انکار و برای خاطر انجیل خود را فدا کنند:

پس‌ مردم‌ را با شاگردان‌ خود خوانده‌، گفت‌: «هر كه‌ خواهد از عقب‌ من‌ آيد، خويشتن‌ را انكار كند و صليب‌ خود را برداشته‌، مرا متابعت‌ نمايد. زيرا هر كه‌ خواهد جان‌ خود را نجات‌ دهد، آن‌ را هلاك‌ سازد؛ و هر كه‌ جان‌ خود را به جهت‌ من‌ و انجيل‌ بر باد دهد آن‌ را برهاند (مرقس 34:8-35، همراه با تاکید).

همۀ مومنان می بایست شاگرد برای مسیح ایجاد کنند و آنها را غسل تعمید دهند و به آنها آموزش دهند که از فرامین عیسی اطاعت کنند:

پس هر گاه کسی حتی کوچکترین احکام شریعت را بشکند و به دیگران چنین تعلیم دهد در پادشاهی آسمانی پست ترین فرد محسوب خواهد شد حال آنکه هر کس شریعت را رعایت کند و به دیگران نیز چنین تعلیم دهد در پادشاهی آسمانی بزرگ خوانده خواهد شد (متی 19:5، همراه با تاکید).

شما که تا این موقع می بایست معلم دیگران می شدید هنوز احتیاج دارید که پیام خدا را از الفبا به شما تعلیم دهند. شما به جای غذای قوی به شیر احتیاج دارید (عبرانیان 12:5، همراه با تاکید).

پس بروید و همه ملتها را شاگرد من سازید و آنها را به نام پدر و پسر و روح القدس تعمید دهیدو تعلیم دهیدکه همه چیزهائی را که به شما گفته ام انجام دهند و بدانید که من هر روزه تا اتقضای عالم با شما هستم» (متی 19:28-20، همراه با تاکید).2

تمام این مسئولیت ها بر عهدۀ همۀ مومنان گذاشته شده است، اما بیشتر کسانی که به کلیساها می آیند فکر می کنند اینها وظایف شبان است! احتمالاً دلیل این مسئله این است که خود شبان ها اغلب تصور می کنند که همۀ این کارها تنها بر عهدۀ آنها است.

پس شبان ها چه باید بکنند؟ (?So What are Pastors Supposed to do)

اگر تمام اینها بر عهدۀ همۀ مومنان است پس وظیفۀ شبان چیست؟ ساده است! آنها باید مومنان پاکدل برای انجام این کارها مجهز کنند (افسسیان 11:4-12 را ببینید). آنها فراخوانده شده اند تا به مومنان پاکدل اطاعت از فرامین مسیح را آموزش دهند (متی 19:28-20 را ببینید) با پند و مثال (اول تیموتائوس 2:3؛ 12:4-13؛ 17:5؛ دوم تیموتائوس 2:2؛ 16:3-4:4؛ اول پطرس 1:5-4 را ببینید).

کتاب مقدس روشن تر از این نمی توانست این مساله را بیان کند. نقش شبان بر اساس انجیل این نیست که تا می تواند مردم را برای برنامه های روزهای یکشنبه جمع کند. بلکه او باید «آنها را به صورت افرادی بالغ در مسیح به خدا تقدیم کند» (کولسیان 28:1). شبانهایی که مطابق با انجیل عمل کنند گوش مردم را نخواهند خواراند (دوم تیموتائوس 3:4)؛ بر اساس کلام خداوند، آنها تعلیم می دهند، تربیت می کنند، تشویق می کنند، نصیحت می کنند، اصلاح می کنند، ملامت و توبیخ می کنند (دوم تیموتائوس 16:3-4:4 را ببینید).

پولس در نامۀ اول خود به تیموتائوس برخی از شرایطی که هر مردی برای شبان بودن باید داشته باشد را نام می برد. چهارده مورد از این پانزده مورد دربارۀ شخصیت او است و همین نشان می دهد که سبک زندگی او مهمترین مسئله است:

این گفته درست است که اگر کسی مایل به سرپرستی در کلیسا باشد در آرزوی کار بسیار خوبی است. سرپرست کلیسا باید مردی بی عیب، صاحب یک زن، خویشتندار، هوشیار، منظم، مهمان نواز و معلمی توانا باشد. او باید ملایم و صلح جو باشد، نه میگسار و جنگجو و پول پرست. بلکه باید خانواده خود را به خوبی اداره کند و فرزندانش را طوری تربیت نماید که از او با احترام کامل اطاعت کنند، زیرا اگر مردی نتواند خانوادۀ خود را اداره کند پس چگونه می تواند از کلیسای خدا توجه نماید؟ او نباید تازه ایمان باشد مبادا مغرور گشته مثل ابلیس محکوم شود. علاوه بر این ، او باید در میان افراد خارج از کلیسا نیکنام باشد تا مورد سرزنش واقع نگردد و به دام ابلیس نیفتد (اول تیموتائوس 1:3-7).

