فصل بیست و هشتم (Chapter Twenty-Eight)

برنامۀ جاودانی خداوند (God’s Eternal Plan)

چرا خداوند ما را آفرید؟آیا از ابتدا اهدافی را در ذهن بر ای این کار داشت؟ آیا نمی دانست که همه در برابر او سرکشی خواهند کرد؟ آیا عواقب سرکشی و تمرد ما و رنج و غمی که بشریت دیده اند، را نمی دانست؟ پس اصلاً به چه علت انسان را آفرید؟

انجیل پاسخ این سوالات را به ما می دهد. انجیل می گوید که خداوند حتی قبل از آفرینش آدم و حوا می دانست که آنها و کسانی که پس از آنها می آیند، مرتکب گناه خواهند شد. جالب است که او از قبل طرح و برنامه داشت تا بشریت را از طریق مسیح رهایی دهد. پولس از برنامۀ قبل از آفرینش خداوند اینگونه نوشت:

خدا، که‌ ما را نجات‌ داد و به‌ دعوت‌ مقدس‌ خواند نه‌ به‌ حسب‌ اعمال ‌ما بلکه‌ برحسب‌ اراده‌ خود و آن‌ فیضی‌ که‌ قبل‌ از قدیم‌الایام‌ در مسیح‌ عیسی‌ به‌ ما عطا شد (دوم تیموتائوس 8:1-9، همراه با تاکید).

رحمت خداوند نه تا قدیم الایام که از قدیم الایام در مسیح به ما عطا شد و همین نشان می دهد که مرگ فداکارانۀ عیسی از قبل توسط خداوند طرح ریزی شده بود.

پولس در نامۀ خود به افسسیان هم در باب این مسئله نوشت:

این نقشه بر طبق آن هدف ازلی بود که خدا آن را در شخص خداوند ما ، مسیح عیسی عملی ساخته است (افسسیان 11:3، همراه با تاکید).

مرگ مسیح بر صلیب، چاره اندیشیِ پس از اتفاق و یا نقشه ای نبود برای حل مشکلی که خداوند پیش بینی نکرده بود. خداوند نه تنها از ازل برای اعطای رحمت خود به ما هدفی جاویدان داشت، بلکه از قبل می دانست که به چه کسانی باید رحمت خود را عطا کند و حتی اسم آنها را در کتابی نوشت:

همهً جهانیان او را پرستش خواهند کرد ، یعنی کسانی که قبل از پیدایش عالم نامشان دردفتر حیات که متعلق به برۀ مقتول (مسیح) می باشد ثبت نشده است (مکاشفه 8:13، همراه با تاکید).

ارتکاب گناه توسط آدم سببِ تعجب خداوند نشد. گناه من و شما هم خداوند را شگفت زده نخواهد کرد. خداوند

می دانست که مرتکب گناه خواهیم شد و همچنین می دانست که چه کسی توبه خواهد کرد و به خداوندمان مسیح ایمان خواهد آورد.

سوال بعدی (The Next Question)

اگر خداوند از پیش می دانست که برخی به مسیح ایمان خواهند آورد و برخی او را نخواهند پذیرفت، پس چرا افرادی را آفرید که می دانست او را نمی پذیرند؟ چرا فقط کسانی را که می دانست توبه می کنند و به مسیح ایمان می آورند، نیافرید؟

درکِ پاسخِ این سوال اندکی سخت است اما غیر ممکن نیست.

قبل از هر چیزی باید بدانیم که خداوند ما انسانها را با اختیار و آزادی عمل آفرید. یعنی ما می توانیم تصمیم بگیریم که می خواهیم به خداوند خدمت کنیم یا نه. تصمیم ما برای اطاعت یا عدم اطاعت، توبه و یا عدم توبه، از قبل توسط خداوند تعیین نشده است. انتخاب با ماست.

به این ترتیب همه ما باید مورد آزمایش قرار بگیریم. البته خداوند از قبل می داند که ما چه خواهیم کرد، اما ما مجبوریم که به هر حال در برهه ای از زمان کاری انجام دهیم تا او از قبل آن را بداند.

مثلاً خداوند از قبل نتیجۀ هر بازی فوتبال را می داند اما به هر حال اگر قرار است خداوند از قبل نتیجۀ آن را بداند، باید بازی انجام شود. خداوند نتایج بازی هایی را که قرار نیست انجام شوند را نمی داند چون نتیجه ای برای پیش بینی وجود ندارد.

