سالها بدون اینکه متوجه باشم با روشهای مختلف کارهایی انجام میدادم که بر خلاف هدفی بودند که خداوند می خواست دنبال کنم، یعنی ایجاد شاگرد برای مسیح. اما به تدریج روح القدس با لطف و رحمت خود چشمانم را بر اشتباهاتم باز کرد. چیزی که یاد گرفته ام این است: باید در نور کلام خداوند هر چه را که آموخته ام و باور داشته ام مورد سؤال قرار دهم. بیش از هر چیز، آداب و رسوم ما، مانع میشوند تا آنچه را که خداوند گفته است درک کنیم. بدتر از این، ما نسبت به عقایدمان مغرور هستیم، مسلم میدانیم که در میان گروهی از برگزیدگان هستیم که حقیقت را بهتر از مسیحیان دیگر میدانند. واعظی با طعنه میگفت، «سی و دو هزار فرقه در جهان وجود دارد. شما چقدر خوش شانس هستید که عضو فرقۀ درست هستید.»
در اثر غرور ما خداوند با ما مخالفت می کند، زیرا او مخالف مغروران است. اگر می خواهیم پیشرفتی داشته باشیم و کاملاً آمادۀ حضور در برابر مسیح باشیم، باید فروتنی پیشه کنیم. چنین افرادی رحمت خداوند را دریافت می کنند.
بررسی نقش شبان (The Role of the Pastor Considered)
هدف خادم، که ایجاد پیروان برای مسیح است، باید شکل دهندۀ هر آنچه او در خدمت مذهبی خود انجام می دهد، باشد. او باید مدام از خود بپرسد «آنچه من انجام می دهم چقدر در ایجاد پیروانی که از فرامین مسیح اطاعت میکنند تأثیر دارد؟» چنین سؤال ساده ای اگر صادقانه پرسیده شود، بیشتر فعالیتهائی را که زیر پرچم مسیحیت انجام میشود از بین خواهد برد.
بیایید با هم وظایف شبان/کشیش/ناظر1 را بررسی کنیم، کسی که خدمت مذهبی اش مختص به کلیسای محلی است. اگر قرار است این شخص پیروانی برای مسیح ایجاد کند که همۀ فرامین او را اطاعت میکنند، مهمترین مسئولیت او چه خواهد بود؟ اولین چیزی که به ذهن می رسد تدریس و تعلیم است. مسیح گفت از طریق تعلیم است که پیروان ساخته میشوند (متی 19:28-20 را ببینید). یکی از شرایط بودن کشیش کلیسا/شبان/ناظر این است که «قادر به تعلیم» باشد (اول تیموتائوس 2:3). آنانی که در «کار موعظه و تعلیم کلام خدا زحمت میکشند» باید «هم حقوق خوبی بگیرند و هم مورد تشویق قرار گیرند» (اول تیموتائوس 17:5).
بنابراین شبان باید هر موعظۀ خود را با پرسیدن این سؤال مورد ارزیابی قرار دهد: «چقدر این موعظه در ایجاد شاگرد و پیرو برای مسیح مؤثر است؟»
آیا مسئولیتی که شبان برای تعلیم مردم دارد با موعظات او در روزهای یکشنبه و یا وسط هفته تکمیل می شود؟ اگر او اینگونه فکر می کند ازاین حقیقت چشم پوشی می کند که بنا بر کتاب مقدس مسئولیت او برای تعلیم انسانها عمدتاً توسط نمونۀ زندگی او انجام می شود. تعلیم روش زندگی روزمرۀ او در واقع تکمیل کنندۀ موعظۀ اوست. به همین دلیل شرایطی که شبان/کشیش/اسقف باید داشته باشد بیشتر مربوط به شخصیت و طریق زندگی او است تا مهارتهای گفتاری و ارتباطی. از پانزده شرطی که برای کشیشها در اول تیموتائوس 1:3-7 آمده، چهارده مورد مربوط به شخصیت آنها و فقط یک مورد دربارۀ مهارت تعلیم است. ازهجده شرطی که در تیطوس 5:1-9 برای کشیشان کلیسا ذکر شده است، هفده مورد درباره شخصیت آنهاست و تنها یک مورد دربارۀ توانایی تعلیم. پولس ابتدا به تیموتائوس یادآوری کرد که «…بکوش تا سخن گفتن و شیوۀ زندگی ات، و همچنین محبت و ایمان و پاکی ات، برای ایمانداران نمونه باشد.» (اول تیموتائوس 12:4 با تأکید بیشتر). بعداً گفت، «تا زمان آمدن من، به خواندن و تشریح کتاب مقدس برای ایمانداران مشغول باش و برای ایشان کلام خدا را موعظه کن.» (اول تیموتائوس 13:4). بنابراین قبل از تعلیم، از شخصیت تیموتائوس ذکر شده تا بر اهمیت آن تأکید شود.