اگر این شرایط را با شرایطی که کلیساهای رسمی هنگام جستجو برای یافتن شبان جدید تعیین می کنند، مقایسه کنیم، به مشکل اساسی و ریشه ای که این کلیساها دارند، پی می بریم. آنها در پی یافتن شخصی مدیر/ پذیرایی کننده / سخنرانی که نطقی کوتاه ایراد می کند/ متولی/ روانشناس/ هدایت کنندۀ فعالیت ها و برنامه ها/ افزایش دهندۀ موجودی/ دوست همه و پرکار هستند.آنها کسی را می خواهند که «خدمت کلیسا را اداره کنداما ناظر بالاتر از هر چیز دیگری باید مردی با شخصیت بسیار والا، متعهد به مسیح و خادمی درستکار باشد، زیرا هدف او بازتولید خویشتن است. او باید قادر باشد که به گلۀ خود بگوید، «از من پیروی کنید همانطور که من از مسیح پیروی میکنم» (اول قرنتیان 1:11).

برای مطالعۀ بیشتر وظایف شبان، اعمال رسولان 28:20-31؛ اول تیموتائوس 17:5-20 و تیطس 5:1-9 را ببینید.

وظیفۀ شماسان (The Office of Deacon)

در بخش پایانی، مطالبی را به طور خلاصه دربارۀ شماسان بیان می کنم. مسئولیت شماسان تنها وظیفۀ دیگر در کلیساها است و در میان عطایای پنج گانۀ خدمت نیست. شماسان بر خلاف مشایخ اختیار ادارۀ کلیسا را ندارند. کلمۀ یونانی که به شماس ترجمه شده، دیاکونوس است که معنای تحت اللفظی آن «خادم» است.

هفت مردی که در اورشلیم مامور رساندن آذوقه به بیوگان بودند، اولین شماسان هستند (اعمال رسولان 1:6-6 را ببینید). آنها توسط جماعت کلیسا انتخاب و از طرف رسولان مامور شده بودند. دست کم دو نفر از آنها، فیلیپس واستیفان، بعدها از طرف خداوند ترفیع یافتند و مبشران قدرتمندی شدند.

همچنین در اول تیموتائوس 8:3-13 و فیلیپیان 1:1، از آنها نام برده شده است. ظاهراً این مسئولیت را هم زنان و هم مردان می توانند به عهده بگیرند (اول تیموتائوس 11:3).

1 این جمله صورت دیگری از این عبارت است: «برای ایجاد شاگرد برای مسیح

2 اگر حواریون مسیح می بیاست به شاگردان خود اطاعت از همۀ فرامین او را آموزش می دادند، پس قاعدتاً باید به شاگردان خود آموزش می دادند که برا ی مسیح شاگردسازی کنند و به آنها یاد بدهند که از همۀ فرامین او اطاعت کنند. بنابراین شاگردسازی، تعلیم و غسل دادن آنها فرمانی ابدی بوده که برای هر شاگرد موفقی واجب بوده است.

304

فصل نوزدهم (Chapter Nineteen

حقایق در مسیح بودن (In-Christ Realities)

در رساله های عهد جدید، عباراتی مانند «در مسیح»، «با مسیح»، «بواسطۀ مسیح» و «در او» را می بینیم. این عبارات برخی از مزایایی که ما به عنوان افراد مومن داریم را آشکار می کند به دلیل آنچه مسیح برای ما انجام داده است. وقتی که ما خود را آنچنان می بینیم که خدا ما را می بیند، در مسیح، می توانیم آنطور که خداوند می خواهد زندگی کنیم. خادم شاگردساز خواهان این است که به شاگردانش یاد بدهد که در مسیح هستند و اینگونه آنها را کمک می کند که به بلوغ معنوی و روحانی برسند.

اول، «در مسیح» بودن یعنی چه؟

زمانی که دوباره متولد می شویم در بدن عیسی قرار می گیریم و به لحاظ روحانی با او یکی می شویم. بیایید نگاهی به آیاتی از رساله های عهد جدید که این مسئله را تایید می کنند بیندازیم:

همانگونه ما نیز در عین کثرت، پیکر واحدی در مسیح هستیم (رومیان 5:12، همراه با تاکید).