به همین شکل، خداوند تنها می تواند تصمیمات عامل های مختار را اگر قرار است تصمیم گیری کنند و کاری را انجام دهند، پیش بینی کند. آنها باید مورد آزمایش قرار بگیرند. به همین دلیل است که خداوند نخواست و نتوانست کسانی را بیافریند که می دانست توبه می کنند و به مسیح ایمان می آورند.

سوالی دیگر (Another Question)

سوال دیگری که به ذهن می رسد این است: «اگرخداوند می خواهد که انسانها مطیع و فرمانبردار باشند، پس چرا ما را با اراده آفرید؟ چرا به جای انسانهایی که اختیار دارند، گروهی از آدمکهای ماشینی فرمانبردار نیافرید؟»

پاسخ این است: زیرا خداوند یک پدر است. او می خواهد با ما رابطۀ پدر فرزندی داشته باشد، و مسلماً نمی تواند با آدمکهای ماشینی چنین رابطه ای داشته باشد. خواست خداوند این است که خانواده ای ابدی از فرزندانی که با ارادۀ خود عشق به او را انتخاب کرده اند، داشته باشد و بر طبق کتاب مقدس، این طرح از قبل تعیین شدۀ اوست:

بسبب محبت خود و برحسب صلاحدید ارادۀ خویش برای ما مقدر فرمود که بوسیله عیسی مسیح فرزندان او شویم (افسسیان 4:1-5، همراه با تاکید).

اگر می خواهید بدانید که آدمهای ماشینی چقدر برای خداوند خوشایند هستند، عروسکی را در دستان خود نگه دارید و از او بخواهید که به شما بگوید دوستتان دارد. به احتمال بسیار زیاد هیچ احساس گرمی در قلبتان به شما دست نمی دهد! این عروسک تنها چیزی را می گوید شما خواسته اید بگوید. او واقعاً شما را دوست ندارد.

عشق بر اساس خواستۀ ارادیِ افراد است و همین است که آن را چنین خاص و استثنایی می کند. عروسک ها و آدمهای ماشینی چیزی دربارۀ عشق نمی دانند زیرا آنها خودشان نمی توانند در مورد چیزی تصمیم گیری کنند.

از آنجایی که خداوند فرزندانی می خواست که عشق به او را برگزینند و از صمیم قلب او را خدمت کنند، مجبور بود که انسانهایی بیافریند که اراده و اختیار دارند. چنین تصمیمی از جانب خداوند این خطر را داشت که برخی عشق به خداوند و خدمت به او را انتخاب نکنند. و این موجودات مختار بعد از مدتی مخالفت در برابر خداوندی که خود را آشکار می کند و انسانها را از طریق خلقتش و ضمیر آنها و ندای انجیل فرا می خواند، مجازات عمل خود را خواهند دید چرا که نشان داده اند که سزاوار خشم خداوند هستند.

هیچ فردی در دوزخ نمی تواند انگشت اتهام خود را به سوی خداوند بگیرد زیرا او برای همه روشی ایجاد کرد که توسط آن از مجازات گناه خود بگریزند. خواست خداوند این است که همه نجات بیابند (اول تیموتائوس 4:2؛ دوم پطرُس 9:3 را ببینید)، اما هر کسی باید برای خود تصمیم بگیرد.

تقدیر بر اساس انجیل (Biblical Predestination)

در مورد آیاتی از عهد جدید که می گویند خداوند سرنوشت ما را مقدر کرده است و ما را قبل از خلقت جهان برگزیده است، چه می توانیم بگوییم؟

متاسفانه برخی تصور می کنند که خداوند برخی را برای نجات یافتن و برخی را برای مورد لعن قرار گرفتن آفریده است و بنابر کارهایی را که هنوز این افراد انجام نداده اند تصمیم گیری کرده است. یعنی خداوند افراد نجات یافته و لعن شده را از پیش برگزیده است. روشن است که این نظریه مفهوم آزادی اراده را از بین می برد. مسلماً در انجیل چنین تعلیمی وجود ندارد. بیایید تعلیم های انجیل را دربارۀ مقدر کردن سرنوشت بررسی کنیم.

در واقع انجیل می گوید که خداوند ما را برگزیده است اما این حقیقت باید بررسی شود. خداوند از ابتدای خلقت جهان تصمیم داشته است که افرادی را که می داند توبه می کنند و تحت تاثیر فراخوانده شدن توسط او اما به اختیار خود به پیام انجیل ایمان می آورند، رهایی دهد. پولس رسول دربارۀ مردمی که خداوند بر می گزیند، می گوید:

خدا قوم‌ خود را که‌ از قبل‌ شناخته‌ بود، رد نفرموده‌ است‌. آیا نمی‌دانید که‌ کتاب‌ دربارۀ الیاس‌ چه‌ می‌گوید، چگونه‌ بر اسرائیل‌ از خدا استغاثه‌ می‌ کند که‌ «خداوندا انبیای‌ تو را کشته‌ و مذبحهای‌ تو را کنده‌اند و من‌ به‌ تنهایی‌ مانده‌ام‌ و در قصد جان‌ من‌ نیز می‌باشند؟» لکن‌ وحی‌ بدو چه‌ می‌گوید؟ اینکه‌ «هفت‌ هزار مرد به جهت‌ خود نگاه‌ داشتم‌ که‌ به‌ نزد بعل‌ زانو نزده‌اند». پس‌ همچنین‌ در زمان‌ حاضر نیز بقیتی‌ بحسب‌ اختیار فیض‌ مانده است‌( رومیان 2:11-5، همراه با تاکید).

توجه کنید که خداوند به ایلیا گفت که «هفت هزارمرد را برای خود نگاه داشته است»، اما این هفت هزار نفر در ابتدا تصمیم گرفته بودند که «نزد بتِ بعل زانو نزنندپولس هم گفته بود که تعدادی یهودی معتقد بنابر انتخاب خداوند وجود داشتند. بنابراین می توانیم بگوییم که بله، خداوند ما را برگزیده است، اما او در واقع کسانی را برمی گزیند که در ابتدا خود تصمیم درست را برای خود گرفته اند. خداوند تصمیم گرفته است که همۀ کسانی که به مسیح اعتقاد دارند را نجات دهد، و این طرح و برنامۀ او پیش از خلقت بوده است.

پیش آگاهی خداوند (God’s Foreknowledge)

بر اساس کتاب مقدس خداوند، همچنین تمام آنهایی را که انتخاب درست خواهند کرد را می شناسد. مثلاً پطرُس نوشت:

به‌ غریبانی‌ که‌ پراکنده‌اندبرگزیدگان برحسب‌ علم‌ سابق‌ خدای‌ پدر (اول پطرُس 1:1-2، همراه با تاکید).

ما بر اساس پیش آگاهی خداوند برگزیده شده ایم. پولس همچنین از مومنان از پیش شناخته شده نوشت:

زیرا خدا آنانی (ما) را که از ابتدا می شناخت از پیش برگزید تا به شکل پسر او در آیند و تا پسر (مسیح) نخستین برادر در میان برادران بسیار باشد. او کسانی را که قبلا برگزیده بود به سوی خود خوانده است، وخوانده شدگان را کاملا نیک محسوب کرد و نیکان را نیز جاه و جلال بخشید (رومیان 29:8-30).

خداوند می دانست که از میان ما چه کسانی به مسیح ایمان خواهند آورد و مقدر کرد که ما به شکل پسر او درآییم و فرزندان دوباره تولد یافتۀ خداوند در خانوادۀ بزرگ او باشیم. برای حفظ این برنامۀ جاویدان، از طریق انجیل ما را فراخواند، ما را عادل ساخت و در ملکوت آیندۀ خود ما را جلال و شکوه خواهد بخشید.

پولس در نامه ای دیگر نوشت:

خدا و پدر خداوند ما عیسی مسیح را سپاس گوئیم، زیرا او ما را در اتحاد با مسیح از همۀ برکات روحانی در قلمرو آسمانی بهره مند ساخته است و ما را قبل از آفرینش دنیا در مسیح برگزید تا در پیشگاه او مقدس و بی عیب باشیم. به سبب محبت خود و برحسب صلاح دید ارادۀ خویش برای ما مقدر فرمود که به وسیله عیسی مسیح فرزندان او شویم، تا خدا را برای فیض پرشکوه او که رایگان در پسر عزیز خود به ما بخشیده است سپاس گوئیم (افسسیان 3:1-6، همراه با تاکید).

همان حقیقت در این آیات هم عنوان شده است خداوند پیش از خلقت جهان مقدر کرده است که ما (کسانی که او از پیش می دانست توبه خواهیم کرد و ایمان خواهیم آورد) از طریق عیسی مسیح فرزندان مقدس او شویم.