به همین نحو، پطرس نوشت:
وحال خواهشی از کشیشان کلیسا دارم؛ زیرا من نیز خودم در کلیسا دارای همین سمت می باشم؛ من شاهد مرگ مسیح بر روی صلیب بودم؛ و همچنین در روز بازگشت او، شریک جلال او خواهم بود. خواهش من اینست که گله ای را که خدا به شما سپرده است، خوراک دهید. با میل و رغبت از ایشان مراقبت نمایید، نه از روی اجبار و نه به خاطر چشم داشت، بلکه به خاطر اینکه می خواهید خدا را خدمت کرده باشید. ریاست طلب نباشید، بلکه سرمشق خوبی برای ایشان باشید (اول پطرس1:5-3 با تأکید بیشتر).
چه کسی ما را تشویق می کند که از خود بگذریم و مسیح را اطاعت کنیم؟ آیا کسی که موعظه اش برای ما تحسین برانگیز است یا کسی که روش زندگی اش را تحسین می کنیم؟ شبان هایی که غیر متعهد و ناوارد هستند، هیچکس را به بر دوش گرفتن صلیب تشویق نمی کنند. اگرچنین شبان هایی پیام ضمنی تعهد و سرسپردگی به مسیح را اعلام کنند، به طور مبهم و کلی آن را موعظه می کنند، در غیر این صورت شنوندگان خلوص نیت آنها را مورد سؤال قرار خواهند داد. بیشتر رهبران بزرگ مسیحی گذشته، به دلیل فداکاری هایشان در یاد ها باقی مانده اند، نه موعظه هایشان. آنها حتی مدتها پس از مرگشان الهام بخش ما و الگو برای زندگی ما هستند.
اگر شبان سرمشقی برای اطاعت از مسیح به عنوان پیرو او ایجاد نکند، با موعظه کردن تنها وقت خود را تلف می کند. شبانان بدانید که روش زندگی شما دهها بار بلند تر از موعظۀ شما سخن میگوید. آیا شما با چشم پوشی از خود و پیروی از مسیح مردم را تشویق میکنیدکه آنها هم چنین کنند؟
یک شبان چطور می تواند با شیوۀ زندگی خود به عنوان سرمشق، به مردمی تعلیم دهد که او را فقط بعنوان سخنران یکشنبه ها می دانند؟ نزدیک ترین برخورد آنها با شبان دست دادنی است که پنج ثانیه طول می کشد آن هم زمانی که در حال خروج از کلیسا هستند. شاید چیز نادرستی دربارۀ شیوۀ امروزی شبانی وجود دارد.
موعظۀ هفتگی صبحهای یکشنبه ( The Weekly Sunday Morning Sermon)
هر شبانی که تصور کند مسئولیتی که برای تعلیم مردم دارد همان سخنرانی هایی است که هر هفته به طور عمومی انجام می دهد، مرتکب اشتباه دیگری می شود. تعالیمی که مسیح می داد تنها شامل موعظه های عمومی نبود (که اغلب نسبتاً کوتاه بودند)، بلکه شامل مکالمه های خصوصی هم می شد که توسط حواریون کنجکاو او آغاز می شد. به علاوه چنین گفتگوهایی به یک روز در هفته و به مدت نیم ساعت در کلیسا محدود نمی شد، بلکه در ساحل، خانه ها، و هنگام قدم زدن در جاده های خاکی رخ می داد، زمانی که مسیح به زندگی خود ادامه می داد و حواریون او به طور کامل شاهد شیوۀ زندگی او بودند. چنین طرحی توسط حواریون دنبال شد. بعد از پنطیکاست، آن دوازده، آشکارا و خانه به خانه کلام خدا را تعلیم میدادند (اعمال رسولان42:5 را ببینید). آنها با مؤمنین تماس روزانه داشتند. پولس هم «چه در میان مردم و چه در خانه ها» آموزش میداد (اعمال رسولان 20:20 با تأکید بیشتر).
در اینجا، اگر شبان هستید ، ممکن است تعالیم خود را با تعلیم مسیح و رسولان اولیه مقایسه کنید. شاید هم کم کم شک میکنید که آیا آنچه انجام میدهید، همانی است که خدا از شما می خواهد. آیا بیشتر کارهایی را انجام می دهید آنهائی هستند که صدها سال مراسم کلیسایی به شما آموزش داده اند؟ در واقع خیلی خوب است اگر مشکوک شده اید. این اولین گام در مسیر درست و صحیح است.
شاید شما فراتر از اینها فکر کرده اید. شاید به خود گفته اید، «چطور می توانم زمان مورد نیاز برای چنین خدمتی را بیابم، خدمتی که شامل تعلیم خانه به خانه است و چطور میتوانم آنها را وارد زندگی روزمرۀ خود کنم تا با الگوهایم بر آنها تأثیر بگذارم؟» این سؤال فوق العاده ای است، زیراممکن است شما را ترغیب کند تا به تفکر و حیرت ادامه دهید در این باره که آیا چیزی اشتباه تر در رابطه با مفهوم امروزی نقش شبان وجود دارد.