اما هر که به خداوند بپیوندد روحاً با او یکی است (اول قرنتیان 17:6، همراه با تاکید).

باری، شما جمعاً بدن مسیح و فردا فرد عضوی از اعضای بدن او هستید (اول قرنتیان 27:12، همراه با تاکید).

مایی که به عیسی مسیح ایمان آورده ایم باید خود را پیوسته به او، عضوی از بدن او بدانیم و به لحاظ روحی خود را با اویکی ببینیم. او در ما و ما در اوییم.

در آیۀ زیر برخی از مزایایی که ما به دلیل بودن در مسیح داریم را می بینیم:

خدا شما را با مسیح متحد ساخت و مسیح را برای ما حکمت، نیکی مطلق، پاکی و آزادی گردانیده است (اول قرنتیان 30:1، همراه با تاکید).

در مسیح ما عادل گناهکار» نیستیم و آنچه درست است را انجام می دهیم)، پاک (جزئی از پاکانی که خداوند از آنها استفاده می کند) و آزاد (از برده داری خریده شده) هستیم. ما منتظر نیستیم که در برهه ای از زمان عادل، پاک و آزاد شویم. بلکه همۀ اینها را داریم چرا که در مسیح هستیم.

در مسیح گناهان قبلی ما بخشیده می شوند:

و ما را از قدرت‌ ظلمت‌ رهانيده‌، به‌ ملكوت‌ پسر محبّت‌ خود منتقل‌ ساخت‌، كه‌ در وي‌ فديه‌ خود يعني‌ آمرزش گناهان‌ خويش‌ را يافته‌ايم‌. (کولسیان 13:1-14، همراه با تاکید).

توجه کنید که این آیات هم می گویند که ما دیگر در پادشاهی شیطان و در قلمرو تاریکی نیستیم، بلکه اکنون در ملکوت نور، در پادشاهی عیسی مسیح هستیم.

پس‌ اگر كسي‌ در مسيح‌ باشد، خلقت‌ تازه‌اي‌ است‌؛ چيزهاي‌ كُهنه‌ درگذشت‌، اينك‌ همه‌ چيز تازه‌ شده‌ است‌ (دوم قرنتیان 17:5، همراه با تاکید).

خداوند را ستایش کنید که با بودن در مسیح تبدیل به «مخلوقی دیگر» می شوید، مثل کرمی که تبدیل به پروانه می شود! به روح شما ماهیتی جدید داده می شود. قبلاً ماهیت خودخواه شیطانی در روحتان داشتید اما حالا تمام زندگی گذشتۀ شما «مرده است

برکات بیشتر در مسیح (More Blessings in Christ)

زيرا همگي‌ شما بوسيله‌ ايمان‌ در مسيح‌ عيسي‌، پسران‌ خدا مي‌باشيد (غلاطیان 26:3، همراه با تاکید).

آیا فوق العاده نیست که همۀ ما فرزندان خدا هستیم و از روح او متولد شده ایم؟ زمانی که در دعاهایمان نزد او می رویم، به او نه تنها به عنوان خداوندمان بلکه به عنوان پدرمان نزدیک می شویم!

زیرا ما مصنوع دست او هستیم و خدا ما را در مسیح عیسی از نو آفریده است تا آن کارهای نیکوئی را که او قبلا برای ما مقدر فرمود که انجام دهیم ، بجا آوریم (افسسیان 10:2، همراه با تاکید).

خداوند نه تنها ما را آفریده است، بلکه او ما را در مسیح آفریده است. به علاوه خداوند بر عهدۀ همۀ ما کاری را مقدر کرده است که انجام دهیم، «اعمال نیکقبلاً مقدر شدههمۀ ما سرنوشتی الهی داریم.

او را كه‌ گناه‌ نشناخت‌، در راه‌ ما گناه‌ ساخت‌ تا ما در وي‌ عدالت خدا شويم‌ (دوم قرنتیان 21:5، همراه با تاکید).

عدالتی که ما به دلیل اینکه در مسیح هستیم داریم، در واقع عدالت خداوند است. زیرا خداوند توسط روح القدس در ما ساکن شد و ما را تغییر داد. اعمال خوب ما در واقع اعمال خداوند از طریق ما است.

با وجود همۀ این چیزها ، بوسیلۀ او که ما را دوست داشت پیروزی ما کامل می شود، (رومیان 37:8، همراه با تاکید).