همانطوری که قبلاً هم ذکر شد، برخی، معانی آیات انجیل را با انکارتعلیم های آن، پیچ و تاپ می دهند و ادعا می کنند که ما در واقع هیچ نقشی در رستگاری خود نداریم خداوند از پیش همه چیز را تعیین کرده است. آنها این روند را «انتخابات بلاشرط» می نامند. اما چه کسی تا به حال چیزی دربارۀ «انتخابات بلاشرط» شنیده است، انتخاباتی که بدون رعایت برخی شروط انجام می پذیرد؟ در کشورهای آزاد، ما نامزدهای انتخاباتی را بر اساس شرایطی که آنها به نظرمان دارند، انتخاب می کنیم. ما همسرانمان را بر اساس شرایطی که دارند و ویژگی هایی که آنها را خواستنی می کند، انتخاب می کنیم. اما برخی از الهی دان ها می خواهند که ما باور کنیم خداوند برگزیدن افرادی را که نجات می یابند و افرادی را که نجات نمی یابند را بر اساس «گزینشی بلاشرط» انجام می دهد نه بر اساس شرایط و ویژگی هایی که مردم دارند! بنابراین رستگاری افراد مطلقاً بر اساس شانس، میلِ هیولایی ظالم، بی انصاف، ریاکار و بی استعداد به نام خدا است! خودِ عبارت «نتخاباتِ بلاشرط» دارای تناقض است چرا که کلمۀ انتخابات به طور تلمیحی معنای شرطی بودن را دارد. اگر قرار است «انتخاباتِ بلاشرط» داشته باشیم، پس اصلاً انتخاباتی نداریم؛ هر چه هست شانس است و تصادف.

تصویر بزرگ (The Big Picture)

اکنون ما تصویر بزرگ را می بینیم. خداوند می دانست که همۀ ما گناه خواهیم کرد اما برای رهایی ما، پیش از تولدمان برنامه ریزی کرده بود. این طرح از پیش تعیین شده عشق و عدالت بی نظیر او را نشان می دهد، عشقی که سبب شد فرزند بی گناه او به خاطر گناهان ما بمیرد. خداوند مقدر کرده است که آنهایی که توبه می کنند و ایمان می آورند نه تنها بخشیده شوند بلکه شبیه به پسر او شوند، چنانچه پولس گفت، «دیگر آنکه زندگی می کند من نیستم، بلکه مسیح است که در من زندگی می کند» (غلاطیان 20:2).

ما به عنوان فرزندان دوباره متولد شدۀ خداوند، روزی بدنهای فاسد نشدنی خواهیم داشت و در جامعه ای کامل زندگی خواهیم کرد و پدر آسمانی خود را عبادت خواهیم کرد و دوست خواهیم داشت! ما در زمینی جدید و اورشلیمی دیگر زندگی خواهیم کرد. همۀ اینها از طریق مرگ فداکارانۀ مسیح امکان پذیر شده است! سپاس خداند را به خاطر نقشۀ از پیش مقدر شدۀ او!

زندگی کنونی (This Present Life)

زمانی که هدف ازلی خداوند را درک کنیم، بهتر می توانیم بفهمیم که این زندگی چیست. اساساً این زندگی نوعی آزمایش برای همه است. انتخاب هر فرد تعیین می کند که آیا او از امتیاز بی نظیر فرزند خداوند بودن و با او زندگی جاودانه داشتن لذت خواهد برد یا نه. آنهایی که فروتنانه دعوت خدا را می پذیرند، توبه می کنند و ایمان می آورند، سرافراز خواهند شد (لوقا 18:14 را ببینید). این زندگی اساساً آزمایش برای زندگیِ بعدی است.

فهمیدن هدف و برنامۀ خداوند همچنین ما را کمک می کند که برخی از رموزی را که در این زندگی وجود دارند، درک کنیم. مثلاً بسیاری از مردم با تعجب می پرسند، «چرا شیطان و ارواح پلید او اجازه دارند که مردم را وسوسه کنند؟» و یا «زمانی که شیطان از بهشت رانده شد چرا به او اجازۀ ورود به زمین داده شد؟»

حالا می توانیم متوجه شویم که شیطان هم در خدمت هدف الهی خداوند است. اصولاً شیطان به عنوان گزینۀ فرعی به بشر خدمت می کند. اگر تنها گزینه خدمت به مسیح بود، پس همه او را خدمت می کردند و راه دیگری نداشتند.

مانند انتخاباتی که همه باید در آن شرکت کنند اما فقط یک نامزد انتخاباتی وجود دارد. مسلماً همین نامزد انتخاب خواهد شد اما هرگز نمی تواند اطمینان داشته باشد که برگزینندگانش او را دوست دارند! آنها گزینۀ دیگری نداشتند و تنها می توانستند به او رای بدهند! خداوند هم چنین شرایطی را داشت اگر کسی وجود نداشت که برای کسب دل مردم با او رقابت کند.

بیایید مسئله را از زاویۀ دیگری بررسی کنیم: چه اتفاقی می افتاد اگر خداوند آدم و حوا را در باغی قرار می داد که در آن هیچ ممنوعیتی نبود؟ پاسخ ساده است، آدم و حوا به دلیل شرایط محیطشان تنها دو آدم ماشینی می شدند. آنها نمی توانستند بگویند، «ما برای اطاعت از خداوند انتخاب شده ایم،» زیرا اصلاً فرصت نافرمانی نداشتند.