شاید حتی با خود فکر کردهاید، «مطمئن نیستم که بخواهم خیلی نزدیک به مردم کلیسایم زندگی کنم. در مدرسه آموزش انجیل به من یاد دادند که شبان نباید زیاد به حضار کلیسایش نزدیک شود. او برای اینکه احترام حرفه ای خود را نگاه دارد باید تا حدی فاصله را میان خود و مردم حفظ کند و نباید دوست نزدیک آنها باشد.»
چنین تفکری نشان می دهد که در واقع در روش کارکلیساهای امروزی چیزی بسیار اشتباه وجود دارد. مسیح بسیار به آن دوازده نفر نزدیک بود، حتی یکی از آنها به قدری احساس راحتی می کرد که هنگام صرف غذایی ساده سرش را بر روی سینۀ او می گذاشت (یوحنا 23:13-25 را ببینید). آنها چندین سال با هم زندگی کردند. این هم از حفظ فاصلۀ حرفه ای از حواریون برای اینکه شخص با مؤفقیت به مردم خدمت کند!
مقایسۀ روش های قدیمی و امروزی
(A Comparison of Methods, Ancient and Modern)
اگر هدف اطاعت از مسیح و ایجاد پیرو برای او است، آیا عاقلانه نیست که روش های خود او را برای ایجاد پیروان به کار گیریم؟ روشهای او برایش تقریباً خوب عمل کردند و همچنین برای رسولانی که راه او را دنبال کردند.
روشهای امروزی در ایجاد پیروانی که از فرامین مسیح اطاعت می کنند، چقدر خوب هستند؟ برای مثال وقتی که مطالعۀ مسیحیان آمریکایی، مکرراً نشان می دهد که در واقع هیچ تفاوتی میان سبک زندگی کسانی که ادعای مسیحی بودن را دارند و غیر مسیحیان وجود ندارد، ممکن است زمان آن فرا رسیده باشد که سؤالاتی بپرسیم و کتاب مقدس را دوباره بیازماییم.
در اینجا سؤالی پیش می آید که باید از خود بپرسیم: اولین کلیسا چطور آنقدر در ایجاد حواریون مؤفق بود بدون وجود ساختمان هایی برای کلیسا، روحانیونی که به طور حرفه ای تعلیم دیده اند، مدارس انجیلی، سمینار، سرود نامه ها ی مذهبی و نورافکن، میکروفون های بی سیم، برنامه های آموزشی مدارسِ روزهای یکشنبه، گروههای عبادتی و گروههای سرود، رایانه و دستگاه کپی، شبکه های رادیویی و تلویزیونی مسیحی، صدها هزار کتاب مسیحی و انجیل های شخصی؟ نه آنها و نه مسیح هیچ یک از اینها را برای ایجاد پیرو نیاز نداشتند. به این دلیل که هیچ کدام از این ابزار در آن زمان ضروری نبودند، اکنون هم ضروری نیستند. البته ممکن است کمک کننده باشند اما ضروری نیستند. در واقع، ممکن است خیلی از این وسائل مانعی در ایجاد پیروان باشند و همین طور هم هست. بگذارید دو مثال بیاوروم.
ابتدا مسألۀ اساسی امروز، یعنی تنها داشتن شبان هایی که در مدارس آموزش انجیل یا مدارس علوم دینی تربیت شده اند را بررسی می کنیم. این مفهومی عجیب و ناآشنا برای پولس بود. او پس از آنکه در برخی شهرها کلیسا هایی ایجاد کرد، به مدت چند هفته یا چند ماه ، از این شهرها عزیمت کرد و سپس بازگشت و ارشدان را به عنوان اسقف انتخاب کرد (برای مثال اعمال رسولان 14:13 و 23:14 را ببینید). این بدین معناست که این کلیسا ها در غیاب پولس، حدود چند هفته یا چند ماه به طور رسمی هیچ ارشدی نداشتند و اینکه بیشتر ارشدانی که انتخاب شدند ، معتقدینی جوان بودند و تحصیلات رسمی دو یا سه ساله نداشتند که برای شغلشان آماده باشند.