منظور پولس از «این چیزها» چیست؟ آیاتی که بعد از این آیه در رومیان می آیند نشان می دهند که «این چیزها» رنج ها و آزمایشاتی هست که مومنان تجربه می کنند. حتی زمان شهادت هم ما پیروز هستیم حتی اگر جهان ما را قربانی بداند. ما به وسیلۀ عیسی کاملاً پیروز می شویم زیرا زمانی که می میریم به بهشت می رویم!

من به وسیله مسیح که مرا تقویت می کند ، به انجام هر کاری قادر هستم (فلیپیان 13:4، همراه با تاکید).

به وسیلۀ مسیح هیچ چیزی برای ما غیر ممکن است زیرا خداوند به ما قدرت و توانایی می دهد. ما می توانیم هر کاری که او بخواهد انجام دهیم.

و خدای من همۀ احتیاجات شما را با ثروت عظیم خود در مسیح عیسی رفع خواهد کرد (فلیپیان 19:4، همراه با تاکید).

می توانیم انتظار داشته باشیم که خداوند احتیاجات ما را برطرف کند اگر ملکوت او را بجویم و بپویم. خداوندمان شبان ماست و از گلۀ خود مراقبت می کند!

موافقت با آنچه خداوند می گوید (Agreeing With What God Says)

متاسفانه برخی از ما آنچه خداوند دربارۀ ما می گوید را باور نمی کنیم، چنانچه از صحبت های ما که بر خلاف گفته های انجیل است، مشهود است. به جای گفتن اینکه « من به وسیله مسیح که مرا تقویت می کند ، به انجام هر کاری قادر هستم» می گوییم، «فکر نمی کنم بتوانم این کار را انجام دهم

چنین گفته هایی همان است که در انجیل به عنوان «خبر بد» از آن یاد شده چرا که با سخنان خداوند در تناقض هستند (اعداد 32:13 را ببینید). اما اگر قلب هایمان پر از کلام خداوند باشد، پر از ایمان خواهیم بود و آنچه می گوییم و باور داریم همانی است که کتاب مقدس می گوید.

بیاناتی بر طبق انجیل (Some Biblical Declarations)

باید باور کنیم و بگوییم که آنچه خداوند می گوید هستیم.

باید باور کنیم و بگوییم که آنچه خداوند می گوید قادر به انجامش هستیم، می توانیم انجام دهیم.

باید باور کنیم و بگوییم که خداوند همانی است که خود می گوید.

باید باور کنیم و بگوییم که خداوند آنچه که وعدۀ انجامش را داده است، انجام خواهد داد.

در اینجا بیاناتی بر طبق کتاب مقدس می بینیم که همۀ مومنان می توانند جسورانه اعلام کنند. همۀ آنها لزوماً حقایق مربوط به بودن در مسیح نیستند اما بر طبق کتاب مقدس درست هستند.

من در مسیح آزاد، عادل و پاک هستم (اول قرنتیان 30:1 را ببینید).

من از قلمرو تاریکی رها و به پادشاهی پسر خداوند، ملکوت نور و روشنایی راه یافتم (کولسیان 13:1 را ببینید).

تمام گناهان من در مسیح بخشیده شده اند (افسسیان 7:1 را ببینید).

من مخلوقی جدید در مسیح هستم، زندگی قبلی من مرده است (دوم قرنتیان 17:5 را ببینید).

خداوند از پیش برای من اعمال نیکی را تعیین کرده است که انجام دهم (افسسیان 10:2 را ببینید).

من در مسیح در حظور خداوند عادل شده ام (دوم قرنتیان 21:5 را ببینید).

من در همه چیز به وسیلۀ مسیح که مرا دوست دارد کاملاً موفق می شوم (رومیان 37:8 را ببینید).

من همۀ کارها را از طریق مسیح که به من قدرت داد انجام می دهم (فلیپیان 13:4 را ببینید).

خداوند همۀ احتیاجات من را با ثروت عظیم خود در مسیح عیسی رفع خواهد کرد (فلیپیان 19:4 را ببینید).

من فراخوانده شده ام که مقدس باشم (اول قرنتیان2:1 را ببینید).

من فرزند خداوند هستم (یوحنا 12:1؛ اول یوحنا 1:3-2 را ببینید).

بدن من معبد روح القدس است (اول قرنتیان 19:6 را ببینید).

دیگر من نیستم که زندگی می کنم بلکه مسیح است که در من زندگی می کند (غلاطیان 20:2 را ببینید).

من از قلمرو شیطان رها شده ام (اعمال رسولان 18:26 را ببینید).

عشق خداوند به وسیلۀ روح القدس بر قلب من سایه افکنده است (رومیان 5:5 را ببینید).

او که در من است بزرگ‌تر است از آن (شیطان) که در جهان است (اول یوحنا 4:4 را ببینید).