مهم تر از همه این است که خداوند نمی توانست بگوید، «می دانم که آدم و حوا من را دوست دارند،» زیرا آن دو فرصتی برای اطاعت از خداوند و اثبات علاقه شان نسبت به او نداشتند. خداوند می بایست به انسانهایی که آزادی عمل دارند فرصت نافرمانی بدهد تا متوجه شود که آنها دوست دارند از او اطاعت کنند یا نه. خداوند کسی را وسوسه نمی کند (یعقوب 13:1 را ببینید) اما همه را امتحان می کند (مزمور 5:11؛ امثال 3:17 را ببینید). یکی از راههای امتحان آنها این است که به آنها اجازه می هد که توسط شیطان که در خدمت هدفی الهی در برنامۀ خداوند است، وسوسه شوند.

نمونه ای کامل (A Perfect Example)

در تثنیه 1:13-3 می خوانیم:

اگر در بین شما انبیا و یا تعبیرکنندگان خواب وجود داشته باشند که به شما وعده معجز‌ه ای بدهند و آن معجزه هم تحقّق یابد، اگر آن وقت بگویند: بیایید که خدایان مردم دیگر را که شما هرگز نپرستیده اید، پرستش کنیم، به حرفهای ایشان توجّه نکنید. خداوند خدایتان از ایشان استفاده می کند تا شما را آزمایش کند و ببیند که شما خداوند را با تمام دل و جان دوست دارید (همراه با تاکید).

رسیدن به این نتیجه منطقی به نظر می رسد که نه خداوند که شیطان به آن پیامبر دروغین قدرت خارق العاده داد. اما خداوند این اجازه را به او داد و از وسوسۀ شیطان به عنوان آزمایش خود استفاده کرد تا بفهمد که در دل مردمش چه می گذرد.

همین اصل در داوران 21:2 تا 8:3 هم ثابت شده است زمانی که خداوند به بنی اسراییل اجازه داد که توسط ملل اطراف وسوسه شوند تا متوجه شود که آنها او را اطاعت خواهند کرد یا نه. مسیح هم توسط روح القدس به بیایان هدایت شد تا مورد وسوسۀ شیطان قرار بگیرد (متی 1:4 را ببینید) و بنابراین توسط خداوند آزمایش شود. بی گناهی او باید ثابت می شد و تنها راه برای این مسئله امتحان شدن توسط خداوند بود.

تمام تقصیر بر گردن شیطان نیست (Satan Doesn’t Deserve All the Blame)

شیطان انسانهای زیادی را در سراسر جهان با کور کردن دلهایشان در برابر حقیقت انجیل، فریفته است، اما باید بدانیم که شیطان همه را نمی تواند کور کند. او تنها کسانی را کور می کند که اجازۀ چنین کاری را به او بدهند، افرادی که حقیقت را نمی پذیرند.

پولس اعلام کرد که کافران «در عقل‌ خود تاریک‌» و جاهل هستند (افسسیان 18:4) اما او دلیل اساسیِ عدم درک و جهالت این افراد را نیز آشکار کرد:

شما دیگر نباید مانند کافران که در پیروی از خیالات بیهودۀ خود بسر می برند زندگی کنید. افکار آنها تیره شده است، جهالتی که در میان آنها است و سخت دلی آنان، ایشان را از حیاتی که خدا می بخشد محروم کرده است . عواطف خود را از دست داده و خود را تسلیم هوی و هوس کرده اند و برای ارضاء امیال پست خود از هیچ کاری فروگذار نمی کنند (افسسیان 17:4-19، همراه با تاکید).

نجات نایافتگان تنها افراد بدبختی که فریب شیطان را خورده اند نیستند. بلکه آنها گناهکارانی متمرد هستند که با خواست خود جهالت می ورزند و می خواهند که فریب خورده باقی بمانند زیرا بسیار سخت دل هستند.

هیچ کس مجبور نیست که فریب خورده باقی بماند، چنانچه زندگیتان نشان می دهد! زمانی که دل خود را با پروردگارتان صاف کنید، شیطان نمی تواند شما را بفریبد.

نهایتاً شیطان در طول هزار سال سلطنت مسیح در بند خواهد بود و هیچ تاثیری بر انسانها نخواهد داشت:

او (فرشته) اژدها و آن مار قدیم را که همان ابلیس و یا شیطان است گرفت و او را برای مدت هزار سال در بند نهاده به چاه بی انتها انداخت و در آن را به رویش بسته و مهر و موم کرد تا او دیگر نتواند ملتها را تا پایان آن هزار سال گمراه سازد. بعد از آن برای زمانی کوتاه آزاد گذاشته خواهد شد (مکاشفه 2:20-3).