بنابراین، انجیل به به ما آموزش می دهد که شبان ها/ ارشدان کلیسا/ اسقف ها، برای اینکه در خدمت خود مؤفق باشند، به دو یا سه سال تحصیلات رسمی نیاز ندارند. هیچ کس نمی تواند از روی آگاهی و بصیرت بر ضد این حقیقت دلیل بیاورد. با این حال، شرایط امروز مدام این پیام را برای هر معتقدی میفرستد: «اگر می خواهید رهبری در کلیسا باشید، نیاز به چند سال تحصیلات رسمی دارید.»1 این مسأله جریان تعلیم و آماده کردن رهبران دینی را کند می کند، و قاعدتاً جریان ایجاد پیروان و توسعۀ کلیسا را هم کند می کند. تصور کنید شرکتهای آمریکائی «Avon.» و «Amway.» اگر لازم بدانند که هر کدام از فروشنده هایشان خانوادۀ خود را به شهر دیگری ببرد تا برای فروش صابون و عطر سه سال تحصیلات رسمی داشته باشد، چطور بازار مورد نظر خود را اشباع می کنند؟
برخی میگویند، «اما شبانی کاری بسیار سخت و پیچیده است!» «انجیل می گوید، ما نباید کسی که تازه به مسیحیت گرویده است را به عنوان اسقف برگزینیم» (اول تیموتائوس 6:3 را ببینید).
اولاً، معنی یک شخص تازه گرویده را باید متوجه بشویم، و واضح است که منظور پولس متفاوت با منظور ما است، زیرا او مردمی را در مقام ارشد کلیسا/ شبان/ اسقف قرار داد که تنها چند ماه بود که ایمان آورده بودند.
ثانیاً، یکی از دلایلی که شبان بودن، امروزه اینقدر سخت و پیچیده است، دور شدن کلِ نظام و ساختار کلیسا و خدمت مذهبی کنونی است از آنچه انجیل می گوید. ما آن را تا حدی پیچیده کرده ایم که در واقع، تنها تعداد کمی از انسانهای خاص می توانند آنچه انجیل ایجاب می کند را زنده کنند!
برخی دیگرهم می گویند، «اما خداوند منع کرده است که کلیسا توسط کسی که در مدارس آموزش انجیل یا مدارس دینی تحصیل نکرده است، نظارت شود.» ویا «کسی که اسقفی را تحصیل نکرده است ممکن است گلۀ خداوند را به اشتباه تعلیم دهد.»
مسلماً نگرانی پولس این نبود. واقعیت این است که امروز، ما روحانیونی داریم که در مدارس آموزش انجیل و مدارس دینی تعلیم دیده اند اما به باکره زایی ایمان ندارند، هم جنس گرایی را تأیید می کنند، به مردم آموزش می دهند که می توانند اتومبیل اشرافی داشته باشند، ادعا می کنند که خدا از پیش مقرر کرد که برخی لعن و نفرین شده اند، یا بدون اینکه خم به ابرو بیاورند، می گویند، انسان می تواند حتی بدون اطاعت از مسیح به بهشت برود. مدارس امروزی آموزش انجیل و مدارس دینی معمولاً در خدمت روشی بسیار غلط بوده اند، و روحانیون حرفه ای، بیشتر به آن دامن زده اند.
کلیسا از اینکه آنها را مورد اعتراض قرار دهند ترس دارند، چرا که افراد حرفه ای در مدارس علوم دینی تحصیل کرده اند و می توانند «متونی را برای اثبات ادعای خود» بیرون بکشند. علاوه بر این، این روحانیون، با اصول و روش عجیب خود کلیساهای خود را ، از سایر مسیحیان مشخص و جدا کرده اند، تا جایی که حتی با قرار دادن نام هایی بر علائم روی ساختمان کلیسا، این پیام را به جهانیان می رسانند که «ما مانند دیگر مسیحیان نیستیم» ، و بدینگونه تفاوت هایشان را تبلیغ می کنند. به هر کسی که با خط مشی تغییرناپذیر و منافقانه شان مخالفت می کنند، برچسب «منافق بودن» را می زنند و کار را خرابتر می کنند. تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا هنوز هم به شدت برقرار است و توسط اشخاص دارای دانشنامه رهبری می شود. آیا این است آنچه مسیح میخواهد توسط کسانی که قرار است برای او پیروانی که به عشق ورزیدن نسبت به یکدیگر در جهان شناخته شده هستند ایجاد کنند، انجام شود؟
امروزه مسیحیان کلیساهایی را بر می گزینند که بر اساس روش و اسلول خاصی است، و برای آنها داشتن علم الهی درست و صحیح بسیار مهم تر از روش زندگی درست، شده است، چرا که مدل درست که بر پایۀ انجیل است، فراموش شده است.
تناوبی بر اساس انجیل (A Biblical Alternative)
آیا من در حال دفاع از معتقدینی هستم که سه ماه است ایمان آورده اند و آنها را نسبت به کلیساها بدبین می کنم
(دقیقاٌ کاری که پولس نیز انجام داد؟) بله، اما اگرچنین معتقدینی شرایط انجیل برای ارشدان کلیسا و اسقف ها را رعایت می کنند و تنها اگر به آنها مسئولیت کلیساهایی که بر اساس مدل انجیل هستند، داده شده است. این یعنی چنین کلیساهایی باید پیش از هر چیز دیگری، محل اجتماعاتی باشند که به تازگی برگزار می شوند و به خادمی پخته و جا افتاده، مثل رسول، که می تواند تا حدی نظارت داشته باشد، سپرده شده اند.1 به این صورت، ارشدان تازه منصوب شده کاملاً به حال خود رها نمی شوند.