من توسط همۀ برکات روحانی که در مسیح است، تقدیس شده ام (افسسیان 3:1 را ببینید).

من با مسیح در مکانهای بهشتی نشسته ام، بالاتر از ارواح شیطانی (افسسیان 4:2-6 را ببینید).

از آنجایی که من خداوند را دوست دارم و بنا بر هدف او خوانده شده ام، او همه چیز را برای خیریت محیا می کند (رومیان 28:8 را ببینید).

اگر خداوند با من است چه کسی می تواند بر ضد من باشد؟ (رومیان 31:8 را ببینید).

هیچ چیز نمی توند مرا از عشق مسیح جدا کند (رومیان 35:8-39 را ببینید).

همه چیز برای من ممکن است زیرا من فردی مومن هستم (مرقس 23:9 را ببینید).

من کاهن خداوند هستم (مکاشفه 6:1 را ببینید).

من فرزند خداوند هستم و از این جهت روح او مرا هدایت می کند (رومیان 14:8 را ببینید).

چون من خداوند را پیروی می کنم، مسیر زندگی من روشن تر و روشن تر می شود (امثال 18:4 را ببینید).

خداوند به من عطایای خاصی انجام داده است تا برنامۀ او را انجام دهم (اول پطرس 10:4-11 را ببینید).

من می توانم روح های پلید را بیرون کنم و دست بر روی بیماران گذارده آنها را شفا دهم (مرقس 17:16-18 را ببینید).

خداوند همیشه من را در مسیح به سمت پیروزی هدایت می کند (دوم قرنتیان 14:2 را ببیند).

من سفیری برای مسیح هستم (دوم قرنتیان 20:5 را ببینید).

من زندگی جاوید دارم (یوحنا 16:3 را ببینید).

هر چه در دعاهایم می خواهم، ایمان دارم که به دست می آورم (متی 22:21 را ببینید).

به وسیله زخمهای مسیح شفا یافته ام (اول پطرس 24:2 را ببینید).

من نمک زمین و نو جهانم (متی 13:5-14 را ببینید).

من وارث خدا و هم ارث با مسیح هستم (رومیان 17:8 را ببینید).

من از نژادی برگزیده و کاهنی هستم که به پادشاهی رسیده ام. من از ملتی مقدس و بخشی از قوم خاص خدا هستم (اول پطرس 9:2 را ببینید).

من عضوی از بدن مسیح هستم (اول قرنتیان 27:12).

خداوند شبان‌ من‌ است‌؛ محتاج‌ به‌ هيچ چيز نخواهم‌ بود (مزمور 1:23 را ببینید).

خداوند مدافع جان من‌ است‌؛ از كه بترسم‌؟ (مزمور 1:27 را ببینید).

خداوند با دادن عمر طولانی مرا خشنود خواهد کرد (مزمور 16:91 را ببینید).

مسیح غم‌هاي‌ ما را بر خود گرفت‌ و دردهاي‌ ما را بر خويش‌ حمل‌ نمود (اشعيا 4:53-5 را ببینید).

خداوند یاری دهندۀ من است، پس نخواهم ترسید (عبرانیان 6:13 را ببینید).

بار تمام نگرانی های خود را به دوش او می گذارم، زیرا او همیشه در فکر من است (اول پطرس 7:5 را ببینید).

در مقابل ابلیس مقاومت می کنم تا از من بگریزد (یعقوب 7:4 را ببینید).

اگر به خاطر مسیح جان خود را از دست دهم در واقع آن را به دست می آورم (متی 25:16 را ببینید).

من غلام خداوند هستم (اول قرنتیان 22:7 را ببینید).

برای من زندگی در مسیح است و مردن به دست آوردن است (فلیپیان 21:1 را ببینید).

من تابع کشور آسمانی هستم (فلیپیان 20:3 را ببینید).

خداوند کار نیکویی را که در من شروع کرده است به پایان خواهد رساند (فلیپیان 6:1 را ببینید).

خداوند در من در عمل است تا خشنودی خود را به انجام رساند (فلیپیان 13:2 را ببینید).

اینها تنها بخش کوچکی از اظهارات مثبت بود که بر طبق کلام خداوند می توان ساخت. بسیار خوب است اگر عادت به گفتن این جملات داشته باشیم تا زمانی که حقیقت موجود در آنها عمیقاً در قلبمان جای بگیرند. و باید به هر کلمه ای که از دهانمان بیرون می آید کاملاً دقت داشته باشیم تا چیزی بر خلاف آنچه خداوند گفته است نگوییم.

91