توجه کنید که شیطان قبل از حبس شدنش «ملت ها را فریفت» اما زمانی که در بند است نخواهد توانست که آنها را بفریبد. زمانی که آزاد شود باز هم آنها را خواهد فریفت:

همین که این هزار سال به پایان برسد شیطان از زندان خود آزاد خواهد شد و برای فریب دادن مللی که درچهار گوشۀ زمینند بیرون خواهد رفت. او، جوج و مأجوج را که مانند شن های دریا بیشمارند برای جنگ جمع می کند. آنها در پهنۀ زمین پخش شدند و اردوی مقدسین و شهر محبوب او را محاصره کردند. اما از آسمان آتش بارید و آنان را نابود ساخت (مکاشفه 7:20-9، همراه با تاکید).

چرا خداوند شیطان را در طول این مدت کوتاه آزاد خواهد کرد؟ به این علت که تمام کسانی که در دل از مسیح نفرت دارند اما وانمود کرده اند که فرمانبردار اویند، در طول حکومت او آشکار خواهند شد. بنابراین به درستی مورد داوری قرار خواهند گرفت. این آزمایش نهایی خواهد بود.

به همین دلیل (ذکر شده در پاراگراف قبل) به شیطان اجازه داده می شود که اکنون بر روی زمین فعالیت کند کسانی که دردل از مسیح متنفرند باید مشخص شوند و مورد قضاوت قرار بگیرند. زمانی که خداوند دیگر برای هدف الهی خود نیازی به شیطان ندارد، این فریبکار و نیرنگ باز به دریاچۀ آتش افکنده خواهد شد تا برای همیشه در آنجا عذاب ببیند (مکاشفه 10:20 را ببینید).

آماده شدن برای زندگی بعدی (Preparing For the Future World)

اگر توبه کرده اید و به انجیل ایمان آورده اید، ابتدایی ترین و مهمترین آزمایش زندگی خود را پشت سر گذاشته اید. اما فکر نکنید که دیگر مورد آزمایش الهی قرار نخواهید گرفت برای اینکه خداوند می خواهد ایمان و از خودگذشتگی شما را نسبت به خود ببیند. تنها آنهایی که «در ایمان پایدار هستند» در برابر خداوند «مقدس و بی عیب» حاضر خواهند شد (کولسیان 22:1-23).

گذشته از اینها، بنابر کتاب مقدس روشن است که همۀ ما روزی در جایگاه قضاوت خداوند قرار خواهیم گرفت و در آن زمان هر یک بر اساس فرمانبرداری خود بر روی زمین پاداش خواهیم گرفت. بنابراین ما هنوز هم برای مشخص شدن ارزش پاداش های آینده مان در ملکوت خداوند، مورد آزمایش قرار می گیریم. پولس نوشت:

پس تو چرا دربارۀ برادر خود قضاوت می کنی؟ یا چرا برادرت را تحقیر می نمائی؟ همۀ ما پیش کرسی قضاوت خدا خواهیم ایستاد، زیرا کلام خدا می فرماید : «خداوند می گوید، به حیات خودم سوگند که همه در برابر من به زانو در آمده با زبان خود خدا را ستایش خواهند نمود پس همۀ ما فرداً فرد باید حساب خود را به خدا پس بدهیم (رومیان 10:14-12، همراه با تاکید).

زیرا همۀ ما همانطور که واقعاً هستیم باید روزی در مقابل تخت داوری مسیح بایستیم تا مطابق آنچه که با بدن خود کرده ایم ـ چه نیک و چه بد ـ جزا بیابیم (دوم قرنتیان 10:5).

پس قبل از روز داوری دربارۀ دیگران داوری نکنید، بلکه منتظر آمدن خداوند باشید زیرا او آنچه را که در تاریکی پنهان است در برابر نور آشکار خواهد ساخت و نیات پنهانی آدمیان را فاش خواهد کرد. در آن وقت هر کس آنطور که شایسته اوست از جانب خدا تحسین خواهد شد (اول قرنتیان 5:4، همراه با تاکید).

پاداش ها چه خواهد بود؟ (What Will be The Rewards?)