ثانیاٌ، افرادی که در کلیسا ها حضور می یابند باید تعدادشان تا حدی باشد که بتوان آنها را در خانه هم ملاقات کرد همانطوری که کلیساهای اولیه هم چنین می کردند.2 اینگونه می توان کلیساها را بیشتر کنترل کرد. و شاید به همین دلیل است که یکی از شرایط لازم برای ارشدان کلیسا/ اسقف ها اداره کردن مؤفقیت آمیز خانوادۀ خودشان است (اول تیموتائوس4:3-5 را ببینید). اداره کردن یک «خانوادۀ ایمان» زیاد چالش انگیز تر از ادارۀ خانواده نیست.
ثالثاٌ، حضار کلیسا باید متشکل از انسانهایی باشد که در مقابل پیغام انجیل به ندامت رسیده اند و توبه کرده اند، و بنا براین شاگردان راستین خداوندمان عیسی مسیح هستند. اینگونه تمام مشکلاتی را که از تلاش برای شبانی کردن گوسفندانی که در واقع بز هستند ناشی می شود رفع می شود.
رابعاً، شبان ها/ ارشدان کلیسا/ اسقف ها باید نقش خود را بر اساس انجیل و نه بر اساس فرهنگ دنبال کنند. یعنی، آنها نباید موقعیتی مرکزی، بانفوذ، و مطرح داشته باشند، موقعیتی که امروز در مدرنترین کلیساها دارند.3 بلکه، باید بخشی ازاین بدن یِکپارچه باشند، خادمین افتاده ای که توسط مثال و قاعده تدریس می کنند، و هدفشان ایجاد شاگرد برای مسیح است، که این هدف را نه با خطابه های صبح یکشنبه بلکه با پیروی از روش مسیح جامۀ عمل می پوشانند.
زمانی که این الگو پیروی شود، برخی معتقدینی که سه ماه است ایمان آورده اند می توانند کلیسا ها را نظارت کنند.
ساختمان کلیساها (Church Buildings)
ساختمان کلیسا چطور؟ اینها هم یکی از «ملزومات» امروزی هستند که کلیساهای اولیه بدون آنها هم کارشان را به درستی انجام دادند. آیا آنها در ایجاد پیروان کمک کننده هستند؟
زمانی که شبان بودم، اغلب احساس می کردم که دلال معاملات ملکی، بانکدار، پیمان کار عمومی و جمع کنندۀ حرفه ای اعانه هستم. من رویای ساختمان ها را داشته ام، به دنبال ساختمان ها بوده ام، ساختمان های قدیمی را تغییر شکل داده ام، ساختمان هایی را اجاره داده ام، ساختمان های جدید ساخته و زمانی که خداوند از طریق شکاف های آنها باران می فرستاد، آنها را تعمیر می کردم. ساختمان میزان زیادی وقت و انرژی می خواهد. دلیل اینکه تا آن حد وقت خود را صرف ساختمان ها می کردم این بود که مثل اکثر شبان ها مطمئن بودم که بدون وجود ساختمان، که جایی برای گرد هم آمدن است، امکان مؤفقیت وجود ندارد.
همچنین، هزینۀ گزافی برای ساختمان ها باید صرف کرد. (در ایالات متحده، برخی از عبادت کنندگان میلیون ها دلار خرج ساختمان کلیسا می کنند.) بعد از آنکه به خواسته هایم مبنی بر داشتن ساختمان جامۀ عمل پوشانیده شد، اغلب در این فکر بودم که بدهی های ساختمان ها کی تماماً پرداخت خواهد شد تا بتوانم همۀ پول را صرف خدمت مذهبی کنم. یک بار این اتفاق برای من افتاد، زمانی که دربارۀ درست خرج کردن و تمام کردن بدهی به عبادت کنندگان کلیسایم آموزش می دادم، و اینکه من همه مان را مقروض و بدهکار کرده ام! ( مسلماٌ داشتم با مثال به آنها آموزش می دادم.)
بیشتر ساختمان های کلیسا تنها به مدت دو ساعت و یک بار یا دو بار در هفته مورد استفاده قرار می گیرند. چه سازمانی در جهان ساختمانی می سازد تا آن را اینقدر کم استفاده کند؟ ( پاسخ: تنها مکاتب و مذاهب دروغین).
این گودالی که پول ها را به درون خود می کشد سبب مشکلات زیادی می شود. شبانی که ساختمان دارد همیشه نیاز به میزان زیادی پول دارد، و این مسئله هر چه او انجام می دهد را مورد تأثیر قرار می دهد. وسوسه می شود که ثروتمندان را (که اغلب بدون فداکاری پول می دهند) ارضا کند، از هر تعلیمی که ممکن است عده ای را بیازارد، چشم بپوشد و کتاب مقدس را پیچ و تاب بدهد تا در خدمت هدفش باشد. موعظه های او حول موضوعاتی است که مانع جریان مالی نمی شوند و سبب افزایش آن می شوند. به همین دلیل، مسیحیان برخی مواقع، تصور می کنند که از مهمترین جنبه های مؤمن بودن این است که (1) عشریه (که مسیح آن را به عنوان حکمی که در درجۀ دوم اهمیت قرار دارد، نام می برد) بپردازند و (2) در کلیساها حضور بیابند (جایی که هر یکشنبه در آن عشریه جمع آوری می شود). بعید است که این تصویری از ایجاد شاگرد برای مسیح باشد. هنوز هم خیلی از شبان ها، رویای داشتن جمعیت عبادکنندگان را در کلیسا دارند جایی که در آن تنها همین دو مسأله انجام می شود. اگر شبانی چنین گردهمایی در کلیسایش داشته باشد و تنها نیمی از مردم دو مسأله ای که در بالا ذکر شد را انجام دهند، می تواند کتاب ها بنویسد و اسرار خود را به میلیون ها شبان دیگر بفروشد!
این حقایق مبین این هستند که : در کتاب اعمال رسولان هیچ چیزی مبنی بر خریدن کلیسا یا ساختن عمارتی نوشته نشده است. بیشتر مواقع، مؤمنین به طور منظم در خانه ها دیدار می کرند.1 هیچ گاه پولی برای ساختن کلیسا، جمع آوری نشد. هیچ آموزشی برای ساختن عمارت در رساله ها نیامده است. علاوه بر این، تا زمانی که سیصد سال از ظهور مسیحیت گذشته بود و کلیسا با جهان تحت فرمان کنستانتین پیوند داده شد، کسی در فکر بنا نهادن ساختمانی برای کلیسا نبود. سیصد سال! تصور کنید که چه مدت زمان طولانی است! و کلیساها حتی در دوران سخت شکنجه و آزار و بدون ساختمان هم پیشرفت کردند و به طور فزاینده ای چند برابر شدند. چنین پدیده ای بارها در قرن های بعدی تکرار شد. حتی اخیراً در چین هم اتفاق افتاده است. شاید بیش از یک میلیون کلیسای خانگی در چین وجود دارد.
ساعت یازده روز یکشنبه جدا کننده ترین ساعت است
(Eleven O’clock Sunday is the Most Segregated Hour)
امکانات کلیسا های مدرن که مدل آمریکایی را کپی می کنند، باید طوری باشند که حداقل فضاهای تقسیم شدۀ کافی داشته باشند تا اتاق های جداگانه ای برای خادمان بر حسب گروههای مختلف سنی تهیه کنند. اگرچه، در کلیسای اولیه، خادمان خاص برای مردها، زنها، و همۀ گروههای سنی بچه ها به گوش نخورده بود. کلیسا به تمام معنا یکپارچه بود و به هیچ عنوان گسسته نبود. خانواده در کنار همدیگر نگه داشته می شدند، و مسئولیت معنوی و پدرانه و مادرانه توسط ساختار کلیسا تقویت می شد به جای اینکه تحلیل رود. در کلیساهای امروزی این مسئولیت به دلیل ساختارشان رو به زوال گذاشته است.
آیا ساختمان کلیسا در ایجاد پیروان تأثیر می گذارد یا مانع آن می شود؟ به لحاظ تاریخی، و بنابر دلایلی معتبر، ایجاد پیرو و شاگرد برای مسیح بدون آنها با مؤفقیت بیشتری همراه بوده است.
جلساتی در خانه ها برگزار می شد ، جایی که در آنها وعده غذایی پر از لذت، تعالیم، سرودهای مذهبی، و موهبت های معنوی به مدت سه تا پنج ساعت بین همه تقسیم می شد، تا محیطی برای پیشرفت معنوی وحقیقی معتقدان فراهم شود، واین روال کار کلیساهای اولیه به مدت سه قرن بود. مسیحیان، زمانی که رو به یکدیگر می نشستند احساس مشارکت و هم هدف بودن داشتند، بر خلاف احساسی که حضارکلیساهای امروزی دارند. آنها خود را مانند تماشاچی های تئاتر احساس می کنند و طرز نشستنشان طوری است که پشت سر همدیگر را نگاه می کنند، در حالی که تلاش می کنند نمایش روی صحنه را از دست ندهند. جوّ سببی وعده غذای معمولی که با هم تناول می کردند، منجر به صراحت و روشنی، روابط پر محبت و توأم با اعتماد، و رفاقتی درست می شد، که اصلاٌ قابل مقایسه نیست با «رفاقت» امروزی که که اغلب کمی بیش از دست دادنی معمولی به دنبال اشارۀ شبان با افراد کاملاً غریبه ای که در نیمکت جلویی نشسته اند، طول نمی کشد.