پاداش کسانی که عشق و از خودگذشتگی خود را نسبت به مسیح نشان می دهند، دقیقاً چه خواهد بود؟

کتاب مقدس از حداقل دو پاداش متفاوت صحبت می‌کند تمجید از طرف خداوند و فرصت بیشتر برای خدمت به او. هر دو در تمثیل مسیح دربارۀ شریف زاده ثبت شده اند:

او فرمود: «شریف زاده ای سفر دور و درازی به خارج کرد تا مقام پادشاهی را به دست آورد و باز گردد. اما اول ده نفر از غلامانش را احضار کرد و به هر کدام یک سکه طلا داد و گفت: تا باز گشت من با این پول داد و ستد کنید. هموطنانش که از او دل خوشی نداشتند پشت سر او نمایندگانی فرستادند تا بگویند: ما نمی خواهیم این مرد بر ما حکومت کند. پس از مدتی او با عنوان فرمانروایی بازگشت، دنبال غلامانی که به آنان پول داده بود فرستاد تا ببیند هر کدام چقدر سود برده است. اولی آمد و گفت: ارباب، پول تو ده برابر شده است. جواب داد: آفرین، تو غلام خوبی هستی، خودت را در امر بسیار کوچکی درستکار نشان داده ای و باید حاکم ده شهر بشوی. دومی آمد و گفت: ارباب، پول تو پنج برابر شده است. به او هم گفت: تو هم حاکم پنج شهر باش. سومی آمد و گفت: ارباب، بفرما، این پول توست. آن را در دستمالی پیچیده کنار گذاشتم. از تو می ترسیدم چون مرد سختگیری هستی. آنچه را که اصلا نگذاشته ای بر می داری و آنچه را نکاشته ای درو می کنی. ارباب جواب داد: ای غلام پست نهاد، تو را با حرفهای خودت محکوم می کنم. تو که می دانستی من مرد سختگیری هستم که نگذاشته را بر می دارم و نکاشته را درو می کنم، پس چرا پول مرا به منفعت ندادی تا بتوانم در موقع بازگشت آن را با سودش دریافت کنم؟ به حاضران گفت: پول را از او بگیرید و به غلامی که ده سکه دارد بدهید. آنها جواب دادند اما ای آقا او که ده سکه دارد! او گفت: بدانید، هر که دارد بیشتر به او داده می شود و اما آن کسی که ندارد حتی آنچه را هم که دارد از دست خواهد داد. و اما آن دشمنان من که نمی خواستند بر آنان حکومت نمایم، ایشان را اینجا بیاورید و در حضور من گردن بزنید (لوقا 12:19-27).

واضح است که منظور از شریف زاده ای که غایب بود اما نهایتاً آمد، مسیح است. زمانی که مسیح بازگردد، باید برای آنچه توسط عطایا، تواناییمان، خدمتمان، و فرصت هایی که او به ما داد (همان سکه های طلایی که به غلامان داده شد)، انجام داده ایم حساب پس بدهیم. اگر ایمان خود را حفظ کنیم، از سوی او تمجید خواهیم شد و این اختیار به ما داده خواهد شد که بر روی زمین در حکومت و فرمانروایی به او کمک کنیم (دوم تیموتائوس 12:2؛ مکاشفه 26:2-27؛ 5:10؛ 6:20 را ببینید)، پاداشی که توسط همان شهرهایی در تمثیل نشان داده شده که به غلامان وفادار داده شد تا بر آنها حکمفرمایی کنند.

عدالت در داوری آیندۀ ما (The Fairness of Our Future Judgment)

مثل دیگری که مسیح گفت عدالت در داوری آیندۀ ما را نشان می دهد:

پادشاهی آسمانی مانند صاحب تاکستانی است که یک روز صبح زود بیرون رفت تا کارگرانی برای تاکستان خود اجیر کند و بعد از آنکه آنها در باره مزد روزانه موافقت کردند، آنان را به سر کار فرستاد. ساعت نه صبح باز بیرون رفت و افراد دیگری را دید که بیکار در بازار ایستاده بودند. به آنها گفت: «بروید و در تاکستان من کار کنید و من حق شما را به شما خواهم داد» و آنها هم رفتند. در وقت ظهر و هم چنین ساعت سه بعد از ظهر باز بیرون رفت و مانند دفعات قبل عده ای را اجیر نمود. او یک ساعت پیش از غروب آفتاب باز بیرون رفت و دسته دیگری را در آنجا ایستاده دید، به آنان گفت: «چرا تمام روز اینجا بیکار ایستاده اید؟» آنها جواب دادند: « چونکه هیچکس به ما کاری نداده است» پس او به آنان گفت: «بروید و در تاکستان من کار کنید وقتی غروب شد صاحب تاکستان به مباشر خود گفت: «کارگران را صدا کن و مزد همه را بده: از کسانی که آخر آمدند شروع کن و آخر همه به کسانی که اول آمدند آنانیکه یک ساعت قبل از غروب شروع به کار کرده بودند پیش آمدند و هر یک مزد یک روز تمام را گرفت. وقتی نوبت به کسانی رسید که اول آمده بودند آنها انتظار داشتند از دیگران بیشتر بگیرند اما به آنان به اندازه دیگران داده شد. وقتی کارگران مزد خود را گرفتند شکایت کنان به صاحب تاکستان گفتند: «این کسانیکه آخر همه آمده اند فقط یک ساعت کار کرده اند و تو آنان را با ما که تمام روز در آفتاب سوزان کارهای سنگین را تحمل کرده ایم در یک سطح قرار داده ای». آن مالک رو به یکی از آنها کرده گفت: «ای رفیق، من که به تو ظلمی نکرده ام. مگر تو قبول نکردی که با این مزد کار کنی؟ پس مزد خود را بردار و برو. من میل دارم به نفر آخر به اندازه تو مزد بدهم. آیا حق ندارم که با پول خود مطابق میل خود عمل کنم؟ چرا به سخاوت من حسادت می کنی؟» به این ترتیب، آخرین، اولین و اولین، آخرین خواهند شد (متی 1:20-16).

منظور مسیح از این تمثیل این نیست که خداوند به تمام خادمان خود به یک اندازه پاداش می دهد، چرا که چنین چیزی نه تنها ناعادلانه خواهد بود بلکه با بسیاری از آیات کتاب مقدس در تناقض خواهد بود (برای مثال لوقا 12:19-27؛ اول قرنتیان 8:3 را ببینید).

مسیح در واقع می خواست بگوید که همۀ خادمان خداوند پاداش عمل خود را خواهند دید، نه فقط بر اساس اینکه چه کاری و برای چه کسی انجام دادند بلکه بر اساس اینکه چقدر فرصت به آنها داده شد. اگر صاحب زمین به کارگرانی که در تمثیل مسیح یک ساعت کار کرده بودند فرصت داده بود، آنها هم تمام روز را کار می کردند. بنابراین کسانی که فرصتی یک ساعته داشتند به اندازۀ آنهایی که تمام روز را فرصت داشتند پاداش بردند.

و باز هم بنابراین، خداوند به بندگان خود فرصت های متفاوتی می دهد. به برخی فرصت های بزرگی می دهد تا هزاران نفر را با استفاده از مواهبی که خداوند به آنها عطا کرده، خدمت کنند. به بقیه فرصت ها و مواهب کمتر می دهد، اما آنها هم می توانند پاداشی مشابه گروه اول دریافت کنند اگر نسبت به آنچه خداوند به آنها داده است وفادار باشند.1

نتیجه (The Conclusion)

چیزی مهم تر از اطاعت خداوند وجود ندارد، و روزی همه متوجه این مسئله خواهند شد. افراد عاقل این حقیقت را همین حالا می دانند و بر اساس آن عمل می کنند!

خلاصه کلام اینکه، انسان باید از خدا بترسد و اوامر او را به جا آورد، زیرا که این تمام وظیفه اوست؛ چون خدا هر کار خوب یا بد انسان را، حتّی اگر در خفا هم انجام شده باشد، داوری خواهد کرد (جامعه 13:12-14).

خادم شاگردساز خداوند را با تمام وجود اطاعت می کند و تمام توان خود را به کار می گیرد تا به شاگردانش هم آموزش دهد که چنین کنند!

برای مطالعۀ بیشر در زمینۀ موضوع مهم داوری نهایی ما، متی 16:6 و 16-18؛ 41:10-42؛ 36:12-37؛ 28:19-29؛ 14:25-30؛ لوقا 2:12-3؛ 12:14-14؛ 10:16-13؛ اول قرنتیان 5:3-15؛ دوم تیموتائوس 12:2؛ اول پطرُس 17:1؛ مکاشفه 26:2-27؛ 10:5؛ 6:20، را ببینید.

1 همچنین منظور از این تمثیل این نیست که کسانی که در عنفوان جوانی توبه کرده و با ایمان خود سالها خدمت می کنند، همان پاداشی را خواهند برد که افراد پیری که در سالهای آخر عمر توبه می کنند و به مدت یک سال خداوند را خدمت می کنند، به دست می آورند. چنین چیزی عادلانه نیست؛ و بر اساس فرصتی که خداوند به همه می دهد نیست، چرا که خداوند به همه فرصت توبه داد. بنابراین کسانی که خدمت بیشتری می کنند پاداش بیشتری نسبت به کسانی که مدت زمان کمتری را خدمت می کنند، خواهند برد.

18