تعلیم معمولاٌ به صورت جلسات سؤال و جواب و بحث های آزاد بین افراد برابر بود تا سخنرانی توسط اشخاصی که لباسهای عجیب بر تن داشته باشند، صدایی تئاتری داشته باشند، و بالاتر از حضار با ادب و اغلب بی حوصله بایستند. شبان ها «موعظۀ هفتگی آماده نمی کردند.» همه از جمله ارشدان کلیسا/ شبان ها/ اسقف ها تعالیمشان را از روح القدس دریافت می کردند.
وقتی جای کافی در خانه نبود، ارشدان در فکر فراهم کردن بنایی بزرگتر نبودند. بلکه، همه می دانستند که باید جلسات را به دو خانه تقسیم کنند، و اینکه جلسۀ بعدی کجا باید برگزار شود و چه کسی باید نظارت کند، منوط به این بود که روح القدس چه پیش رویشان می گذارد. خوشبختانه، آنها مجبور نبودند برای بررسی دقیق دیدگاه فلسفی و تعلیمی افراد غریبه و کسانی که دربارۀ پیشرفت کلیساها نظریه پردازی می کنند، تجربیات آنها را گردآوری کنند؛ چرا که در میانشان ناظرانی مشتاق وجود داشت، که تعلیمی عملی دیده بودند و از قبل اعضای گلۀ آیندۀ خود را می شناختند. کلیساهای خانگی جدید فرصت این را داشتند که بر طبق انجیل به حوزه ای جدید نائل شوند و به کافران نشان دهند که مسیحیان که بودند– انسانهایی که به همدیگر مهر می ورزند. آنها می توانستند به سادگی دعوت برای تناول وعده ای غذا، غیرمعتقدین را به جلساتشان دعوت کنند.
شبانِ مبارک ( The Blessed Pastor)
هیچ شبان، ارشد کلیسا و یا اسقف کلیسای خانگی از خستگی ناشی از خدمت مذهبی، مسأله ای که برخی مواقع در کلیساهای مدرن بسیار شایع است، رنج نمی برد چرا که غرق در مسؤولیت های شبانی خود است. (بنابر مطالعه ای که در این زمینه صورت گرفته، در ایالات متحده، هر ماه حدود هزار و هشتصد شبان دست از خدمت مذهبی خود می کشند.) گله ای که او از آن نگهداری می کرد بسیار کوچک بود، و اگر این گله نیازهای مالی او را برآورده می کرد، خدمت مذهبی شغل و پیشۀ او بود، در واقع او وقت داشت تا دعا کند، عبادت کند، به غیرمعتقدین انجیل را تعلیم بدهد، به فقرا کمک کند، به ملاقات بیماران برود و برایشان دعا کند، و زمان کافی برای ایجاد شاگردان جدید برای مسیح صرف کند، شاگردانی که به همراه او همۀ این کارها را انجام دهند. ادارۀ کلیسا بسیار ساده بود.
او با ارشدان/شبان ها/ اسقف های دیگردر منطقۀ خود، متحدانه کار می کرد. برای داشتن «بزرگترین کلیسا» یا «بهترین خدمت مذهبی مخصوص جوانان» با شبانان دیگر رقابت نمیکرد. مردم برای این به کلیسا نمی رفتند تا قضاوت کنند که گروه عبادتی چقدر خوب عمل کردند یا اینکه شبان چقدرسرگرم کننده بود. آنها دوباره متولد شده بودند و مسیح و یارانش را دوست داشتند. آنها دوست داشتند در کنار هم غذا بخورند و مواهب خداوندی که نصیبشان شده بود را با هم تقسیم می کردند. هدف آنها فرمانبرداری از مسیح بود و آماده شدن برای روزی که در جایگاه قضاوت در مقابل مسیح می ایستند.
یقیناٌ، مشکلاتی در کلیساهای خانگی وجود داشت، و دربارۀ آنها در رساله ها سخن گفته شده است. اما مشکلات زیادی که کلیساهای مدرن را به طور اجنتاب ناپذیری، به دردسر می اندازد و جریان ایجاد شاگرد برای مسیح را مانع می شود در کلیساهای اولیه به گوش نخورده بود و دلیلش این است که مدل کلیسای محلی آنها بسیار متفاوت بود از کلیساهایی که بعد از قرن سوم و در سالهای تاریکی به وجود آمدند. بیایید این حقیقت را بهتر بفهمیم: تا قبل از آغاز قرن چهارم هیچ ساختمان کلیسایی وجود نداشت. اگر در سه قرن اول می زیستید، چقدر خدمت مذهبی شما متفاوت با زمان حال بود؟
به طور خلاصه، هر چقدر بیشتر الگوهای طبق انجیل را دنبال کنیم، در انجام هدف خداوندی که همانا ایجاد شاگرد برای مسیح است، مؤفق تر خواهیم بود. امروز بزرگترین مانع در راه تعلیم شاگرد در کلیساها ریشه در ساختارها و عملکردهای خارج از انجیل دارد.
1 تقریباً روشن است که شبان (اسم یونانی poimain) برابر با ارشد کشیش است (اسم یونانی presbuteros)، و همچنین برابر است با ناظر (اسم یونانی episkopos که اسقف هم ترجمه شده است). برای مثال پولس به کشیشان (presbuteros) افسُس، که خود می گفت روح القدس آنها را ناظر (episkopos) ساخته است، آموزش داد که از گلۀ خدا شبانی (فعل یونانی معادل آن poimaino است) کنند (اعمال رسولان 28:20 را ببینید). او همچنین واژههای کشیش (presbuteros) و ناظر (episkopos) را در تیطوس 5:1-7، به طور مترادف به کار برده است. پطرُس هم به کشیشان کلیسا (presbuteros) نصیحت کرد که از گلۀ خدا شبانی (poimaino) کنند (اول پطرس 1:5-2 را ببینید). این ایده که اسقف (ترجمۀ کلمۀ episkopos) مقامی بالاتر از شبان یا کشیش کلیسا است، و کسی است که کلیساهای زیادی را نظارت می کند، ابتکار بشر است.
1 تأکید امروزی بر تعلیم حرفه ای روحانیون،در بسیاری جهات نشانه ای از بیماری است، به این معنا که با این طرز فکر کسب علم و دانش را با رشد معنوی انسان مساوی می پنداریم. ما گمان می کنیم شخصی که بیشتر می داند از نظر معنوی و روحی هم بالغ تر است، در حالی که شاید به خاطر دانشی که دارد، دچار غرور شده، نابالغ تر هم باشد.پولس هم نوشت، «دانش انسان را گستاخ و متکبر می کند» (اول قرنتیان 1:8). دیگر آنکه، کسی که به خطابه های خسته کنندۀ روزانه به مدت دو یا سه سال گوش می دهد، آماده می شود تا هر هفته سخنرانی های خسته کننده داشته باشد!
1 پولس در نامۀ اول خود به تیموتائوس ودر نامه اش به تیطوس دربارۀ منصوب کردن ارشد و اسقف در کلیساها صحبت می کند. و این نشان می دهد که تیموتائوس و تیطوس زمانی نسبت به ارشد کلیسا /اسقف دیدگاه اشتباهی را ارائه داده اند. شاید به طور دوره ای با ارشدان کلیسا/ اسقف ها ملاقات داشته اند تا آنها را مرید و حواری مسیح کنند، چنانچه پولس نوشت، «تعالیمی را که در حضور جمع از من شنیده ای، به افراد قابل اعتماد بسپار تا ایشان نیز بتوانند آنها را به دیگران تعلیم دهند» (دوم تیموتائوس 2:2).
2اعمال رسولان2:2 و 46 ؛42:5؛ 3:8؛ 12:12؛ 40:16؛ 20:20؛ رومیان5:16؛ اول قرنتیان 19:16؛ کولسیان 15:4؛ فلیمون 2:1؛دوم یوحنا 10:1 را ببینید.
3 قابل توجه است که نامۀ پولس به کلیساها خطاب به هرکسی است در کلیساهای مختلف ، نه به ارشدان کلیسا یا اسقف ها. تنها در دو نامه پولس ارشدان کلیسا/ شبان ها/ اسقف ها را ذکر می کند. آنها در مثالی در نامه ذکر شده اند، بدینگونه که انگار او نمی خواست آنها فکر کنند که دریافت کنندگانی استثنایی و خاص هستند( فیلیپیان 1:1 را ببینید). در مثالی دیگر پولس شبان ها را در میان فهرستی از خادمانی ذکر می کند که ایمان داران را مجهز کنند( افسسیان11:4-12 را ببینید). این مسأله که چطور پولس نقش ارشدان کلیسا را ذکر نمی کند، نیز به طور خاص تری قابل توجه است،زمانی که آموزش های خاصی می دهد که ما ممکن است فکر کنیم که شامل ارشدان کلیسا هم می شود مثل انجام دادن عشاء ربانی و رفع اختلافات میان مسیحیان. تمام اینها به این حقیقت اشاره دارد که ارشدان کلیسا/ شبان ها موقعیتی که مرکزی و نفوذی باشد، نداشتند.
1اعمال رسولان2:2 و 46 ؛42:5؛ 3:8؛ 12:12؛ 40:16؛ 20:20؛ رومیان5:16؛ اول قرنتیان 19:16؛ کولسیان 15:4؛ فلیمون 2:1؛دوم یوحنا 10:1 را ببینید.